eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
19.3هزار دنبال‌کننده
382 عکس
203 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 #ویرانه #پــارت_18 با ترس گفتم: - قرار شد که عقدم نکنی! اردشیر ابر
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 اردشیر از جاش بلند شد و گفت: - بیای توی اون خونه به همه می‌سپارم که کاری بهت نداشته باشن می‌تونی راحت برای خودت زندگی کنی.. منتها باید حواست به نعیمه باشه زن خطرناکیه. کلافه سرم تکون دادم و گفتم: - آخه من که کاری بهش ندارم در ضمن خودش داره می‌بینه که من با اجبار مجبور شدم که به این ازدواج رضایت بدم. اردشیر پوزخندی زد و گفت: - می‌دونم منتها نعیم این حرفا حالیش نمی‌شه! - باشه حواسم هست اردشیر خواست بره که گفتم: - می‌تونم یه درخواست دیگه هم ازت داشته باشم؟ اردشیر ابرویی بالا انداخت و گفت: - چه درخواستی؟؟ یکم این پا و اون پا کردم و گفتم: - راستش رو بخوای می‌دونم درخواست زیادیه ولی خب... حالا که با همدیگه کنار اومدیم می‌خوام بگم میشه رضا اجازه بدی که بتونم درسمو بخونم. اردشیر با تعجب گفت: - درستو بخونی؟؟؟؟ - آره همیشه تلاش کردم که شاگرد اول باشم سال دیگه باید کنکور بدم نمی‌خوام همه زحمتام به هدر بره! اردشیر دستی توی موهاش کشید و گفت : - آخه... - خواهش می‌کنم، تو رو خدا... . @deledivane