🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_206
ابرویی بالا انداختم و گفتم:
- نباید باشم؟
- میدونم ولی خب باور کن که این دفعه من مقصر نبودم به خدا نمیدونستم که آرمان هم با ماهان میاد توی اون کافه...
- میدونی برای من چه دردسری درست کردی؟؟ هنوز که هنوزه آرمان دست از سرم بر نمیداره و بهم زنگ میزنه.... اگه کسی از این قضیه باخبر بشه اون وقت من باید فاتحه خودمو بخونم یه جوری هم باهاش حرف زدی که اصلاً حرفهای منو باورش نمیشه... هرچی بهش میکنم میگم فکر میکنه دروغ میگم!
- خب داری بهش دروغ میگی دیگه... تو که ازدواج نکردی...
از جام بلند شدم و گفتم
- آره! ولی من غلط کردم که به تو حرفی زدم.. فکر نمیکردم که انقدر دهن لق باشی!
- اصلاً اینا رو بیخیال بهتره در موردشون حرف نزنی میخواستم ببینمت..
- برای چی؟
ماهک با ناراحتی گفت:
- با ماهان تموم کردیم!
با تعجب گفتم
- چیکار کردی؟
- هیچی با همدیگه کات کردیم
با تعجب گفتم:
- آخه برای چی؟
ماهک پوزخندی زد و گفت:
- میدونستی ماهان با نیلوفر رابطه داشته؟
با تعجب گفتم:
- با کی؟کدوم نیلوفر ؟
- نیلوفره محمدی توی مدرسه یادت نیست دختره که خیلی سفید پوست بود..
ابرویی بالا انداختم و گفتم:
- آها یادم اومد تو از کجا میدونی ؟
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane