🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_236
بعد اینکه امتحان تموم شد استاد کتابشو برداشت و شروع کرد به درس جدید دادن.
با تمام وجودم بهش گوش میکردم و سعی میکردم، نکتههای مهم رو جزوه برداری کنم.
بعد اینکه کلاس تموم شد با نیلوفر رفتیم سمت کافه تا یه نسکافه بخوریم.
سرم حسابی درد میکرد نیلوفر نگاهی بهم انداخت و گفت:
- بیا با هم چند تا عکس خوشگل بگیریم...
لبخندی بهش زدم که گفت:
- گوشیتو بده، گوشی من کیفیتش زیاد خوب نیست.
ابرویی بالا انداختم و گفتم:
- راستش گوشی منم شکسته گوشی ندارم...
نیلوفر با تعجب گفت:
- واقعاً؟
سرمو تکون دادم و گفتم:
- آره باید بزارمش توی تعمیرگاه تا درستش کنن...
- خیلی خوب پس با همین گوشی هم کارمون راه میفته.
خندهای کردم که نیلوفر گوشیشو برداشت با هم چند تا عکس گرفتیم و بعد به کلاس بعدی رفتیم.
کلاس که تموم شد از دانشگاه بیرون اومدم.
اردلان رو جلوی در دانشگاه دیدم.
آهسته سلامش کردم و سوار ماشین شدم که فورا راه افتاد.
توی کل راه سکوت کرده بود و آهنگ بیکلامی هم داشت پخش میشد.
اصلاً بهش نمیخورد که از این سبک موسیقیها دوست داشته باشه.
وقتی رسیدیم جلوی در خونه نگاهی بهم کرد و گفت:
- داشبورد رو باز کن!
با تعجب گفتم:
- چیکار کنم؟
- داشبورد ماشین رو باز کن خیلی سخته که بفهمی؟
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane