eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
19.3هزار دنبال‌کننده
382 عکس
203 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 #ویرانه #پــارت_25 از ماشین پیاده شدم و همراه اردشیر وارد محضر شدیم
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 بعد کلی امضا و شرط و شروطی که عاقد برامون خوند از محضر اومدیم بیرون مامان دستمو گرفت و منو کشید کنار و گفت: - دستت درد نکنه... با تعجب گفتم: - بابت چی؟ مامان: - خوب منو پدرتو سنگ روی یخ کردی وقتی بله رو گفتی حتی از ما اجازه نگرفتی! پوزخندی روی لبم نشست و گفتم: - اجازه؟؟ مگه وقتی شما تصمیم گرفتین منو به عقد اردشیر در بیارین ازم اجازه گرفتین؟؟مامان فکر نمی‌کنی که خیلی خودخواه و پر توقعی؟ مامان با تعجب و چشمای گرد شده نگاهم کرد که تکون دادم و گفتم: - بهتره دیگه بری پی زندگی خودت شوهرت الان دیگه بدهی نداره می‌تونی طلاهایی که این همه مدت قایم کرده بودی رو بفروشی تا بابا بزنه به یه کاری و دوباره دست و بالتون باز بشه... دوباره بتونی بری خونه بالا شهر بشینی و ماشین مدل بالا سوار شی...! مامان با تعجب نگاهم کرد و گفت: - تو از کجا می‌دونی؟؟ پوزخنده تلخی روی لبم نشست و گفتم: - می‌دونم مامان منتها می‌دونی کجاش برام دردناکه؟ اینکه تو می‌تونستی اون طلاها رو بفروشی و نصف بیشتر بدهی‌های اردشیر رو بدی که من اینجوری بدبخت نشم اما تو خودخواه‌تر از اون حرفا بودی! . @deledivane