🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_65
نمیتونستم ببینم یه زن به این سن و سال انقدر کار کنه و ظرفهای کثیف منو بشوره... یه جورایی خجالت میکشیدم.
*
کم کم هوا رو به گرمی میرفت...
امتحانهای آخر ترمم نزدیک میشدم و حسابی مشغول درس خوندن بودم تا سال آخر بتونم نمره خوبی بیارم و خودمو برای کنکور آماده کنم.
از اردشیر اجازه گرفتم و اسممو برای کلاس کنکور ثبت نام کردم.
این چند ماهه باقی مونده رو باید حسابی میخوندم.
بهمن ماه کنکور داشتم و من از الان حسابی استرس گرفته بودم.
توی حیاط مشغول خوندن جزوم بودم و همینجور قدم میزدم که گوشیم توی جیبم لرزید برداشتمشو با دیدن شماره غریبهای حسابی تعجب کردم.
تماسو وصل کردم و گفتم:
- بله بفرمایید؟
- سلام مهسا خوبی ؟
با تعجب گفتم:
- شما؟
پوزخندی بهم زد و گفت:
- یعنی انقدر غرق زندگی جدیدت شدی که منو نشناختی؟
- آرمان تویی ؟
- آره خودمم!
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane
**