ویرانه❤️🔥عشقِ بیگانه🍊💚
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 #ویرانه #پــارت_8 از تو آشپزخانه برای خودم یه لیوان چایی ریختم و جلو
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_9
آسی شده سرمو تکون دادم و گفتم:
- دیدنه چی؟؟ فردا میخوایم بریم آزمایش خون!
ماهک با تعجب گفت:
- شوخی نکن به همین زودی همه چیز اوکی شد؟
با ناراحتی گفتم:
- آره فردا میریم آزمایش خون و همه چیز که خوب باشه عقد میکنیم
- ای وای واقعا برات متاسفم.
- حالم خیلی بده ماهک بعضی وقتا میزنه به سرم که قرص بخورم و خودمو بکشم و از این زندگی راحت بشم حیف که جراتش رو ندارم...!
- دیوونه شدی دختر این حرفا چیه که میزنی زندگی همیشه همینجوری که نمیمونه بالاخره زمان که بگذره همه چیز درست میشه
- چی چیو میخواد درست بشه ها؟؟؟
و با بغض ادامه میدم:
- دارن منو به عقد اون آشغال عوضی در میارن هر چقدر هم زمان بگذره که دیگه فرقی به حال من نمیکنه...
یکم با ماهک حرف زدم و مامان که اومد داخل خونه گوشیو قطع کردم.
نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:
- با کی حرف میزدی؟
زیر لب گفتم:
- ماهک
مامان سری تکون میده و درحالی که با وقت نگاهم میکنه، میگه:
- ناهار خوردی؟
سری تکون دادم.
- نه
- بیا برات غذا آوردم
با تعجب گفتم:
- از کجا ؟
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane