eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد اینکه تو مالِ من شدی، هر کس میتونه همه چیز داشته باشه :) @deli_ism
تنهایت می گذارد، تو می مانی و یک رد پا گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی... تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند. و دوباره باز همه چیز تکرار می شود، گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی... اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای، و تنهایی را هم دوست داری! | 📚 | | | @deli_ism
گاه سربازی شجاعی، گاه شاهی نا امید روز و شب چیزی به جز تکرار یک شطرنج نیست... | #فاضل_نظری | @deli_ism ♥
آخرشم یکی میاد تو زندگیت که هیچکدوم از معیاراتو نداره اما تو رو بلده، ‏همین کافیه به نظرم... @deli_ism
کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست به شب فانوس بام تار من بود گل آبی به گندمزار من بود اگر با دیگران تابیده امروز همه دانند روزی یار من بود | | @deli_ism
چجوری دلش تنگ نمیشه؟! مگه شهرشون شب نداره؟! @deli_ism
شب هایی که تو به من شب به خیر میگویی صبح که از خواب بر می خیزم زیباترم... @deli_ism
صبح جامی‌ ست پر از حسِ هم‌ آغوشیِ تو لب بیفزای بر این مستیِ بی‌باده‌ی ما | #محمد_بزاز | @deli_ism ♥
‏آدمای زندگیت رو بچین کنار هم ببین کیا اگه نباشن از نبود‌شون دلت هُری میریزه پایین، همونا رو نگه دار واسه خودت، بقیه محض شلوغ بودن مهمونیاتن... @deli_ism
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین ما این رازها بینی و بین الله! من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه برای من نگاه توفقط مانند آن لحظه است همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه وشاید من سر ازکاخ عزیزی درمی آوردم اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه مرا محروم کردی ازخودت این داغ سنگین بود چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه | | @deli_ism
+ مرد باش، می فهمی؟ - مردها همیشه تا آخر عمر بچه اند، این یادت باشد + هم بچه باش، هم مرد، اما مال من باش... | #عباس_معروفی | #سال_بلوا | @deli_ism ♥
بعضی وقتا فقط صداش میکنی که دستُ پات بِلرزَن با جونم گفتناش :) @deli_ism
دریاست دو چشم تو چه مشکی و چه آبی زیباست لبان تو چو یاقوت مذابی باغیست تنت سبزتر از سبزی جنگل هر میوه اش آغشته به دریای شرابی برهم زده ای جاذبه ی روی زمین را هر ذره به سوی تو رود با چه شتابی! بر آن شدم از وحشت چشمت بگریزم مهر تو ولی بسته به پاهام طنابی یکبار تو را دیدم و صد بار دلم را با دوری خود کشتی و دیگر چه حسابی؟ چون سیل شدی آمدی و ولوله کردی چون زلزله بستی کمرت را به خرابی گیسو بتکان دختر زیبای غزلها آب از سر من رفته و دیگر چه حجابی؟ دیشب زدم از خواجه پی هر دومان فال می گفت:«حلال است به ایام شبابی» آزادو رها گشتنم از بند تو سخت است ورنه که حبس قفس تو چه عذابی!؟ زندان اگر آغوش تو، سلول تو بازوست به به... که چه بندی، چه قرنطینه ی نابی | | @deli_ism
درین شهر پر از جنجال وغوغایی از آن شادم که با خیل غمش خلوت سرای دیگری دارم... | #مهدی_اخوان_ثالث | @deli_ism ♥
ولی قبول کنید زندگی از جایی سخت شد که دیگه تو لگن قرمزه‌ی حموم جا نشدیم :) @deli_ism
در چشم من که «حال» ندارم بدون فال «آینده» نیز، از تو چه پنهان، «گذشته» است..! | | @deli_ism
یکی باید باشه بگه ببین حتی اگه قرار نیست چیزی درست بشه، عیب نداره! باهم همه چیو تحمل میکنیم..! @deli_ism
بی تو این جا همه در حبس ابد تبعیدند سال ها هجری و شمسی، همه بی خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم های نگران، آینه ی تردیدند نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت ها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند | | @deli_ism
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم | #شهریار | @deli_ism ♥
من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم که بیاید علف خستگی‌ام را بچرد...!! من در این تاریکی امتداد تر بازوهایم را زیر بارانی می‌بینم که دعاهای نخستین بشر را تر کرد...؛ من در این تاریکی ریشه‌ها را دیدم و برای بته نورس مرگ، آب را معنی کردم...!! | | @deli_ism
صبح‌ها باید بلند شد در امتداد وقت قدم زد گل را نگاه کرد ابهام را شنید و دوید تا ته ِ بودن، باید از نور تا خدا رسید | #سهراب_سپهری | @deli_ism ♥
‏به لحاظ روحی نیاز دارم بیای و منم با ستار بخونم: "اومدی صداتو قربون این همه وفاتو قربون میدونی که جات تو قلب یاره" @deli_ism
چشم بستم که شدم غرق خیالی الکی قصه ی عاشقی و شوق وصالی الکی فرض کردم که تو هم عاشق چشمم شدی و... همه ی دلخوشیم فرض محالی الکی پر کشیدیم چه نقاشی زیبایی شد آسمانی الکی با پر و بالی الکی "درس خواندی؟ چه خبر؟ حال شما؟ خوبی که؟" عشق پنهانی من پشت سؤالی الکی! "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" ما رسیدیم به هم آخر فالی الکی....! | | @deli_ism
خدایا خودت راهو به نیمه گمشدم نشون بده اون گاوه نمیتونه پیدا کنه @deli_ism ♥
ما عینکی نبودیم خدا می داند. چشم هامان سو داشت. آب نمی آورد به این راحتی ها. تا تو آمدی. تو که آمدی، دورتر ها را هم دیدیم. دست توی دست، شانه به شانه و لب روی لب. خدا در میان، عروسی مان را هم دیدیم. لباس سفید و کت سیاه و میهمان ها که کف می زدند و نُقل می پاشیدند و کِل می کشیدند. یاد گرفتیم که دیدن چشم نمی خواهد. دل می خواهد. از آن روز، با دل دیدیم. با چشم های بسته. با پلک های روی هم. چشم به چه کارمان می آمد؟ الا گریستن. الا ریختن خودمان روی گونه ها؟ الا چشیدن طعم شور نداشتنت؟ عینک به ما نمی آمد. نه آن دسته سیاه ها. نه آن دسته نقره ای ها. روی دماغ و گونه و زیر چشم هامان خط می انداخت. باریک و قرمز. چشم که باز کردیم، تو رفته بودی. رفته بودی؟ ما که جز تاری چیزی نمی دیدیم. جز تو که همه آدم ها بودی. همه آدم ها با صداهایی که تو نبود. عینک ته استکانی گذاشتند رو صورتمان. سوی چشممان برگشت؟ به خیالشان! فقط عددها را درشت تر می بینیم. حتی آن حرف انگلیسی چپکی را. که لبه اش بالاست یا پایین! اما هنوز هم صورت همه آدم ها تویی. بی وفا! | | @deli_ism
هیتلر شاید، عاشق زنی بود که یک روز گم کرده بود میان اروپا جنگ جهانی بهانه بود... | | @deli_ism
به پسری که دوستش دارید بگید "دوست دارم مَرد من" @deli_ism ♥
وقتی بیایی سینه را، خانه تکانی می کنم رنگ تمام پرده‌ها را آسمانی می کنم وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن با ذوق، در دنیای تو شیرین زبانی می کنم آنقدر خیره مانده ام بر عکس‌های کهنه ات انگار دارم قاب‌ها را هم روانی می کنم طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند با قیل و قال سنگ‌ها هی مهربانی می کنم من با تمام واژه‌ها اتمام حجت کرده ام شعر تو را... شور تو را... روزی جهانی می‌کنم یک جای دنیا - شعر - با هم آشتی‌مان می دهد آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی می کنم دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟! وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم | | @deli_ism
مهران مدیری گفت: عاشق شدین؟ ناصرملک مطیعی: عاشق شدن که مهم نیست. اینکه تا آخر عمر عاشق بمونی و عاشق بمیری مهمه؛ عشق به قربون صدقه‌های اولش نیست؛ به وایسادنای آخرشه! @deli_ism