eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
به پسری که دوستش دارید بگید "دوست دارم مَرد من" @deli_ism ♥
وقتی بیایی سینه را، خانه تکانی می کنم رنگ تمام پرده‌ها را آسمانی می کنم وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن با ذوق، در دنیای تو شیرین زبانی می کنم آنقدر خیره مانده ام بر عکس‌های کهنه ات انگار دارم قاب‌ها را هم روانی می کنم طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند با قیل و قال سنگ‌ها هی مهربانی می کنم من با تمام واژه‌ها اتمام حجت کرده ام شعر تو را... شور تو را... روزی جهانی می‌کنم یک جای دنیا - شعر - با هم آشتی‌مان می دهد آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی می کنم دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟! وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم | | @deli_ism
مهران مدیری گفت: عاشق شدین؟ ناصرملک مطیعی: عاشق شدن که مهم نیست. اینکه تا آخر عمر عاشق بمونی و عاشق بمیری مهمه؛ عشق به قربون صدقه‌های اولش نیست؛ به وایسادنای آخرشه! @deli_ism
سر کلاس روانشناسی یادگیری نشسته بودیم و حرف از "فوبیا"بود . هی استاد میگفت و چه چیزا که نشنیدیم اما راستشو بخوام بگم یه سوال اون وسط بود که ذهنمو درگیر کرده بود پس فوبی نرسیدن چی؟ فوبی از دست دادن؟ فوبی تنهایی؟ فوبی... میدونی جای خیلی از فوبیا توی این کتابای لعنتی خالیه "مثلا فوبی از دست دادن آدمی که هیچوقت نداشتیش " کلا میتونه علمو زیر سوال ببره... @deli_ism
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی از عمق شعرهای پریشانم آمدی شوقت درون سینه ی من بود سالها آغوش بازکردی و در جانم آمدی بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت در بی قراری شب بارانم آمدی پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست انگار تا حوالی گلدانم آمدی نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود شاید کنار بستر عریانم آمدی انگار سالهاست کنارم نشسته ای هرچند سالهاست که می دانم آمدی | | @deli_ism
و ناگهان شب فرا می رسد... @deli_ism ♥
محبوبم! دستِ ماه را گرفته‌ام، به اتفاقْ عازمِ شما هستیم. شَب خوابش برده اما من همچنان بیدارم. خوابیدن، مثلِ دیدنِ نگاه شما جرأت می‌خواهد.. | | @deli_ism
| #استوری 📱| @deli_ism ♥
چقدر پنجره را بی بهار بگذاری و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری مگر قرار نشد شیشه ای از آن میِ ناب برای روز مبادا کنار بگذاری؟ بیا که روز مبادای ما رسید از راه که گفته است که ما را خمار بگذاری؟ در این مسیر و بیابان بی سوار، خوشا به یادگار خطی از غبار بگذاری گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید همیشه سر به سر روزگار بگذاری نیایی و همه ی سر رسیدهامان را مدام چشم به راهِ بهار بگذاری جواب منتظران را بگو چه خواهی داد همین بس است که چشم انتظار بگذاری؟ به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست که نام دیگر ما را انار بگذاری گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم قرار بود که با ما قرار بگذاری چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی به جان این شب دنباله دار بگذاری | | @deli_ism
یه خانمی داشت با پسرش حرف میزد از مسابقه ی تنیس پسرش اینجوری پرسید: مامان برنده شدی؟ یا برندگی رو گذاشتی واسه مسابقه بعد؟؟ فن بیانش رو خیلی دوست داشتم اینجوری حرف بزنید با بچه هاتون نیاز دارن بهش♥️ @deli_ism
‏شاید اگه تَرَک نمیخورد، سبز نمیشد!! @deli_ism ♥