چرا همیشه باید تو جاده های شمال عاشقی کرد؟
مشکلتون با جاده ساوه چیه؟!
@deli_ism ♥
گفته بودی که دگر زلف پریشان نکنی
ماه را روز و شب چارده حیران نکنی
تو مگر قول ندادی ندهی مو به نسیم
دل عشاق به یک زلزله ویران نکنی
نذر کردی که نبندی بغل پنجره تا
شهر ویران مرا قمصر کاشان نکنی
مادر از بچگیم داد مرا بیم نزاع
رو برو کودک ما با صف مژگان نکنی
ای گران ناز چگونه دل تو می آید
مشتری آمده نازت کمی ارزان نکنی
هوس سیب نکن فصل انار است انار
پی این میوه مرا راهی لبنان نکنی
تو اگر در بلد کفر به مسجد بروی
این محال است که یک شهر مسلمان نکنی
با همان خنده ی داغت به خدا گرم شدم
خانه ی گرم مرا باز زمستان نکنی
چون ز یک قصه شد آغاز به خودم میگویم
تا تو باشی هوس خواندن رمان نکنی...
| #سید_حجت_بحرالعلوم |
@deli_ism ♥
یه هفته شمال رفتید کشتید مارو با استوریهاتون! از امام خمینی یاد بگیرید این همه مدت پاریس بود یه عکس از خودش نذاشت...
@deli_ism ♥
من میتونم باهات تو کافه بشینم،
بگم و بخندم،
باهات ساعتها قدم بزنم،
درد و دلهات رو گوش کنم و هر کمکی از دستم بر بیاد واست انجام بدم
و در قبال اینها چیزی ازت نخوام.
در واقع من میتونم یه دوستِ خیلی خوب واست باشم،
به شرطِ اینکه تو هیچ وقت حرف از دوست داشتن نزنی.
اینجوری کار سخت میشه
به نظرم اگه یه روز حقیقتا احساس کنی که خودت رو دوست داری باید نسبت به خودت و کارهایی که انجام میدی متعهد بشی و دربند اصولِ خاصِ خودت زندگی کنی،
چه برسه به روزی که با کسی دیگه حرف از دوست داشتن بزنی.
«مسئولیتِ دوست داشتن خیلی سنگینه»
| #روزبه_معین |
@deli_ism ♥
غریبه پیشکش...بردی دل هر آشنا را، هم
تو حتی مات خود کردی نگاه پیرها را، هم
چه دست افشانی نازی چه رقص پای بی نقصی!
هنر این است مجذوبت کنی بی اعتنا را، هم
بنازم ذوق شیطانی آرایشگرت را "زن"
نه تنها من، که لرزانده دل اهل خدا را هم
نسیم گرم ویرانگر، زلال صاف طغیانگر
چه تشبیه ات کنم دیگر که تلخی و گوارا هم...
عروسی را عزا کردی به من، بلوا به پا کردی
جماعت را صدا کردی، که رقص مشتبا را هم...
همیشه بعد دیدارت سوالی از خودم دارم
قیامت میشود مَحرم بداند عشق ما را، هم؟
همینکه میروی یاد خدا می افتم، این یعنی
زمان بودنت میرانی از ذهنم، خدا را هم...
| #مجتبی_سپید |
@deli_ism ♥
ولی من تو بهترین جمع دنیا هم باشم همش با خودم میگم "کاش تو هم بودی."
@deli_ism ♥
نوشته همتون یکیو دارین که یواشکی چکش میکنین
من که هرچی فکر کردم چیزی جز یخچال به ذهنم نرسید...
@deli_ism ♥
دوباره می نویسمت، کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم، به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای و من غریق مست شب
دوباره تو، دوباره من، شناوری، شناورم
شنیده ام ز پنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک، میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی، کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام، برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت، میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان، قدم زنان، تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود، به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد، کنارِ بیت آخرم...
| #حسین_منزوی |
@deli_ism ♥