eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
دست یکی از شعرهایم را امشب میگیرم پابرچین ، پابرچین می آییم کنار تختت من کنار پنجره می ایستم و او... میریزد بین موهات سر میخورد روی گونه ات میچکد توی یقه ات و عطر تنت را هورت میکشد! مست میشود و تلو تلو میخورد تا پشت پلکهایت! قول بده بی هوا چشمهایت را باز کنی قول میدهم هول کند و لبهایت را ببوسد! چقدر زیباست که این شعر همین جا تکمیل شود! با یک بوسه... حالا... دیگر من شاعر خصوصی توام! نه؟ | | @deli_ism
یک نفرهست... که خود نیست ولی خاطره اش... صبح... هر روز مرا سخت بغل می گیرد.. | | @deli_ism
@deli_ism ♥
@deli_ism ♥
@deli_ism ♥
@deli_ism ♥
-اللّهُمَ ؛ همان که میدانی... :)🍃 @deli_ism
در تو هـزار مزرعه‌ی خشخاشِ تازه است. آدم به "چشم‌های تو" معتاد می شود..🙈 | | @deli_ism
‏حواسم از خیال تو پرت نمیشود چرا؟ @deli_ism ♥
وقتی که یه نابینا ازت بخواد آسمون رو براش توصیف کنی تازه میفهمی که چقدر حرف زدن بلد نبودی... @deli_ism
دلم میگه برو بهش بگو: "خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست، طاقت بار فراغ این همه ایامم نیست" ولی در نهایت عقلم برندست؛ که میگه نگو نفهمه! @deli_ism
مستقل‌ترین زن دنیا هم که باشی دوست داری وقتی میخوای بری بیرون یه صدای مردونه بهت بگه: مراقب خودت باش! @deli_ism
گاهی آدما، یه حسی از خودشون باقی میذارن، که حتی گذشت زمان هم نمی تونه کُهنشون کنه. انگار همین دیروز یه نفر رو دیدی، که مثل هیچکس نبود. انگار همین دیروز بود که باهاش یه عالمه حرف داشتی و نزدی. همین دیروز بود که نگاهت رو اشک کردی و روت رو برگردوندی. که وانمود کنی هیچی بین ما نیست... همیشه تظاهر به دوست نداشتن؛ سخت تر از دوست داشتنه. هر آدمی توی زندگیش، باید یه نفر رو باید داشته که براش بمیره... حتی اگر اون یه نفر، هیچوقت این رو نفهمه. | | @deli_ism
رفتار تو را علم سیاسی خواندم قانون دلت شبی اساسی خواندم یک هفته به کنکور عروست کردند دیوانه شدم روانشناسی خواندم ...📚 | #اینم_برا_کنکوریای_عزیز | @deli_ism ♥
رخصت دهید شال محرم بیاورید پیراهن عزای مرا هم بیاورید با اشکتان جراحت او خوب می شود ای چشمهای غم زده مرحم بیاورید مادر رسیده است کمی کوچه وا کنید مادر رسیده گریه کند دم بیاورید ما آمدیم خوب و بد آقا سوا نکن ما را کنار فاطمه در هم بیاورید یک نخ از آن عبای مبارک به ما بده آقا عزا شروع شده پرچم بیاورید ای ابرهای تیره شب گریه های ماست ما آمدیم تا که شما کم بیاورید از این به بعد نوبت دیوانگی ماست باز این چه شورش است به عالم بیاورید @deli_ism
حَیِّ عَلَۍ الْعَزٰا فٖی مٰاتَمِ الْحُسِــــــین @deli_ism ♥
لا به لای بيت ها احساسِ مستی ميكنم... بوی شعر محتشم... دارد محرم می شود @deli_ism
راه را باز نمائید محرم آمد! @deli_ism
هدایت شده از  The time
لااقل چراغی بیاور اینجا را روشن کن از وقتی رفته ای تاریکی تمام خانه ی مان را گرفته با آن لباس های اتو کشیده اش که روی پنجره ها آویزان است هرچه تلاش می کنم بیرونش کنم نور را بیاورم بگذارم روبه روی این آیینه خاک گرفته نمی شود که نمی شود چندوقتی ست خودم را ندیدم تو را ندیدم قاب عکست را ندیدم دلم گرفته تنهایی دارد نور چشمانم را می گیرد می ترسم آنقدر دیر بیایی که نه چشم داشته باشم و نه نور بیا دیر نکن. @the_time🌵🍕
در زیر بار منت پرتو نمی رویم دانسته ایم قدر شب تار خویش را | | @deli_ism♥️
وابستگی دارد به چشمت حال و روزِ من دکتر تو باشی با کمالِ میل بیمارم | | | 💉♥️ | @deli_ism
ای کاش که دکتر بشناسد مرضم را یک تو وسطِ این همه دارو بنویسد | | @deli_ism
سَری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند جز در مواردی که دستمالِ نامبرده آغشته به عطر تو باشد! اصلا آقای دکتر شما دستمالِ عطر آلودِ یار را تجویز کن قول میدهم سرم درد کند! | #علی_سلطانی | @deli_ism ♥
‏مهم‌ترین چیزی که توی سالهای اخیر در مورد روابط فراموش کردیم و باعث شکستمون شده، همون جمله معروف مرحوم شکیباییه: «ما در مقابلِ کسانی که دوستمون دارن، مسئولیم!» @deli_ism
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طوبا خانُم که فوت کرد «هَمه» گفتند چِهلم نشده حسین آقا میرود یک زن دیگر می گیرد. سه ماه گذشت و حسین آقا به جایِ اینکه برود یک زنِ دیگر بگیرد، هر پنجشنبه میرفت سرِ خاک. ماهِ چهارم خواهرش آستین زد بالا که داداش تنهاست و خواهَر برادرها سرگرمِ زندگی خودشان هستند، خیلی نمیرِسند که به او برسند. طلعت خانم را نشان کرد و تویِ یک مهمانی نشانِ حسین آقا داد . حسین آقا که برآشُفت «همه» گفتند یکی دیگر که بیاید جای خالی زنش پُر می شود. حسین آقا داد زد جایِ خالی زنم را هیچ زنی نمی تواند پر کند . تویِ اتاقش رفت و دَر را به هم کوبید. «همه» گفتند یک مدتی تنها باشد مجبور میشود جایِ خالی زنش را پر کند . مَرد زن میخواهد. حسین آقا ولی هَر پنجشنبه می رفت سرِ خاک. سالِ زنش هم گذشت و حسین آقا زن نگرفت. «همه» گفتند امسال دیگر حسین آقا زن میگیرد . سالِ دوم و سوم هم گذشت و حسین آقا زن نگرفت. هر وقت یکی پیشنهاد میداد حسین آقا زن بگیرد، حسین آقا میگفت آنموقع که بچه‌ها احتیاج داشتند اینکار را نکردم، حالا دیگر از آب و گِل درآمدند . حرفی از احتیاجِ خودش نمیزد، دخترها را شوهر داد و به پسرها هَم زن، اما وعده‌یِ پنجشنبه‌ها سرِ جایش بود. «همه» گفتند دیگر کسی تویِ خانه نمانده، بچه‌ها هم رفته اند، دیگر وقتَش است، امسال جایِ خالی طوبا خانم را پُر میکند. حسین آقا ولی سمعَک لازم شده بود، دیگر گوش‌هایش حرف‌هایِ «همه» را نمیشنید . دیروز حسین آقا مُرد. تویِ وسایلش دنبال چیزی میگشتَند چشمِشان افتاد به کتاب خطی قدیمی رویِ طاقچه، دخترش گفت خطِ باباست، اول صفحه نوشته بود: «هَر چیز که مالِ تو باشد خوب است، حتی اگر جایِ خالی «تو» باشد، آخر جایِ خالی تویِ دل مثل سوراخ توی دیوار نیست که با یک مُشت کاهگِل پر شود . هزار نفر هم بروند و بیایَند آن دل دیگر هیچوقت دِل نمی شود.» | | @deli_ism
نگرانی عضو جدانشدنی عشقه نمی بینیش، نگرانی میبینیش، نگرانی حالش خوبه، نگرانی تو چشمای روشننش نگاه میکنی، نگرانی دروغ میگه خوب میفهمی، نگرانی واسه همیشه میری واسه همیشه میره ولی بازم نگرانی... | | @deli_ism
فکر نمیکنی دیگه وقتشه انگشتای احمقتو رو کیبورد تکون بدی که بغله اسمت ایز تایپینگ بزنه تا ذوق مرگ شم؟! @deli_ism
امشب قلم به دستم و تصویر میکشم تصویر یک سه ساله ولی پیر می کشم تصویر جای زخم به دستان کوچکش اثاری از کبودی زنجیر میکشم در یک خرابه می کشم و در کنار او یک تکه نان و کاسه ای از شیر میکشم دارد دوباره با پدرش حرف مى زند با اشك و آه، نیزه و شمشیر میکشم در آخرين نفس به عمو فكر مى كند هی پشت هم به دست و به تن تیر میکشم از عمه خواستم بنویسم ولى نشد ديگر قلم شکسته و تکبیر میکشم | | @deli_ism