عاقل اگر به عشٖق دهد دل میسر است
عاشق ولی بموعظه عاقل نمی شود...
| #فیض_کاشانی |
@deli_ism ♥
ميگم دلبر
خواستم به عادت آن سال ها برايت بنويسم:
" مُرَوح كن دل و جآن رآ...
دلِ تنگِ پريشآن رآ... "
بعد ديدم اي بابا، كدوم دل؟!
اصلا دل نداريم كه بخواد تنگ و گشاد شه!
بعد از رفتن شما ما هى صبر كرديم شما برگردی و صبح شه، نيومدى، همينجورى هِى شب موند!
خسته شديم از بالا آوردن قيرِ غَمِ شب، رفتيم دلمون رو انداختيم تو جوب و شديم جزو حزب بيدل ها!
بى مهرِ شما ، دل جز دلتنگى برامون هيچى نداشت!
ماهم شديم از همون بيدل هایی كه شادند اما از ته دل غمگين!
حداقل دلتنگ نميشن!
رسم دلبرى بلد نبودى!
نبودى كه رفتى و ما هم حيرون مونديم ميون خنده هاىِ پر از بغض!
| #محیا_زند |
@deli_ism ♥
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری، همونقدر که من تو رو. با هم زندگی می کنیم، با هم پیر میشیم، با هم می میریم. ما رو کنار هم دفن میکنن، از خاکمون یه سرو بلند قد میکشه تا آسمون، همه پرنده های دنیا میان رو شاخه ها خونه میسازن. تموم میشه آوارگی. سبز می مونیم من و تو، برای همیشه.
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
پیچیده ای به پای خودم ای کلاف من
ای شعر، ای بزرگترین اعتراف من
ای مولوی بیدل نیمای منزوی!
قالیچه ی رفو شده ی دستباف من
ای وجه اشتراکم در قهر و آشتی
محصول اتفاق من و اختلاف من
ای که به جنگ خوانده ای و در ازای آن
یک شاخه گل گذاشتهای در غلاف من
ای مورد مباحثه ی فیلسوفها
ای هیچ هیچ، ای همه ی اکتشاف من
باید برید از تو برای دمی حیات
آه ای حیات بخش من ای بند ناف من!
سِحر اتاق آینه بودی، تو را شکست
یک من از آن هزار منِ در مصاف من!
| #محمد_حسین_ملکیان |
@deli_ism ♥
دلِ خود چون به سرِ زلفِ تو دیدم گفتم
ای خوش آن دَم که پریشانْ به پریشانْ برسد
| #طالب_آملی |
@deli_ism ♥
دنبال شهادتی 🤔
میخوای بیای داخل یه کانال که از زندگی شهدا درس بگیری😊 واونها رو الگو خودت قرار بدی
پس سری بیا داخل کانال ما عضو شو
کانال 🌷شهید زیبا قامت حزب اللهی🌷 لبنان که میتونست بازیگر🎭 بشه و بدرخشه✨ اما اون
انتخاب کرد که جور دیگری بدرخشه✨
هم زیبا بود هم مهربان☺️
اما به همه ی این خوشی های دنیا نه گفت😇😇
ویه بله زیبا به ❤️حضرت زینب( س )❤️
پس سری عضو شو😁
#کانال_شهید_علاحسن_نجمه
بالینک زیر👇
@shahidalahasan19934
😍❤️واووووو چ رمانیییی اونم مذهبی 😳
مگه میشه؟؟؟
گوشیام را برداشتم و نوشتم:
–سلام. میشه بعد از کلاس بیایید جای همیشگی حرف بزنیم.
از دور نگاهش می کردم تا عکس العملش را ببینم.
وقتی مکالمهاش تمام شد متوجه پیامم شد. بعد از خواندنش، دستش را عصبی داخل موهاش بُرد و نشست روی جدول کنار باغچه و چشم دوخت به گوشیاش.
کارهایش نگران ترم می کرد.
دیدم چیزی تایپ می کند. به دقیقه نکشید که پیامش آمد.....
رمان جذاب و عاشقانه ...و مذهبی 😍
😉عبور از سیم خاردار های نفس 😉
در کانال✨🍃 خادم الزهرا 🍃✨
@khademalzahra4
✍#بهقلملیلافتحیپور
شُهرت در این مقام بہ گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولے "بـےنشان" بیا
تبادل:
@Mim91H
بـه ما بپیوندید👇🏻👇🏻🌺
https://eitaa.com/joinchat/1815543843C6ed8257522
🌿 معرفی کانال #ارزشی 🌿
کانالی با محتوا
دلنوشته هایی که از دل نوشته میشوند ...