آقای چاووشی میگه سال نو یعنی تو وقتی از در تو میای، حالا ممکنه طرف از در هم تو نیاد، همون مسیری که چند قدم داره طی میکنه تا به تو برسه هم سال نوعه...
@deli_ism ♥
طرح اندام تو انگیزه ی معماری هاست
دلت آیینه ی ایوان طلاکاری هاست
باید از دور به لبخند تو قانع باشم
اخم تو عاقبت تلخ طمعکاری هاست
جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریک ترین گوشه ی انباری هاست
نفس بادصبا مشک فشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست
باتو خوشبخت ترین مرد جهان خواهم شد
گرچه این خواسته ی قلبی بسیاری هاست
گاه آرامم و گاهی نگران ، دنیایم -
شرح آشفته ای از مستی و هشیاری هاست
نیمه ی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق اینگونه گرفتاری هاست
| #رضا_نيكوكار |
@deli_ism ♥
برق نگاهش رفت، چشمان تری داشت
این روز ها بی عشق حال بهتری داشت
دیشب میان گریه ها از یاد بردم
اردیبهشتی را که در پی آذری داشت
من فکر میکردم نخواهد رفت، هر چند
او در سرش انگار فکر دیگری داشت
این درد تنها سهم انسان نیست، شاید
از یک کبوتر هم بپرسی، دلبری داشت
شاید گلی پژمرده در گلدان ایوان
در انتظار یار، چشمی بر دری داشت
پرسید زاهد: معتقد هستی به محشر؟
گفتم که آری...چشم های محشری داشت
گمراه بسیار است اینجا، کاش الله
در بین مو های تو هم پیغمبری داشت...
مغلوب و سرگردان، کجا باید گریزد؟
شاهی که پیش از جنگ، روزی کشوری داشت
اعدام میشد... کاش اما فرصتی بود
شاید که این بیچاره حرف آخری داشت...
| #سجاد_شهیدی |
@deli_ism ♥
تنهایت می گذارد، تو می مانی و یک رد پا
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی و پس از مدتی به تنهایی عادت می کنی...
تا اینکه لعنتی ای با آتشی در دست هایش می آید، گرمت می کند و باعث می شود تنهایی را فراموش کنی، ولی او هم نمی ماند.
و دوباره باز همه چیز تکرار می شود،
گرمای دست هایت می رود، سردت می شود، یخ میزنی...
اما این بار لبخندی گوشه لبانت می شکند، دیگر منتظر هیچ لعنتی ای نیستی، به دنبال آتش نمی گردی، با یخ زدن کنار آمده ای،
و تنهایی را هم دوست داری!
| #عطر_چشمان_او 📚 |
| #روزبه_معین |
@deli_ism ♥
آخرشم یکی میاد تو زندگیت که هیچکدوم از معیاراتو نداره اما تو رو بلده،
همین کافیه به نظرم...
@deli_ism ♥
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
به شب فانوس بام تار من بود
گل آبی به گندمزار من بود
اگر با دیگران تابیده امروز
همه دانند روزی یار من بود
| #فریدون_مشیری |
@deli_ism ♥
شب هایی که تو به من
شب به خیر میگویی
صبح که از خواب بر می خیزم
زیباترم...
@deli_ism ♥
آدمای زندگیت رو بچین کنار هم
ببین کیا اگه نباشن از نبودشون
دلت هُری میریزه پایین،
همونا رو نگه دار واسه خودت،
بقیه محض شلوغ بودن مهمونیاتن...
@deli_ism ♥
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه
بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!
من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم
اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه
برای من نگاه توفقط مانند آن لحظه است
همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه
وشاید من سر ازکاخ عزیزی درمی آوردم
اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه
مرا محروم کردی ازخودت این داغ سنگین بود
چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
| #سیدحمیدرضا_برقعی |
@deli_ism ♥
بعضی وقتا فقط صداش میکنی که دستُ پات بِلرزَن با جونم گفتناش :)
@deli_ism ♥
دریاست دو چشم تو چه مشکی و چه آبی
زیباست لبان تو چو یاقوت مذابی
باغیست تنت سبزتر از سبزی جنگل
هر میوه اش آغشته به دریای شرابی
برهم زده ای جاذبه ی روی زمین را
هر ذره به سوی تو رود با چه شتابی!
بر آن شدم از وحشت چشمت بگریزم
مهر تو ولی بسته به پاهام طنابی
یکبار تو را دیدم و صد بار دلم را
با دوری خود کشتی و دیگر چه حسابی؟
چون سیل شدی آمدی و ولوله کردی
چون زلزله بستی کمرت را به خرابی
گیسو بتکان دختر زیبای غزلها
آب از سر من رفته و دیگر چه حجابی؟
دیشب زدم از خواجه پی هر دومان فال
می گفت:«حلال است به ایام شبابی»
آزادو رها گشتنم از بند تو سخت است
ورنه که حبس قفس تو چه عذابی!؟
زندان اگر آغوش تو، سلول تو بازوست
به به... که چه بندی، چه قرنطینه ی نابی
| #حمید_چشم_آور |
@deli_ism ♥
ولی قبول کنید
زندگی از جایی سخت شد که دیگه تو لگن قرمزهی حموم جا نشدیم :)
@deli_ism ♥
در چشم من که «حال» ندارم بدون فال
«آینده» نیز، از تو چه پنهان، «گذشته» است..!
| #غلامرضا_طريقى |
@deli_ism ♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| #استوری 📱|
@deli_ism ♥
یکی باید باشه بگه ببین حتی اگه قرار نیست چیزی درست بشه،
عیب نداره!
باهم همه چیو تحمل میکنیم..!
@deli_ism ♥
بی تو این جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران، آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
| #قیصر_امین_پور |
@deli_ism ♥
من در این تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگیام را بچرد...!!
من در این تاریکی
امتداد تر بازوهایم را
زیر بارانی میبینم
که دعاهای نخستین بشر را تر کرد...؛
من در این تاریکی
ریشهها را دیدم
و برای بته نورس مرگ،
آب را معنی کردم...!!
| #سهراب_سپهری |
@deli_ism ♥
به لحاظ روحی نیاز دارم بیای و منم با ستار بخونم:
"اومدی صداتو قربون این همه وفاتو قربون میدونی که جات تو قلب یاره"
@deli_ism ♥
چشم بستم که شدم غرق خیالی الکی
قصه ی عاشقی و شوق وصالی الکی
فرض کردم که تو هم عاشق چشمم شدی و...
همه ی دلخوشیم فرض محالی الکی
پر کشیدیم چه نقاشی زیبایی شد
آسمانی الکی با پر و بالی الکی
"درس خواندی؟ چه خبر؟ حال شما؟ خوبی که؟"
عشق پنهانی من پشت سؤالی الکی!
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
ما رسیدیم به هم آخر فالی الکی....!
| #مجید_ترکابادی |
@deli_ism ♥