eitaa logo
پویش دلتکانی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
807 ویدیو
59 فایل
📚خانه تکانی دل با کتاب 🌺بیش از ۲٠٠ عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور ☘️کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب های یادت باشد، کاش برگردی و هواتو دارم مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 😍 آنچه تاکنون از زندگی و زمانهٔ مولای متقیان علی (علیه‌السلام) شنیده 👂🏻یا خوانده‌ایم👀 پاره‌هایی پراکنده از مشهورات است و دانش ما محدود به روایت‌هایی است که نمی‌دانیم دقیقاً کجای زندگی امیرالمؤمنین جلوه کرده‌اند. اما این بار در کتاب «حیدر» با روایتی خطی، یک‌دست و درهم‌تنیده از ۹ سال زندگی مولی‌الموحدین علی (ع) با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مواجهیم. روایتی که راوی‌اش 😍حیدر (ع) است. از زبان مولا می‌خوانیم که از سال دوم تا یازدهم هجری چه گذشت. از روزهای نزدیک به ازدواج 🎀حضرت امیر (ع) تا روزهای بعد از شهادت 🕯️حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها. هر آنچه از زندگی مشترک، نبردها و روزگار پرفرازونشیب به‌طرزی پراکنده در منابع شیعه و سنی ثبت شده است، از دید نویسنده دور نمانده و در تلاشی عالمانه با اتکا و ارجاع بر بیش از ۱۲۰ منبع متقن، تصویری روشن و یک‌پارچه از زندگی مولی‌الموحدین در «حیدر» بر کاغذ نشانده است.🌹🎀 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
#معرفی_کتاب📚 #حیدر😍 آنچه تاکنون از زندگی و زمانهٔ مولای متقیان علی (علیه‌السلام) شنیده 👂🏻یا خوانده‌
🍃🌸 در این کتاب با  9 سال از زندگی مولی الموحدین علی علیه اسلام با حضرت صدیقه طاهره علیهم السلام  مواجهیم. روایتی که راوی اش حیدر است. از زبان مولا می خوانیم که از سال دوم تا یازدهم هجری چه گذشت. از روزهای نزدیک به ازدواج حضرت 🤝🏻امیر علیه السلام تا روزهای بعد از شهادت🕯️ حضرت زهرا علیهم السلام🌹 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📚 😍 خبر عقدمان که همه جا پیچید, خیلی ها به پیامبر گله کردند. ما از علی کمتر بودیم که او را ترجیح دادی؟ من با اجازه و خواست خدا فاطمه را به نکاح علی در آوردم,  فقط علی هم کفو فاطمه است. تقریبا یک ماه از عقدمان گذشت. دلم حسابی برای فاطمه تنگ شده بود. هر یک روز به مسجد 🕌می رفتم.نمازم را به پیامبر اقتدا می کردم, بدون اینکه از او حرفی بزنم.یک روز ام ایمن کنارم کشید. -می خواهی با پیامبر حرف بزنم, عروسی را زودتر بگیرید؟ -من که از خدایم است. با عایشه و سوده پیش پیامبر رفتند. ام ایمن خدمتکار آمنه خاتون و پرستار پیامبر در دوران کودکی بود. پیامبر خیلی دوستش داشتند.همیشه احترامش را نگه می داشتند و او را مارد صدا می زدند. -اگر خدیجه زنده بود با عروسی  فاطمه چشمش روشن می شد. بیایید دست این دو جوان را توی دست 🤝🏻هم بگذارید. علی دوست دارد همسرش را خانه خودش ببرد. پیامبر اسم خدیجه را شنیدند, مثل باران ابر بهار گریه😭 کردند. -چقدر دلم برایش تنگ شده است. روزهای سختی بود. همه به چشم یک یتیم فقیر نگاهم می کردند و تنهایم گذاشتند؛ اما خدیجه با همه دارایی اش پایم ماند. در وصفم, شعر های زیبایی می گفت, هنوز آن ها را به یاد دارم. خدا ار شکر حالا خدیجه در جوار رحمت خداست. حال پیغمبر کمی روبه راه شد. -مادر!من توقع داشتم علی خودش پا پیش بگذارد. او تا امروز همسرش را از من نخواسته است. اصلا الان علی کجاست؟ پشت در منتظر ایستاده بودم, ام ایمن از اتاق بیرون آمد🌹🍃 برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️ 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃