eitaa logo
پویش دلتکانی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
811 ویدیو
59 فایل
📚خانه تکانی دل با کتاب 🌺بیش از ۲٠٠ عنوان کتاب ارسال کادو شده به سرتاسر کشور ☘️کانال مستقیما زیر نظر نویسنده کتاب های یادت باشد، کاش برگردی و هواتو دارم مدیریت می شود آی دی سفارش کتاب @aghigh1369
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📖 👵 🌻روایت زندگی مادر شهیدان کارکوب‌زاده 🍀خاطرات زنی است که با آغاز جنگ تحمیلی🪖 و محاصرۀ آبادان، به‌ همراه همسر👱‍♂ و پنج فرزند🧑 برومندش راهی جبهه‌های جنگ🪖 و دفاع از میهن🇮🇷 شدند و با حوادث و فراز و فرودهای بسیار در زندگی دست‌وپنجه نرم کردند. مجموعه خاطرات خانم «زهرا کارکو»🧕 همسر رزمندۀ پاسدار خداداد کارکوب👱‍♂ ‌و مادر سه شهید و دو جانباز است که با قلمی روان🖋، خواننده را با حوادث و سختی‌های زندگی و صبر و فداکاری یک مادر شهید همراه می‌کند. رضیه غبیشی از نویسندگان حوزۀ دفاع مقدس و از جانبازان و همسر شهید است. این کتاب در پنج فصل به زندگی خانم زهرا کارکو می‌پردازد. ازجمله آثار فاخر او می‌توان به ملاصالح اشاره کرد. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 👵 🍀این کتاب خاطره‌های زنی با قدی خمیده ولی استوار است؛ مادری که با شروع جنگ تحمیلی توسط صدام و محاصره آبادان در استان خوزستان، به همراه همسر و پنج فرزند برومندش راهی جبهه‌های جنگ و دفاع از میهن اسلامی می‌شوند. 🍀در ۲ سال اول جنگ، ۲ فرزند این مادر به شهادت🥀 می‌رسند و در سال سوم، خبر اسارت ۲ فرزند دیگرش را می‌شنود؛ از آن پس سال‌ها چشم🥺 به راهشان می‌نشیند تا سرانجام با خبر آزادی یکی از آنها، نور امید به بازگشت پسر کوچکش نیز در دلش شعله🔥 می‌کشد، ولی این انتظار به درازا می‌کشد و هرگز خبری از او نمی‌رسد. 🍀«خانم کارکوب» مجموعه خاطره‌های خانم «زهرا کارکو» همسر رزمنده پاسدار مرحوم «خداداد کارکوب‌زاده» و مادر سه شهیدی که ۲ فرزند دیگرش نیز جانباز و آزاده هستند که با قلمی روان و توانا، خواننده را با حوادث و فراز و فرودهای بسیار زندگی و صبر و فداکاری یک مادر همراه می‌کند. برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
📖 👵 🍀تسبیح📿 میان انگشتانم می‌چرخید و لب‌هایم می‌جنبید. صدای تلفن ☎️بلند شد. رؤیا گوشی📞 را برداشت. نگاهی به من کرد و گفت: «یه آقایی می‌گه برای تکمیل فرم یارانه‌هاتون شب می‌آیم منزلتون.» با بی‌حالی گفتم: «بهش بگو بیاد.» شب از راه رسیده بود که زنگ در خانه به صدا در آمد. رؤیا دکمۀ آیفون را زد و به‌طرف در ورودی رفت. صدای خانم همسایه 👩‍🦱را شنیدم که با رؤیا👩‍🦳 احوال‌پرسی می‌کرد. سرم را به‌طرف در چرخاندم. خانم همسایه 👩‍🦱داخل آمد. با هیجان حرف می‌زد🗣 و ناگهان صدای همهمه در حیاط شنیدم. بلند شدم. حیاط پر از عکاس و فیلم‌بردار و محافظ شده بود. رؤیا ذوق‌زده و حوشحال جیغی کشید. به هول‌وولا افتاده بود. داخل آمد: «مامانی، آقا اومده. پاشو، آقا! آقا👨‍🦳 اومده.» به‌سمت حیاط اشاره می‌کرد. نمی‌دانستم خودم را آماده کنم یا اطرافم را جمع‌و‌جور کنم. آقا داخل حیاط آمده بود. چادر به سر کشیدم و در بالای پله ورودی خانه ایستادم. از هیجان تمام تنم به رعشه افتاده بود، با صدایی که گریه و خنده🥹 قاطی بود، رو به آقا کردم: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.» برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹
پویش دلتکانی
. #معرفی_کتاب📖 #خانم_کارکوب👵 🌻روایت زندگی مادر شهیدان کارکوب‌زاده 🍀خاطرات زنی است که با آغاز جنگ ت
. 📖 👵 🍀«به بیابان برهوت و بی‌انتها نگاه می‌کردم. به ظاهر به بیرون نگاه می‌کردم؛ اما در افکارم غرق بودم. قطار 🚞دل صحرا را می‌شکافت و پیش می‌رفت. نگاهی به دخترها👩‍🦰 کردم. ماتم 🥺گرفته بودند و هیچ ‌کدام حرف نمی‌زدند. بالاخره بغض پروین شکست و صدای گریه‌اش بلند شد. نگاهم می‌کرد و اشک 😭می‌ریخت. نگران با لحن اعتراض‌آمیزی که مهربانی در آن موج می‌زد، گفتم: «دختر بگو چی شده که یه ریز گریه می‌کنی. بگو چی شده ... .» برای سفارش کتاب پیوی منتظرتونیم😍🤩 @aghigh1369 🍃دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب 🌸 🌿 🍃 @deltekani 🍃 💐🍃🌿🌸🍃🌹