ضُحی
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂 🦂🌕🦂🌕🦂 🌕🦂🌕 🦂 ♡﷽♡ #قمردرعقرب🕷 بقلم #الهه_بانو #قسمت1220 •┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈• ۱۲۲۰
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂
🦂🌕🦂🌕🦂
🌕🦂🌕
🦂
♡﷽♡
#قمردرعقرب🕷
بقلم #الهه_بانو
#قسمت1221
•┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈•
۱۲۲۱
حاج حیدر
دیوانگی کمترین تعبیر برای حال این روزهایم بود
فقط خدا را شکر می کنم شغل و حرفه ای دارم تا مرا مشغول نگه داشته و لابه لای زخم هایی که روزگار بر تنم می نشاند کمی ذهنم را به خود درگیر کند
ناامیدی از درگاه خدا گناه کمی نیست ولی دائم خودم را گناهکار می کنم و با تلنگری دوباره توبه نامه می فرستم به درگاهش
کاشکی عزیز جانم اینجا بود
کاشکی من زیر سایه اش بودم بودم
کاشکی یکی مثل کاظم را محرم اسرار دلم می دانستم
احساس می کنم از درون ویرانم
احساساتم مثل مذاب از سینه بالا می آید و وجودم را می سوزاند
- لعنتی !!!
هر چه حرص و عصبانیت از دست روزگار دارم بر سر ماشین خالی می کنم
چند ضربه ی محکم با کفشم به لاستیک پنچر شده می کوبم ولی جای او احساس درد در انگشتان خودم می پیچد
امشب دیرتر از همیشه کارخانه را ترک کردم
کار همیشه بود ولی نمی دانم چه اصراری داشتم کارهای چند روز آینده را هم امروز و امشب انجام دهم ؟!
دیروز تا حالا که غرورم را زیر پا گذاشته و بالاخره خودم پیامی برای قمر فرستاده ام تا شاید او شرمنده شده و جوابم را بدهد نه تنها حالم بهتر نشده بلکه بدتر هم شده
چند قدم کنار ماشین راه می روم
چند نفس عمیق به سینه می کشم
بالاخره ذهنم از آکبند بودن در آمده و چند صلوات می فرستم شاید قلبم آرام بگیرد
روی جدول های کنار اتوبان می نشینم
در عجبم دلیل این ناراحتی چیست ؟
حالا ماشین پنچر شد که شد
مگر زیر سقف آسمان این شهر کسی انتظار مرا می کشد ؟
نه دلبری دارم که تمنای حضورم را داشته باشد
نه مادری که دیر به خانه رسیدنم هزار فکر ناجور به ذهنش سرازیر کرده باشد
نه پدری ، نه خواهری ، نه برادری ....
چاره ای نیست
باید خودم را از بند این حسرت های نا تمام رها می کردم تا شاید راه نجاتی پیدا شود
بر می خیزم ، با اکراه و از سر اجبار سراغ صندوق عقب ماشین می روم
تعویض لاستیک در این تاریکی و شلوغی خیابان زحمت مضاعفی بود که بر شانه ام افتاده
زیر لب شروع به زمزمه می کنم
از بین تمام اشعار و ترانه هایی که شنیده بودم این یکی از گوشه ی ذهنم سر بلند کرده و بر زبانم جاری می شود
تو آه منی اشتباه منی؛
چگونه هنوز از تو میگویم ؟!
تو همسفر نیمه راه منی؛
چگونه هنوز از تو میگویم؟!
پناه منی تکیه گاه منی؛
که زمزمه ات مانده در گوشم !
گناه منی بی گناه منی!
که بار غمت مانده بر دوشم !
بهانه ی من بغض خانه ی من؛
گرفته دلم گریه میخواهم ...
خیال خوش عاشقانه ی من؛
همیشه تویی آخرین راهم…
•┈┈••✾🌕🌖🌗🌘🌑🌒🌓🌔🌕•✾••┈┈•
پرش به پارت اول♡👇
https://eitaa.com/dhuhastory/15776
●|رمان قمر در عقرب مختص مخاطبان کانال👇
|√• https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 •√|
⛔️کپي حرام⛔️
🦂
🌕🦂🌕
🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂
🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂🌕🦂