﷽
این اشک، گناهِ شهر ما را شسته است
پیراهنِ چرکینِ ریا را شسته است
در چشمِ خدا چه آبرویی دارد
چشمی که مزار شهدا را شسته است
#محمد_احسان_افتخاریپور
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
دیر آمدم...
دیر آمدم...
در داشت میسوخت!
هیأت میانِ وای مادر داشت میسوخت!
#حسن_بیاتانی
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
مکتوم:
کو صاحب نفسی که یه داد سر ما بکشه؟
#دنیا_الدنیه
قدمگاه:
فریاد از بیرون را با پنبه ای در گوش گذاشتن میتوان نشنید! حتی اگر از دهان صاحب نفسی باشد!
کو واعظ درونی که فریادی بر سرمان بکشد؟
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
دل خون شده است این انارِ شیرین
بر تلخیِ بی حسابِ دوران، نفرین!
یلدا به تنش رخت عزایی ست بلند
در ماتمِ کوتاه ترین روزِ زمین!
#محمد_احسان_افتخاریپور
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
Shab Yalda Bedoone To.mp3
7.32M
﷽
جا ماندهام در این شب یلدا بدون تو
راهم نمیدهند به فردا بدون تو
"دل" میکشم فقط به سر انگشت یخزده
بر شیشهٔ پر از مهِ دنیا بدون تو
دردیست بی شکایت و مرگیست بیشکوه
این زنده ماندنِ منِ تنها بدون تو
حسرتگدازِ یک نفس راحتم که آه...
قسمت نبود با تو و حاشا بدون تو!
حق داشتی ندیده بگیری تو هم مرا
دنیای من نداشت تماشا بدون تو
زار و نَزار میگذرد روزگار من
تقویم روزهای مبادا... بدون تو...
#محمد_مهدی_سیار
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
#یزد_حسینیه_ایران
ماجرای #همسر_اشرف_آهنگر رو میدونید؟
زنی که به زیارت کربلا نرفته بود، برای امام حسین مجلس نگرفته بود، اما وقتی دفن شد امام حسین علیه السلام به خاطر او عذاب را از اهل آن قبرستان برداشتند!
ماجرای این بانوی بزرگوار👇🏻
﷽
قضیه ی عجیب همسر استاد اشرف آهنگر
در يزد مرد صالح و فاضلى به نام حاج محمد علی بود كه به فكر آخرت خويش بود، شبها درقبرستان خارج شهر يزد كه مزار گويند بیتوته می کرد
(در زمان ما این قبرستان به قبرستان جُرهُر معروف است که اکنون در اثر توسعه ی شهر داخل شهر واقع شده است)
اين مرد همسايه اى داشت كه از كودكى در مكتب و غيره با هم بودند، تا اينكه بعدها شغل عشارى ( باج خواهى و پول زورگرفتن (احتمالا همان مأمور مالیات بوده است)) را انتخاب كرد و تا آخر عمر هم چنين مى بود.
تا اينكه مُرد و در همان قبرستان مذكور نزديك محلى كه حاج محمد على يزدى بیتوته می کرد، او را دفن كردند، هنوز يك ماه نگذشته بود كه حاج محمد على او را در خواب ديد،
با حالت زيبا و سر حال از نعمت،
گفت: نزدش رفتم و به او گفتم:
من اول و آخر و باطن و ظاهر كار تو را مى دانم، تو از كسانى نبودى كه در باطن نيكو باشى ولى ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقيه يا ضرورت و يا كمك به مظلوم، توجيه شود؟ و كار تو جز عذاب نتيجه اى نداشت، چگونه به اين مقام رسيدى ؟!
آن مرد گفت: آرى مسأله همانطور است كه تو گفتى، من تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم، تا اينكه همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و او را در اينجا دفن كردند و اشاره كرد به مكانى كه پنجاه متر فاصله داشت و در همان شبى كه او را به خاك سپردند، حضرت امام حسين عليه السلام سه بار به ديدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل اين قبرستان بردارند، به اين جهت حال من نيكو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم
حاج محمد على گويد: با تعجب از خواب بيدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم،
در ميان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پيدا كردم و از او پرسيدم: آيا شما همسر دارى؟
گفت: داشتم، ولى ديشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن كرديم، و همان جائى را گفت كه در خواب آن مرد به من نشان داد. از او پرسيد: آيا همسر شما به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود؟ گفت: خير
پرسيد: آيا مصيبت حضرت را مى نمود؟
گفت : خير، پرسيد: آيا او براى امام حسين مجلس مصيبت برپا مى كرد؟
جواب داد: خير
منظورت از اين سؤالها چيست؟
حاج محمد علی داستان خواب خود را بيان كرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط ميان او و امام حسين را دريابم.
استاد اشرف گفت: همسر من همواره به خواندن زيارت عاشورا مداومت داشت!
#یزد_حسینیه_ایران
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
﷽
نفس نفس به امید تو عمر میگذرد
امید میرود آری، امید میآید
برای دردودل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید میآید
#حسن_بیاتانی
#از_دوشنبه_تا_جمعه
┏━━━ 🦶🏻━━━┓
🆔️ @qadam_gah
┗━━━ ❤️━━━┛
هدایت شده از میم. حا ( محمد حیدری)
نامهای برای بابا نوئل
سلام بابا نوئل
کریسمس مبارک باشه
شنیدهام که این شبها، سوار بر سورتمهات میشوی. با گزونهای افسانهای پرواز میکنی و برای کودکان هدیه میبری تا خوشحال باشند.
بابا نوئل عزیز، لطفا این شبها، بر فراز غزه پرواز نکن.
احتمالا سورتمه چوبی شما را با آن هواپیماهای آهنی که بر سرشان بمبهای فسفری میریزند، اشتباه میگیرند.
راستی اگر توانستی، و گذرت به غزه افتاد، رنگ لباستان را عوض کنید. آنها چشمشان عادت کرده به رنگ قرمز.
و در جعبههای کادو، برای آنها، نان و آب بگذار. و شادی و آزادی.
#میم_حا
@mim_ha_neveshte
هدایت شده از نامفهوم
«هر ایدئولوژیِ زندگی ساز، نقطهٔ اساسیاش این است که من اینجا برای کاری هستم. اگر معتقد به خداست، میگوید مرا برای کاری آوردند؛ اگر معتقد به خدا نیست، میگوید من به هرحال کاری دارم اینجا. ببینید اساسیترینِ نقاطِ یک فلسفه فکری که الهام بخش یک زندگی فردی و اجتماعی بشود، همین است«ربنا ما خلقت هذا باطلا». الهی است، معتقد به خداست؛ لذا میگوید پروردگار ما، تو این آسمان و زمین را، این همه غوغا را، به بیهوده و پوچی نیافریدهای، «سبحانک» تو از این منزه و پیراستهای که کار بیهوده بکنی؛ پس من مسئولیت دارم، پس من باید راهی را بپیمایم، پس من در مقابل این نظم عجیب و شگفتآور، یک نقطهای هستم و برای کاری. در این نظم عجیب، یک جایی هم من دارم که اگر آنجا را بهصورت درست و صحیح، آن عمل را بهصورت آنچنانی که تو خواستهای انجام ندهم، این نظم را خراب کردهام»
طرح کلی اندیشهٔ اسلامی/صفحه۹۱