#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
یک شهر حسینیه و منبر کوچه
ناموس خدا شکسته شد در کوچه
یک عمر حسن سرود در هر کابوس
یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه!
دیوار شد از درد تو مضطر مادر
شد کوچه هم از اشک شناور مادر
من راز نگهدار تو هستم اما
این بغض مرا میکشد آخر مادر
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
چندیست نگاه تار دارد مادر
از در دل داغدار دارد مادر
از خویش میان گریه زینب پرسید
با شانهی من چکار دارد مادر؟
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
سخت است که ساکت بنشیند بابا
از پیرهنت لاله بچیند بابا
گفتی که تو را نیمهی شب غسل دهد
تا زخم تن تو را نبیند بابا
عرش از جریان خانه اش میلرزید
از روضهی عاشقانهاش میلرزید
دیوار و در سوخته بود و یک مرد
مردی که پس از تو شانهاش میلرزید
شاعر: #احمد_حیدری_قرا
@dobeity_robaey