eitaa logo
دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
10.6هزار دنبال‌کننده
559 عکس
70 ویدیو
4 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net کانال اشعار آیینی حسینیه: 👉 @hosseinieh_net با کمالِ احترام، تبادل و تبلیغ نداریم🙏🌹 کانال ما در تلگرام: 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://t.me/dobeity_robaey
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا حالش بد است مادرمان، رو به قبله است @dobeity_robaey
هر کس به عیادت من آمد بگریست پرسید زحال من نپرسید ز چیست زنها ز عیادتم چو بر می‌گشتند گفتند که این فاطمه آن فاطمه نیست شاعر: @dobeity_robaey
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی! بی تو می‌میرد علی، برخیز همراه علی! ✍ @dobeity_robaey
یک شهر حسینیه و منبر کوچه ناموس خدا شکسته شد در کوچه یک عمر حسن سرود در هر کابوس یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه! دیوار شد از درد تو مضطر مادر شد کوچه هم از اشک شناور مادر من راز نگهدار تو هستم اما این بغض مرا می‌کشد آخر مادر چندیست نگاه تار دارد مادر از در دل داغدار دارد مادر از خویش میان گریه زینب پرسید با شانه‌ی من چکار دارد مادر؟ سخت است که ساکت بنشیند بابا از پیرهنت لاله بچیند بابا گفتی که تو را نیمه‌ی شب غسل دهد تا زخم تن تو را نبیند بابا عرش از جریان خانه اش می‌لرزید از روضه‌ی عاشقانه‌اش می‌لرزید دیوار و در سوخته بود و یک مرد مردی که پس از تو شانه‌اش می‌لرزید شاعر: @dobeity_robaey
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
مُحدَثه، به فدای سکوت پر حرفت سخن بگو به علی، این همه نخور حرفت شاعر: •┈┈••✾••┈┈• کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4 
دل را ز غم علی مشوش می‌کرد نفرین به همان که بُرد آتش، می‌کرد دانی چه به فاطمه گذشت این ایام از شدت گریه دائماً غش می‌کرد* ✍ *يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَة ترجمه: ساعت به ساعت از هوش می‌رفت. 📚مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 3، ص 362 ↳ @dobeity_robaey
تو ای غم! دست بردار از سر من نمانده اشک در چشم تر من از آن‌روزی که بین شعله‌ها رفت نفس تنگی گرفته مادر من * * * تنش می‌سوخت در هُرم شراره سخن می‌گفت تنها با اشاره تنور خانه که روشن شد امروز سیاهی رفت چشمانش دوباره ✍ @dobeity_robaey
ندارم چاره با آهم بسازم فقط با دردِ جانكاهم بسازم زِ چوبی كه نشد گهواره باشد دوتا تابوت می‌خواهم بسازم@dobeity_robaey
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی! بی تو می‌میرد علی، برخیز همراه علی! ✍ @dobeity_robaey
نبینم اشکو توی چشات علی دیدی عاقبت شدم فدات علی روزی که سپر فروختی یادته من به‌جاش سپر شدم برات علی می‌میرم ابالحسن گریه نکن هر چقدر منو زدن گریه نکن با نود زخمِ اُحُد دم نزدی با یه‌دونه زخم من گریه نکن ✍ @dobeity_robaey
نبینم اشکُ تویِ چشات علی دیدی عاقبت شدم فدات علی روزی که سپر فروختی یادته من به‌جاش سپر شدم برات علی منکه پیر شدم علی به پای تو مثل محسنم شدم فدای تو اگه صد بارِ دیگه زنده بشم باز دوباره می‌میرم برای تو پیش من ابالحسن گریه نکن پیش تو منو زدن گریه نکن با نَوَد زخمِ اُحُد دم نزدی حالا با یه زخم من گریه نکن ✍ @dobeity_robaey
همین که بهتری، الحمدلله جدا از بستری، الحمدلله همین که در زدم دیدم دوباره خودت پشت دری، الحمدلله * * * تو دیگر با حجابت خو گرفتی به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیدم زیر چادر چطوری دست بر پهلو گرفتی ✍ @dobeity_robaey
ای گل! که ز چشم روزگار افتادی با ضرب لگد ز شاخسار افتادی من دست خدایم و تویی بازویم بازوی علی! چرا ز کار افتادی...؟! ✍مرحوم استاد @dobeity_robaey
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی، تابوت می‌خواهی؟ ✍ @dobeity_robaey
با دیده‌ی تر به «در» نظر دوخت علی از آتش جهلشان بر افروخت علی باهر نفسی که فاطمه «آه» کشید چون شمع شد و آب شد و سوخت علی ✍ @dobeity_robaey
با این غم پُر حاشیه خو می‌گیرم مجبورم اگر که از تو رو می‌گیرم یک گوشه حسن به حال من می‌گِریَد تا با کمک فضه وضو می‌گیرم! ✍ @dobeity_robaey
نبینم اشکُ تویِ چشات علی دیدی عاقبت شدم فدات علی روزی که سپر فروختی یادته من بجاش سپر شدم برات علی خنده‌ها و خوشی‌هامون یادته از رو هم، شرم و حیامون یادته پدرم دستامونو به هم سپُرد زیر لب می‌کرد دعامون یادته منکه پیر شدم علی به پای تو مثل محسنم شدم فدای تو اگه صد بارِ دیگه زنده بشم باز دوباره می‌میرم برای تو پیش من ابالحسن گریه نکن پیش تو منو زدن گریه نکن با نَوَد زخم اُحُد دم نزدی حالا با یه زخم من گریه نکن ✍ @dobeity_robaey
دردی‌ست به سینه‌اش که بی تسکین است در خویش شکسته، ساکت و غمگین است از سرخی روی یاس می‌شد فهمید پاییز چقدر سیلی‌اش سنگین است!@dobeity_robaey
با شوقِ سفر، چشم‌به‌راهی زهرا می‌ماندی اگر چند صباحی... زهرا ای کاش غم از دل علی می‌بردی مانند گذشته با نگاهی زهرا @dobeity_robaey
از داغ تو من تمام دردم زهرا ای کاش به خانه بر نگردم زهرا کردی تو نود زخمِ مرا چاره ولی یک زخم تو را چاره نکردم زهرا ✍ مرحوم @dobeity_robaey
با این غم پُر حاشیه خو می‌گیرم مجبورم اگر که از تو رو می‌گیرم یک گوشه حسن به حال من می‌گرید تا با کمک فضه وضو می‌گیرم!@dobeity_robaey
ای شمع امید من که سوسو داری در سینه ز درد و غم هیاهو داری یک دست گرفته‌ای به پهلو زهرا یک دست به روی زخم بازو داری@dobeity_robaey
ای گل که ز چشم روزگار افتادی با ضرب لگد ز شاخسار افتادی من دست خدایم و تویی بازویم بازوی علی! چرا ز کار افتادی ✍ مرحوم @dobeity_robaey
با شوقِ سفر، چشم‌به‌راهی زهرا می‌ماندی اگر چند صباحی... زهرا ای کاش غم از دل علی می‌بردی مانند گذشته با نگاهی زهرا @dobeity_robaey