eitaa logo
نوشته های یک طلبه
962 دنبال‌کننده
820 عکس
205 ویدیو
7 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار🏆 سالاری🧨 جعفری🪽 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohammadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_چهاردهم فرمانده مقر خیلی خوب هاشم را تحویل گرفت. گفت: باور نمی کردم بیایی پیش ما
یکی از نیرو های مقر اسم مستعارش زی زو بود. جوانی بور با عینکی مستطيلی و با شکمی بزرگ، شانس سراغ هاشم آمده بود و از قضا با زی زو رگ و ریشه خویشاوندی داشتند. آنهم فامیل خیلی دور! همین هم در شهر غربت و مقر غربت نعمت است. زی زو هاشم لاغر را در آغوش گوشتی اش فرو برد. با لبخندی که دندان های عقلش هم پیدا شده بود گفت: خویش و قوم چخبر! کمی از برنامه‌ های مقر برایتان بنویسم شنبه ها مخصوص خردسالان و کودکان ۶ تا ۱۱ سال دوشنبه ها مخصوص نوجوانان ۱۲ تا ۱۵سال چهارشنبه ها مخصوص جوانان ۱۵ به بالا! پنجشنبه شب ها هم برنامه گشت در مقر برقرار بود. ادامه دارد...
ادبیات و نوع برخورد آقای پزشکیان با رقیب خود در خور یک نماینده مجلس و پزشک نیست....
خيالت راحت! سطح فکر ما مردم آن‌قدر بالارفته که دیگر فریب فرا فکنی ها، دروغ ها و تهمت ها را نخواهیم خورد! تو با فدا کردن جانت، کرسی ریاستِ جمهوری که تبدیل به جایگاهی مرفه شده بود را تطهیر کردی! قطعا در تیر ماه رو سفیدت خواهیم کرد! خونت را پایمال نمی کنیم. به کسی رای می دهیم که ادامه دهنده راه تو باشد! به کسی رای می دهیم که برنامه داشته باشد. نه اینکه این تحول را سرنگون کند. ✍محمد مهدی پیری
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_پانزدهم یکی از نیرو های مقر اسم مستعارش زی زو بود. جوانی بور با عینکی مستطيلی و
آشنایی با زی زو باعث باز شدن روی هاشم به دیگران شد. تحویل می گرفت، گرم برخورد می کرد، لبخند بر لبانش بود. همین تکنیک هایی که این نوجوان داشت و چهره نسبتا خوشگلی که داشت باعث شد در مقر برای خود جا باز کند! طوری که فرمانده او را به جلسات مقر دعوت می کرد؛ به نظرات هاشم اهمیت می داد؛ هاشم پيشنهاد پخش شام را در برنامه گشت داد؛ هم برای تشویق نیرو ها و ایجاد صمیمت بین اعضا! اکثر افراد حاضر در جلسه با طرحش موافقت کردند. ادامه دارد...
نوشته های یک طلبه
#مقر_تاریکی #قسمت_شانزدهم آشنایی با زی زو باعث باز شدن روی هاشم به دیگران شد. تحویل می گرفت، گرم ب
پیشرفت های هاشم در مقر روز به روز بیشتر می شد، تا اینکه هنوز دو هفته از آمدنش نگذشته بود فرمانده او را به عنوان مسئول فرهنگی مقر انتخاب کرد. این اعطاي مسولیت در حالی بود که حداقل فرد باید سه ماه در مقر حضور داشته باشد تا بتواند مسولیتی در آنجا کسب کند. موفقیت های هاشم به همین جا ختم نمی شد، یک شب فرمانده به هاشم زنگ می زند. از او درخواست می کند تا در حلقه های شنبه ها دوشنبه شب ها که مخصوص کودکان و نوجوانان است حضور پیدا کند. آنهم به عنوان دست راست فرمانده! این کار فرمانده باعث پیش آمدن اتفاقی تلخ شد‌. ادامه دارد...
25.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه دولت رئیسی گرونی نبود؟ خیلی فوری و سریع، توی یک دقیقه! مرور کردیم اوقات تلخ و شیرین یازده سال گذشته رو!!!
لطفا عکسی از برگه های رای خود بفرستید تا منتشر کنیم سعید جلیلی کد ۴۴