☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡
☆☆☆☆
♡♡♡♡
☆☆☆
♡♡
☆
#هفٺدخٺرانآرزو🧕
#ݐٵࢪٺ⁴↯↻
به آسمان نگاه کرد. گوشش از هیاهوی غارغار کلاغها پر شد. پر کلاغ را باد از روی کشکول برد. درویشعلی مشت اب به صورتش زد و بلند شد و گفت: یاحق!
به آسمان خیره شدو گفت: کلاغها از چه خبر دارند، که درویش ندارد!؟
اهل شهر به کوچه و خیابانها آمده بودند و همه نگاه ها به آسمان بود. مش رحمان که همه به او رحمان بلبل می گفتند، با قفسی که داشت و در بیشه زار بلبل می گرفت، از آن سوی میدان با تعجب سرش را تکان داد و به دو جوجه کلاغی که در قفسش بود، خیره شد و گفت: روز غریبی ست! در صحرا و بیشه زار یک بلبل نبود. از صبح قفس کاشتم. نمی دانم این دو جوجه کلاغ چطوری به داخل قفس رفته اند.
در قفس باز بود، اما جوجه کلاغها از آن بیرون نمی آمدند.بلبل قفس گوشه ای کز کرده بود،مش رحمان گفت: بلبل هم نمی خواند،انگار بلایی نازل شده.
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٻهار✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/19329
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♡
☆☆
♡♡♡
☆☆☆☆
♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡
☆☆☆☆
♡♡♡♡
☆☆☆
♡♡
☆
#هفٺدخٺرانآرزو🧕
#ݐٵࢪٺ⁵↯↻
نرگس، دختری که شب پیش خوابی آشفته دیده بود، دوان دوان به سوی شبستان شاه نعمت الله ولی می رفت. حال و روزش پریشان بود. دیشب خواب دیده بود که پته خوش نقش و نگار شبستان را بادی با خودش می برد و انگار سیمرغ در آسمان ماهان به پرواز در آمده بود و نقشهای رنگ به رنگ پته چنان بال و پر سیمرغ بود.
گله ای کلاغ در آن دور دستها پرواز می کرد. نرگس با خودش گفت: من دیدم که پته در آسمان ماهان پرواز می کرد.
جوجه کلاغی به دامن آبی رنگ نرگس پیچید. چشمان آبی نرگس از ترس پر شد و شروع به دویدن کرد.
مریم دوست نرگس که جانشان به هم وصل بودو به هم شباهتی مانند دو خواهر داشتند، صبح زود تا صدای غار غار کلاغها را شنید بود،
#ٵכٵݦھ כٵࢪھ ....🖋
#حٺݦٵ ݕڂۅن ݕٵنۅ🖇
#ݐێݜنھٵכ ۅێڙہ ٻهار✌️😁
ڪݐێ؟!نھ ڄٵنݦ:)
پآࢪت اولمونھ↯↻
https://eitaa.com/dogtaranbehsti/19329
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱כڂـ🌸ـٺـࢪٵن ݕـ🍓ـــہـــ🍬ـݜٺێ
♡
☆☆
♡♡♡
☆☆☆☆
♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
چنݪاصݪیمۅنھ↯↻
[ @dogtaranbehsti ]
ݪینڪناشناسمۅنھ↯↻
[ http://unknownchat.b6b.ir/3087 ]
چنݪناشناسۅشࢪۅطمۅنھ↯↻
[ @OostadO ]
آیدےبندھ↯↻
[ @zabanenl]
هدایت شده از حࢪفامۅنھ↻
رده سنی رمان هفت دختران آرزو:از ۱۱ تا ۲۰ سال هست😁
ازطلـوعرنـگـارنـگانـتـظـار،
تـاغـروبلـحـظـههـایمـانـدگـار،مـن
نـشـسـتـمکـنـجدیـواردلـمتـابـیـایــد
صـاحـبایـنروزگـار.!ッ🌎💙
〖🌸•@dogtaranbehsti🍭〗
❥ . . 🌱دخـ🌸ـتـران بـ🍓ـــهـــ🍬ـشتی
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
صلواتبفرستمؤمن😃🌱
الـلـهـمصـلِعـلیٰمـحـمـدوآلمـحـمـد
وعـجـلفـرجـهـم . . .🤲🏽🙂°
🌿°
بیست و دو روز تا بزرگترین عید تشیع مانده:)!
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد
#عیدغدیر
|| @dogtaranbehsti
(..☘..)
#حرف_حساب🌹
وقتی از همه جا ناامید شدی،
رو به کوهی بایست
و فریاد بزن
آیا امیدی هست؟؟؟؟
خواهی شنید:
هست،
هست،
هست...❤
⸽❥︎✿↷@dogtaranbehsti
『↫כِڂٍٺٍࢪَٵَنݕٍہُݜًٺًےٍ↬』
#سلاممولایمامهدیجان ♥️ خدا کند دیگر ندیدنتان به درازا نکشد ... خدا کند این شب تاریک و جانفرسا سح
-
اۍ کاش کسـﮯ ازتو خبر داشته باشـد
آن باد که آغشتھ به بـوی نفس توست
از کوچھ ما ڪاش گـذر داشتھ باشد💙:)!
-
‹.📘🍧.›⇠ #شعرمهدوی
-
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
|| @dogtaranbehsti