eitaa logo
دختران‌ حاج‌ قاسم
596 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6هزار ویدیو
42 فایل
به‌ نام‌ او🪴 آغاز خدمت: ۱۱ تیر ۱۴۰۱ 🌱 به‌ قول حاجی‌مون: ما ملت امام‌ حسینیم؛ ما ملت‌ شهادتیم🙂!' حرف دلت‌ رو اینجا بگو: https://daigo.ir/secret/2591929634 کپی: واجبه مومن . . درخدمتیم: @Majnon_hassan @majnoon_roghaieh_315
مشاهده در ایتا
دانلود
53c501531d167e4312e342ec2028dd4erz2fgni4ug4hz6x.mp3
4.97M
کربلایِ‌همه‌دستته‌خانوم‌سه‌ساله🖐🏾💔🙂
ما از اول محرم عزاداری میکنیم تا عصر عاشورا نمیریم:))))
- گنجینه‌ی عشق است دلِ خونِ رقیه عالم به فدایِ دلِ محزونِ رقیه آنقدر که در طالعِ او اشك غم افتاد شد وردِ لب ما اَنا مجنونِ . .🖤!(: |
عاقبت منفورترین چهره‌های واقعه کربلا
یه رَسمِ قدیمی تویِ بازارِ طَلا فروشا هَست که روزِ سوم گوشواره نمی فروشن ...💔
شب سوم: حضرت رقیه(س) رقیه(س) دردانه سه ساله حسین بن علی(ع) است. نام مبارک او در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند ریاض الاحزان از او با نام فاطمه صغری یاد کرده اند. رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود. حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است.
خب میدونی ؟ سه سالش که بیشتر نبود ... مگه یه بچه سه ساله چقدر مو داره ؟ چقدر قد داره؟ سوارِ شترش کردن؛ تو حرکت از شتر افتاد...💔 شب تو بیابون ترسید؛ میدونست اگه دستشون بهش برسه تازیانه میخوره، به زبون بچگی دعواش میکنن؛ ترسید... کاروان ندیدش دور شد؛ گم شد تو بیابون کاروان جلوتر که رفت دید یه دختربچه نیست... زجر‌ گفت من پیداش میکنم... دختربچه داشت تو بیابون دنبال کاروان میگشت... دید سوارکار داره میاد؛ ترسید و فرار کرد .... سوار کار دنبالش رفت... همینطور که فرار میکرد خارهای بیابون فرو میرفت کف پاش 😭💔 کف پای یه دختر سه ساله چقدره؟💔😭 فرار کرد..... فرار کرد پشت یه بوته خار پنهون شد‌‌‌... زجر رسید بالاسرش میخواست فرار کنه اما کف پاش پر از خار بود..💔 از اسب پیاده نشد و خم شد... موهاش و گرفت کشید بالا 😭💔 نگهداشت... دخترک مدام باباشو صدا میزد: بابااااااا باباااااااا💔 با نگاه دخترونه‌اش نگاه کرد تو چشمای زجر با زبون کودکانه گفت: نزنیاااااا💔 زجر دستش و بلند کرد کوبید تو صورت دخترک😭 اونقدر ضربه محکم بود زبون بچه بند اومد😭 صدا زد : ع... عم.... عمووو عمووو😭
خار مغیلان هم شرمنده ارباب شد 🥺💔