eitaa logo
-دختران امام زمانے-
1.3هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
214 فایل
-رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود می رودعمر ولی،خنده به لب باید زیست:)) - اینجا؟ . دل‌نوشته های ِچندتا دختر ِدهه ِهشتادی 🤍 . کپے حـلالت رفیق🌿 [ وقف ِآقای ولی عصر ِ] هـر آنچـه که باید بدانے . https://eitaa.com/joinchat/1160249525C3151e8d2cc
مشاهده در ایتا
دانلود
محبوب‌من؛ تو‌همانےڪه‌خیالم‌همه‌عمر، درپےتوست‌امام‌زمانم♥️‌:))! 🌱🦋¦⇢ 🌿 🌱🦋¦⇢ ↯‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگـر براۍ تمام کارهایمان یڪ هدف داشتھ باشیم ؛ بھ آرامش میرسیم 🌱 :) 🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫
یک‌گوشه‌از‌رواق‌تو‌داشتن‌بس‌است... مارا‌همین‌امام‌رضا‌داشتن‌ بس‌است:)))❤️ 🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕 🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕 🌸💕🌸 🙂♥️ تو رو دست‌کم می گیره. فقط وقتی که بچه ها خندیدند،فهمیدم که گند زدم.همه اش تقصیر این تکیه کلام ((فکر می کنم))بود! دستمال کاغذی ام را از جیب مانتویم در آوردم و عرقم را پاک کردم. سمیه صبر نکرد تا خنده بچه ها تمام شود؛وسط خنده هایشان حرفش را شروع کرد: _البته،موقعی که گفتم زن ها خودشون رو دست کم می گیرند،درست منظورم حرف های مریم خانم نبود،اگرچه بی ارتباط هم نیست. بچه ها ساکت شدند.به نظرم آمد که سمیه عمدی صحبتش را زود شروع کرد.انگار می خواست بچه ها را وادار کند خنده هایشان را قطع کنند.می خواست من کمتر خجالت بکشم.شاید هم واقعا او به گونه ای هوای مرا داشت.گفت: _خب،موقعی که گفتم زن ها،دقیقا منظورم صرف ارتباط زن ها با همدیگه نبود،بلکه منظورم شخصیت و هویت زن ها بود. عاطفه اخم هایش را درهم کشید: _آتو دیگه چرا ادااطوار در می آری آ،قلمبه سلمبه حرف می زنی؟هنوز هیچی نشده از راحله وا گرفتی؟ _خب،یعنی اینکه خود ما زن ها و دختر ها معمولا خودمون رو دست کم می گیریم.جایگاه انسانی و اجتماعی خودمون رو گم می کنیم.برای همین هم زندگی و وقتمون رو صرف چیز های بیهوده می کنیم.چیز هایی که هیچ ارزشی ندارند.به قبول معروف،نه به درد این دنیا می خورند نه اون دنیا. _مثل؟ _خب،اینکه هرروز باید یه ساعت از وقتمون رو پای آینه تلف کنیم و خودمون رو آرایش کنیم که چی؟هیچی!باید همیشه یه آینه دنبالمون باشه و دقیقه به دقیقه خودمون رو توش تماشا کنیم و به چشم و ابرومون ور بریم که چی؟هیچی!همه فکر و ذکرمون النگو و گردن بند و طلا شده که چی؟هیچی!بالباس ها و مانتو های رنگارنگ بریم.....
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕 🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕 🌸💕🌸 🙂♥️ این طرف و اون طرف که چی؟همه نگاهمون کنند!خب اینه معنای زن بودن؟وقتی که ما خودمون رو این طوری دست کم می گیریم،باید به بقیه هم حق بدیم که به ما مثل عروسک نگاه کنند،نه مثل انسان. _طعنه که نمی زنی؟ بالاخره او هم به حرف آمد!ثریا بود!سردی و خشونت عجیبی در صدایش موج می زد که با لحن گرمش در آشنایی روز اولمون فرق داشت. سمیه سرش را به سمت ثریا برگرداند: _منظورت چیه؟برای چی باید طعنه بزنم؟ ثریا مستقیم و صریح خیره شد توی چشم های سمیه: _حس می کنم تو از بودن من توی این سفر خوشحال نیستی. عاطفه خندید؛خون سرد و بی خیال: _دیوونه شدی؟معلومه که این طور نیست!برای چی نباید از تو خوشش بیاد؟ ثریا سرش را پایین انداخت: _پس منظورش از این حرف ها چی بود؟ سمیه هم سرش را پایین انداخت و کمی مقنعه اش را جلوترکشید: _خب من!...من هیچ منظور خاصی نداشتم.من فقط عقیده ام. و گفتم،حرفم هم کاملا کلی بود درباره حس خود کم بینی در زن ها. ثریا دوباره سرش را بالا آورد.این بار جهت نگاهش به همه بود،با حالتی تدافعی: _کی میگه؟این دوتا هیچ ربطی به هم ندارند.آرایش کردن هیچ ربطی با خود کم بینی و این مزخرفاتی که تو می گی،نداره.خود کم بینی یعنی اینکه زن های ما امروز خودشون رو توی خونه هاشون قایم کردند! _خب!پس تو که می دونی،بگو برای چی آرایش می کنند؟ _معلومه!برای اینکه همه باید با سر و وضع مرتب رفت و آمد کنیم.همه می‌خواهیم قشنگ تر بشیم.جایی کا می ریم،مسخره مون نکنند،تحویلمون بگیرند.......
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸💕 💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕🌸💕 🌸💕🌸💕🌸 🌸💕🌸💕 🌸💕🌸 🙂♥️ سمیه شانه اش را بالا انداخت: _نگفتم؟!این هم نمونه اش! لپ های سفید ثریا کمی قرمز شد: _یعنی چی،این هم نمونه اش؟درست حرفت رو بزن ببینم حرفت چیه!مگه خودت از تمیزی و زیبایی بدت می آد؟ _نخیر!من فقط حرفم اینه که چرا باید دختر دانشجو و تحصیل کرده ما این قدر احساس ضعف کنه که بخواد با زیبا سازی ظاهرش رو جبران کنه؟! ثریا ابروهایش را درهم کشید: _کی می گه؟همه زیبایی رو دوست دارند.مگه تو دوست نداری؟ سمیه سعی کرد خودش را کنترل کند: _چرا دوست دارم!من هم زیبایی رو دوست دارم؛ولی نه فقط زیبایی رو!چیز های دیگه رو هم دوست دارم.حتی بعصی هاشون رو خیلی بیشتر از زیبایی با اون تعریفی که تو منظورته،دوست دارم. ثریا دندان هاش را روی هم فشار داد: _تو...!تو...! _صبرکن!هنوز حرفم تمام نشده!تا یادم نرفته یه چیز دیگه رو هم بگم. سمیه به طرف بقیه بچه ها برگشت: _همه تون متوجه شدید که ثریا گفت:((برای اینکه هرجا میریم،تحویلمون بگیرند،مسخره مون نکنند.))البته،فقط ثریا نیست که چنین طرز فکری داره،همه مون همین طوریم!در اصل فرهنگ غلط در جامعه‌ این فکر رو در زن ها و دختر ها به وجود آورده که خوبی و برتری فقط توی قشنگی و لباس های شیکه. _تو فکر می کنی کی هستی که این طوری همه رو قضاوت می کنی؟ صدای ثریا بلند بود،بیش از اندازه.ولی نه آن قدر که راننده فریاد بکشد و بگوید: ((چه خبره؟))......
پارت‌های‌امروز+یک‌پارت‌اضافه‌به‌مناسبت‌عید‌‌قربان‌،خدمتتون‌ارسال‌شد🌸🙂
°🧡🌿° گࢪ‌یڪ‌نفست‌بہ‌زندگانےگذرد، مگذار‌ڪہ‌جزبھ‌شآدمآنےگذرد^^! ‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫
امام خامنه‌ای:🌱💚 ، یک نماد است برای مؤمنانی که میخواهند راه حقیقت را، راه تعالی را، راه عروج به مدارج عالیه را طی کنند. بدون گذشت، امکان ندارد. •••••••••• ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫
پروفایل🌱 ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎🌹⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@dokhteran_emam_zamani🍂⃟💕❫