⇆فَرزَنـدآنحـآجقاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_15 جوابم داد و گفت «مطمئنم تلاش هام بیهوده
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷
🌹🌷
🌷
#رمان🌷
#کوله_بار_خدایی🌹
#پارت_16
دیدم چراغ اتاق ماهان روشنه...یاد یه چیزی افتادم و سریع پاشدم و کادویی که براش خریده بودم رو برداشتم و به طرف اتاقش رفتم...
خواستم در بزنم که صدایی از اتاقش میومد...انگار داشت با کسی حرف میزد...
-باشه عزیزم
......
-نه عزیزم دیگه همیشه پیشت موندنی شدم
......
-چشم فردا میام میبینمت خانم
......
-شبت زیبا عزیزم
با تعجب به در اتاقش خیره شده بودم...خانم؟؟؟سریع در و باز کردم و رفتم تو اتاق...ماهان با صدای در از جاش پرید...
+چته؟در بزن حداقل
-ها؟
+میگم عین چی سرتو ننداز بیا تو اتاق یه در بزن
-آهان
از اتاقش رفتم بیرون در زدم دوباره وارد اتاقش شدم...
-راضی شدی؟
+خدا شفا بده،خب بگو ببینم چیکار داشتی که یهو اومدی؟
-این که باهاش حرف میزدی کی بود؟
به من و من افتاده بود...
+م.. ن؟ نه با کسی حرف نمیزدم!
-لطفا دروغ نگو خانم بود آره؟
سرشو پایین انداخت و به آرومی گفت آره...رفتم پیشش روی تخت نشستم...
-خب بگو!
+خب راستش من...
ادامه دارد...
به قلم:م.محمدی
#کپی_از_این_رمان_به_شدت_ممنوع_میباشد❌
https://harfeto.timefriend.net/16438885586387
انرژی🚶♀
🌷
🌹🌷
🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
⇆فَرزَنـدآنحـآجقاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_16 دیدم چراغ اتاق ماهان روشنه...یاد یه چیز
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷
🌹🌷
🌷
#رمان🌷
#کوله_بار_خدایی🌹
#پارت_17
+خب راستش من به این هانیه خانم علاقه دارم...میخوام باهاش ازدواج کنم...اما فکر نکنم بابا موافقت کنه.
-الهی قربون داداش عاشقم برم بابا و مامان آرزو دارند تو داماد بشی چرا باید موافق نباشند؟
+چون هانیه از خانواده مذهبی بزرگ شده و تو هم که میدونی...
-من مطمئنم بالاخره موافقت میکنه اصلا خودم برات آستین بالا میزنم یه دونه داداش که بیشتر ندارم
+چقدر تو خوبی کوچولو
یه بالشت از رو تخت برداشتم کوبیدم رو سرش...
-خاک تو سرت اگه یه بار دیگه بگی کوچولو
+باشه بابا چرا میزنی
-میگم ماهان؟
+جانم؟
-فردا منو ببر که هانیه رو ببینم
+باشه حالا برو بخواب آبجی
-چشم شب بخیر
به اتاقم رفتم و به این فکر کردم که فردا باید با معصومه حرف بزنم گفت قراره یه چیزی بهم بگه...
بالاخره چشمام رو بستم و به خواب رفتم...
صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم...حاضر شدم و چادرم دستم گرفتم و به پایین رفتم...
همه سرمیز صبحانه میخوردند...یه سلام بهشون کردم و سریع یه آب پرتقال خوردم و رفتم...مامان گفت:
+دخترم صبحانه ات رو کامل بخور
-نه مامان قربونت دیرم شده
+حداقل این لقمه رو سرراه بخور
چادرم سرم کردم و لقمه رو از مامان گرفتم...ماهان با تعجب به چادرم نگاه میکرد...یه چشمک براش زدم و به سمت حیاط رفتم و ماشین روشن کردم...
ـــــــــــــــــــــــــ
بعد از اینکه کلاس تموم شد با معصومه روی نیمکت نشستیم...
-خب بگو عزیزم میشنوم
+تنها کسی که بهش اعتماد دارم تویی راستش مرسانا من...
ادامه دارد...
به قلم:م.محمدی
#کپی_از_این_رمان_به_شدت_ممنوع_میباشد❌
https://harfeto.timefriend.net/16437221984416
یعنی معصومه میخواد بهش چی بگه؟؟؟
🌷
🌹🌷
🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷
🌷🌹🌷🌹🌷
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
⇆فَرزَنـدآنحـآجقاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_17 +خب راستش من به این هانیه خانم علاقه دا
دو پارت تقدیم نگاهتون💞✨
https://harfeto.timefriend.net/16438885586387
راضی بودید؟؟
نظر بدید😊🌹
هدایت شده از ˼سَمــْــتِ خُـدا⸀
از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید؛ زیرا شبۍ است که فرشتگان آن را "لیلة الرغائب" مۍ نامند. این نامگذارے به این جہت است که هنگامے که مقدارے از شب گذشت، هیچ فرشته اے در آسمان ها و زمین نمے ماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع مے شوند.
[ فصل فیما نذکره من عمل أول جمعة من شهر رجب .....، ص :632 ]
حوالی خدا جان🌱
هدایت شده از مدافعاݩ چادࢪ-🇵🇸
#داستان_آموزنده 🌱
#بسیارآموزندهودردناک 😔
#جزایبینماز ♨️
غسالی گفت ،وقتی که جوانی🧑🏻 را برای غسل کردن بردیم ميخواستیم لباس👕 های او را از بدن خارج کنیم اما از بس که لباس هایش تنگ و اندامی بود، نتوانستیم آنها را از بدنش خارج کرده و مجبور شدیم با قیچی✂️ لباسهایش را برش داده و شروع به غسل کردن او کنیم.
اما ماجرا از آنجا شروع شد که وقتی سربندی که هنگام مرگ بر سرش بسته بود را باز کردیم بوی بسیار بد🤢 و تهوعآوری🤮 که حال هر انسانی را به هم میزد تمام اتاق را فرا گرفت.
ما برای اینکه راحتتر او را غسل بدیم مجبور شدیم که به دستمالهای خود عطر زده و جلوی بینی👃🏻را گرفته و او را غسل دهیم اما هر کاری کردیم، نتوانستیم این بوی بد را دفع کنیم.
مجبور شدیم میت را #ده_بار غسل بدهیم اما هر بار که او را غسل میدادیم، بوی بد او نهتنها کم نميشد بلکه هربار از بار دیگر شدیدتر میشد🤢.
آخر مجبور شدم تمام عطرهایی که موجود بود را بر سر مرده خالی کنم تا حداقل بویش کمتر شود اما فایدهای نداشت.❌
یکی از خویشاوندان مرده در بیرون از اتاق و چند تن از دیگر خویشاوندان این مرده سروصدا میکردند. 🗣️
که این دیگر چه غسالی است که مرده میشوید در حالی که خودش آدمی سیگاری است و بو میدهد.❌
وقتی که من از اتاق بیرون آمدم سر و صدايش بیشتر شده من هم دستش را گرفتم و او را به اتاق بردم تا متوجه بوی بدِ میت خود شوند🤢.
وقتی که او را داخل اتاق بردم یک لحظه هم طاقت نیاورده و زود بیرون آمد تا اینکه از من معذرت خواهی کرد🙏🏻 و گفت:«اجازه بدین برم تا به همه ی مردم بگم که بوی بد، بوی مرده بوده نه چیز دیگر»اما من به او اجازه ندادم❌
و گفتم که من چندین سال است که غسالم، و تا به حال آبروی هیچ کس را نبردهام، این بار هم اجازه این کار را نه به خود و نه به کس دیگری نمیدهم.❌
پس از کفن کردن نوبت به قرائت نماز جماعت جنازه رسید.
یکی از نزدیکان مرده آمد و گفت:
نماز جنازه را داخل مسجد میخوانیم
اما من گفتم: نمیتوانیم همچین کاری بکنیم چون جنازه بوی بسیار بدی میدهد و این بیاحترامی به مسجد است❌
اما آنها قبول نمیکردند تا اینکه من گفتم برویم از امام جماعت بپرسیم او بین ما قضاوت خواهد کرد.✔️
ما از امام جماعت پرسیدیم او هم با من هم نظر بود.✔️
تا اینکه وقت نماز جنازه رسید اما به علت اینکه جنازه بوی بسیار بدی میداد کسی حاضر نشد نماز برای آن جنازه بخواند.
من #به_زور چند نفر که حدودا به پنج نفر رسید جمع کرده و نماز جنازه را خواندیم.✔️
پس از خواندن نماز جنازه، من به داخل قبر رفتم تا کارهای دفن میت را انجام دهم.
وقتی او را داخل قبر کردیم، به چیز عجیبی برخورد کردیم.
سبحان ﷲ 😳😳‼️
وقتی ما سرِ او را به سمت قبله میکردیم، به یکبار متوجه میشدیم که پاهای او به طرف قبله شده و سرش طرف دیگر یعنی جای سر و پاهای او عوض میشد😳
من چندین بار این کار را تکرار کردم اما هر بار که این کار را میکردم، دوباره همان اتفاق میافتاد.
(یعنی سرش خلاف جهت قبله میشد و پاهایش به طرف قبله می رفت)
برادر میت از دیدن این حالت برادرش حالش به هم خورد و غش کرد. من هم حالم زیاد خوب نبود.
نتیجه گرفتم که باید به یک عالِم بزرگ زنگ بزنم تا ماجرا را برایش تعریف کنم تا مرا راهنمایی کند.
وقتی که به ایشان تماس گرفتم و همهی اتفاقات عجیبی که روی داده بود را تعریف کردم، آن عالم بزرگوار به خاطر کارهایی که من انجام داده بودم عصبانی شده و گفت:
ای شیخ میخواهی چکار کنی! میخواهی نعوذ بالله با خدا بجنگی؟
وقتی که مُرده در حالتی که بو میداد، تو باید او را #سه_بار میشستی و اگر باز هم آن بو نرفت، تو حق نداشتی که او را #ده_بار غسل بدهی چون خداوند با این کارش ميخواست او را مایه #عبرت دیگران قرار دهد.
وقتی کسی نمیخواست بر او نماز جنازه بخواند تو حق نداشتی #به_زور مردم را وادار به خواندن نماز جنازه کنی، شاید این امر خداوند بوده است.
و الان هم که حکم خداوند است که او این گونه در قبر باشد تو حق نداری بیشتر از این دخالت کنی چون فایدهای ندارد... پس او را همانگونه که هست بر رویش خاک بریز. منم هم همین کار را کردم.
پس از اتمام خاکسپاری، من پیش برادرش رفتم و به او گفتم که مگر برادرت چه گناهی انجام داده که اینگونه غضب خدا را برانگیخته؟🤔
برادرش اول نمیخواست چیزی بگوید
ولی در آخر گفت که برادرم در زندگی هیچگاه نماز نخوانده بود و صورتش را در مقابل پروردگارش به زمین نزده و حتی برای نمازهای عید و جمعه حاضر نمیشد.😞😭💔
بله این است جزای بینمازی💔
پس وعده کنیم که #هرگزنمازمونوترکنکنیم
#نماز #ترک_نماز
نشر بدیم شاید حداقل یہ نفر با خوندن این متن بہ خودش بیاد و نمازخون شه🙂♥️
اونوقتہ کہ ثوابی واسمون نوشتہ میشہ کہ حسابش دست هیچکس نیست🤩
#فرهنگ_فوروارد_کردن_را_بیاموزیم
أللَّھُـمَ عَـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرج
مولای من... یا صاحب الزمان...🌿
چه دل آرامی بهتر از این که
هر روز با یک سلام به شما
جامِ جان مان پر از یاد شما می شود
و تو هر روز جوابم را می دهی......🌿💔
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللھ..🌱
🔆خواندن"قل هو الله احد"در ماه #رجب🔅
سید بن طاووس در اقبال فضیلت بسیار از حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه نقل کرده برای خواندن"قل هو الله احد"
1️⃣ده هزارمرتبه
2️⃣یا هزار مرتبه
3️⃣یا صد مرتبه در ماه رجب
🌕وجود مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هرکس سوره توحید را هزار مرتبه قراءت کند، در روز قیامت با اعمال هزار پیامبر و هزار فرشته محشور میشود و هیچ کس از او نزدیکتر و مقرب تر به خدای تعالی نیست،مگر کسی که بیش از او سوره ی توحید خوانده باشد و این پاداش در ماه رجب دو برابر میشود.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله؛من قرا قل هوالله احد الف مره،جاء یوم القیامة بعمل الف نبی و الف ملک و لم یکن احد اقرب الی الله الا من زاد علیه و انها لتضاعف فی شهر رجب.
اقبال الاعمال ج 3 ص217
🌕مرحوم آیت الله کشمیری ره سفارش می فرمودند : در ماه رجب خواندن سوره مبارکه توحید (قل هوالله احد) 10000 مرتبه بسیار نافع و خوب است {در کل یک ماه رجب 10000 و تقسیم تعداد خواندن روزانه به عهده ذاکر}
❇️جهت سهولت قرائت ده هزار بار سوره ی توحید در این ماه ، می توانید روزانه ۳۳۳ بار این سوره ی شریف را قرائت نمایید تا در پایان ماه ۱۰ هزار بار تکمیل گردد.