🔵آخوند ها به زور پدرم را پادشاه کردند!
#طنزیم_خاطرات_دربار ☺️
#طنزیم_پهلوی
#قسمت_شانزدهم
#محمدرضا
قبل از اینکه من به این پهنه خاکی افتخار بدهم و بر آن قدم بنهم، پدرم دیگر تحمل دیدن اوضاع آشفته ایران را نداشته، دغدغه زندگی مردم خواب و خوراک برایش نگذاشته بوده و استخوان هایش را کلفت و هیکلش را گوشتی و تپل کرده بود(بلاخره عوارض نخوردن و نخوابیدن روی هر کسی یک جور تاثیر میگذارد دیگر، یکی لاغر میشود یکی هم چاق!)
حتی چند بار قصد داشته" در جنگ های داخلی خودش را به کشتن بدهد و در معرض آتش قرار دهد و هر بار به طور معجزه آسا نجات یافت و به خدمت ادامه داد"
عمر او به دنیا بود تا به کشورش خدمت کند، کاری که عاشقش بود او اصلا پادشاه شدن را دوست نداشت و مدام به احمد شاه التماس میکرد که به ایران برگردد و پادشاهی را برعهده بگیرد و وقتی که خبر برگشتنش به ایران را شنید تا بندر بوشهر به استقبالش رفت، وقتی از پادشاهی احمد شاه نا امید شد قصدش این بود که حکومت جمهوری را در ایران بر پا کند اما آخوند ها مخالفت کردند و گفتند که ما دوست داریم تو حکومت دیکتاتوری بر پا کنی و خون ما را درون شیشه کنی! رضا خان هم که گردنش از مو باریک تر بود به ناچار قبول کرد و علارغم میل باطنی اش حکومت پادشاهی پهلوی را بر پا کرد، آخوند ها از مظلومیت پدرم سو استفاده کردند!
💢 نگاه جدی و طنز به تاریخ دو پهلوی در @dopahlavi