eitaa logo
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
1.1هزار دنبال‌کننده
452 عکس
73 ویدیو
19 فایل
ما به دوران جدیدی از عالم وارد شده‌ایم. به‌تدریج آثار این آغاز، محسوس‌تر می‌شود و تاثیر خود را در تغییر چهره زندگی بشر آشکار می‌کند. در این کانال، این دوران جدید را از سه زاویه مورد تامل قرار می‌دهیم: #روش، #دولت و #استعمار. Admin: @yas_aa
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ نظم‌آگاهی به وزن مرگ‌آگاهی (شماره یک) 🕰 مدت زمان مطالعه: چهار دقیقه ⚖ تعداد واژه: ۳۰۹ کلمه "آگاه"، ترکیب "آ" به‌اضافه‌ی "گاه" است؛ "آ" به‌معنای آمدن و شُدن و درراه‌بودن، "گاه" به‌معنای زمان و لحظه‌ای از لحظات و آنی از آنات. آگاه، انسانی را گویند که به لحظه‌ای که دارد می‌آید، به شدن و صیرورت و تبدیل و تغییری که دارد حادث می‌شود، اِشعار دارد؛ حس‌اش می‌کند، درکش می‌کند و آن را می‌فهمد. آگاه، مترادف "خبیر" است، به زبان عرب. به کسی که مشرف بر "خبر" باشد و خبر در دایره‌ی اِشعار و اِدراک و فهم او بگنجد، خبیر می‌گویند. "خبیر" کسی است که آن‌چه واقع می‌شود را تلقی می‌کند و در ظرف وجودش آن را حاضر می‌یابد؛ می‌داند که در میانه‌ی یک واقعه و حادثه و آمد و شدنی قرار گرفته است و فارغ از آن نمی‌تواند باشد. "آگاه" نزد فرنگیان به aware"" ترجمه شده است. ریشه‌ی " "Awareرا به‌معنای پاییدن گرفته‌اند و چشم در راه گذاشتن برای دیدن و مشاهده کردن آن‌چه می‌آید، یا حادث می‌شود. "آگاهی" را از زوایای مختلف که نگاه کنی، اساسا اِشعار است به تحول و تبدل و تغییر در زمان و زمانه. انسان آگاه می‌فهمد گذر زمان را و رفت و آمد لحظه‌ها را و می‌پاید آن‌چه در این آمد و شد آنات برجای می‌مانند و چشم باز می‌کند به اثری که این آمد و شدها می‌آفرینند؛ تا لمس کند تاثیری را که در هستی می‌گسترانند. آگاه، باید که تاریخ را، شُدنِ این لحظه به لحظه‌ای دیگر را ادراک کند. زا- ئیده – شدن لحظه‌ای و مرگش در زا- ئیده‌شدن لحظه‌ای دیگر را؛ بی‌انفصال و به‌مثابه کمّ قار، که وقتی می‌شکنی‌اش، ذره‌زمان از آن پدید نمی‌آید. آگاه، زنده‌بودن زمان را می‌فهمد و نظام این آمد و شد را درمی‌یابد. که مرگ هر لحظه در زاده‌شدن لحظه‌ای دیگر برای او ترجمانی از نظم و نظام هستی است. آگاه، شاهد دیالکتیک زندگی و مرگ است و شهادت برای او، شدنی از یک‌سو به‌سوی دیگر آن. رشیدتر و آگاه‌تر و در نتیجه، زنده‌تر. @doranejadid
⭕️ نظم‌آگاهی به وزن مرگ‌آگاهی (شماره دو) 🕰 مدت زمان مطالعه: پنج دقیقه ⚖️ تعداد واژه: 536 کلمه "نظم‌آگاهی" - بر وزن مرگ‌آگاهی - را می‌توان به‌معنای درک نظم و نظام آمدوشد زمان و تغییرات و تبدیلات و تحولاتی که در بستر زمان واقع می‌شوند، معنا کرد. نظم‌آگاهی عبارت است از درک حکومت نسبی زمان بر فعل و اختیار و اراده‌ی آدمی؛ درک این مطلب که اگر حتی من بنشینم، تحولات زمان مرا با خود خواهد برد و بر من تاثیرات اجتناب‌ناپذیری خواهد گذاشت. مثلا: پیرم خواهد کرد؛ سلامتی‌ام را اندک‌اندک از من خواهد ستاند؛ توان جسمی‌ام را به‌تدریج روبه فرسایش خواهد برد؛ زیبایی‌های ظاهرم را به تاراج خواهد سپرد؛ یا به عبارت قرآن: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ» (یس، 68). نظم‌آگاهی، تصدیق این معناست که اگر جنب‌وجوش من مستند به یک آگاهی بلند و منسجم نباشد، جبر آنتروپی من را در هاضمه‌ی خود هضم خواهد کرد. نظم‌آگاهی با درک حرکت زمان و با فهم حضور اجتناب‌ناپذیر، گریزناپذیر و انکارنشدنی آنتروپی عالم هستی، آدمی را به این ضرورت واقف می‌کند که باید برای زندگی‌ - چه فردی و چه جمعی – "طرح" داشت؛ طرحی که از نظم‌آگاهی برخیزد و امکان درگیرشدن و عبور از حجاب آگاهی‌های دیگر را ایجاد کند. طرحی که شتاب حرکت و تغییر آدمی را بر سرعت آنتروپی حیات غالب کند و اراده و اختیار بشر را بر تحولات زمانه حاکم گرداند. بدون نظم‌آگاهی، هر حرکت ما تابعی از نظم و معادله‌ی حرکت دیگریست. نظم‌آگاهی برای مطالعات تمدنی، یک الزام است؛ چراکه بدون بنیان‌نهادن یک نظامی منسجم از آگاهی مبتنی‌بر درک نظام عالم، اساسا نمی‌توان از خرق و قلع دوران مدرن و جعل دورانی جدید در عالم سخن گفت. نظم‌آگاه، رد پای گذران زمان را پیش چشم تمدن‌پژوه می‌گذارد و او را به درنگ در حرکت تاریخ می‌کند؛ تا از مشاهده‌ی حرکت زمان، (1) موقعیت زمانه‌ی خود را بفهمد؛ (2) "نسبت جامعه‌ی خود با زمانه‌ی خود" را بسنجد؛ (3) تاثیر معادلات زمانه را بر تحولات و تغییرات جامعه‌اش وجدانا درک کند؛ (4) تاثیرات انکارناپذیر الگوها و ساختارهای جامعه بر خودش را وجدان کند؛ (5) و عمیقا بفهمد که برای سلوک به‌سمت یک غایت، به‌هر معنایی که تفسیر کنیم، نمی‌توان از تاثیرات زمانه و جامعه چشم پوشید. عمیقا بفمد که اگر راکب زمان نباشی، مرکب زمانه‌ات خواهی شد. نظم‌آگاهی نشان می‌دهد که برای خودسازی، لاجرم باید جامعه‌پردازی کرد؛ باید دوران‌سازی کرد و طرح خود را در قالب یک تمدن، گسترش داد. باید تقوای پرهیز را به ارتفاع تقوای ستیز رفعت بخشید و نه صرفا به‌مثابه یک بنده‌ی سربه‌زیر، که در کسوت کارگزاری اراده‌ی رب‌العالمین به پرستش پروردگار عالمیان پرداخت و حقیقت پرستش را در صنع مشاهده کرد؛ چه در ساختن خود، چه در ساختن جامعه و چه در ساختن زمانه. نظم‌آگاهی، بستر طلوع امام زمان در وجود انسانی است که به این موطن از آگاهی رسیده است؛ طلعت‌اش به نور وجودی روشن می‌شود که افسار زمان را – با همه‌ی چموشی دوران‌ها - به‌سمت مقصدی به پیش می‌کشد؛ ولو این چموشی‌ها رسیدن به این مقصد را به تاخیر بیاندازند. نظم‌آگاهی، می‌تواند بخشی از ایمان ما در آخرالزمان باشد. عمقی به ایمان‌مان ببخشد که در غربال‌های زمانه فرو نلغزیم؛ هنگامه‌ی تلبّس باطل به‌سیمای حق، دل از کف ندهیم و حضور در جبهه‌ی حق برای تمهید روزگار خروش را بی‌برنامه رها نکنیم. نظم‌آگاهی، قرین مرگ‌آگاهی است و ثقل وصیت مولا در دعوت به تقوا؛ و سمند و جوشن حضور در منازعات و ابتلائات تاریخی. @doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
| 🔴 بازی‌سازی برای بازتعریف غرب آسیا 💰 تعداد کلمه: 560 کلمه ⏰ زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه
| ⭕️ نکته‌ی اول: ✅ تساوی شرّ «استیلا» با «استبداد» 🔹 فرار از شرّ به دامان همان مقدار از منطق مقاومت به دور است که سقوط اسد در را صرفا به تغییر جناح سیاسی در قوه‌ی مجریه‌ی جمهوری اسلامی ایران فرو بکاهیم. تاثیر و تأثر، چیزی است و علت و معلول چیز دیگر. این تقلیل باعث می‌شود انقلاب اسلامی هم‌چنان در حجاب و باقی بماند. 🔹فرار از شرّ «حاکم مستبد» به دامان «نظم استیلائی» و امیدجستن از ، ناشی از فقدان و غفلت از است. این یعنی درآمدن از چاله و افتادن در چاه. هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که از «تنگنای چاله» به درآمده و به «تعفن چاه» پناهنده شوی. البته این سخن به‌معنای پذیرش استبداد و تسلیم در برابر حاکمان خودکامه و اقتدارگرا نیست. اما تقلا برای نجات، نباید به تئوریزه‌نمودن سازش با ، تعظیم در مقابل و انفعال در مواجهه با قدرت‌های استیلاگر بیانجامد. ⭕️ نکته‌ی دوم: ✅ تمایز «باخت» با «بازی‌سازی» 🔹طبعا کسی درصدد انکار مخاطرات تغییر در آرایش محور مقاومت، با رفتن اسد نیست. جابه‌جایی در ایران -خواه خواسته باشد، خواه ناخواسته- به‌هرروی، دلهره‌آور و مخاطره‌برانگیز و نفس‌گیر است. اما این‌که این تغییر را بلافاصله مساوی با شکست جبهه‌ی مقاومت بدانیم و افسارپاره‌کردن صهیونیزم در را نشانه‌ی غروب اقبال در ساخت نظم منطقه‌ای مطلوبش تلقی کنیم، چیزی جز داوری عجولانه و خام‌اندیشانه و نیست. 🔹 با در میدان بسیار شبیه هم‌اند. اگر به مقیاس تحول توجه نکنیم، در تشخیص‌شان به خطا خواهیم رفت. لازمه‌ی این مطلوب، برخورداری مناسب از است. باید اعتراف کنیم که نتوانسته‌ایم تدابیر مناسبی برای ارتقای سواد معطوف به درک (به‌ویژه نظم سیاسی و مدنی) در جبهه‌ی مقاومت پیاده کنیم. 🔹وقتی اراده کرد که اسد هم‌چنان در بماند، این توانایی و ابزارهای آن را داشت که 14 سال این سقوط را، علی‌رغم اراده‌های بین‌المللی به تاخیر بیاندازد. اما این نظام هنوز مجهز و مسلح به نرم‌افزارهای ، حتی در درون مرزهای خودش نیز نیست و در تولید این ابزارها با چالش‌های جدی روبه‌رو بوده است. تبعات فقدان این نرم‌افزارها بی‌شک هر از چندی بر چهره‌ی آرزوهای این جبهه چنگ و خط می‌اندازد. 🔹لازمه‌ی ماندن اسد، نصب نرم‌افزارهایی در این 14 سال بود که بتواند تمنای حاکمیت اسد را از قلب و ذهن مردمان سوریه به یک تبدیل کند. این نرم‌افزار در یک جمله‌ی کوتاه عبارت است از: . ما به این نرم‌افزار، چه در داخل و چه در منطقه و جهان، به همان‌اندازه -و حتی بیش‌تر- نیازمندیم که به موشک و پهباد و دیگر سخت‌افزارهای . ⭕️ نکته‌ی سوم ✅ اهمیت صعه‌ی صدر در بازی نظم 🔹تغییر در ، بخشی از در جهان جدیدی است که در حال شکل‌گیری است. این تغییر را نمی‌توان به یک تک مولفه‌ی سیاستی (مثل خودکامگی اسد یا تغییر جناح اجرایی ج.ا.ا) فروکاست؛ حتی این تغییر را نباید به ضرورت تحول در در یک کشور تقلیل داد. 🔹شکی در این نیست که فاصله‌گرفتن از رفتارهای استبدادی در جغرافیای مقاومت و بازگشت یه شکوه تاریخی‌اش، یک ضرورت غیرقابل‌انکار است. اما نکته این‌جاست که این ضرورت به صرف سرنگونی حاکم اقتدارگرا به‌دست نمی‌آید؛ این مطلوب حتی با تغییر رژیم سیاسی و آن هم به‌صورت آمرانه حاصل نمی‌شود. 🔹مهم‌ترین نکته‌ی این یادداشت نسبتا طولانی این است که تا جایگاه ملت‌های مسلمان در و تغییر نکند، احوال مردم و اوضاع سفره‌ی ایشان بهبود پیدا نخواهد کرد. جبهه‌ی مقاومت در میدانی وارد شده است که ماحصل آن، تغییر منزلت ملت‌های مسلمان در است. ⭕️ نکته‌ی آخر ✅ ضرورت خروج از «خاورمیانه‌بودن برای غرب» 🔹تنگ‌شدن سفره‌ها و به‌بن‌بست‌رسیدن حوصله‌ها، در منطقه‌ای به فراخی ، از زمانی شدت گرفت که مردمان این سرزمین به اسارت استیلای مدرن درآمدند. این اسارت مقارن بود با تعریف به . مقارن بود با فروپاشی مرزبندی‌های طبیعی و تاریخی و تحمیل و مرزبندی ای. باید صعه‌ی صدر بازتعریف و را داشت و از و در پرهیز کرد. 🌐 https://eitaa.com/doranejadid 🌐 https://t.me/doranejadid