eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
940 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️امام علی علیه السلام 🔶صَلَاحُ النَّفْسِ مُجَاهَدَةُ الْهَوَى 🔷خودسازی در گرو مبارزه با #هوای_نفس است. 📙تصنیف غررالحکم، ص 241 🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹 @dosteshahideman 🌹⚜🌹⚜🌹⚜🌹
سن و سال نمی‌شناسد ! نگاهش به دل دریایی توست... هر وقت #رنگ_آسمان در زلالی قلبت، بیافتد، @dosteshahideman لایقش می‌شوی.... رفیق شهیدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 @dosteshahideman 💝🕊
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 در ڪـ‌انـ‌ال دوســـت شــ💔ــهـید مــن 🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم
📚📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم🌷 💚 💚 🍂 وپـنجـم 🍁 :هـوا دار تمـام عـیار انـقـلاب در۸۸ راه انداخته بودم و تا مدتی به صورت روزنوشت،یاد داشتهایی درباره می نوشتم.البته بیشتر از دوسال دوام نیاورد و اوایل سال ۱۳۹۱هک‌ شد.یکی از خواننده های ثابت آن وبلاگ، بود. یادداشت هایی را می خواند و با اسم مستعار #<م.ر.ب>پای پست ها می گذاشت. گاهی هم بعد از اینکه یادداشتی را می خواند،زنگ می زد و نظرش را می گفت..در دیدارهای گاه و بیگاهی هم که تهران با هم داشتیم.وسط حرف ها حتما چیزی درباره وبلاگ می گفت. گاهی پیش می امد که چند روز چیزی در وبلاگ نمی .این جور مواقع می گرفت و پیگیر نوشتم می شد.بعضی از یادداشت ها گاهی در پایگاه های خبری تحلیلی مثل جهان نیوز و رجانیوز و خبرگذاری فارس لینک می شدند. این جور وقت ها می گرفت و می کرد.بعد از اینکه وبلاگم هک شد،اکانتم را از طریق تماس با مدیر سرویسی که وبلاگ را روی آن ساخته بودم پس گرفتم،اما دیگر چیزی در آن ننوشتم.به جایش یک وب سایت زدم. از این کار خوشش نیامده بود و بعد از آن بارها از من خواست که به همان وبلاگ سابق برگردم. می گفت:وبلاگت شخصیت پیدا کرده بود در غیر از اینکه کنار بچه های در میدان دفاع از حضور داشت،وقایع را رصد هم می‌کرد.یادم هست آن روزها برای پیگیری دقیق اخبار و تحلیل ها لپ تاب خرید و برای خانه شان اینترنت وای فا گرفت.به داشت و هر وقت من در نوشته هایم دفاعی از انقلاب می‌کردم خوشحال می شد،تماس می گرفت و تشویق‌می‌کرد.یک بار چیزی در دفاع از نظام نوشتم که کمی‌ برانگیز شد و کامنت های زیادی پایش خورد،با یکی از خواننده های آن روزهای وبلاگ که از جریان فتنه جانب داری می کرد بحثم شده بود و چندتا کامنت بلند رد و بدل کرده بودیم،نهایتا من کوتاه آمده بودم. دلخور بود از من،اصرار داشت که من در بحث با این شخص کوتاه آمده بودم و نباید عقب نشینی می کردم.آن روز تماس گرفت پرسید:می شناسی اش؟گفتم:بله،سابقه‌‌ جبهه و جنگ هم دارد.اسمش را پرسید که من نگفتم و از او خواستم که بی خیال شود!گفت تو شکسته نفسی کرده ای در حالی که جای شکسته نفسی نبود. فردایش دیدم آمده و توی هاجواب بی تعارف و به او داده است. شـادے روح شـ‌هـیـد 🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷 🍂 و شـشم 🍁 :پـرکـارهـا شـهیـد مے شوند اسفند سال1388بود.مثل هرسال در تالاروزارت کشور برای مراسمی برگزار شده بود. بودم آن روزها زنگ زد و گفت:می آیی مراسم؟گفتم : می آیم چطور؟گفت حتما بیا .سخنران مراسم است. مقابل تالار باهم قرار گذاشته بودیم. زودتر از من رسیده بود.من با چندنفر از دوستان رفته بودم پیدایش کردم و باهم رفتیم و نشستیم طبقه بالا. همه صندلی ها پر بود و جا برای نشستن نبود.به زحمت روی لبه یکی از سکوها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو.درطول مراسم با مشغول صحبت بودیم.ولی که آمد دیگر حرفی نمی زد. من گوشی موبایلم را در آوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم. تا آخر همین طوری توی بود و گوش می داد.وقتی حاج قاسم داشت حرف هایش را جمع بندی می کرد ، یک مرتبه برگشت :حاج قاسم فرصت هم ندارد. این را که تنش هست می بینی؟باور کن این را به قبول کرده که برای مراسم بپوشد والا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد. موقع پایین آمدن از پله ها به گفتم :نمی شود حاج قاسم را از نزدیک ببینیم؟گفت :من خجالت می کشم توی حاج قاسم نگاه کنم،بس که اش_خسته است. پایین که آمدیم ،موقع خداحافظی با دیالوگ مشهور سلحشور در فیلم آژانس شیشه ای به او :این شما،اینم !دلخور شدم که قبول نکرد برویم حاج قاسم را از نزدیک ببینیم. خودش هم همین طور بودهمیشه . و به اعتقاد داشت.می گفت:من یک بار در حضور حاج قاسم برای عده ای حرف می زدم.گفتم من این طوره فهمیده ام که را به کسانی می دهد که پرکار هستند و ما در این طور بوده اند.حاج حرفم را تایید کرد و همین طور بود. شـادے روح شـ‌هیـد 🌷| @dosteshahideman 🍃 🌷 🌷 🍃 🌷 🍃 🌷 🍃 🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۷۸ #نویسنده مریم.ر سه سال بعد... بعد از اینکه دخترمون
۷۹ مریم.ر چشمام پر اشک شده بود ؛ محمد منو دید نزدیکم شد دستمو گرفت و یواش بهم گفت _خانومم لطفا گریه نکن ؛ طاقت اشکتو ندارما خودت که میدونی _دلم برات تنگ میشه😔نگرانتم😢 _عزیزم مگه نگفتی منو سپردی دست خدا؟ _قول بده مواظب خودت باشی😔خودم میدونم آرزوت شهادته اما اگه بری و برنگردی هیچوقت حلالت نمیکنم😭 _مریم جان این چه حرفیه آخه . گریه نکن بچمونم ناراحت میشه . حیف شد دلم میخواست قبل از رفتنم ببینم بچمون دختره یا پسر حالا اشکال نداره اگه شد از اونجا بهت زنگ میزنم . دیگه کم کم باید برم کاری نداری خانومم _محمد _جون محمد؟ _بچمون پسره _جدی؟😃از کجا میدونی _رفتم سونوگرافی میخواستم غافلگیرت کنم😊 _یه دختر یه پسر چقدر عالی😍خدایاشکرت _همه چی خوبه فقط تورا کم دارم😔 _مریم خانوم عزیزم دلم میگیره غمگینی _باشه عزیزم _مریم من یه اسم برای پسرمون انتخاب کردم . اگه تو هم موافقی بزاریم _چه اسمی؟ _امیرعلی . بنظرت خوبه؟ _قشنگه😊👌 _دلم نمیخواد باهات خداحافظی کنم . ولی باید برم . مواظب خودت و بچه هامون باش عزیزم _محمد _جون محمد؟ _دوست دارم _ما بیشتر❤️ محمد رفت دوباره برگشت و دست تکون داد ؛ از پشت سر به محمد نگاه میکردم ؛ خدایا عشقمو به تو سپردم خودت محافظش باش😔 به روایت زهرا... _خب زهرا خانوم کاری نداری؟ _چرا دارم _بفرمایید _اول اینکه مواظب خودت باش دوم اینکه اگه شهید شدی سلام منو به امام حسین برسون😔 و اینکه قول بده که اون دنیا منتظر ما بمونی _عزیزم مگه میشه من تو و دخترمونو فراموش کنم؟فقط جان علی غصه نخور _آخه نمیتونم ولی چشم سعی خودمو میکنم😔 _زهرا جان منو حلال کن اگه توی زندگی یموقع کاری کردم که ناراحت شدی _علی این چه حرفیه😡من تو زندگیم با تو به جز خوشبختی و خوبی چیزی ندیدم . تو منو حلال کن😭 _خانوم منم جز خوبی از تو چیزی ندیدم . فقط خواسته ایی ازت داشتم . دخترمونو درست تربیت کن دلم میخواد یه دختر باحجاب و با ایمان بشه درست مثل خودت _علی خیلی دلم برات تنگ میشه😭 _منم همینطور . من دیگه باید برم با اجازت . مواظب خودتون باشید یاعلی علی رفت و من اشکم جاری شد نمیدونم چرا اینقدر دلواپس بودم😢 «تــ❤️ــو» فَـردایـے !! هَـمان ڪہ بــاید به خاطـــرَش زِنده بِمــانم... ادامه دارد.. 😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۷۹ #نویسنده مریم.ر چشمام پر اشک شده بود ؛ محمد منو دید ن
۸۰ مریم.ر من و زهرا همدیگه رو بغل کردیم و زدیم زیرگریه😭 بعد از اینکه همسرامون رفتند برگشتیم خونه ؛ اصلا نمیتونستم خونه رو بدون محمد ببینم😔چادرمو برداشتم و نشستم روی مبل ؛ بدون محمد زندگی کردن هیچ معنایی برام نداره اون انگیزه زندگی کردن منه ؛ خدایا عشقمو سپردم دستت مواظبش باش😔 به مادرم زنگ زدم و گفتم نازنین زهرا رو بیارن اما مادرم گفت بزار یکم دیگه پیشم بمونه منم قبول کردم ؛ دلم خیلی آشوب بود رفتم وضوگرفتم و نماز خوندم . دست و دلم به آشپزی نمیرفت حالا که محمد نیست حوصله هیچ کاری رو ندارم😢مادرم اومد خونه رو مرتب کرد ؛ مادرمحمد هم هر روز ناهار و شام منو نازنین میفرستاد بالا . وقتی که مامانم نازنین زهرا رو آورد بغلش کردم و بوسیدمش❤️ بعد از اینکه یکم بازی کرد خوابوندمش چقدر چهره معصومی داره و موهاشو نوازش میکردم . یاد حرف محمد افتادم که میگفت دلم میخواد دخترمون شکل تو بشه الان نازنین زهرا دقیقا شبیه من شده ؛ دستمو گذاشتم روی دلم و با پسرم صحبت کردم ؛ امیرعلی پسرم تو هم باید شبیه بابات بشیا هم ظاهرت هم باطنت دقیقا مثل پدرت جذاب و دوست داشتنی دلم میخواد مثل پدرت یه مرد مومن و باغیرت بشی یه مرد واقعی ؛ دیگه طاقت نداشتم بغض گلومو بسته بود😔 دراتاق نازنین زهرا رو بستم اومدم توی اتاق خودمون قاب عکس دونفریمونو دستم گرفتم و به چشمای محمد توی عکس نگاه میکردم ؛ آخ محمد خیلی تنهام😢من نمیتونم نبودتو تحمل کنم من برای این همه فشار طاقتم کمه من فقط ۲۴سالمه... فقط۲۴سال😭 برگرد توروخدابرگرد سالم برگرد من بدون تو هیچی رو نمیخوام . احساس میکردم از بغض الان خفه میشم پنجره رو باز کردم و چندتا نفس عمیق کشیدم دلـ تنگ هستم میدانے😓 ؟! پناهم شانه های توستـ... ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
جای شهید کارگر خالی که...😔 مادرش میگفت: بچه که بود فلج شد نذر حضرت زینب(س) کردمش نذرم قبول شد فرزندم خوب شد... خوبِ خوب آنقدر خوب که مهر نوکری عمه ی سادات روی قلبش حک شد عاقبت هم فدائی بی بی شد..❤️ 💛 | @dosteshahideman
چندبار پیش آمد وقتی را نشان می داد،از او خواستم یکی دوتا عکس به من بدهد اما وقت 😢😒! می گفت تا امروز یک فریم عکس از بچه های در نشده.بگذار منتشر نشود. یکی از که خیلی اصرار کردم به من بدهد عکسی بود که بعد از در و پاکسازی مناطق اطراف (ع)از وجود ها بالباس در گرفته بود.☺️👌 کرده بود که با لباس توانسته داخل عکس بگیرد😍.می گفت داشت که هرجور شده در یک عکس بالباس نظامی بگیرد.😁 بالاخره با تمام محدودیت هایی که برای ورود به نظامی وجود داشته به دل را زده به دریا و چندنفری با لباس رفته اند داخل .☺️😍 بعد از نگاه به این از روی می گذارد😔. یک عمر را لقلقه زبان کردیم و در پیشگاه (ع) و و کردیم که #(یالیتَنا_کُنا_مَعکُم) و به زبان گفتیم (ع)💔 واین اواخر باز هم با گفتیم #(کُلنا_عَباسُک_یازینب)و در گفتنمان ماندیم ک ماندیم 🕊| @dosteshahideman
سکوتــ شبـــ نمی بخشد به من آرامشـی دیگر فراقتـــ می زند خنجر به قلبـــــم در شبـــــانگاهان ... #شبتون_شهدایی 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا