#خاطرات_شهدا 🌷
💠مسئولان آن موقع !!!
🌷تو یکی از #عملیات ها زخمی شده بود، پاشو #گچ گرفته بودن. هر روز بین ساعت ١١ و ١٢ 🕚برا عوض کردن پانسمان مى یومد. ولی یه روز نیامد!😟 خیلی دقیق و #منظم بود، نگران شدیم....
🌷پرس و جو کردیم، یکی از #رزمنده ها گفت: «از صبح تا عصر حمام🚿 بوده!» گفتیم نباید🚫 اینقدر تو حمام باشه، ممکنه گچ پاش نم بکشه!
🌷سراسیمه به حمام رفتیم. گچ پای احمد #سالم بود، ولی از انگشتاش #خون می چکید. داشت لباس رزمنده ها رو می شست😔. نگاهی به نگاهِ نگران ما کرد و گفت: «حواسم به گچ پام بود، چون #بیت_الماله.»
#جاويدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان🌸🍃
⭐️| @dosteshahideman
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#گفتم_مرسی
هر روز توی مریوان، همه را راه میانداخت؛ هرکس با سلاح سازمانی خودش. از کوه میرفتیم بالا؛ بعد باید از آن بالا روی برف ها سر میخوردیم پایین. این آموزشمان بود. پایین که میرسیدیم، خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف میکرد. خسته نباشید میگفت. خرما تعارفم کرد. گفتم: مرسی. گفت: چی گفتی؟
گفتم مرسی. ظرف خرما را داد دست یکی دیگر؛ گفت: بخیز؛ هفت ـ هشت متر سینه خیز برد. گفت: آخرین دفعهت باشه که این کلمه رو میگی.
💠🕊
💠🌿🕊🕊
💠🌹🌿🕊🕊
💠🌿🌹🌿🌹🕊
💠💠💠💠💠💠💠
@dosteshahideman