🌷🌷🌷🌷🌷
ٺمام #خنده هایم را #نذر کرده ام
ٺا #ٺُ همان باشی
که #صبح یکی از روزهای خدا
عطر #دسٺهایٺ،
#دلٺنگی ام را به #باد می سپارد
📎سلام ، #روزتون_شهدایی
#روزیتون_شهادت
👇👇
🌸 @dosteshahideman
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃
#خاطرات_شهدا 🌷
💠خط عاشقی
🔰چهل هفته #شبهای_جمعه از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا #نذر داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش.
🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به #مسجد رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه #خوابش برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️
🔰رفتیم #زیارت مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم #امام_زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍
✅ راوی: مادر شهید
🌷#شهید_مجید_زین_الدین
📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌹| @dosteshahideman
🕊🌹
🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹
🌸🌸🌸🌸🌸
🌴یاد شهید #عبدالحسین_برونسی به خیر؛
خانومش #نذر کرد اگه زنده از جبهه برگشت گوسفند قربانی کنند
عبدالحسین هم وقتی اومد همین کارو کرد و خودش همه قسمتهای گوسفند تا پوست و جگرش را بسته بندی کرد و توی گونی گذاشت پشت موتورش.
خانومش گفت من به فامیل و همسایه ها می دم
_مگه نذرت فی سبیل الله نبوده؟
_آره
_اونا به نون شبشون محتاج نیستند.
همه رو با خودش برد
#شادی_روحش_صلوات
کتاب #خاکهای_نرم_کوشک
☘| @dosteshahideman
🌸🌸🌸🌸🌸
زیاد #نذر و نیاز می کردم که طوریش نشه و اتفاقی برایش نیفته....
عباس می گفت: مامان ، این نذر و نیازها رو نکن ، نذر کن آدم زیر ماشین نره ، برق نگیرش ، دزد نشه ، بی دین نشه ، مال مردم خور نشه ، اگه آدم در #راه_خدا بره شکر داره ، افتخاره....
یک بار رو به رویم نشست و گفت: ببین مامان ، این قدر تو رو دوست دارم که دنیا در مقابلش هیچی نیست ، اما شهید شدن را هم دوست دارم....
من آرزو ندارم زن بگیرم پیر بشم 4 تا بچه داشته باشم که وقتی مُردم زیر تابوتم لا اله الا الله بگن ، نه ، من دوست دارم #شهید بشم.....
وقتی دیدم این طوری داره التماس می کنه و قسمم میده ، دیگه نذر و نیاز نکردم....
#شھید_عباس_صابری🌷
#ولادت:۵۱/۷/۸
#شهادت:۷۵/۳/۵
#محل_شهادت_منطقه_عمومی_فکه
#عملیات_تفحص_شهدا
@dosteshahideman
⚘﷽⚘
تمام خنده هایم را #نذر کرده ام
تا تـ♥️ـو همان باشی
که #صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت
#دلتنگی_ام را به بــ🍃ـاد می سپارد
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
❤️ | @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘
🍃٢٢ شهریور سال ۱٣۴۵ مقارن با ایام #ماه_مبارک_رمضان در محله سیچان اصفهان در خانواده کریمی فرزندی به دنیا آمد که نامش را #علیرضا گذاشتند.
🍃فقط چهار سالش بود که پزشکان به خاطر مشکل کبدی ازش قطع امید کردند و گفتند زیاد زنده نمی ماند.
🍃 روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید:" کار خوبی کردی که علیرضا را #نذر آقا ابالفضل(ع) کردی همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس #روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم."
🍃علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد تا در#نوجوانی رزمنده دفاع از وطنش شود. در عملیات #محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره، سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد.
🍃در آخرین دیدار با #خانواده اش به مادر می گوید: "ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم."
🍃درسال ۱۳۶۲ عملیات والفجر۱ منطقه عملیاتی فکه در #تنگه_ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و وقتی فرمانده اش می خواهد به او کمک کند نمی گذارد و می گوید:" شما فرمانده هستین برگردین به عقب و به بچه ها کمک کنین."
🍃علیرضای ۱۶ ساله به سختی خودش را روی زمین کشیده تا به سمت تپه ها برود، که ناگهان یکی از تانک های عراقی عقده گشایی کرده و از روی پاهایش رد می شود.
🍃۱۶ سال بعد طبق پیش بینی اش، روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم #کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا می کنند و در روز #تاسوعای_حسینی تشییع می شود.
🍃در وصیتش چه شیرین آورده، "هرگز آنان که در راه #خدا کشته می شوند مرده نپندارید، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند."♥️
✍نویسنده: #سودابه_حمزه_ای
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_علیرضا_کریمی
📅تاریخ تولد : ٢٢ شهریور ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٢٢ فروردین ۱٣۶٢
📅تاریخ انتشار : ۲۱ شهریور ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•