6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌مجاهدت بزرگ...
#تشکیل_خانواده
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجارب_برگزیده ✅ تجارب منتخب، به شرح زیر می باشد: 🌺 تجربه شماره ۲۱ 🌸 تجربه شماره ۶۸ 🌺 تجربه شماره
#تجربه_برگزیده ۱۵۲
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
دخترم 5 ماهه بود و هوا داشت سرد میشد🌨🌨
باید براش یک لباس گرم میخریدم. اما دستمون چندان باز نبود.
تو همون روزا از طرف محل کار همسرم به کارمندها برنج دادن.
به ما هم دو کیسه 10 کیلویی دادن.
همسرم وقتی اومدن خونه گفتن ما که از قبل هم حدود 10 کیلو برنج داریم تا بیایم استفاده کنیم دوباره اداره برنج میده و پیشنهاد دادن که یک کیسه برنج رو بدیم به خانواده مستضعفی که مادربزرگم میشناختن. گفتم ما الان شرایطمون خوب نیست بیا ببینیم کسی از اطرافیان برنج لازم نداره از ما بخره. 💰💰😃
همسرم گفتن اصلا این کار رو نکن و گفتن که مگه نمیدونی صدقه دادن خودش باعث افزایش روزی میشه.
خلاصه منم اطاعت امرِ همسر کردم و با مادربزرگم هماهنگ کردم که فرداش که جمعه بود یک سر بریم خونه شون و برنج رو تحویل بدیم.
بعد از تحویل دادن برنج به مادربزرگم رفتیم منزل مادرشوهرم.
خواهر شوهرم هم اومده بودن اونجا. بعد از ناهار من رو صدا زدن و گفتن بیا ببین این لباسی که برا دخترت دوختم اندازه ش خوبه.
وقتی لباس رو از تو پلاستیک در آوردم چشمام گرد شدن😳😳
خواهرشوهرم یک سوئی شرت و شلوار گرم و آستر دوزی شده ی زیبا با کفشک و کلاه برای دخترم دوخته بود. 💗💗
دقیقا چیزی که دخترم لازم داشت. حتی بهتر از اون چیزی که خودم میتونستم براش تهیه کنم...
همسرم وقتی لباس رو دید نگاه مهربونی بهم کرد و گفت خدا روزی رسونه. اونم از جایی که ما فکرش رو نمیکنیم. 🌺🌺
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
1_59200130.mp3
916.6K
#استاد_رحیم_پور
👌ماجرای یک ازدواج جالب در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بررسی راهکارهای #ازدواج_آسان
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ بهترین دکترا...
سلام بسیار از مطالب کانال لذت میبرم. من سال 86 ازدواج کردم و معلم بودم. چون ازدواجو واسه بچه دوست داشتم. سال 87 دختر اولم به دنیا اومد و من هم زمان کارشناسی حقوق گرفتم. فرزند اولم سه ساله بود که دختر دومم به دنیا اومد و من هم زمان ارشد فلسفه گرفتم. و دختر سومم هم الان دو سالشه و من بسیار دوست دارم فرزند چهارم و پنجمم هم داشته باشم.
اطرافیان میگن دکترا بگیر ولی من معتقدم بهترین دکترا همین فرزندام هستند. من در مدت نگهداری از بدو تولد همیشه روی پای خودم ایستادم و هر سه هم سزارین هستم و معتقدم باز هم میشه، البته با توکل به خدای بزرگ.
چند فرزند داشتن واقعا تربیت رو آسون و شیرین میکنه و هر فرزندی که میاد کلی با خودش برکت و توان و صبر میاره... من که بی نهایت راضی هستم و با توان قادر به ادامه هستم اگه خدا لایق بدونه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✅یکی از مهمترین موجودیهای باارزش ما، همین نسل جوانِ تحصیلکرده است. نسل جوان تحصیلکرده، هم شجاعت دارد، هم امید دارد، هم نشاط و تحرک دارد.
⚠️كشور باید نگذارد كه غلبهی نسل جوان و نمای زیبای جوانی در كشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطوری كه كارشناسها بررسی علمی و دقیق كردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها كارهای علمی و دقیقِ كارشناسیشده است.
❌ اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما كم خواهد شد - كه امروز قاعدهی جمعیتی ما جوان است - و بتدریج دچار پیری خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت كشور هم كاهش پیدا خواهد كرد؛ چون پیری جمعیت با كاهش زاد و ولد همراه است.
📌یك زمانی را مشخص كردند و به من نشان دادند، كه در آن زمان، ما از جمعیت فعلیمان كمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهای خطرناكی است؛ اینها را بایستی مسئولین كشور بجد نگاه كنند و دنبال كنند.
🔰در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستی تجدیدنظر شود و كار درستی باید انجام بگیرد. این مسئلهی افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمی است كه واقعاً همهی مسئولین كشور - نه فقط مسئولین اداری - روحانیون، كسانی كه منبرهای تبلیغی دارند، باید در جامعه دربارهی آن فرهنگسازی كنند؛ از این حالتی كه امروز وجود دارد - یك بچه، دو بچه - باید كشور را خارج كنند.
✅ رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما باید به آن رقمها برسیم.
«بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام، ۱۳۹۱/۰۵/۰۳»
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجارب_برگزیده ✅ تجارب منتخب، به شرح زیر می باشد: 🌺 تجربه شماره ۲۱ 🌸 تجربه شماره ۶۸ 🌺 تجربه شماره
#تجربه_برگزیده ۱۴۸
#فرزندآوری
در دوران دانشجویی عروسی کردیم، هر چه مادرشوهرم میگفت یه بچه بیارید، من کمکتون میکنم، ساعاتی که میری دانشگاه خودم برات نگه میدارم، میگفتم نه... وحشت میکردم از اینکه چه طور با بچه درس بخوانم و...
بعد لیسانس، همه گفتن اول کار پیدا کن، خونه و ماشین واجبه و.... بچه رو بعد بیارین...
یه سالی تو شهر غریب تنهایی رو تحمل کردم، دنبال کار گشتم و... یهو متوجه شدم که باردارم انگار دنیا رو سرم خراب شد... نه خونه داشتیم نه ماشین، تازه شهرمون کوچیک بود و کلا یه دکتر زنان داشت و یه بیمارستان دولتی...
قصد داشتیم پول جمع کنیم، بریم شهر بزرگتری خونه بخریم ولی حالا برنامه هامون بهم خورده بود. کارم شده بود گریه و ناشکری... باز خوب بود که تو اون شهر غریب مادرهمسرم رو داشتم همش بهم دلداری میداد و کمکم میکرد...
تو همون ماه های اول یه روز همسرم زنگ زد گفت، قبول داری بچه رزقشو با خودش میاره؟ گفتم چطور؟ گفت یه وام خودرو تو محل کارمون اسم نوشته بودیم، امروز قرعه کشی کردن اسم من در اومده😍😍😍
حالم روز به روز بهتر شد برا زایمان به اصرار مادرم قرار شد که برم شهر خودمون بیمارستان خصوصی، ولی خدا خواست و پسرم ده روز زودتر تو همین شهر کوچک صحیح و سالم و طبیعی بدنیا اومد🌷🌹
پسرم ۶ ماهه شده بود، تازه داشتم از مادر شدنم لذت میبردم که فهمیدم بازم باردارم🙈
ایندفعه دیگه واقعا غم عالم اومد تو دلم... که خدایا حالا چیکار کنم؟! خودمو ویارم یه طرف، پسر کوچیکم یه طرف، مستاجری و دوری از خانواده ام یه طرف، وسوسه های سقط جنین از هر کسی که میفهمید باردارم یه طرف...
خیلی گریه کردم اون روزا، خیلی خدا رو صدا کردم، از خدا خواستم بهم توان بده تا بتونم بچه هامو نگه دارم.کم کم با رد شدن ویارم روحیه م بهتر شد. سخت بودا ولی قابل تحمل شده بود.
تو ماه هفتم بودم که همسرم گفت یه مقدار پول داریم با وام مسکن، میخوام تا سنگین تر نشدی بریم یه خونه بخریم و اسباب کشی کنیم خدا رو شکر خیلی زود کارای خونه انجام شد🌹ولی وسعمون نرسید بریم شهر بزرگتر. همونجا موندگار شدیم.
پسردومم هم تو همون بیمارستان دولتی راحت تر از اولی بدنیا اومد.
با دنیا اومدن بچه دومم مشکلاتم شروع شد تا یه سال همش با پسر اولم مشکل داشتم که برادرشو ضربه نزنه... ولی وقتی کوچیکه راه افتاد کم کم باهم دوست شدن و خیالم راحت شد...پسر کوچیکم که دوسالش تموم شد، خودم اقدام به بارداری کردم برای فرزند سومم.
این بار بارداری سختی داشتم با دوتا بچه سخت گذشت ولی وقتی پسر سومم بدنیا اومد با خودش دنیایی از ارامش و راحتی آورد، باورتون نمیشه ولی از همون روزای اول دوتا داداشای بزرگترش دورش میچرخیدن، یکی پوشک میاورد، یکی لباسشو میاورد... راستش خودمم نفهمیدم چطور این بچه رشد کرد و دوسالش گذشت.
الان پسر اولم پیش دبستانی میره دوتای دیگه هم چهارونیم و دونیم ساله هستن. و من فرزند چهارمم رو باردارم که تازه فهمیدم دختره...
البته ناگفته نماند که تابستون یه خونه ی تقریبا بزرگ ویلایی تو شهر مون خریدیم با باغچه و حوض آب و...
واقعا زندگی جریان پیدا میکنه با بچه های زیاد، تا کسی فرزند سوم نیاره باورش نمیشه که چقدر تفاوت هست بین سومی و دومی. بچه ها تا دوتا هستن بیشتر درحال جنگن ولی وقتی سومی میاد اصلا دیگه شما دعواشونو نمیبینید.
حالا بماند همه آموزشهای لازم رو هم خودشون میدن... من برا بچه سومم فقط سوپ فرنی درست میکردم، میریختم تو ظرف، داداشاش میبردن خودشون بهش میدادن، خودشون لب و لوچه شو پاک میکردن و... خودشون یادش میدن چی بده چی خوبه... باورتون شاید نشه ولی اونقد با داداششون حرف میزدن و تلاش کردن برا حرف آوردنش، سومیه خیلی زود هم به حرف اومد هم راه افتاد😂😂
چن تا از دوستام بخاطر توصیه های من فرزند سوم آوردن و الان همه شون دعام میکنن و میگن راحت شدن...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1