eitaa logo
هامون
45.4هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
604 ویدیو
42 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
#داستان_دوستان #محمدمهدی_اشتهاردی پندى از پيامبر (ص ) انس بن مالك مى گويد، رسول خدا (ص ) شترى بنام عضباء داشت ، كه در راه رفتن از همه شترها، سبقت مى گرفت ، و هيچ شترى به آن نمى رسيد. روزى يك نفر باديه نشين با شتر خود (به مدينه ) آمد، ولى در راه رفتن ، شتر او بر شتر پيامبر (ص ) پيشى گرفت . اين حادثه بر مسلمانان ، سخت آمد و از اينكه شتر يك بيابان نشين بر شتر پيامبر (ص ) پيشى گرفته است ، دلتنگ شدند. پيامبر (ص ) فرمود: انه حق على اللّه ان لا يرفع شيئاً الا وضعه : براستى ، بر خدا سزاوار است كه به هر چه مقام ارجمند داد، مقام او را پائين آورد. به اين ترتيب ، موعظه آن حضرت ، هم مسلمانان را رام كرد، و هم اين درس را آموخت ، كه نبايد افراد را تحقير كرد، و نبايد به چيزى مغرور شد، چرا كه هميشه ، موقعيت انسان در رابطه با امور، يك سان نيست ، بلكه همواره دنيا در حال دگرگونى است . 📗 @e_adab
#کتاب_نوش چقدر غم‌انگیز است که مردم طوری بار می‌آیند که به چیزی شگفت‌انگیز چون زندگی عادت می‌کنند! #یوستین_گردر #راز_فال_ورق 📗 @e_adab
ﮐﻔﺶ ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺮﺩ...! ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭی ﺳﺎﺣﻞ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﺩﺯﺩ! ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩی ﮐﻪ ﺻﻴﺪ ﺧﻮبی ﺩﺍﺷﺖ، ﺭﻭی ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ:ﺩﺭﻳﺎی ﺳﺨﺎﻭتمند! ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ! ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ، ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ! ﻣﻮجی ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ شست؛ ﺩﺭﻳﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: اﮔﺮﻣﻴﺨﻮﺍهی ﺩﺭﻳﺎ ﺑﺎشی، ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ. 📗 @e_adab
چه غم‌بار وقتی نمی‌دانی گم شده‌ای یا گم کرده‌ای؟ #معین_دهاز 📗 @e_adab
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمونه تدریس 👆👆 💰میدونی اگه زبان انگلیسی بلد باشی کلی فرصت شغلی جدید برات ایجاد میشه چون یک برتری بزرگ نسبت به بقیه داری؟؟ من اینجا لذت یادگیری زبان انگلیسی رو تجربه کردم😍😍 https://eitaa.com/joinchat/505479289Cd6e5fd964b با عضویت توی این کانال دیگه بهانه‌ای برای یاد نداشتن زبان انگلیسی نداری👆👆
اجازه دهید کلماتتان باعثِ قوتِ قلبِ دیگران شود ، اعمالِ‌تان زنجیرهایِ گره خورده‌ دیگران را باز کند و محبتِ شما نمایشی از محبتِ خالقِ مهربان باشد ... ☀️ صبح بخیر 📗 @e_adab
❣️خوشبختی مکان و شرایط نیست ! احساسی است که باید آن را بلد شد . شبیهِ غم ، شادی ، خشم و تمامِ احساس هایِ دیگر ... برایِ غمگین نبودن ، باید بخواهی که غمگین نباشی ، و برای خوشبخت بودن هم ، باید بخواهی که خوشبخت باشی ... گاهی قدم بزن ، کتاب بخوان و موسیقیِ مورد علاقه ات را گوش کن . خوشبختی ، اتفاقی نیست که بیفتد ، یک حسِ نابِ درونی است ،باید آن را ایجاد کرد !🍃🍃🍃 ✍️#الهی_قمشه‌ای 📗 @e_adab
📚 “طعم هدیه” روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت. اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد. شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است. ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید: آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟ استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد. 📗 @e_adab
اين يک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جويبار و چون باد بدشت هرگز غم دو روز مرا ياد نگذشت روزیکه نيامده ست و روزی که گذشت خیام 📗 @e_adab
اولين فتح بدست امام حسين (ع ) جنگ صفين از جنگهاى بزرگى است كه در زمان خلافت على (ع )، در سال 36 تا 38 هجرى بين سپاه على (ع ) با سپاه معاويه ، در سرزمين صفين (نواحى شام ) واقع شد. نخستين كارى كه معاويه انجام داد اين بود كه گفت : چون عثمان را تشنه كشتند، آب را بروى سپاه على (ع ) ببنديد، همين دستور انجام شد، و سپاه معاويه مركز آب را گرفتند. فرمانده اين كار، ابوايوب اعورسلمى بود كه قرارگاه خود را در كنار مركز آب قرار داده بود. اين موضوع باعث شد كه آب به سپاه على (ع ) نرسيد و تمام شد، و تشنگى بر سپاهيان چيره گشت . مى نويسند: چندين گردان سواره نظام ، از سوى على (ع ) به سوى آن مركز رفتند تا آبراه را بگشايند، ولى موفق نشدند و باز گشتند. در اين وقت امام حسين (ع ) (كه 33 سال داشت ) پدر را اندوهگين يافت و نزد پدر رفت و اجازه خواست كه خود همراه جمعى به ميدان بروند، امام على (ع ) اجازه داد. آن بزرگوار همراه جمعى از سواران بسوى قرارگاه ابوايوب روانه شدند، آنچنان عرصه را بر او تنگ كردند، كه ابوايوب و همراهانش ، ناگزير گريختند و شريعه آب بدست امام حسين (ع ) و همراهانش افتاد، و سپس آن حضرت نزد پدر آمد و جريان را به عرض رساند. و اين نخستين فتحى بود كه در جنگ صفين انجام گرفت . 📗 @e_adab
من خاکی که از این در نتوانم برخاست از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند #حافظ #روزنگار، 7ذي‌الحجة، شهادت امام محمد باقر(ع) 📗 @e_adab
روایت تکان دهنده از عاقبت شیعه 🌹مرحوم آیت الله مجتهدی فرمودند: 🔸روزی فردی آمد خدمت امام معصوم (امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده است) و به ایشان عرض کرد: 🔹اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود؟ امام در پاسخ به وی فرمودند: خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود. آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟ 💠امام مجدد فرمودند: 🔶 خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، کفاره ی گناهانش شود. ☑️آن مرد گفت : اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟ 💠امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می هد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد ، کفاره گناهان دوست ما باشد. 🔹آن مرد گفت : اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟! 💠امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ، کفاره ی گناهانش شود. 🔸آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟ 💠امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید. 🔺باز هم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت: و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟ 💠امام فرمودند : به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد... 📗 @e_adab
#دیالوگ_های_ماندگار من باید به این باور برسم که، وقتی اوضاع خرابه، می تونم تغییرش بدم و موفق بشم... 🎥 مردان سیندرلایی 📗 @e_adab
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز! پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد. 📗 @e_adab
یکی از آن صحنه‌های غریب در روش‌های مبارزه با سانسور گسترده‌ی تمامیت‌خواهان را پناهجویان کره شمالی و شهروندان کره جنوبی در مرزهای کره شمالی انجام می‌دادند. آن‌ها فلش‌های حاوی فیلم‌های روز دنیا و اطلاعاتی از جهان بیرون را به بادکنک می‌بستند و به سمت کره شمالی روانه می‌کردند. 📗 @e_adab
🌸آرزویم این است نتراود اشک 🌼از چشم تو هرگز ، مگر از شوق زیاد 🌸نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز 🌼و به اندازه هر روز تو عاشق باشی 🌸عاشق آن که تو را می خواهد 🌼و به لبخند تو از خویش رها می گردد 🌸و تــــو را دوستت می دارد 🌼به همان اندازه که دلت می خواهد 🌷لحظه‌هایتان آرام صبحتون بخير و شادی🌷 📗 @e_adab
🌺🍃از ڪسے ڪه دارد میرود دلگیر نشوید! او دارد خودش را بازے میڪند...! از آنے دلگیر شوید ڪه خودش مانده است اما دلش را خیلے وقت پیش ها به جاے دیگرے فرستاده است!🍃🌺 📗 @e_adab
🔴 روزی عیسی با جمعی از حواریون به راهی می گذشت ، ناگاه گنهکاری تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور بود آنان را بدید ، آتش حسرت در سینه اش افروخته شد ، آب ندامت از دیده اش روان گشت ، تیرگی روزگار و تاریکی حال خود را معاینه دید ، آه جگر سوز از دل پرخون برکشید و با زبان حال گفت : یا رب که منم دست تهی چشم پرآب پس با خود اندیشید که هر چند در همه عمر قدمی به خیر برنداشته ام و با این آلودگی و ناپاکی قابلیت همراهی با پاکان را ندارم ، اما چون این گروه دوستان خدایند ، اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو سه گامی بروم ضایع نخواهد بود ؛ پس خود را سگ اصحاب ساخت و بدنبال آن جوانمردان فریادکنان می رفت . یکی از حواریون باز نگریست و آن شخص را که به نابکاری و بدکاری شهره شهر و مشهور دهر بود دید که به دنبال ایشان می آید ، گفت : یا روح اللّه ! ای جان پاک ! این مرده دل بی باک را کجا لیاقت همراهی با ماست و بودن این پلید ناپاک از پی ما در کدام مذهب رواست ؟ او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهی ما جدا شود که مبادا شومی گناهانش دامن زندگی ما را بگیرد !! عیسی علیه السلام در اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد ، که ناگاه وحی الهی در رسید : یا روح اللّه ! دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوی تا کار از سر گیرد ، که هر عمل خیری تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر حقارتی که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد ، مسیر توفیق به روی او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او فرستادیم 📗 @e_adab
راز گرم شدن حمام شیخ بهایی با یک شمع! در سالهای اخیر یک مخترع مشهدی با شبیه‌سازی حمام شیخ بهایی مدعی شده که منبع گرمایش این حمام از طلا بوده و چون طلا رساناترین فلز برای انتقال گرماست، باعث گرم شدن آب با حرارت کم سوختن شمع می‌شده! طبق نظر این مخترع، شیخ بهایی به جهت جلوگیری از سرقت طلا، راز گرم شدن حمام رو پنهان کرده بوده! اما بد نیست درباره دلیل خاموش شدن شمع حمام هم بدونید، در زمان صفویه و قاجار تعدادی از محققان خارجی برای پی بردن به راز گرمایش حمام، منبع گرمابه رو تخریب کردن و باعث خاموشی این شمع شدند. تهش هم متوجه نشدن که داستان از چه قرار بوده است ! 📗 @e_adab
👥 انوشیروان و پیرمرد معروف است که انوشیروان ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ. روزی ﺩﺭ ﺣﺎلی که اﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ. شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ، ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ میکشد ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ... سلطان ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺧﻨﺪﯾﺪ...شاه ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ! باز ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ، اﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍین باﺭ ﭼﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ! مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. پرسیدند چرا با عجله میروید؟ گفت: نود سال زندگیِ پربار و هدفمند، از او مردی ساخته که تمام سخنانش سنجیده و حکیمانه است، پس لایق پاداش است. اگر می ماندم خزانه ام را خالی میکرد. 📗 @e_adab
کتابخانه‌هايى در دنيا هست به جاى كتاب ميتونى یک آدم رو كه داوطلبانه اومده انتخاب كنى و بعنوان كتاب زنده به داستانش گوش كنى، بهشون ميگن Human Library 📗 @e_adab
اثر منفى دلبستگى به دنيا روزى حضرت موسى (ع ) در محلى عبور مى كرد، ديد: مردى گريه مى كند و در درگاه خدا مى نالد. از آنجا گذشت ، و هنگام مراجعت نيز گذارش به همانجا افتاد، و ديد آن مرد، همچنان در درگاه خدا مى نالد و مى گريد، متوجه خدا شد و عرض ‍ كرد: يا رب عبدك يبكى من مخافتك : پروردگارا بنده تو از خوف تو مى گريد (به او توجه فرما). خداوند به موسى (ع ) وحى كرد و فرمود: اى پسر عمران ، اگر او آنقدر بگريد كه مغزش همراه اشكهاى چشمش ، به زمين بريزد، و دستش را آنقدر به سوى آسمان بلند كند كه ساقط شود، او را نمى آمرزم و هو يحب الدنيا: چرا كه او دنيا را دوست دارد (به دنيا دلبسته است ، و دوستى دنيا را بر دوستى آخرت ترجيح مى دهد). 📗 @e_adab
#دیالوگ_های_ماندگار اینجا هشت ساله شب‌ها تصمیم می‌گیرن این زندگی رو عوض کنند، صبح‌ها یادشون میره! اینجا کسی عوض بشو نیست، اینجا همه چی ادامه داره، هر یه جمله‌ی آدم‌ها به هم یه داستان پشتش داره ... 🎥 ابد و یک روز 📗 @e_adab
هیچ حواسم نبود ، دو فنجان ریختم ... 👤 آلیستر دنیل 📝 پ.ن : این داستان شش کلمه‌ای به نام "اندوه" ، بهترین داستان خیلی‌کوتاه جهان شده است ! 📗 @e_adab
-گاهی؛ -از تو چه پنهان- با سنگ‌ها آواز می‌خوانم و قدر بعضی لحظه‌ها را خوب می دانم! این روزها گاهی؛ از روز و ماه و سال، از تقویم از روزنامه بی خبر هستم. حس می کنم گاهی کمی کمتر، گاهی شدیدا بیشتر هستم ... #قیصر_امین_پور 📗 @e_adab