گوزنی بر لب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش اندکی کوتاه جلوه کرد.
غمگین شد. اما شاخ های قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین، چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نتوانست بگریزد.
صیادان سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن با خود گفت:
دریغ، پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند!
گاهی در زندگي به چيزهای مغرور می شويم كه باعث سقوط ما می شود.
📗 @e_adab
زنان حرمسرای قاجار هم تا حدی بی خبر از همه جا، بخشی از تاریخ قاجار را تحت تاثیر وجودشان قرار دادند. آنها به بهانه های مختلف راهی حرمسراهای شاهان قاجار می شدند.
عده ای از زنان حرمسرا به دلایل سیاسی منتخبین حضور بودند. ازدواج آقامحمدخان با گلبخت خانم دختر یکی از سران قبایل ترکمن برای اتحاد با این قبیله بود. این دست ازدواج های مصلحتی در زمان قاجار رواج زیادی داشت. شاهان قاجار با سران ایل ها و طایفه ها وصلت می کردند.
📗 @e_adab
#داستان_دوستان
#محمدمهدی_اشتهاردی
يادى از سيد شاعران
اسماعيل بن محمد، معروف به سيد حميرى از شاعران متعهد و سلحشورى است كه با حماسه سرائيهاى خود از حريم حق ، و فضائل و برترى خاندان نبوت ، دفاع مى كرد، امام صادق (ع ) به او فرمود: مادرت تو را سيد (آقا) ناميد، و تو در اين جهت توفيق يافتى تو سيد شاعران هستى .
او قصائد متعددى سرود، از جمله آنها قصيده عينيه است كه پس از شهادت زيد بن امام سجاد (ع ) سرود، كه مطابق روايتى ، حضرت رضا (ع ) در خواب ، پيامبر (ص ) را همراه على و فاطمه و حسن و حسين (عليه السلام ) مشاهده كرد كه در كنارشان (سيد حميرى ) همين قصيده عينيه را مى خواند، در پايان ، پيامبر (ص ) به حضرت رضا (ع ) فرمود: اين قصيده را حفظ كن و به شيعيان ما امر كن تا آن را حفظ كنند، و همواره آن را بخوانند كه در اين صورت ، بهشت را براى آنها ضامن مى گردم .
و از گفتنيها اينكه : روزى سى حميرى در مجلسى حاضر گرديد كه در آن مجلس درباره كشاورزى و درخت خرما، سخن به طول انجاميد، سيد حميرى برخاست ، حاضران گفتند: چرا برخاستى ، اين اشعار را خواند:
انى لا كره ان اطيل بمجلس
لا ذكر فيه لال محمد
لا ذكرفيه لا حمد و وصيه
و بنيه ذالك مجلس قصف ردى
ان الذى ينساهم فى مجلس
حتى يفارقه لغير مسدد
يعنى : من مجلسى را كه به طول انجامد ولى در آن ياد آل محمد (ص ) نشود، دوست ندارم ، مجلس كه در آن ذكر احمد (ص ) و وصى و فرزندان او نباشد، چنين مجلسى مجلسى بيهوده و پست است .
بى گمان مجلسى كه تا پايان آن ، يادى از خاندان نبوت نشود، آن مجلس ، استوار و مستقيم نخواهد بود.
سرانجام اين سيد حماسه ساز بسال 179 هجرى قمرى در بغداد از دنيا رفت ، محبوبيت او به حدى بود كه بزرگان شيعه هفتاد كفن براى او فرستادند، كه يكى انتخاب شد و بقيه آن ، به صاحبانش رد گرديد.
آنهمه اظهار علاقه امامان و بزرگان شيعه به سيد حميرى از اين رو بود كه او با شعرهاى پر مغز، و حماسه هاى بلند معنى خود، در آن جو خفقان ، از حريم پيامبر (ص ) و على (ع ) و آل محمد (ص ) و آل على (ع ) دفاع مى كرد، و فضائل آنها را يادآورى مى نمود، بنابراين خوبست آنانكه اين ذوق و طبع را دارند، با حماسه سازى هاى خود از اسلام و حاميان حقيقى اسلام حمايت كرده و احساسات مردم را، گرم و پرشور سازند.
📗 @e_adab
صدام حسین به عنوان مجازات تیراندازی عدی پسر بزرگش در یک مهمانی شبانه که منجر به کشته شدن چندین نفر و زخمی شدن برادر ناتنی صدام شد، تعدادی از اتومبیلهای لوکس عدی رو سوزوند!
عدی پسر صدام که علاقه عجیبی به خودروهای لوکس داشت یک جانی بالفطره بود و در سالهایی که پدرش حکومت میکرد از قتل و آدمربایی تا تجاوز به کلی دختر در پرونده سیاهش داشت!
عدی چند ماه بعد از سرنگونی حکومت صدام در درگیری مسلحانه با نیروهای آمریکایی کشته شد و تقاص جنایتهای بسیاری که کرده بود رو با مرگش داد، واگرنه تنبیههای صدام برای پسر دیوانهاش، همیشه چیزی شبیه برو تو اتاقت و به کارهای بدت فکر کن بود!
📗 @e_adab
💎 یکی از مریدان شیوانا مرد تاجری بود که ورشکست شده بود. روزی برای تصمیم گیری در مورد یک موضوع تجاری نیاز به مشاور بود. شیوانا از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند. یکی از شاگردان به اعتراض گفت: اما او یک تاجر ورشکسته است و نمی توان به مشورتش اعتماد کرد.
شیوانا پاسخ داد: شکست، یک اتفاق است، یک شخص نیست! کسی که شکست خورده در مقایسه با کسی که چنین تجربه ای نداشته است، هزاران قدم جلوتر است. او روی دیگر موفقیت را به وضوح لمس کرده و تارهای متصل به شکست را می شناسد. او بهتر از هر کس دیگری می تواند سیاهچاله های منجر به شکست را به ما نشان دهد.
وقتی کسی موفق می شود بدانید که چیزی یاد نگرفته، اما وقتی کسی شکست می خورد آگاه باشید که او هزاران چیز یاد گرفته که اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد می تواند به دیگران منتقل کند. وقتی کسی شکست می خورد هرگز نگوئید او تا ابد شکست خورده است، بلکه بگوئید او هنوز موفق نشده است!
┄┅═💎📙📚📒💎═┅┄
📗 @e_adab
یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعریف کرده است که :
روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم.
رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد؛ او با جدیت و حرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود.
بی اختیار ایستادم، مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود.
مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و تنظیم آیینه های بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد.
رفتار وی گیجم کرد، به او نزدیک شدم و پرسیدم:
«مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود؟»
نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت:
«من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند.»
📗 @e_adab
نقل است بایزید بسطامی که چون مادرش به دبیرستان فرستاد،
چون به سورة لقمان رسید، و به این آیت رسید ان اشکرلی و لوالدیک خدای میگوید مرا خدمت کن و شکر گوی، و مادر و پدر را خدمت کن و شکر گوی.
استاد معنی این آیت میگفت. بایزید که آن بشنید بر دل او کار کرد.
لوح بنهاد و گفت: استاد مرا دستوری ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم.
بایزید به خانه آمد.
مادر گفت: یا طیفور به چه آمدی؟ مگر هدیه ای آورده اند، یا عذری افتادست؟
گفت: نه که به آیتی رسیدم که حق میفرماید، ما را به خدمت خویش و خدمت تو.
من در دو خانه کدخدایی نتوانم کرد. این آیت بر جان من آمده است.
یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم، و یا در کار خدایم کن تا همه با وی باشم.
مادر گفت: ای پسر تو را در کار خدای کردم و حق خویشتن به تو بخشیدم.
برو و خدا را باش.
#تذکره_اولیاء
📗 @e_adab