eitaa logo
هامون
44.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
642 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
به شب سلام ! که بی تو رفیق راه من است سیاه چادرش امشب پناهگاه من است .. 💠 @e_adab 💠
مگر چمدانت چقدر بود که تمام زندگی ام را با خود بردی ... 💠 @e_adab 💠
سلام بر مهدی فاطمه❤️ میرسد از راه، باید چشم را دریا کنم در دلم باید، برایش خیمه‌ای برپا کنم سخت‌ دلتنگم، بگو ماه‌ دل‌آرایم ‌کجاست؟ باید آخر را پیدا کنم تعجیل در ظهورش 💠 @e_adab 💠
روزی زنی روستایی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى کرد، براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دستهایش را کجا بگذارد، که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم . زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر، همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ساده “مرا بغل کن” چقدر احساس خوشبختى در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است. عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرفهای دلتان را بیان کنید. 💠 @e_adab 💠
از هجر، روزم قیر شد ، دل چون کمان ، بد تیر شد یعقوب مسکین پیر شد ، ای یوسف برنا بیا 💠 @e_adab 💠
حرف مردم مانند موج دریاست اگر در مقابلش بایستی خسته ات میکند!! واگر با آن همراهی کنی غرقت میکند!! قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند و این اشکالی ندارد. آنها حق دارند نظر دهند و شما کاملا حق دارید آنرا نادیده بگیرید. 💠 @e_adab 💠
دارد زمان آمدنت دیر می شود دارد جوان سینه زنت پیر می شود وقتی به نامه عملم خیره می شوی اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار در دام چشم های تو تسخیر می شود؟ این کشتی شکسته ی طوفان معصیت با ذوق دست توست که تعمیر می شود حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه با حلقه های زلف تو درگیر می شود در قطره های اشک قنوت شب شما عکس ضریح گمشده تکثیر می شود تقصیر گریه های غریبانه ی شماست دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود وحید قاسمی 💠 @e_adab 💠
تو به عنوان یک انسان برنده یا بازنده به این دنیا نمی آیی. تو همان چیزی خواهی بود ک خودت از خودت می سازی. تو ثمره افکار خودت هستی! 💠 @e_adab 💠
قیامتے است آمدنت ڪہ عمرے است با خیالش هزار بار آمدنت را تجربہ ڪردم ڪاش یادم بماند، دیدارت،دلِ سپید مے خواهد ڪاش یادم بماند، براے آمدنت توشہ اے بردارم 🍃🌸اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لوَلیِّڪَ الفَرَج بِحَقِّ فاطِمَةَ الزَّهراء🌸🍃 💠 @e_adab 💠
روزي مردي ثروتمند، پسر کوچکش را به روستا برد تا به او نشان دهد مردمي که در آنجا زندگي مي کنند، چقدر فقير هستند. آن دو، يک شبانه روز در خانه محقر يک روستايي مهمان بودند. در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟» پسر پاسخ داد: «عالي بود پدر!» پدر پرسيد: «آيا به زندگي آن ها توجه کردي؟» پسر پاسخ داد: «بله پدر!» و پدر پرسيد: «چه چيزي از اين سفر ياد گرفتي؟» پسر کمي انديشيد و بعد به آرامي گفت: «فهميدم که ما در خانه يک گربه گران قيمت داريم و آن ها 6 تا، ما در حياطمان يک فواره داريم و آن ها رودخانه اي دارند که نهايت ندارد. ما در حياطمان فانوس هاي تزييني داريم و آن ها ستارگان را دارند. حياط ما به ديوارهايش محدود مي شود، اما باغ آن ها بي انتهاست! من چند مربي خصوصي دارم اما بچه هاي آن ها در مسير زندگي و مواجهه با مشکلات چيزهايي ياد مي گيرند و...» با شنيدن حرف هاي پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد: «متشکرم پدر، تو به من نشان دادي که ما چقدر فقير هستيم!» 💠 @e_adab 💠
☘ دلم با یاعلے هر بار جانے تازه مےگیرد کتاب عشق با نام علے شیرازه مےگیرد من از الیوم اکملت لکم اینگونہ فهمیدم خدا با مهر او دین مرا اندازه مےگیرد 💠 @e_adab 💠
تو ماه کاملی و من جزیره ای در آب مرا به مد تو هر شب گذشته آب از سر 💠 @e_adab 💠