eitaa logo
سلام برابراهیم هادے🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
39 فایل
🌹 ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند🌹 تاریخ فعالیت کانال : 97/2/27
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 🔰روزهای اول جنگ، شهر اشغال شده‌ی ... جوانی را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می‌آورند یکی از مسئولین (ستوان عطوان) دستور می‌دهد دختر را به داخل بیاورند! را بیرون سنگر نگه می‌دارند؛ لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود... 🔰دقایقی بعد بانوی جوان با حالتی مضطرب، دستان و و لباس پاره شده سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می کند... تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با ستوان عطوان مواجه می شوند دختر جوان حاضر نشده را به بهای آزادی بفروشد و با سرنیزه، ستوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده از سرش برداشته شود... 🔰خبر به گوش فرمانده مقر می رسد؛با دستور سرهنگ یک گالن روی دختر جوان خالی می کنند... در چشم بهم زدنی آتش تمام بانو را فرا می‌گیرد و همانند شعله ای به این سو و آن سو می‌دود... و لحظاتی بعد جز دودی که از بلند می‌شود چیزی باقی نمی ماند!!... فریادهای دلخراش برای بعثی ها قابل تحمل نیست، مادر را نیز به همان سبک به جگر گوشه اش می رسانند... ♥️🍃 @ebrahiimhadi74
خــاکــــی شدن ... عادت #بچه_شیعہ هاست از وقتے ڪہ #مـــــادر چادرش خــــــاکی شد.. #کانال_شهید_ ابراهیم هادی @ebrahiimhadi74
📜 #حدیث_تصویری ‌ 🌺 پیامبر رحمت (ص) : ❤️ دعاى #مادر از موانع #اجابت_دعا، مى گذرد. 🌹 ‌ 📚 (مشكاة الانوار، ص ۲۸۲) @ebrahiimhadi74
از یِکی پرسیدم: ان شاالله اگه بخوام برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟ گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری، +بعد میدی به حضرت (س) پاراف میکنه... +بعد ميدی به حضرت (ع) امضاء ميکنه +بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت (س) ثبت میڪنه وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت (س) میشه و تمام . . . گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!! گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه که بری در خونه حضرت (س) رو بزنی و با ايشون صحبت کنی....😭 گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند ...🖤 https://eitaa.com/ebrahiimhadi74
※₪〰🌷 ✯ 🌷〰₪ •✦ ‌✦• " ازدواج بہ سبڪ شـــهدا" ❉ رفتیم خرید بازار، به جای لباس عروس و آیینه و شمعدان، اول برای همسرش مقنعه خرید! ❉ خیلی هم در بند تجملات و تشریفات عقد و عروسی نبود، نگذاشت برای عروسی، تالار بگیریم... ❉ گفت: "نیاز نیست، پولی رو ڪه می‌خواید برای تالار خرج کنید، بریزید به حساب امام." 🌷 به روایت شهید 📝 : ازدواج آسان_ قانع بودن ※✫※✫※✫※✫※ : ✨بعضی خیال می‌کنند که تشریفات و توی هتل چنین و چنان رفتن، سالن های گران گرفتن، خرج های زیادی کردن، عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر را زیاد می‌کند! ❉ عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به و و و بلند نظری آن هاست نه به این چیزها... 🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋 @ebrahiimhadi74 🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋🍃🌾🍂🎋
▪️امسال داستان کربلا تکرار شد... و روضه‌ی حضرت ام البنین سوز دیگری پیدا کرد... ▫️دوباره علمدار محور مقاومت تکه تکه شد تا گزندی به ولی امر نرسد و عَلَم اسلام برافراشته بماند... 🔘 وفات تسلیت باد ‌‌‌‌‌‌‌🌷 فرمودند: از حسین علیه‌‌السلام چه‌خبر؟! عرضه داشت: فرزندان‌تان شجاعانه جنگیدند! فرمودند: از حسین برایم بگو: عرضه داشت: اباالفضل‌تان... فرمودند: عاقبت، حسین چه‌شد؟! عرضه داشت: او را تشنه‌لب... کنار نهر فرات... کشتند و سرش را... فرمودند: اَوْلادِی... وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ‌ فَداءًلاَِبِی‌عَبْدِاللّهِ‌الْحُسَیْن ╲\╭┓ ╭🏴🏴🏴🏴🏴 @ebrahiimhadi74 ┗╯\╲
ماجرای‌ آشنایی‌ شهید حججی‌ با همسرش😍 از زبان همسر شهید تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸ به هر طریقی بود شماره بابای محسن را ازشان گرفتم. بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. گوشی را جواب داد. گفتم: " آقا محسن هست؟" گفت: "نه شما؟" گفتم: "عباسی هستم. از . لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! " یک ساعت بعد محسن تماس گرفت. صدایش را که شنیدم پشت تلفن و شروع کردم به 😭 پرسیدم:"خوبی؟" گفت: "بله." گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! " گوشی را . یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! ‼️ چه کار اشتباهی انجام دادم! با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد. محسن شروع کرد به زنگ زدن به من. گوشی را جواب نمی دادم. پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین." آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂 . گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره میشه. " لحظه ای کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. " اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود از خوشحالی داشتم بال درمی‌آوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😍 زهرا عباسی: از زهرایم شنیدم که محسن می‌خواهد بیاید خواستگاری می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. همان موقع رفت توی دلم. 😍 با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. " وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم. با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن. گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر همان کله صبح زنگ زدم خانه‌شان.! به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است. از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍 ... @ebrahiimhadi74
قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم . تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد. بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم." میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭 به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای . گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم." دنبالش میرفتم و برای خودم میکردم و زار میزدم. برگشت. بازویم را گرفت و گفت: "زهرا توروخدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭 گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با چیکار کنم؟" رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام باشم." فهمیدم میخواهد اش را بنویسد. مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به . سرخ بود و پف کرده بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭 ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ روز اعزام بود. موقع خداحافظی. به پدر و مادرش گفت: "نذر کرده بودم اگر دوباره قسمتم شد و رفتم سوریه پاتون رو ببوسم." افتاد و پای و ش را بوسید. بعد هم خواهرهاش رو توی بغل گرفت و ازشان خداحافظی کرد. همه میکردند.😭 همه بودند. رو کرد بهشان و گفت: "یاد بی بی حضرت زینب علیها السلام کنید. یاد اسیریش. یاد غم ها و مصیبت هاش.😭اینجور آروم میشید. خداحافظ." ✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿ رفتیم برای بدرقه اش. پدر و مادرم بودند و مامان خودش و آبجی هاش. علی کوچولو هم که بغل من بود. تک تک مان را بوسید و ازمان خداحافظی کرد. پایش را که توی اتوبوس گذاشت، یک لحظه برگشت. نگاهمان کرد و گفت: "جوانان ، داره می ره! " همه زدیم زیر گریه. 😭😭😭 🍃💕💕💕💕💕💕💕🍃 هر روز محسن با می رفت به آن شش سر میزد. نیروها را خوب توجیه میکرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇 چون توی ، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند. به چشم یک نگاهش میکردند. بچه های و به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍💙 یک میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت. خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد. او را پیش خودشان نگه می داشتند. می‌گفتند: "جابر هم ماست و هم توی این بیابان ، ماست."😍😇 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱ یکبار که توی خط بودیم، بهش گفتم: "محسن. هر بلایی بخواد اینجا سرمون بیاد. ولی خیلی ترسناکه که بخوایم بشیم، بعدش بشیم." نگاهم کرد. یک حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برایم خواند: "مرگ برای مثل بوییدن یک خوشبو است." خندید و گفت: "یعنی انقد راحت و آرام." بعد نگاهی دوباره بهم کرد و گفت: "مطمئن باش اسارت هم همینه. و !"😉 ✱✿✱✿✱✿✱✿✱✿ شهدای نجف آباد را زده بود گوشه چادر. پشت سر هم. 🤗 بین آن عکس ها، یک جای خالی گذاشته بود. بچه های که میرفتند توی چادر، محسن آن جای خالی را نشان می داد و با دست و پا شکسته به آن ها میگفت: "اینجا جای منه. دعا کنید. دعا کنید هر چه زودتر پر بشه." بچه های حیدریون با تعجب نگاهش میکردند. می‌گفتند:"این دارد چه می گوید؟"😳 ... @ebrahiimhadi74
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی .. کم آوردم... گذشتم... هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم. هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... 🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌 @ebrahiimhadi74
💠 🔰 مرتضی نور صالحی مجروح شده بود، برده بودنش بیمارستان؛ پانزده روز بستری بود، توی این مدت از یک خانم خوشش آمده بود!! رفته بودم دیدنش... گفت: مامان، نظرت در مورد این خانم چیه؟ با خنده گفتم: چیه مرتضی انگار تو گلوت گیر کرده؟ خندید و گفت: حالا اگر گیر کرده باشه چی؟ اشکالی داره؟ از بیمارستان که آمد، رفتیم ! همه چیز جور شد، خیلی سریع و آسان... اول صیغه خواندیم؛ بعد هم جشن را برگزار کردیم... به روایت شهید . . . 🌹امام خامنه ای: دخترها و پسرها به دنبال ایده آل نباشند! در امر ، هیچ کس ایده آل نیست! انسان نمی تواند ایده آل خود را پیدا کند. باید و کنند، خداوند ان شاءالله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها خواهد داد... 🌹سلام برابراهیم 🌹👇👌 @ebrahiimhadi74
🍃🌸 مناسبتـــ روز 🍃🌸 قطعا همه برای روز مادر در تلاشیم که هدیه ای تدارک ببینیم برای مادرامون❤️ بیاین برای بهترین مادر دو عالم هم هدیه ای تدارک ببینیم😉 بهــش قول بدیم حجابـــ رو ،حجابــــ رو و حجــابــــ😍 ان شاءالله بیشتر و با بهتر و با عشق چادرمونو سرمون کنیم . یه که متأسفانه داره زیاد میشه بین چادریا ... چادر و آرایش با هم مناسب نیست عزیزان بیشتر دقت کنیم لطفا😊 آقا پسرا شما هم هدیه ای برای حضرت مادر در نظر داشته باشین حتما ترک نگاه حرام ... غیرتـــ و البته ترک دوستی های ☠ ...... 🌷 🍃🌱↷ 『 @ebrahiimhadi74
🔹پایه غیرت و حیا🔹 👈اگه میدونستی حتی توجه به تغذیه حلال باردار یا مجالسی که شرکت می‌کنه ،یا نوع که در این دوران گوش میده چقدر میتونه تو آینده‌ی جنین اثر داشته باشه‼️ 👈دیگه تازه تو بیست سالگی بعد از آسیب دیدن فرزندت نمیپرسیدی چکار کنم پسرم باشه یا دخترم ⁉️ ☝️چون تربیت از دوران جنینی و شیرخوارگی نوزاد شروع میشه ... نه در دوران جوانی ‼️ @ebrahiimhadi74 🌴🍂🎋🌴🍂🎋🌴
غم و داغ یک عزیز دل سفر کرده💔 آه.... آه از داغی که تازه شود با داغی دگر @ebrahiimhadi74
🔴 تجلی حضرت زهرا(س) در روز ظهور 🔹 بر اساس روایات، حضرت زهرا سلام الله علیها لیلة هستند و همه‌ی حقایق در لیلة مخفی می‌شود. بروز و ظهور این حقیقت در یوم است و امامان معصوم علیهم‌السلام ایام هستند و بالاترین یوم، یوم الظهور است که در روز ظهور، حقیقت لیلة که همه‌ی حقایق در آن مخفی شده بود، آشکار می‌شود. 🔹 لذا آن‌چه که در دنیا امکان‌پذیر است از حقیقت و جلوه‌ی تام حضرت زهرا سلام الله علیها به‌واسطه‌ی وجود امام زمان ارواحنافداه در روز ظهور آشکار می‌شود اما مرتبه‌ی اعظم حقیقت حضرت در روز قیامت آشکار خواهد شد. 🌹 روز تولد روح و حقیت شب قدر،، که تماما برای مؤمنین سلامتی و آرامش است تا طلوع خورشید فرزندش امام مهدی ارواحنافداه... 🌹 سلام هی حتی مطلع الفجر @ebrahiimhadi74
🌸🍃 💌 به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا . همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی شهید میگفتند نمیبینه ولی که میبینه! ✨ 🌹 @ebrahiimhadi74 🌸🍃
‍ ☘ از استاد آیت الله تحریری پرسیدند : 🍁 در مواقعی که کارمان گره خورده  چه کنیم ؟  فرمودند : 🌸 در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در و ، ایرادی داریم یا نه . 🌷 مساله مهم دیگر ، و   هستند . آیا از ما راضی هستند یا نه . 🌼 خواندن برای رفع مشکلات خیلی موثر است. 🌴 گفتن در منزل ، بطوری که در فضای اتاقها شنیده شود ؛ موثر است. 🌸 در منزل ، خیلی مهم است. @ebrahiimhadi74
💠"ﻣﺮﺩ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " ﺑﻨﮕﺮ ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 🌷"ﺯﻥ" ﺭﺍ ﺑﻪ‌ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 💠"ﺩﻭﺳﺖ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 🌷"ﻋﺎﺷﻖ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 💠"ﻣﺎﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 🌷"ﺧﺎﻧﻪ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 💠"ﺩﻝ" ﺭﺍ ﺑﻪ " " بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ " " !! 🌷"فرزند" را به " " بنگر ؛ نه به " " !! 💐" " و " " را فقط ؛ بنگر !! هر چه بیشتر ؛ بهتر !! 🍃 🌸🍃@ebrahiimhadi74