✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
#دلنوشته
📝سلام...
دلم میخواد کمی از برکت وجود شهید براتون بنویسم...
🔹من از دوران دبیرستان با آقا امام زمان(عج) آشنا شدم.🙂
یه اکیپ بودیم که بعدها از هم جدا شدیم و به واسطه ی این جدایی آقا و #مهدویت هم تو زندگیمون کمرنگ شد!😔
🔹تا اینکه با کتابِ📖 "#سلامبرابراهیم" و برادر هادی آشنا شدم...
بعد از تمام شدن کتاب کلی دلم برا اون ایام تنگ شد و با خودم گفتم ای کاش اون روزها برمی گشت...😢
🔹شاید شهید صدامو شنید. چون طولی نکشید که یکی از اعضاء گروه ، پیشنهاد داد دوباره دور هم جمع بشیم و گروه مهدویمون رو راه بندازیم! 🤗
🔹همه موافقت کردن و گروه کوچیک ما به یه گروه بزرگ تبدیل شد و ما تونستیم آقا امام زمان(عج) رو زیر آسمان شهر به خیلیا معرفی کنیم.☺️😇
🔹خب! من معتقدم #شهدا شنونده های خوبی برای حرف دل ما هستند.
#برادرهادی عزیز هرکجا هستی دعاگوی ما هم باش... ✨🙏✨
#شهیدابراهیم_هادی
#ارسالی_از_کاربران
📎 #صلوات
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🌸 ═╝
✨🍃🌺✨🍃🌺✨🌺🍃✨🍃🌺
••✾ِدوستان گرامی••✾ِ
سلام وعــرض ادب
✍منتظر دلنوشته هاتون هستیم...
✾دوستانی ڪه عنایت شهدا شامل حالشون شده
باعث افتخار ماست ڪه دلنوشته های خودتونو به آیدی زیر ارسال بفرمایید...☺️
••✾ِ✾•
@ashegeshohada:خادم دلنوشته
╔═ 🌺🍃════⚘ ═╗
✾ @ebrahimdelha✾
╚═ ⚘════🌺🍃 ═╝✨🍃🌺
#طنزجبهه
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
با سر و صدای محمود از خواب پریدم.😴
محمود در حالیکه هرهر می خندید رو به عباس گفت: «عباس پاشو که دخلت درآمده. فک و فامیلات آمده اند دیدنت!»😂
عباس چشمانش را مالید و گفت: «سر به سرم نگذار. لرستان کجا، این جا کجا؟»😪
- خودت بیا ببین. چه خوش تیپ هم هستند. واست کادو هم آورده اند!🎁
همگی از چادر زدیم بیرون. سه پیرمرد لر با شلوار پاچه گشاد و چاروق و کلاه نمدی به سر در حالیکه یکی از آنها بره سفیدی زیر بغل زده بود، می آمدند.
عباس دودستی زد به سرش و نالید: «خانه خراب شدم!»😩
به زور جلوی خنده مان را گرفتیم. پیرمردها رسیده نرسیده شروع کردند به قربان صدقه رفتن و همه را از دم با ریش زبر و سوزن سوزنی شان گرفتند به بوسیدن.
عباس شرمزده یک نگاه به آنها داشت یک نگاه به ما. به رو نیاوردیم و آوردیمشان تو چادر. محمود و دو، سه نفر دیگر رفتند سراغ دم کردن چایی.☕️
عباس آن سه را معرفی کرد: پدر👴، آقا بزرگ👳 و خان دایی🤠 پدرزن آینده اش.
پیرمردها با لهجه شیرین لری حرف می زدند و چپق می کشیدند و ما سرفه می کردیم و هر چند لحظه می زدیم بیرون و دراز به دراز روی شکم مان را می گرفتیم و ریسه می رفتیم.
خان دایی یا به قول عباس، خالو جان بره را داد بغل عباس و گفت: «بیا خالو جان، پروارش کن و با دوستانت بخور.»
اول کار بره نازنازی لباس عباس آقا را معطر کرد و ما دوباره زدیم بیرون. ولخرجی کردیم و چند بار به چادر تدارکات پاتک زدیم و با کمپوت سیب و گیلاس🍎🍒 از مهمان های ناخوانده پذیرایی کردیم.
پدرزن عباس مثل اژدها🐲 دود بیرون داد و گفت: «وضعتان که خیلی خوبه. پس چی هی می گویند به جبهه ها کمک کنید و رزمنده ها محتاج غذا و لباس و پتویند؟»
عباس سرخ شد و گفت:«نه کربلایی شما مهمانید و بچه ها سنگ تمام گذاشته اند.»
اما این بار پدر و آقا بزرگ هم یاور خان دایی شدند و متفق القول شدند که ما بخور و بخواب کارمان است والله نگهدارمان!🙄
کم کم داشتیم کم می آوریم و به بهانه های الکی کرکر می کردیم و آسمان و صحرا را نشان می دادیم که مثلا به ابری سه گوش در آسمان می خندیدیم!😁
شب هم پتوهایمان را انداختیم زیرشان و آنها تخت خوابیدند.😴
از شانس بد آن شب فرمانده گردان برای این که آمادگی ما را بسنجد، یک خشم شب جانانه راه انداخت.
با اولین شلیک، خان دایی و آقا بزرگ و پدر یا مش بابا مثل عقرب زده ها پریدند😨 و شروع به داد و هوار کشیدن و یا حسین و یا ابوالفضل به دادمان برس، کردن.😄
لابه لای بچه ها ضجه می زدند و سینه خیز می رفتند و امام حسین را به کمک می طلبیدند.😁
این وسط بره نازنازی یکی از فرمانده هان را اشتباه گرفته بود و پشت سرش می دوید و بع بع می کرد. دیگر مرده بودیم از خنده.😂
فرمانده فریاد زد: «از جلو نظام!» سه پیرمرد بلند فریاد زدند: 🗣«حاضر!» و بره گفت: «بع! بع!» گردان ترکید.
فرمانده که از دست بره مستأصل شده بود دق دلش را سر ما خالی کرد: بشین، پاشو، بخیز!😒
با هزار مکافات به پیرمرد حالی کردیم که این تمرین است و نباید حرف بزنند😩 تا تنبیه نشویم. 😰
اما مگر می شد به بره نازنازی حرف حالی کرد. کم کم فرمانده هم متوجه موضوع شد. زودتر از موعد مقرر ما را مرخص کرد.
بره داشت با فرمانده به چادر مسئولین گردان می رفت که عباس با خجالت و ناراحتی بغلش کرد و آورد. 😆
پیرمرد ها ترسیده و رمیده شروع کردند به حرف زدن که: «بابا شما چقدر بدبختید. نه خواب دارید و نه آسایش. این وسط ما چکاره ایم، خودمان نمی دانیم!»😨
صبح وقتی از مراسم صبحگاه برگشتیم، دیدیم که عباس بره اش را بغل کرده و نگاه مان می کند. فهمیدیم که سه پیرمرد فلنگ را بسته اند و بره را گذاشته اند برای عباس...😝
محمود گفت:
«غصه نخور، خان دایی پیرمرد خوبی است. حتماً دخترش را بهت می دهد!»😂
عباس تا آمد حرف بزند بره صدایی کرد و لباس عباس معطر شد!😖😅😷
#صلوات 😇
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
╔═ 🌸════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════🌸 ═╝
🎊داماد آسمان ها ...
سفره داماديت را چيده ام
جان مادر حالا بيا داماد شو ..💔
💢حال و هواي منزل شهيد مجيد قربانخاني سفره عقدي كه توسط مادر شهيد تزيين شده است.
💠پیکرمطهر #حر مدافعان حرم،مجیدقربانخانی پس ازسه سال کشف وبه آغوش خانواده بازگشت .
#اطلاع_رسانی
مراسمات وداع ، تشییع و یادبود
#شهید_مدافعحرم_مجید_قربانخانی
#مراسم_وداع
پنجشنبه ۵ اردیبهشت ؛ ساعت ۱۵
معراج الشهدای تهـران
#مراسم_تشییع
جمعه ۶ اردیبهشت (فردا)
ساعت : ۱۰ صبح
یافت آباد ، میدان معلّم
#مراسم_یادبود
جمعه ۶ اردیبهشت ؛ ساعت ۱۵
میدان الغدیر ، شهرک مسلمین
مسجد مسلم بن عقیل (؏)
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🌸🍃 داماد آسمان ها ...
🌹 پیکر مطهر حُر مدافعان حرم , مجید قربانخانی پس از سه سال کشف و به آغوش خانواده بازگشت.
مادر شهید قربانخانی #دامادی پسرش را در #معراج_شهدا جشن گرفت.
╔═ 🌸════🕊⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘🕊════🌸 ═╝
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
#قسمت شانزدهم
#ورزش
#در ادامه👇👇
🌱🌱🌱
⏪ يکي از ورزشکاران ميگفت: ازدلایلي كه باعث شد پاي من و خيلي هامثل من،
به مراكز خلاف و... بازنشود،رفاقت با #سيد ميلادبود🌱
وقت مارا پرميكرد🌼 باهم
ورزش ميرفتيم🌼مسجد🌼هيئت🌼اردو🌼کوه🌼و...
برنامه هايي بودکه #سيد براي پرکردن
اوقات مارا به اون سمت ميکشاند🌱
#سيد الگوي اخالق عملي براي تمام دوستان وهمسالان بود🌱
من بعدهاخيلي دقت
كردم🌱به جز پدر و مادرش كه در تربيت او بسيار تأثير داشتند، رفاقت عجيبش با
شهـــ🌹ــدا در شخصيت اوبسيارمؤثربود🌱
امايكي ازمهمترين مسائلي كه تأكيد ميكرد،بحث حيابود🌱ميگفت: اگركسي
باحيا بود، اميد به سعادتش هست، اما انسان بي حيادين ندارد👌
اين حيادرتمام مراحل زندگي #سيد ديده ميشد🌱درمقابل نامحرم به شدت حيا
داشت🌱درباشگاه هم نمونه هاي زيادي رو از حياي #سيد سراغ دارم🌼در بين دوستان و
همسالان،كسان يرا براي رفاقت انتخاب ميكردكه حياداشتند👌
اگرميديدشخصي
دريده وبيحياست، تلاش ميكرد كه رفتارآن شخص را تغييردهد👌👌👌
#ادامه دارد👇👇
@ebrahimdelha
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
⏪مسابقات مهمي بود👌 از شهرهاي مختلف آمده بودند🌱 چند هفته اي ميشد که
مادرش فوت کرده بود😔 با اينکه ازلحاظ روحي شرايط خوبي نداشت، خيلي خوب
مبارزه کردودرمقابل حريفان بسيار نامدار پيروز شد و به فينال راه يافت🌼
همه ما از فيناليست شدن #سيد خوشحال بوديم😊درفينال با اختلاف کم بازنده ونفر
دوم مسابقات شد🌼طي يک مراسم باشکوهی مدالها تقديم ورزشکاران قهرمان شد🌼
من ازاينکه #سيد هم جزو مدال آوران بود خيلي خوشحال بودم😊 اما ازاينکه خودم
مدال نگرفتم ناراحت بودم😔
#سيد از سکوي قهرماني که پايين اومد رفتم سراغش و
تبريک گفتم🌼
بعد با حسرت رو کردم به #سيد و گفتم: خوش به حالت مدال گرفتي، کاش من
هم ميتونستم مقام بيارم، اين همه زحمت کشيدم اما بي فايده بود...
#سيد بلافاصله مدالش رو به طرف من گرفت، گفت بيا اين مدال تقديم به شما ❗️
گفتم: #سيد جان چي داري ميگي⁉️
گفت: به جان خودم شوخي نميکنم🤔اگه
دوست داري بيا، براي من مهم نيست😐از #سيد اصرار و از من انکار🌱هر چقدراصرار
کرد، قبول نکردم👌🌱
#پایان این قسمت
@ebrahimdelha
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
💕یـ ا ا مـ ا م ر ئو ف ـــ💕
بإز ھم دَربه دَر ۺب ڜڋم،إي نــوُر ســڷإم..
بإز هم زٵئڔٺ نېښتم،إز ڍۏۇڒ ســـلٱم..
#به رسم عاشقی هرشب 😍
#رأس ساعت هشت🕗
به نیابت تمامی شهـــــ🌙ــــدا
#بویژه
#شهید_مدافع_حرم_میثـم_نظرے💙
🌻اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌻
╔═ ════ ══╗
❣ @ebrahimdelha ❣
╚═ ════ ══╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
شهید مدافع حرم #شهید_مجید_قربانخانی
#قسمت_1
شهید #مجید_قربان_خانی متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹
و تک پسر خانواده است.
مجید از کودکی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریک شیطنتهایش باشد؛ اما خدا در ۶ سالگی به او یک خواهر داد. خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر کوچک مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت. به بچههایی هم که برادر داشتند خیلی حسودی میکرد و میگفت چرا من برادر ندارم.
دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد. مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میکرد. ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد که اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود.
مجید وقتی فهمید بچه دختر است. دیگر مدرسه نرفت. همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند😁. ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد. آخرش همکلاس اول نخواند. مجبور شدیم سال بعد دوباره او را کلاس اول بفرستیم. بشدت به من وابسته بود.
طوری که از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛
اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میکشم به مدرسه بیایم. همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود👌.
هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نکرده بود. شماره هرکی را میخواست از حفظ میگرفت.»
@ebrahimdelha❤️🍃
#ادامه_دارد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
شهید مدافع حرم #شهید_مجید_قربانخانی
🍃🌹سفرهخانه آقا مجيد🌹🍃
#شهيد_قربانخاني سفره خانهاي را در انتهاي
محله يافتآباد راهاندازي كرده بود. وجود اين سفرهخانه كه خيلي جاها از آن با عنوان #قهوهخانه ياد كردهاند در كنار #خالكوبي روي دست مجيد،
باعث شده تا شهيد قربانخاني را #مجيد_سوزوكي جبهههاي دفاع از حرم لقب بدهند. اما مريم تركاشوند مادر شهيد با اين موضوع موافق نيست و ميگويد:
«برخي از همرزمان پسرم كه تنها مدت كوتاهي او را ميشناختند، در مصاحبههاي تلويزيوني از خالكوبي روي دست پسرم حرف زدهاند و سفرهخانهاش را قهوهخانه ميگويند.
در حالي كه مجيد از 14 سالگي با بسيج ارتباط داشت. چفيه روي دوشش ميانداخت و در امور فرهنگي و اجتماعی شرکت میکرد.
اين خالكوبي نهايتاً مربوط به پنج ماه قبل از شهادتش بود.
اسم من را هم روي دستش خالكوبي كرده بود. وقتي ايراد گرفتم كه چرا اين كار را كردي؟ گفت دوستانم اصرار كردند و من هم جوگير شدم. بعد حتماً پاكش ميكنم. پسرم #25 سالش بود كه شهيد شد.
بزرگ شده يك محله جنوب شهري كه نوسان زيادي را در دوران جواني تجربه ميكرد. آن خالكوبي هم يك احساس زودگذر بود. حالا افرادي كه تنها چند ماه او را ميشناختند خالكوبي و سفره خانهاش را ميبينند، اما روزهايي كه براي بيماران #HIV داوطلبانه خدمت ميكرد را نديدهاند😔
@ebrahimdelha❤️🍃
#ادامه_دارد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#شهید_مجید_قربانخانی
#رخت_رزمندگي به جاي #رخت _دامادي
(نميدانم چه اتفاقي برايم افتاده كه مدام نماز ميخوانم)
بالاخره زمان اعزام مجيد قربانخاني فرا ميرسد.
پدر و خصوصا مادرش تا اين لحظه مخالف رفتن او هستند اما مجيد ترفندي ميزند و از زير قرآنشان رد ميشود.
مادر شهيد خاطره جالبي را تعريف ميكند: «قرار بود براي مجيد زن بگيريم. حتي صحبتهاي مقدماتي براي خواستگاري پيش آمده بود، خودش هم ظاهراً موافق بود. اما وقتي قرار شد موضوع #خواستگاري را رسمي كنيم، نيامد و مخالفت كرد. نگو همزمان دارد كارهاي اعزامش را پيگيري ميكند.
🌹🍃
عاقبت دو، سه روز قبل از اعزامش وقتي لباسهاي نظامياش را شسته بودم، به خانه آمد و رفت لباسها را خيس خيس پوشيد،
دي ماه بود و هوا سرد.
گفتم چرا لباس ميپوشي. سرما ميخوري.
گفت من از پرواز جاماندم و دوستانم رفتند، ميخواهم بچهها را سركار بگذارم و الكي با لباس نظامي از زير قرآن رد شوم و عكسم را بين بچهها پخش كنم. گويا نقشهاش بود كه به اين ترتيب از زير قرآن ردش كنيم.
اما من احتياط كردم و حتي نميخواستم از او عكس بگيرم كه گفت مريم خانم جو گير نشو. قرآن كه بالاي سرم نميگيري، حداقل عكس بگير. به ناچار عكسش را انداختم. پنجشنبه بود و شنبهاش بدون خداحافظي رفت😔❤️»
@ebrahimdelha❤️🍃
#ادامه_دارد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
انشاءلله فردا شب با قسمت دوم معرفیِ #پهلوونِ_شهید درخدمتتون هستیم☺️❤️🍃
خیلی خیلی مچکر بابت همراهیِ همیشگیتون🌹
اجرتون با شهدا دوستانِ مهدویِ من🌹
تا فردا شب یا علی اکبر 👋👋👋
@ebrahimdelha❤️🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
جــانِ عـالَم بِـه لَـب آمــد!
اِی خُــــدا مَهدے نَیــامد..😔
🌷قرار عاشقی ساعت۲۲🕙
به نیت همه شهـــ❤ــــدا
#بویژه
#شهید_مدافع_حرم_میثـم_نظرے💕
🌺اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيک الْمُشْتَکى، وَعَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَالزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَالسَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرينَ
╔═ ════ ═╗
❣ @ebrahimdelha ❣
╚═ ════ ═╝
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🔻بِسْمِ اللَّه الرحمن الرحیمِ 🔺
⬅️آغاز طرح زیارتِ نیابتی 🔸97/12/8🔸
✳️سلام علیڪم خدمت اعضای محترم ڪانال #باابراهیم_هادی_تاظهور
💠🔱عباداتتون مقبول درگاه احدیت ان شاءالله...ازاینڪه با ماهمراه هستید ڪمال تشڪر را دارم🔱💠
#اماڪن_زیارت_نیابتی_به_صورت_ذیل_
می باشد؛
🔽🔽🔽🔽🔽🔽
🔷شنبه ها در حرم شاه عبدالعظیم حسنی
🔶یکشنبه ها شاهچراغ
🔷دوشنبه ها قم
🔶سه شنبه ها جمڪران
🔷چهارشنبه ها مشهد مقدس
🔶پنجشنبه ها کربلا
🔷جمعه ها امامزاده سلطانعلی بن امام محمدباقر*ع* (ڪربلای ایران) روستای اردهال ڪاشان
خادم داشته باشیم
♦️این خادمین نائب الزیاره افرادی هستندڪه
در روز تعیین شـده درحرم مطهر با قرائت دعاوزیارت ونماز ،زیارت نیابتی انجام دهـند وتصویرزیارتی خود را ارسال بفرمایند♦️
❇️دوستانی ڪه تمایل دارند درطرح زیارتِ نیابتی، شرڪت داشته باشند تا خادمین مربوطه نائب الزیاره شان باشند به آیدی خادم کانال اطلاع دهند🔅
🔆برای ثبت نام خود به خادم طرح زیارتِ نیابتی اطلاع دهید👇👇👇👇
@Gomname_fake
•┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈•
@ebrahimdelha
•┈┈••✾❀🕊🇮🇷🕊❀✾••┈┈•
🌹
🌺
🌸
🌿☘
🌿🌺🌿
💐☘🌿🌸🌿🌸🌹🌺