♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
آنجاڪہفکرمیڪنےدیگرراهۍنیسٺ...🌿
᷎♥️ ⃟⃝ 𔓘
امامصادِق﴿ع﴾
⸤عاقِبَٺصَبر و شَڪیبایےخِیراسٺ
بنابراین
صَبرڪُنیدتاپیرۅزشَۅیدˇˇ ⸣
بحارالانوارجلد۷۱
#انگیزشی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
⸤ ˇˇ ⸣
گࢪتوگرفتارمکنے،منباگرفتارےخوشم🍃
#مخاطبخاص
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دَرمَڪتبحُسِینمُمکنهآبهَمنباشہ!:)
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
دَرمَڪتبحُسِینمُمکنهآبهَمنباشہ!:)
𝁞🌿 ⃟ ⃝𝀋
مـنازخـاکِپـآےِٺـو
سࢪبـرندارم...|😌
مـَگرلحظھ اےکھ دگر
ســـرندآرݥ ❝|
#رهبری
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
✐"﷽"↯ 📜#رمان_عقیق 💟#پارت_شانزدهم ناگهانی چشمهایش را باز میکند وخیره نگاهممیکند! بلند میخندم آنقدر
✐"﷽"↯
📜#رمان_عقیق
💟#پارت_هفدهم
سرش را به طرفین تکان میدهد و میگوید:هیچی
ولش کن! در مورد پیشنهادت هم متاسفم من
آدمی نیستم که برم مستقیم به دختر مردم بگم
بیا زنم شو! لبخند میزنم! راست میگوید ابوذر آدمی نیست که برود مستقیم به دختر مردم بگوید بیا زنم شو!اما آیه آدمی هست که برود مستقیم به دختر مردم بگوید بیا زن برادرم شو!
_چیکارت کنم ؟ یه ابوذر که بیشتر
نداریم.آدرسشو نداری؟ برم خود دختره رو ببینم؟هیجان زده نگاهم میکند و میگوید:آیه یعنی واقعامیخوای اینکارو بکنی؟دست به سینه میگویم:آره ولی نه بدون مزد! میخندد گویی خبر خیلی خوشی را شنیده
نگاهی به آسمان می اندازد و بعد سرخوش میگوید: هروقت وقت کاری داشتی خبرم کن تا به ببرمت دم در دانشکده اش!
در دل میگویم:بی عرضه از دم دانشکده آنطرف
تر نرفته برای آدرس !!!
مامان عمه با سینی میوه وارد تراس میشود و
درحالی که چشمهایش را ریز کرده من و ابوذر را
از نظر میگذراند! ظرف میوه را روی میز میگذارد وروی یکی از صندلی ها مینشیند و بی صدا به ماخیره میشود! منو ابوذر به هم نگاه میکنیم و بعدبه مامان عمه، بالاخره سکوت را میشکند و
میگوید:جاهل هر سر و سری که دارید و همین
الان میگید یا پرینازو میندازم به جونتون!
با تعجب خیره اش میشوم بی توجه به من روبه
ابوذر میگوید: من که میدونم یه خبری هست!
راستشو بگو عاشق شدی اومدی دست به دامن
آیه شدی؟ابوذر قیافه ای به خود میگرد که هر بیننده ای رابه خنده می اندازد!آنقدری عقل ندارد که بفهمد مامان عمه دارد یک دستی میهمانش میکند برای همین باناله میگوید: اینقدر تابلو!!
مامان عمه بشکنی میزند و میگوید:بازم مثل
همیشه گرفت!!زود تند سریع تعریف کن! قضیه چیه! کجا آشنا شدی! دختره کیه !چیکاره است و
هر مشخصاتی که دار رو همین االن رد کن بیا!
چند دقیقه بعد از عمه بابا و پریناز هم آمدند.اگر
دست ابوذر بود همانجا به گریه می افتاد.بابا روی شانه ابوذر زد و گفت:خوب دور و برت آدم جمع
میکنیا .عمه که حس کنکاوی اش امانش نمیداد چشم وابرویی برای ابوذر آمد و گفت: ابوذر اون کتابه بودقرار بود بدی! اونو بیا بهم بده الزمش دارم...
#ادامه_دارد...
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چـْاٰدُرِخـْاٰکیِزَهْرْاٰ،سَبَـبــَ خـِلْقَـتـْ مْاٰسـْتْ
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
چـْاٰدُرِخـْاٰکیِزَهْرْاٰ،سَبَـبــَ خـِلْقَـتـْ مْاٰسـْتْ
𝁞🌿 ⃟ ⃝
✦ࢪفیق،طُ با⤎چـادُرت⤏
میتونۍ
قشَنگترین''تیتــرِ دیـدنِخـدا''بآشـے✦
روزبیستوسوم#چله_سوره_یاسین
فراموشنشود❌
#استوریرفیقچادری
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
˹❥ ͜͡ 🌻˼
◈سَرَمنَذرِسَرِ سَردارِبیسَر◈
#تمچیریکیپسرونه
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ