eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
659 ویدیو
61 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim ❌حذف‌آیدی‌ازروی‌عکسهاموردرضایت‌مانیست❌
مشاهده در ایتا
دانلود
دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما یعنی شهرک ارتش تهران شرکت می کرد. یک روز یک گل سینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود. چندبار خواست برای من از این شهید بگوید که اجازه ندادم. شب بود که گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و حسابی خون آمد. بعد از پانسمان گل سینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله. آخر شب طبق روال هرشب سریال ترکیه ای را دیدم و خوابیدم. من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم اما نمازم را سر وقت می خوانم. صبح حدود ساعت پنج بود. بعد از نمازصبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!! نفهمیدم خوابم یا بیدار اما آن جوان که صورتش پیدا نبود به من گفت: سریالهایی که می بینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما با شما هستیم. باتعجب گفتم: شما کی هستی؟ گفت: تصویر من روی گل سینه بود که انداختی توی سطل. دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم. تصویر یک شهید بود که زیر آن نوشته بود: خیلی برایم عجیب بود. به طور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه. دیدم کتابی به نام سلام بر ابراهیم لابه لای کتابها ست. کتابی در مورد همین شهید. مشغول مطالعه شدم. خیلی جالب بود. شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟ گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند. هر دو جلد کتاب را آن روز خواندم. خیلی عالی بود. صبح روز بعد؛ بعد از نماز به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم. حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانه های ماهواره نمی روم. حجاب و نمازم نیز کاملا تغییر کرده. سلام خدا بر ابراهیم🌹 🌐 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ سلام به شهید بزرگوار آقا ابراهیمِ هادی. سالروز آسمانی شدنتون رو تبریک میگم بهتون . میدونم حالتون بهترین حاله چون شما شهیدی . شهید مفقودالاثر . گفتن دلنوشته اما من میخوام براتون از یه ماجرای در ظاهر خیلی ساده بگم که برا من خیلی بزرگه من همیشه تو فکرم این بود کی آقا ابراهیم برمیگرده کی میشه که دیگه مفقود نباشن این غصه ی من بود.. شهر ما چن روز پیش یه شهید اومد یه شهید بعد از ۳۲ سال به آغوش خانوادش برگشت اون روز که رفتم تشیعش خیلی تو فکر بودم به شما فک میکردم که آیا یه روز برمیگردین؟ خیلی دلم ناآروم بود تا دیروز که داشتم برنامه ی کاملا دخترونه رو میدیدم با حضوره خواهربزرگوارتون ایشون گفتن درسته ابراهیم نیومده خیلی ساله اما ما خوشحالیم چون به آرزوش رسید گفت ابراهیم دوست داشت در جوار حضرت زهرا باشه دوست داشت مثل ایشون باشه و همینطور هم شد. اینو که شنیدم دیروز دلم آروم شد این آرزوتون رو قبلا خودم بارها خونده بودم اما از زبان خواهرتون ک شنیدم دلم آروم شد.انگار اینو دارم از خودتون میشنوم .با خودم گفتم اتفاقی نیست وقتی دغدغه ی فکریه منو اینجوری خواهر شهید پاسخ میده یه تلنگر بهم خورد . اونجا بود فهمیدم آقا ابراهیم حواسش به همه چی هس امروزم که سالروز شهادتتونه باعث شد اینو تعریف کنم برا بچه های کانال که بدونن آقا ابراهیم حواسش به رازهای دلمون هست به غصه هامون هست پس همه بگیم خواسته هامونو کم نخوایم آقا ابراهیم دست خالی نمیذاره کسیو دستمونو میگیره میبره در خونه ی ائمه با خواسته هامون خودمون ک آبرو نداریم آقا ابراهیم خیلی دلم گرفته خودتون میدونین چی میگم امروز سالروز شهادتتونه یه نگاهم به دل بیچاره ی من بندازین . شما نزد خدا و ائمه بزرگوارید مگه میشه حرف شما رو زمین بندازن ؟.. حاجت منو از خدا بگیرید شفیعم بشید خیلی دلم پره از همه چی . من همیشه به یادتون هستم به یادم باشین امیدوارم منو یادتون نره آقا ابراهم هادی حرف زیاده تو این دل خودتون یه راهی جلو پام بذارید شمارو به مادر سادات فاطمه ی زهرا س قسم خیلی دلم پره خیلی روزگارم ناخوشه به امید شفاعت یاعلی 🆔 @Ebrahimhadi
❤️ ❤️ من فروردین ۹۶ به راهیان نور دعوت شدم ، در کانال کمیل با شهید بزرگوار 🌹 آشنا شدم .از اون سال تا به امروز این شهید دوست آسمانی من شده و سعی میکنم ایشون رو به همه معرفی کنم. بارها از برادر کوچکترم خواستم که کتاب سلام بر ابراهیم رو بخونه ولی ایشون تمایلی نشون نمی داد .برادرم وقتی وضعیت اقتصادی جامعه رو می بینه یه حرفایی می زنه و همه ی ایرادات رو از رهبر می دونه. من بارها باهاش در مورد آقای خامنه ای صحبت کردم ولی فایده نداشت. داداشم سربازه و بعضی مواقع کتاب زبان می بره پادگان و می خونه.امروز می گفت حوصله ی خوندن زبان رو نداشته و یکی از دوستانش کتاب سلام بر ابراهیم رو بهش می ده و ایشون همه ی کتاب رو تا آخر می خونه .داداشم وقتی اومد خونه ازم پرسید این چیزایی که در مورد ابراهیم هادی نوشتن ، راسته؟ گفتم بله همش راسته .گفت شهید ابراهیم آدم بزرگی بوده خیلی مرد بوده اصلا نمیشه باور کرد یک چنین مردی هست.عجیب ، ولی واقعی بود؛ داداشم انقدر تحت تاثیر شخصیت ابراهیم قرار گرفته که توبه کرده و میگه من در مورد رهبر اشتباه فکر میکردم. بنظرم شخصیت شهید ابراهیم هادی کاریزمای عجیبی داره که می تونه راه درست رو به جوانان نشان بده .من از هر فیلم یا سخنرانی که بتونه نظر برادرم رو در مورد آقای خامنه ای عوض کنه استفاده کردم اما هیچکدوم به اندازه این کتاب روی برادرم تاثیر نداشت. میخوام از طریق کانال خوبتون از داداش ابراهیم هادی بخاطر هدایت داداش هادیم تشکر کنم . امیدوارم مسئولین کشور خاصه هیئت دولت هم یکبار این کتاب رو بخونن. 🆔 @Ebrahimhadi
💠ابراهیم تونست ؛ تو هم می‌تونی... ❤️ #دلنوشته ❤️ سلام. مدت ها بود دنبال کتاب سلام بر ابراهیم بود. نمیگم مشکل مالی داشتم.نه... ولی یجورایی برام سخت بود تهیه اون. 📌تو ایام عید شیفت بودم.تو یه مرکز بهداشت غیر از محل کار خودم. روی میز دنبال دستورالعمل واکسیناسیون همکارم میگشتم که چشمم افتاد به...به کتابی که مدتها دلم دنبالش بود. کتاب سلام بر ابراهیم❤️ ✉️پیام دادم به همکارم.گفت مال اون نیست. از سرپرست اونجا پرسیدم.گفت برای خودت!!!! گفتم آخه نمیشه اینجور. گفت زیاد دارن از این‌کتاب. ازم خواست وقتی خوندمش بذارم تو محل کار خودم برای استفاده باقی همکارام. 📔الان چندروزه که کتاب رو چندین بار خوندم. همش به خودم میگم تا حالا میگفتی ائمه و پیغمبر با ما فرق داشتن و... ابراهیم که معاصر خودمونه. 🌸چطور اون تونسته به این زیبایی زندگی کنه و تو نتونی...🌸 دعام کنید بتونم ابراهیمی بشم... #ارسالی 🆔 @Ebrahimhadi •••••••••••••••••••••••
💠جاذبه شخصیت شهید ابراهیم هادی؛ شروعی برای تغییر💠 ❤️ ❤️ 🌸سلامی گیرا، به مانند گیرایی چشمانی که برای اندکی صبر کافیست... سلام بر ابراهیم... 🌸حقیقتش نمیدانم از کجا باید شروع کنم، البته من هنوز با آقا ابراهیم رفیق نشدم ولی او را به اسم رفیق خودم میشناسم...چون نه هنوز کتاب سلام بر ابراهیم را خوانده ام و نه هنوز میدانم که چرا بی نشان است... فقط عکس هایی را از او دیده ام و داستان هایی از او شنیدم. 🌸حال اگر بگویم که من با آقا ابراهیم آشنا شده ام، شاید بگویید که با چند عکس نمیشود آشنا شد ولی نمیدانم چرا در چشمان جاذبه عجیبی وجود دارد که نمیشود توصیف کرد... عکس های پروفایل یکی از آشنایان، عکس های شهید هادی بود، میدیدم اما درکی از گمنامی نداشتم...اصلا نمیدانستم گمنامی یعنی چه...؟! فقط میدانستم در لغت معنی برایش تعریف شده است...من فقط از تصاویر شهید هادی در ذهن خودم، فردی متفاوت را تداعی میکردم...اما شهید هادی بیشتر از چند تصویر تاثیر گذار بود... 🌸داستان هایی که از او خواندم در ورزش، رعایت کردن محرم و نا محرم، کار انجام دادن در راه رضای خدا، نماز اول وقت و...و...و همه بیش از چند تصویر بود اما نمیدانم چرا وقتی خواستم دفتر یادداشت بخرم، دفتری را که عکس شهید هادی بر رویش بود را انتخاب کردم...و آن را به طور عمودی که عکس شهید هادی مشخص باشد بر روی میزم گذاشتم... ؟! تا حتی وقتی مادرم وارد اتاق من می شدند و عکس را میدیدند، از جاذبه چشمان شهید هادی میگفتند... 🌸نمیدانم چرا ولی احساس میکنم حواسشان به ما هست...نمیدانم چرا ولی وقتی خواستم پیکسل بخرم، دوستم پیکسل شهید هادی را انتخاب کرد و من هم آن را انتخاب کردم...نمیدانم چرا ولی وقتی دفتری خریدم که عکسی بر رویش نبود و طرح تقریبا چریکی داشت، ترجیح دادم برچسب عکس شهید هادی را به آن بزنم... 🌸نمیدانم این اتفاق ها از کجا شروع شد...ولی احساس میکنم از همان جمله ای میگوید: "شخصیت شهید هادی جاذبه خاصی دارد و آدم را مثل مغناطیس به خودش جذب میکند، شروع شد... باور کردنی است...جاذبه یک شخصیت، شروعی باشد برای تغییر... 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠یک نفر مراقبمه...💠 ❤️ ❤️ 🍃بِــسـمِ رَبِ شُـهَــداٰ و صِـدیقـیـنْ🍃 🌸سلام، امیدوارم حالتـون خوب باشـه راستش نمیدونم باید از کجا شروع کنم... من یه دختــر ۱۸ساله ام،از اول چادری بودم و ارادتمند به شهـدا اما اینا فقط ظاهــر ماجـرا بــود! کاهل نماز بودم ، همیشه هم آهنگ گوش میدادم ، اصلا نمیشد گوش ندم! ولی همچنان متعصب روی دین و ائمـه و شهــدا ولی خب چه فایده؟! 🌸یه دوستی داشتـم که معتقد و با ایمان بود،اما اونم مثل من ایرادایی داشت، با این تفاوت که از چادر متنفر بود؛ بعد از یه مدت دیدم که چادری شده! خیلی عجیب بود برام🤔 یکم که گذشت،بهم گفت که چیشده... ماجرای دوستی خودش رو با شهید هادی برام تعریف کرد.... از اون به بعد (فقط بخاطر اینکه اون ناراحت نشه و دوستیمون حفظ بشه) منم مجبور به تظاهر شدم.... (دوستی با شهید هادی و .....) 🌸قرار بود بریم بیرون... نمیدونم چیشد که سر از بهشت زهرا در آوردیـم.... داشتیم بر میگشتیــم خونه ، که سر از قطعه ی ۲۶ و ردیف ۵۲ در آوردیم.... "مزار شهیـــد ابـراهیـــم هــادے" راستش با همه ی اون تظاهرایی که نسبت به شهید هادی داشتم اما ته دلم دوسش داشتم (چون بالاخره از اولشم شهدا رو دوست داشتم) اون روز ، روز عجیبی بود برام خیلی عجیب... با اینکه مثل دوستم ، اونقدرا هم مشتاق مزار شهید هادی نبودم ، ولی وقتی نگاهم افتاد به مزارش ، دیگه نفهمیدم چیشد.... انگار خواب بود همش.. 🌸وقتی برگشتم خونه ، نماز مغرب رو اول وقت خوندم... یه حس و حال عجیبی داشتم... توی یه لحظه تصمیم گرفتم قرآن رو بیارم و به نیت شهید هادی باز کنم.... وقتی قرآن رو باز کردم سوره ی ابراهیم رو دیدم.... اشکام سرازیر شد... باورم نمیشد... همه چیز مثل یه رویای شیرین بود که دوست نداشتم تموم بشه... 🌸حالا دیگه همه چیز خیلی فرق کرده از اون لحظه یه احساس مسئولیت عجیبی داشتم... حس میکردم خیلی باید مراقب رفتارم باشم... چون دیگه یه نفر مراقبمــه.... تمام آهنگامو پاک کردم ، نماز اول وقت و ترک غیبت و... تصمیماتی بود که بعدش گرفتم حالا من موندم و عشق به داداش ابراهیمم و کلی قول و قرار که بینمونه.... امیدوارم که لذت دوستـی با شهــدا نصیب شمـا هم بشــه :) 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠من از شهید هادی یاد گرفتم که...💠 ❤️ ❤️ به نام خدا سلام ابراهیم ؛ سلام هادی من 🌸نمیدونم بخاطر کدوم کار خوبم خدا من رو با شما آشنا کرد و نمیدونم اگر با شما آشنا نمیشدم الان مسیر زندگیم چجوری بود؛فقط میدونم روز به روز دارم به خدا نزدیکتر میشم و عشق به خدا رو بیشتر درک میکنم و کلی تغییر مثبت تو زندگیم اتفاق افتاده. من از شما یاد گرفتم: 🌸هدف همه کارهام رضای خدا باشه نه مردم 🌸نگاهمو کنترل کنم؛ 🌸هر جایی که هستم با شنیدن صدای اذان نمازمو اول وقت بخونم؛ 🌸دغدغه ی کمک به مردم داشته باشم؛ 🌸اسیر نفسم نباشم و وابستگی به تعلقات دنیا نداشته باشم؛ 🌸امر به معروف و نهی از منکر با عمل و رفاقت چقدر جواب میده؛ 🌸نعمتی که خدا بهم داده رو به رخ دیگران نکشم و بخاطرش خدارو شکر کنم؛ 🌸اخلاص در کارها و گمنامی رو... 🌸حتی با دشمن خود هم رفتار خوب و با محبتی داشته باشیم همچون رفتار شما با اسیران بیگانه؛.. 🌸من بعد از آشنایی با شما دغدغه ی حفظ حجابم بیشتر شد 🌸من بعد از آشنایی با شما خودم را یافتم. 🌸در این مسیر خودسازی امیدوارم خدا ازم راضی باشه و کمکم کنه و روز به روز بهتر بشم. 🌸ای روشنی بخش راه زندگی ام نگاهت بدرقه ی راه زندگی من و تمام دوستدارانت...🌸 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠مثل یک برادر...💠 ❤️ ❤️ بنام خدایے که تو را آفرید... یه حس ناگهانی باعث شد که بعد مدتها آشناییم با شهید ابراهیم هادی،طریقه‌ی آشناییم و کمک بزرگی که شهید بهم کرد و به تحریر در بیارم. 🌸مدتی بود که در مجازی مکررا نام سلام برابراهیم و میدیدم و نمیدونستم اسم کتابه شهیده؛ تا به اونموقع ارتباط عمیقی با شهدا نداشتم.پی‌جو شدم و فهمیدم نام کتابی هست راجب شهید، به سرعت پی دی اف کتاب رو دانلود و شروع به مطالعه کردم. چنان جذبش شدم که شبانه روز هردو جلد کتاب رو خوندم و به اتمام رسوندم. 🌸شب دوم که مشغول خوندن بودم اونقدر حالم دگرگون شده بود که با هیچکس حرف نمیزدم. همون شب دوم شهید رو در عالم خواب دیدم. من با ناراحتی نگاش میکردم. اومد جلو لبخند زد و درحالی که کتاب سلام برابراهیم دستش بود بهم گفت تو منو اینجا داری ناراحت نباش(وبه کتاب اشاره کرد). 🌸بعد اومد جلوی ایینه ی اتاقم ایستاد و خندید. من داشتم تصویرشو از ایینه میدیدم بهم گفت بخند منم خندیدم..اون تصویر خندانش رو بعدها داخل عکساش دیدم. همون عکسی که از ته دل میخنده. 🌸حالا هرجا میرم کتابشو همراهم میبرم. شهیدراجب ازدواجی که قرار بود صورت بگیره و نگرفت بهم کمک بزرگی کرد. ماه پیش خواستگاری داشتم و همه چی خوب پیش رفت و تاریخ بله برون رسید. ازشهیدهادی خواستم درحقم برادری کنه و راجع‌به اون شخص برام تحقیق کنه اگه مناسب نبود جلوی ازدواجو بگیره. 🌸یک شب به مراسم بله برون مونده بود که اقای داماد با یه تماس کوتاه و به دلیل نامعلومی بااینکه به شدت برای ازدواج عجله و علاقه داشت ازم خداحافظی کرد. اتفاق دردناکی بود و من مبهوت از اینکه چه اتفاقی افتاد‌!چند روز بعد که نگاهم به عکس شهیدهادی روی جلد کتاب که توی کتابخونه بود و داشت نگام میکرد افتاد یادم اومد که ازش چه کمکی خواستم وآراش تمام وجودمو گرفت. 🌸مدتی بعد متوجه شدم اون شخص اصلا مناسب من نبوده یطورایی شهید نجاتم داد مثل یه برادر باغیرت؛ 🌸از خدا متشکرم که به وسیله ی شهیدهادی که دستی از دستانش هست به ما بنده هاش که راه و گم میکنیم راه درست و نشون میده. شهدا راه‌گشا هستن براستی که زنده ان. التماس دعا 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠با شهید هادی، حال معنویم خوب شد💠 ❤️ #دلنوشته ❤️ 🌸من نمازامو میخوندم ولی چند سال اخیر طوری شده بود که روزانه فقط یه وعده نماز میخوندم، یا ظهر یا مغرب تا اینکه از پارسال یه وعده هم حذف شد و به طور کلی حال معنویم رو از دست داده بودم. 🌸اصلا آروم و قرار نداشتم. با چیزای الکی سرمو مشغول میکردم و با خودم میگفتم حالم خوب میشه ولی اشتباه میکردم بدتر شد. 🌸از چند ماه پیش از خدا خواستم یه معجزه ای بشه یا اتفاقی بیفته که مثل قبل بشه چون خودم قشنگ احساس کردم به خاطر کنار گذاشتن نماز اینطوری شدم. 🌸تا اینکه دو هفته پیش کتاب #سلام_بر_ابراهیم اتفاقی اومد پیش من. سه روزه کتاب رو کامل خوندم و دقیقا همون روزی که خوندنه کتاب تموم شد انگار یهو کسی منو هل داد به سمت نماز و خدا رو شکر الان دو هفته هست که نمازم رو میخونم. 🌸واقعا خدا رو شکر میکنم که راهی جلوی پام گذاشت و خواست که من از طریق شهید هادی حال معنویم رو دوباره به دست بیارم. خیلی خوشحالم و حس خوبی دارم این روزا. فقط دائم با خودم میگم کاش میتونستم از شهید تشکر کنم که منو قابل دونست و کمکم کرد تا از لجنی که داشتم توش غرق میشدم بیام بیرون. #ارسالی 🆔 @Ebrahimhadi
💠 شهید ابراهیم هادی، چراغ راه هدایت💠 🌸ابراهیم! حال من خوب نه، بد هم نه... نمیدانم چه رنگی است چه شکلی است فقط میدانم میان دلهره ها ترس ها دلم عجیب قرص است 🌸سر به اسمان که بالا میگیرم دلم قرص می شود، قرص وجود خدا. روی زمین خدا که قدم بر می دارم با هر قدم وجودت و نگاهت را حس میکنم.. 🌸حواسم‌ را جمع راه میکنم تا قدم هایم و نگاهم نلغزد... 🌸همه جا هر گوشه و کنار عکس تو را میبینم. عجیب است عجیب تر از عجیب. همه حرف از تو می زنند. از تو! آری تو... . همان که خدا عاشقت شد..حقّا که چه خوب دلبری کردی. 🌸تو همانی که از کودکی تا بزرگسالی پایه های سکوی پروازت را آنقدر محکم چیدی، سخت تر از هر بتن و سنگ و صخره.‌‌‌..، نلغزیدی تا نلغزد... نهراسیدی تا فرو نریزد.. راه رسیدن به محبوب را خوب پیداکردی و قدم در آن گذاشتی 🌸نمیدانم به یکباره چه شد؟ چه شد که فهمیدی گم شده ام حیران و سرگردان وسط بیابان مانده ام چه شد که به یکباره چراغ راهم شدی یا به قول هیئتی ها انتخابم کردی،انتخابم کردی تا حواست به زندگی ام، رفتارم، حرفهایم باشد 🌸چراغ راهم شدی تا برسانی مرا به پایان ماجرا. همان جا و پیش همان محبوبی که ائمه در وصفشان فرمودند: بهترین دوست دل صادقان و آرزوی دل عارفان است. و خود تو ای ابراهیم بنده گمنام خدا همچون فرستاده خدا یعنی حضرت ابراهیم(ع)، اسماعیل درونت را قربانی کردی تا برسی به لقاء، اری گذشتی تا برسی و این است راز عاشقی و دل بریدن و دل کندن از دنیا (دنیا همان اسباب فریب) از تو سپاسگذارم که حالم را بهترین حال کردی و هروقت و هرلحظه و هرجا که به بن بست رسیدم، خدا با اشاره ای تو را صدا زد و سراغم فرستاد تا باز کنی در بسته را.... 🌸سلامُ علی ابراهیم باجان ودل تقدیم به رفیق شهیدم ابراهیم هادی 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
#فقط_به_عشق_علی_علیه_السلام 😊 🌸پخش کتاب نهج البلاغه و کتاب شهید ابراهیم هادی در بین اقوام و دوستان به مناسبت عید غدیر🌹 #ارسالی 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠تفاوت قبل و بعد انسان، پس از خواندن کتاب سلام بر ابراهیم💠 ❤️ ❤️ پارسال بود ... هفته ی کتابخوانی .. قشنگ یادمه .. خانواده م رابطه ی خوبی با شهدا نداشتند.. برای همین حتی یک کتاب هم درباره شهدا نداشتیم ... اون روز ، یه مسابقه ی کتابخوانی برگزار شد .. چند تا سوال .. از کتابِ : {سَلآم بَر اِبراهیم} با اینکه هیچوقت ندیده و نشنیده بودم ولی خیلی برام آشنا بود .. مسابقه مال کانون آینده سازان شهرمون بود . منکه کتابش رو نداشتم ، اما دوست داشتم توی مسابقه ش شرکت کنم. فایل پی دی اف کتاب رو داخل کانال کانون گذاشتن. دانلودش کردم ، اما اصلا حال خوندن کتاب رو نداشتم . فقط قسمت هایی از کتاب رو که به سوال ها مربوط بود رو پیدا میکردم و مینوشتم ..... یک سال گذشت ... درباره ی شهدا شنیدم .. درباره ی رفیق شدن با شهدا ، درباره ی کتاباشون ، میگفتن اگه دوست شهید نداشته باشی ، اصلا زندگی نداری! ناراحت بودم که چرا منم به خاطر خانواده م نمیتونم با شهدا ارتباط داشته باشم ؟؟😔 اصلا نمیدونستم کی هستن.. چادری بودم ... اهل نماز و روزه بودم ... اما انگار یه چیزی توی زندگیم جاش خییلی خالی بود .. خییییلی💔 امسال قسمت شد برم قُم ♡ توی بازار قم از جلوی مغازه ها رد میشدم .. چشمم خشک شد روی پشت شیشه ی یک کتابفروشی ! نوشته بود : سلام بر ابراهیم ! خاطرات یکسال پیشم رو به خاطر آوردم ‌‌.. اون مسابقه ... اون کتاب! فکر میکردم خیلی کمیاب باشه! آخه شهرمون از نظر امکاناتی خیلی ضعیف بود. اون لحظه شور عجیبی توی دلم افتاد ، انگار که یه چیز خیلی ارزشمندی رو دیده باشم سریع رفتم داخل و جلد اول کتاب رو خریدم.. با خودم گفتم منکه نمیخونم شاید تا سال بعد تموم کردم ، بعد سال بعد اگه خدا خواست دوباره اومدیم قم جلد دومشو میخرم.. از شهدا توی ذهنم بد ساخته بودن! آخ.. کتابو بردم خونده ، مقدمه کتابو هزااار بار خوندم انگار حیفم میومد برم سراغ داستاناش... کم کم خوندم .. نفهمیدم چطور شد ؟ چطوری از صفحه ی اول اومدم صفحه ی 200 ؟ ...... خییلی سریع خدا جور کرد و جلد دومشم خریدم😍 آشنایی با ابراهیم هادی باعث شد با دیگر شهدا هم آشنا بشم و کتاب هاشون رو بخرم.. حالا میفهمم حالا م با یک سال پیشم یه دنیاا فرق داره! چادُری بودَم .... اَمّا اِبراهیم رو کَم داشتَم! خدایا شکرت بابت رفیق جدیدم❤️ 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠ابراهیم هادی شخصیت عجیبی داره💠 ❤️ ❤️ 🌸‍ من رو نمیشناختم یعنی اسمشو شنیده بودم اما دلیل شیفتگی خیلیا نسبت به ایشون رو نمیدونستم تا اینکه امسال خود شهدا دم خونه منو زدن و با خودشون راهی کردن سمت مناطق جنگی، همونجایی که باید با وضو واردش شد. 🌸اونجا بود که قسمت و روزی من از بین پیکسل همه شهدا شد شهید هادی! اولش برام مثل بقیه شهدا بود اما تو اردو چیزای عجیبی ازش تعریف میکردن حتی نحوه شهادت ایشون هم با همه شهدا فرق داشت و این منو کنجکاوتر کرد تا اینکه بعد اردو اومدیم تهران و مدتی رو که منزل خاله ام بودم از بین کتابای روی میز کتاب رو پیدا کردم. 🌸کتاب رو با اجازه صاحبش که پسر خالم میباشن با خودم اوردم قم و شروع کردم به خوندن. 🌸ابراهیم شخصیت عجیبی داره🌸 خیلیییییی حتی فکرشم نمیکردم که اصلا همچین ادمی تو دنیا وجود داشته باشه و همونجا فهمیدم که بعضی از افراد هستن که خدا اونا رو از ابتدا برای خودش نگه داشته بود. 🌸تو تمام مدتی که کتاب رو میخوندم احساس میکردم شهید ابراهیم زنده اس و اصلا کنارمه هیچوقت حس نمیکردم اصلا ایشون شهید شده هنوزم همچین حسی دارم 🌸امروز که کتاب تموم شد من هم متعجب بودم هم ناراحت هم خوشحال. متعجب از اینکه ابراهیم کی بوده؟ ناراحت از اینکه چه فرشته ایی از میانمون رفت! و خوشحال از اینکه خدا توفیق شناختن چه شهیدی رو بهم داده🌷 میبینید شهدا چطور از بین همه یکی رو انتخاب میکنن؟ 🌸راستش میخواستم با این پست در حد توانم شهید ابراهیم هادی رو به همه معرفی کنم و ازشون بخوام که کتابش رو بخونن و بیشتر باهاش اشنا بشن هنوزم ادعا دارم که شهید هادی فرشته ایی به صورت زمینی بود که با تمام اینا هنوزم اونو نشناختم🌹 🌸توصیه میکنم شما هم حتما یه دوست شهید برای خودتون انتخاب کنید😍باور کنید رفاقت با یه شهید ارومتون میکنه و با ارزش تر از این رفاقت چیزی نیست🙏 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 با خوندن این کتاب، تاریخ زندگیم عوض شد... 💠 ❤️ ❤️ 🌸سلام روزتون بخیر .من واقعا نمیدونم باید از کجا شروع کنم وچه جوری بگم انقد که مدیون این شهید بزرگوار هستم واقعا نمیدونم چه جوری باید جبران کنم ... 🌸من حدود 5سالی میشه که توبه کردم وگناهایی که قبلا انجام میدادم رو دیگه حتی فکرشم نمیکنم .اما راستش رو بخواین من هیچ علاقه ای به شهدا نداشتم شایدم داشتم اما حس نمیکردم .خیلیییی تو زندگیم کمرنگ بودن. 🌸خلاصه گذشت تا اعتکاف امسال من سعادت داشتم که معتکف شم اونجا کتاب این شهید بزرگوارو بهمون هدیه دادن .با خودم گفتم دوباره کتاب (آخه خیلی اهل کتاب نبودم ).اما وقتی همسرم این کتاب ودید خیلی خوشحال شد گفت حتما بخونش خلاصه تک وتوک شروع کردم به خوندن داستانش اما اوایلش و زیاد خوشم نمیومد با خودم گفتم دیدی نمیتونی علاقه ای داشته باشی به شهدا .اما هر جوری بود رسوندم به وسطای کتاب ،انگار یه نفرو تواین چند سال زندگیم گم کرده بودم الان پیدا کردم ،مات ومبهوت بودم واقعا نمیدونستم باید چکار کنم یعنی شهدا انقد مخلص بودن انقد حضورشون پررنگه !!پس من تواین چند سال زندگیم چرا نمیشناختمشون. 🌸خیلی با خودم حرف زدم وکلنجار رفتم همش خودمو سرزنش میکردم.درست یادم نیست اما فکر کنم سه یا چهار روز بیشتر طول نکشید من این کتاب وتموم کردم اما دوباره دلم میخواست بخونم آقا ابراهیم واقعا دل من وبرد من واز تنهایی درآورد من وبه خیلی چیزا رسوند... 🌸به قول فرمایش استاد پناهیان واقعا با خوندن این کتاب تاریخ زندگیم عوض شد .من نماز خون هستم اما زیاد به اول وقت بودنش اهمیت نمیدادم اما الان حتی به نماز صبح هم حساس شدم.حجاب خیلی خوبی دارم اما یه وقتایی کرم به صورتم میزدم اما الان وقتی میخوام اماده شم برم بیرون انگار ابراهیم باهام حرف میزنه .همه جا حضورش وحس میکنم هر لحظه به یادشم هرجا هر کاری میکنم هدیه میکنم به ایشون .اما یه آرزو دارم اینکه بیاد به خوابم خیلیییی دوست دارم ببینمش وازش تشکر کنم واقعا آرزو شده برام هرشب موقع خواب التماسشون میکنم اما هنوز سعادت نداشتم ....از همگی التماس دعا دارم 🙏😔 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠داداش ابراهیم بهم انگیزه داد...💠 ❤️ ❤️ سلام من یک دختر ۲۶ ساله‌ی دانشجوی دکترا هستم. میخواستم یک خاطره بگم از اینکه شهید هادی چطور توی درسم کمکم کرد. اگه مناسب بود میتونین منتشر کنین تا دانشجوهای مثل من انگیزه بگیرند. 🌸سال ۹۷ همین موقع‌ها توی پاییز بود که باید برای امتحان جامع دکترا میخوندم. ولی بدلایلی نتونسته بودم طبق برنامم باندازه کافی بخونم. از طرفی همکلاسیا و هم‌دوره‌ایی هام رو که میدیدم که اکثرا چندسال بزرگتر از من بودند و تدریس داشتن و خیلی بیشتر از من بلدند، ناامید میشدم و میگفتم توی این زمان کم نمیتونم خودمو به پای بچها برسونم. خلاصه انواع فکرا و استرس همراه با ناامیدی باعث شده بود از همون زمانی هم که داشتم نتونم استفاده کنم. 🌸 تا اینکه یک شب توی خواب دیدم که شهید ابراهیم هادی که چند ماه قبل کتاب سلام بر ابراهیم۱ رو خونده بودم و با ایشون اشنا شده بودم، توی خوابم توی یک جایی شبیه کتابخونه یا کتابفروشی نشسته بود و درحال مطالعه بود. من هم جلوی درب ورودی اون مکان ایستاده بودم و سرگردان داشتم به آدما و اطراف نگاه میکردم. آقا ابراهیم با یک نگاه مهربون و با آرامش بهم گفت بیا داخل و بشین پشت میز. بعد هم به کتاب خوندنش ادامه داد. 🌸اون‌روز صبح زود من با یک انرژی مثبت عجیب و وصف ناشدنی بیدار شدم و بعد از نماز و صبحانه رفتم کتابخونه. تا شب هم بدون خستگی درس خوندم. این کارو تا یکی دو ماه ادامه دادم و تونستم تمام سرفصلا رو بخونم. در اخر هم همه‌مون با نمره‌ی خوب قبول شدیم و من باورم نمیشد که تونستم نمره ی ماکس کلاس رو بگیرم! 🌸 چند سال پیش یه دوستی داشتم که همیشه میگفت برادرش همیشه مشوقش هست و هر وقت استرس داره با برادرش حرف میزنه تا حالش خوب بشه. من برادر ندارم و میگفتم چقدر خوبه داشتن یه همچین کسی. ولی حالا منم یه برادر دارم که مشوقم هست و هر وقت استرس دارم کمکم میکنه. داداش ابراهیم به همه کسایی که برای سربلندی ایران و اسلام درس میخونند یا به هرشکلی دارن تلاش میکنند کمک کن و بهشون انگیزه بده... 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠 باز هم نجاتم دادی...💠 ❤️ ❤️ سلام... اسفند ۹۶ به لطف خدا،و مادرم حضرت زهرا چادری شدم دو سال عاشقانه چادر سر کردم.. آبان ۹۷ بود که با شهید هادیِ نازنین آشنا شدم و شده بود همدم غم و شادی و خوب و بَدَم.. کمکم میکرد،و دیگه همه تو گلزار شهدا و توی جمع دوستان(خواهر ابراهیم هادی) صدام میکردن چند روز پیش،یهو دلم هوای اون زمانو کرد که چادری نبودم شیطان طوری نفوذ کرده بود تو جونم که اصلا یادم نمیومد چرا چادری شدم فقط میخواستم زودتر بذارمش کنار چند روزی با خودم کلنجار رفتم... تا اینکه حدودا سه شب پیش،تصمیمم قطعی شد و با خودم گفتم: چادر بی چادر!!!! و من این مسئله رو به هیچکس نگفتم،جز خودم و خدا و بعضی اوقات هم به عکس آقا ابراهیم که تو اتاقمه همون شب،مادر بزرگم که حتی اسم ابراهیم رو نمیدونست و فقط به وسیله ی عکسی که توی اتاق منه،شناخت داشت اومد خونه‌ی ما و بی مقدمه گفت،این شهیدی که دوسش داری اسمش چیه!؟ گفتم ابراهیم هادی... گفت ازت ناراحته.... گفتم چطور؟! گفت: دم صبح خواب دیدم تو یه جایی مثل مسجد‌،این شهیدی که دوسش داری ،ابراهیم نشسته و کلی دخترچادری و پسر مومن دورشو گرفتن و با ذوق اینکه بالاخره دیدنش،نگاهش میکنن اما تو که از در اومدی،چادر سرت نبود!!! این شهید تا تورو دید لبخندش جمع شد و سرشو برگردوند... اصلا نگاهت نمیکرد و من فقط تونستم اشک بریزم.. فقط تونستم به عکسش بگم: عزیزِ ما!خیلی مردی که حتی تو اوج بیخیالی و بی معرفتیم بازهم نجاتم دادی.. بازهم...❤️ 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠از وقتی با ابراهیم آشنا شدم زندگیم زیر و رو شده!💠 ❤️ ❤️ ‍ سلام من یک دانش آموز کلاس هشتم هستم در خانواده ای معتقد و مذهبی به دنیا آمدم و از این بابت واقعا خدا رو شکر می کنم . به چادرم که برام یه لباس مقدسه افتخار می کنم و به هیچ وجه ترکش نمی کنم . با وجود همه این ها منم سستی هایی داشته و دارم . دو سال پیش یک روز خالم که به راهپیمایی ۲۲ بهمن رفته بود یک کتاب خرید به اسم «سلام بر ابراهیم💚» زندگی نامه شهدای زیادی رو خوانده بودم و تحت تأثیر هم قرار می گرفتم اما تحول خاصی در رفتارم شکل نمی گرفت ؛ چون خصوصیات اون ها رو خیلی دست نیافتنی می دونستم . 😔 نگاهم که به جلد کتاب افتاد عکسش بدجور جذبم کرد . 💙 یه نور خاصی تو صورتش بود که تا به حال توی صورت هیچ آدم زنده ای ندیده بودم😍 تصمیم گرفتم کتاب رو بخونم پس از خالم امانتش گرفتم . گاهی بی اراده لبخند روی صورتم می نشست ارادت شهید رو که به حضرت زهرا (س) می دیدم ناخودآگاه بغض می کردم ... انقدر به کتاب علاقمند شدم که به سرعت تمومش کردم اما تصمیم گرفتم یه بار دیگه بخونمش.. این بار با دقت و جزئی تر! شروع کردم کتاب رو دو سه دور زدم اما هربار خاطرات شهید اونقدر برام تازگی داشت که انگار نه انگار چندین بار خوندمش💓 اولین بار سر جلسه امتحان به یه سوال بر خوردم که چند بار خونده بودمش ولی اون موقع یادم نمیومد🤔و اتفاقا ۲\۵ نمره هم داشت! بی اختیار اسم شهید توی ذهنم پژواک می شد پس زمزمه کردم : ابراهیم جان کمکم کن! شاید باورتون نشه اما جواب به سرعت به ذهنم اومد❗️ بعد ها هر وقت حالم بد بود با عکس ابراهیم حرف می زدم ؛ با هر جمله ای که می گفتم حسابی گریه می کردم و حس می کردم ابراهیم بهم لبخند می زنه🙂❤️ نشد چیزی ازش بخوام و قسمتم نکنه! از اون روز به بعد من دیگه تک فرزند نبودم! من برادر خوبی به اسم نصیبم شده بود! توی مدرسه دست دوستام رو می گرفتم و می بردم نماز جماعت💖🌈 توی مراسم فرهنگی از حرف های شهید استفاده می کردم.. انقدر به ابراهیم علاقه پیدا کردم که دوستام پرسیدند :«این ابراهیمی که تو هر وقت مشکل داری بهش سلام می دی کیه؟!» و من ابراهیم رو بهشون معرفی کردم.. یه سری از عادت های بدم مثل این که گاهی می کردم یا می زدم رو ترک کردم حالا دیگه آدم ها رو قضاوت نمی کنم💫☺️ با دوستام و اطرافیانم بهتر رفتار می کنم و خیلی مراقبم به گردنم نیوفته😊 سعی می کنم توی علاقه مند کردن دوستام به مراسم مذهبی ؛ هیئت ؛ نماز و روزه و حتی حجاب از روش های ابراهیم استفاده کنم😌 و بهتر هم نتیجه می گیرم!😃💚 از وقتی با ابراهیم آشنا شدم تنهام نمی زاره و خیلی کمکم می کنه! هر روز با عکسش حرف می زنم❤️ از موفقیت هام و اشتباهاتم براش می گم و ازش می خوام همچنان کمکم کنه☺️💞 هیچ وقت نگاهش رو ازم دریق نمی کنه💚 از وقتی با ابراهیم آشنا شدم زندگیم زیر و رو شده! اگه هنوزم رو نمی شناسین سریع تر سراغ این کتاب ارزشمند برید❣ و مطمئن باشید که : این آشنایی زندگیتون رو عوض خواهد کرد🌷🌼🌈 ☀️سلام_بر_ابراهیم☀️ 🆔 @Ebrahimhadi ••••••••••••••••••••••••
💠از وقتی با ابراهیم هادی آشنا شدم زندگیم زیر و رو شده!💠 ❤️ ❤️ ‍ سلام من یک دانش آموز کلاس هشتم هستم در خانواده ای معتقد و مذهبی به دنیا آمدم و از این بابت واقعا خدا رو شکر می کنم . به چادرم که برام یه لباس مقدسه افتخار می کنم و به هیچ وجه ترکش نمی کنم . با وجود همه این ها منم سستی هایی داشته و دارم . دو سال پیش یک روز خالم که به راهپیمایی ۲۲ بهمن رفته بود یک کتاب خرید به اسم «سلام بر ابراهیم💚» زندگی نامه شهدای زیادی رو خوانده بودم و تحت تأثیر هم قرار می گرفتم اما تحول خاصی در رفتارم شکل نمی گرفت ؛ چون خصوصیات اون ها رو خیلی دست نیافتنی می دونستم . 😔 نگاهم که به جلد کتاب افتاد عکسش بدجور جذبم کرد . 💙 یه نور خاصی تو صورتش بود که تا به حال توی صورت هیچ آدم زنده ای ندیده بودم😍 تصمیم گرفتم کتاب رو بخونم پس از خالم امانتش گرفتم . گاهی بی اراده لبخند روی صورتم می نشست ارادت شهید رو که به حضرت زهرا (س) می دیدم ناخودآگاه بغض می کردم ... انقدر به کتاب علاقمند شدم که به سرعت تمومش کردم اما تصمیم گرفتم یه بار دیگه بخونمش.. این بار با دقت و جزئی تر! شروع کردم کتاب رو دو سه دور زدم اما هربار خاطرات شهید اونقدر برام تازگی داشت که انگار نه انگار چندین بار خوندمش💓 اولین بار سر جلسه امتحان به یه سوال بر خوردم که چند بار خونده بودمش ولی اون موقع یادم نمیومد🤔و اتفاقا ۲\۵ نمره هم داشت! بی اختیار اسم شهید توی ذهنم پژواک می شد پس زمزمه کردم : ابراهیم جان کمکم کن! شاید باورتون نشه اما جواب به سرعت به ذهنم اومد❗️ بعد ها هر وقت حالم بد بود با عکس ابراهیم حرف می زدم ؛ با هر جمله ای که می گفتم حسابی گریه می کردم و حس می کردم ابراهیم بهم لبخند می زنه🙂❤️ نشد چیزی ازش بخوام و قسمتم نکنه! از اون روز به بعد من دیگه تک فرزند نبودم! من برادر خوبی به اسم نصیبم شده بود! توی مدرسه دست دوستام رو می گرفتم و می بردم نماز جماعت💖🌈 توی مراسم فرهنگی از حرف های شهید استفاده می کردم.. انقدر به ابراهیم علاقه پیدا کردم که دوستام پرسیدند :«این ابراهیمی که تو هر وقت مشکل داری بهش سلام می دی کیه؟!» و من ابراهیم رو بهشون معرفی کردم.. یه سری از عادت های بدم مثل این که گاهی می کردم یا می زدم رو ترک کردم حالا دیگه آدم ها رو قضاوت نمی کنم💫☺️ با دوستام و اطرافیانم بهتر رفتار می کنم و خیلی مراقبم به گردنم نیوفته😊 سعی می کنم توی علاقه مند کردن دوستام به مراسم مذهبی ؛ هیئت ؛ نماز و روزه و حتی حجاب از روش های ابراهیم استفاده کنم😌 و بهتر هم نتیجه می گیرم!😃💚 از وقتی با ابراهیم آشنا شدم تنهام نمی زاره و خیلی کمکم می کنه! هر روز با عکسش حرف می زنم❤️ از موفقیت هام و اشتباهاتم براش می گم و ازش می خوام همچنان کمکم کنه☺️💞 هیچ وقت نگاهش رو ازم دریق نمی کنه💚 از وقتی با ابراهیم آشنا شدم زندگیم زیر و رو شده! اگه هنوزم رو نمی شناسین سریع تر سراغ این کتاب ارزشمند برید❣ و مطمئن باشید که : این آشنایی زندگیتون رو عوض خواهد کرد🌷🌼🌈 ☀️سلام_بر_ابراهیم☀️ https://eitaa.com/joinchat/1500184576C4a4b519be8
💠ابراهیم تونست ؛ تو هم می‌تونی... ❤️ ❤️ سلام. مدت ها بود دنبال کتاب سلام بر ابراهیم بود. نمیگم مشکل مالی داشتم.نه... ولی یجورایی برام سخت بود تهیه اون. 📌تو ایام عید شیفت بودم.تو یه مرکز بهداشت غیر از محل کار خودم. روی میز دنبال دستورالعمل واکسیناسیون همکارم میگشتم که چشمم افتاد به...به کتابی که مدتها دلم دنبالش بود. کتاب سلام بر ابراهیم❤️ ✉️پیام دادم به همکارم.گفت مال اون نیست. از سرپرست اونجا پرسیدم.گفت برای خودت!!!! گفتم آخه نمیشه اینجور. گفت زیاد دارن از این‌کتاب. ازم خواست وقتی خوندمش بذارم تو محل کار خودم برای استفاده باقی همکارام. 📔الان چندروزه که کتاب رو چندین بار خوندم. همش به خودم میگم تا حالا میگفتی ائمه و پیغمبر با ما فرق داشتن و... ابراهیم که معاصر خودمونه. 🌸چطور اون تونسته به این زیبایی زندگی کنه و تو نتونی...🌸 《 کانال @Ebrahimhadi