eitaa logo
ابتدا (نوشته های روح الله رشیدی)
235 دنبال‌کننده
18 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اما طرفداران مشارکت حداقلی، دوست دارند کشور را به چنین نقطه‌ای برسانند. رشیدی تاکید کرد: هرگاه ما به تاسی از قانون اساسی و اندیشه‌های رهبران انقلاب، از اصالت مردم و جمهور حرف می‌زنیم عده‌ای می‌گویند «مگر مردم اشتباه نمی‌کنند؟» این پرش و شبهه هم زاییدۀ محافل سیاسی و اردوگاه محافظه‌کاران راست و چپ است. آن‌ها پس از هر بار شکست از رقیب سنتی خود، شروع به سرزنش مردم می‌کنند که «انتخابتان اشتباه بود و بزودی تاوان خواهید داد»! با همین دستاویز، مدام بر اصالت جمهوریت قید و تبصره می‌زنند و در نتیجه مشارکت گستردۀ مردم را نامطلوب و عامل انتخاب‌های نادرست جا می‌زنند. این دیدگاهِ ضدمردمی، ضد قانون اساسی و مغایر با اصول انقلاب اسلامی است. بدون مردم، جمهوری اسلامی معنا ندارد. این جمهور متدین، مملکت را حفظ کرده و نه چند حزب یا باند قدرت و ثروت. مردم حتی اگر هم اشتباه کنند، ملاک و معیار تشخیص این اشتباه، نه در دست احزاب و جناح‌ها و باندهای قدرت که فقط در دست خودشان است. خود مردم هستند که خود را و رفتار و تصمیمات خود را با سازوکار جمهوریت بازنگری می‌کنند. این‌ها درس‌های نخست و ابتدایی جمهوریت و قانون اساسی ماست. این مردم برای رسیدن به این نقطه، قرن‌ها مجاهدت کرده‌اند. محافظه کاران مردم را به چشم «رعیت» نگاه می کنند وی در رابطه با دین‌داری مردم ایران هم گفت: اسلام، در رگ و ریشۀ جامعۀ ایرانی، ریشه دوانده و برای مردم ما، اسلام، اصالت دارد و برای همین هم، امام(ره) در صدر انقلاب اسلامی، از «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» سخن گفت. امام(ره) جمهور متدین را به خوبی می‌‎شناخت و یقین داشت که این جمهور، اسلام را هم صیانت می‌کند. محافظه‌کاران، از این نگاه ارزشمند دور افتاده‌اند و به مردم به چشم «رعیت» نگاه می‌کنند و نه جمهور. غافل از اینکه مردم ایران، پس از سال‌ها مبارزه از دوران مشروطیت تا انقلاب اسلامی در تقلا بودند تا خود را از بند «رعیت بودگی» رها کنند و به «جمهور» تبدیل شوند. جمهوری اسلامی، این امکان را فراهم کرد. برای همین هم برای مردم، ارزشمند است. جمهور، واجد قدرت است و حق انتخاب و اراده به تغییر دارد. رعیت، این امکان‌ها را نداشت. اشتباهِ جمهور، از جنس اشتباهات متعارف نیست. این مسیر، مسیر رشد است و قرار است در هر انتخاباتی، این رشد، اتفاق بیفتد. رشیدی در پایان تاکید کرد: ضمن اینکه کار مشارکت‌کنندگان را ارزشمند می‌دانیم باید به جمعیتی که مشارکت نمی‌کنند هم توجه کنیم و آنها را بفهمیم. 
@ebteda_ir 🔺جای مردم در اقتصاد نگاهی به دو انحراف در معنای مشارکت مردم در اقتصاد موضوع مردم در اقتصاد، سال‌هاست تحت‌الشعاع مفهوم قرار گرفته و عملاً منتفی شده است. در این اتفاق، دو انحراف مشهود است: یک. مراد از مشارکت، صرفاً مشارکت مالی و مراد از سرمایه، صرفاً دارایی مالی (پول) شده است. سایر شکل‌های سرمایه، به نفع پول، بی‌ارزش شده است. صاحبان فکر، ایده، دانش، فناوران، و حتی توانمندان و کسانی که عرضه‌ی کار کردن دارند، در این فرهنگ معیوب، هیچ سرمایه‌ای ندارند. بنابراین از گردونه‌ی «مشارکت» به بیرون پرت می‌شوند. این پول‌مالی شدنِ معنای مشارکت، در همه‌ی عرصه‌های اجتماعی، اتفاق افتاده است و نه صرفاً در ساحت اقتصاد. دو. پس از آن‌که مراد از سرمایه، صرفاً سرمایه‌ی مالی (پول) شد، انحراف دوم شکل می‌گیرد و آن اینکه سرمایه، صرفاً به معطوف است که لزوماً و منحصراً در اختیار افراد معدودی است. به این ترتیب، حتی با معیار میزان دارایی مالی نیز جایی برای صاحبان دارایی‌های خرد و متوسط، در فضای اقتصاد وجود ندارد. معنای ساده‌ی این دو انحراف این است که فضای اقتصاد، در انحصار چند ابَرسرمایه‌دار (شخصی و شبه‌دولتی) است و اکثریت مردم، فاقد سهم و سود متناسب از مجموعه‌ی فعالیت‌های اقتصادی کشور و کارگرِ روزمزد یا مصرف‌کننده‌ی منفعل کالا و خدمات این ابرسرمایه‌دارها هستند. بدیهی‌ست که از چنین ترکیبی در فضای اقتصاد، عدالت اجتماعی بیرون نخواهد آمد. بلکه هرچه بیشتر، زمینه‌های نابرابری تشدید و تقویت خواهد شد. مردم دنبال جایی واقعی برای خود در اقتصاد هستند؛ دنبال در اقتصاد.
@ebteda_ir 🔺ما و این مناسک پوچ و پرهزینه نمی‌دانم رسمِ دیدار نوروزی کارکنان با رؤسای خود، به این شیوه که امروز شاهدش هستیم، از کی بنا نهاده شده و چه خاصیتی دارد. تصور نمی‌کنم لااقل در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی چنین آدابی با این شکل و شمایل برقرار بوده باشد. سرپا ایستادن و صف کشیدن و دست به‌سینه‌شدنِ گروهی از مدیران و کارمندان برای لحظه‌ای دست دادن با رؤسا، حتی اگر از سر صدق باشد،رسم پسندیده‌ای نیست. این صحنه، بیشتر یادآور سنت‌های اشرافی و آداب طبقاتی است تا یک تجدید دیدار مناسبتی. در سال‌های اخیر، این رسم چنان جاافتاده که هرگونه تعریض یا نگاه دیگرگونه به آن، عجیب می‌نماید! اگرچه در بلبشوی مناسک‌گرایی پوچِ حاکم بر مناسبات مدیریتی، این رسم اشرافی، وزن چندانی ندارد، اما همین بدعت‌های کوچک، پیامدهای بزرگی در تخریب فرهنگ سیاسی ما داشته است. بدعت‌ها، رفته‌رفته مانند وزنه‌هایی به پر و پای مجموعه آویزان شده‌اند و آن را از پرداختن به تکالیف اصلی‌اش ناتوان کرده‌اند. ما با انبوهی از مناسک بی‌معنا و مضحک در نظام اداری کشور روبروییم که جز زحمت مردم و اتلاف منابع ثمری ندارد. اما به دلیل ارضای روانی طبقهٔ مدیران و کارکردهای جانبی! دیگر، بر بقا و تداوم آنها اصرار می‌شود. آن‌هم موبه‌مو و جزءبه‌جزء؛ آنچنان‌که فراموشی یا ترک یکی از این اجزا، در حکم خطای بزرگ است. باید گریخت از این مناسک پوچ. می‌شود نیت تجدید دیدار با کارکنان را به شیوه‌های اخلاق‌مدارانه‌تر و فایده‌مندانه‌تری به‌جای آورد. مثلاً مدیر ارشد مجموعه، خود به حضور کارکنان برود و واحدها و اتاق‌هایشان را بچرخد و دقایقی پای حرف‌های آنها بنشیند؛ یا یک نشست انتقادی با کارکنان برگزار کند و نقدهایشان به گذشته و حرف‌هایشان برای آیندهٔ مجموعه را بشنود و... اگر بنا باشد فهرستی از این قبیل مناسک پوچ، که ما را گرفتار کرده‌اند، تهیه کنیم، این فهرست، بلند خواهد بود. پی‌نوشت: امیدوارم شهردار و اعضای شورای شهر، امسال از برگزاری دیدار نوروزی با کارکنان به این شیوهٔ بدعت‌آلود پرهیز کنند.
@ebteda_ir 🔺یک درس از ماجرای حوزهٔ علمیهٔ آقای صدیقی مناقشهٔ مربوط به حوزهٔ آقای از جهات مختلف، ارزش مطالعه و تأمل دارد؛ اگر البته انگیزهٔ اصلاح داشته باشیم! در این ماجرا، مسئلهٔ و‌ نسبتش با نهادهای دولتی و غیردولتی و... بار دیگر خود را نشان داد. مداخلهٔ تصاحب‌گرانهٔ نهادهای حاکمیتی، دولتی و غیردولتی در مسئلهٔ زمین، وضعیت وحشتناکی دارد. ورود این نهادها به توسعهٔ املاک و‌ سرمایه‌گذاری در حوزهٔ زمین و مسکن، در ابتدا به بهانهٔ یا توسعهٔ فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی اتفاق افتاده، اما در کمترین زمان، سر از سوداگری زمین و ملک و توسعه‌طلبی و سودجویی درآورده‌اند. نه خبری از تامین مسکن برای کارکنان بوده و نه توسعهٔ فعالیت فرهنگی و اجتماعی. هزاران نفر، امروز در دادگاه‌ها دنبال اعادهٔ حق خود از تعاونی!های مسکن هستند! امروز، تقریباً جایی نیست که چالش و مسئله‌ای در موضوع زمین وجود داشته باشد و ردی از این نهادها نباشد. بسیاری از تغییر کاربری‌های خسارت‌بار (تبدیل از باغ و فضای سبز به مسکونی و تجاری و خدماتی) در امتداد طمع‌ورزی صاحبان قدرت و نفوذ رخ داده و شهرها را از چهار سو به مخاطره انداخته است. بخش وسیعی از اراضی ارزشمند اطراف تبریز، که ذخیره‌گاه و پشتوانهٔ توسعهٔ شهر بوده است،  در چنبرهٔ همین توسعه‌طلبی قرار دارد. این پدیدهٔ خسارت‌بار، با چراغ سبز دولت‌ها در و با هدف دلربایی از گروه‌های ذی‌نفوذ و پرسروصدا شکل گرفته است. امروز از رهگذر این توسعه‌طلبی و ‌دست‌اندازی به اراضی عمومی، رسماً شاهد شکل‌گیری نوعی در پوشش تعاونی‌های منتسب به نهادها هستیم. پی‌نوشت ۱: همین الان، با شکل‌گیری یک حملهٔ گازانبری (طرح نهضت ملی مسکن + مولدسازی اموال مازاد دولتی) موج جدیدی از این دست‌اندازی به اراضی ملی در حال رقم خوردن است. بازهم با محوریت نهادهای دولتی و در پوشش تامین مسکن کارکنان! پی‌نوشت ۲: یک مطالبهٔ کاملاً عقلانی و دینی که فراموش شده، شفافیت در مسئلهٔ زمین است. به مردم بگوییم در دهه‌های گذشته، چه کسانی/نهادهایی با چه عناوینی از دولت و شهرداری‌ها زمین و ملک گرفته‌اند و با آن چه کرده‌اند.
@ebteda_ir 🔺هذیان‌های نواصولگرایانه: خوارج، عدالت‌خواه بودند! ایام شهادت علی بن ابیطالب(ع) است. ایامی که قرن‌هاست فرصت بازخوانی منشور حیات و حکومت علوی و یادآوری اصل زوال‌ناپذیرِ «عدالت» است. اساساً این ایام جز برای گفتن و شنفتن از نبوده. حالا چند سالی ‌است گروهی از نواصولگرایان، که عداوت با عدالتخواهان، کر و کورشان کرده، بر خود فرض می‌دانند در این ایام، به‌جای شرح عدل علی(ع) و تبیین حکمرانی علوی، در مذمت عدالت‌خواهی بکوشند. آن‌هم در رسانه‌هایی که نام و نانشان از حکومت اسلامی است. آنها در کینه‌ورزی‌شان چنان دچار افراط شده‌اند و عنان تعادل از کف داده‌اند که در روز روشن می‌گویند «خوارج هم عدالت‌خواه بودند»! تا مثلاً با این تطبیق ابلهانه، مردم را نسبت به تحرکات عدالت‌خواهانهٔ امروز بدبین کنند. ابلهانه است، اما اصرار دارند بر تکرار و تداوم این بلاهت. خوارج و عدالتخواهی؟! یعنی خوارج هم دنبال مبارزه با و و بودند؟ یعنی این جماعت خشک‌مغزِ متحجر، دنبال برانداختن و و بودند؟ از مردم و مستضعفان و تاریخ که خجالت نمی‌کشند، لااقل به عنوان شیعهٔ علی(ع) از نام مبارک او شرم کنند و اینقدر پریشان و هذیان نگویند. نواصولگرایان می‌توانند از هر کنش عدالت‌خواهانه‌ای منزجر باشند _حق هم دارند_ و هرکس سودای عدالت داشت، به هر انگ و برچسبی بنوازند، اما عدالت‌خواه جا زدن خوارج، خیانت به تاریخ و اسلام است. در ایام منتسب به امیرالمومنین(ع) به‌جای برانگیختنِ شوق عمومی در جهت عدالت و نزدیک شدن به شاخص‌های جامعهٔ علوی و اصلاح امور، همت گماشته‌اند برای متنفرسازی عمومی از عدالتخواهی؛ که البته آب در هاون کوبیدن است این اراده. اگر بنا بر تطبیق تاریخی هم باشد، قطعاً خوارج را باید مصداق تام و تمامِ تحجر، جمود و عدالت‌ستیزی دانست؛ یعنی دورترین جریان به عدالت‌خواهی و نزدیک‌ترین جریان به تحجر. بیراه نیست که دسته‌ای از تندترین متحجرین، شمشیر را علیه عدالت‌خواهی آخته کرده‌اند. آنها ماهیت خود را فریاد می‌زنند. بارها گفته‌ایم اصولگراها عدالت را امری فرعی می‌دانستند، اما نواصولگراها، رسماً عدالت‌ستیزند. بیانیه‌های جاهلانه و کینه‌توزانهٔ ایام شهادت مولا، گواه روشن این عداوت است.
نهمین نشست با اصحاب رسانه و فرهنگ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ الی ۱۸/۳۰ عمارت ساعت، صحن شورا
🔺 احتمالاً امروز نتوانیم ارزش کار حاج آقا را در قامت امام جمعه به درستی درک کنیم؛ چراکه او در شش سال گذشته، بخش بزرگی از تصورات و مشهورات را شکست و بسیاری از ارزش‌های غریب را احیا کرد؛ به شکلی که امروز دیگر بسیاری از کارهای مردمانهٔ مسئولان، امری عادی محسوب می‌شود. این عادی‌سازی را مدیون هستیم. مثلاً همین که رقابت برای تواضع و فروتنی در برابر مردم را بین گروهی از مسئولان می‌بینیم، یعنی حاج آقا کارش را کرده و ماموریتش را به فرجام رسانده. و‌ مگر رسالتش جز این بود؟ همین‌ها باقیات‌الصالحات است و ذخیرهٔ آخرت.
@ebteda_ir 🔺 در نگاه محافظه‌کاران، مردم وقتی در انتخابات شرکت می‌کنند، در واقع دارند کولی می‌دهند برای به قدرت رساندن آنها. در این نگاه، سازوکار انتخابات نیز چیزی بیش از شفاف‌سازی دستورالعمل‌های مربوط به زمان دقیق کولی دادن مردم نیست. آنها مردم را نیازمندی می‌دانند که وظیفه‌شان _تنها وظیفه‌شان_ رساندنِ چند مسافرِ از دماغِ فیل‌افتاده است به مقصد، به منصب. و تمام! نه حرفی و نه حدیثی؛ نه چونی و نه چرایی. ابایی از بیان عریانِ این نگاهشان به مردم ندارند، از قدیم هم نداشتند. عرصه برای ظهور ارتجاعِ اتوکشیده و شیک با اتاق‌فکرهای خلاق و نوآور باز شده دوباره.
@ebteda_ir 🔺 انتخابات،‌ میدان برای چگونگی مواجهه با مسائل اساسی کشور است. در فقدان ایده، مشاورانِ و متخصصانِ (رتوریک!) و توئیت‌سازان، پرکار می‌شوند. بازیگرانِ چنین میدانی، زبان مردم را گم می‌کنند و ساعت‌ها در کلاس‌های خصوصی وقت می‌گذرانند. آنگاه، افراد، هرچه لفاظ‌تر و بازیگرتر، پربحث‌تر و برجسته‌تر!
@ebteda_ir 🔺کارآمدی، پول، پروژه! کارآمدی برای نظام‌های سیاسی مقولهٔ مهمی‌ست؛ آنها به اعتبار این ویژگی، در جامعه توانمند می‌شوند. در کشور ما، این مفهوم مورد توجه قرار گرفته و به‌صورت خفیف به یکی از محورهای مقایسه و طبقه‌بندی اشخاص و جریان‌های سیاسی تبدیل شده است. اما مرور ادبیات مرتبط با کارآمدی در دههٔ گذشته، نوعی تقلیل/تحریف معنا را از این مفهوم گزارش می‌کند. یک. کارآمدی، در پیوند انحصاری با شناخته می‌شود؛ اصالت پروژه، فارغ از نسبت پروژه با مسئله یا کلان‌مسائل جامعه. بر این مبنا، مدیرانی که خود را کارآمد می‌دانند، می‌کوشند هر طور شده در دورهٔ مدیریتشان، یک یا چند پروژه تعریف کنند تا توانایی خود را در مدیریت به رخ بکشند! آفتِ پروژه‌تراشی (پروژه‌های غیرضروری، تشریفاتی و فاقد اولویت) محصول این رویکرد است. دو. مراد از پروژه لزوماً/غالباً اعم از پل، جاده، ساختمان و... است. کارآمدی را کمتر در نسبت با سایر ساحات و عرصه‌ها به رسمیت می‌شناسند؛ برای مثال، شاخص‌هایی مانند عدالت اجتماعی، رفع نابرابری، مبارزه با فساد، تاثیر فرهنگی و اجتماعی، ملاحظات زیست‌محیطی و... در اطلاق کارآمدی به مدیران، وجه چندانی ندارند. همین‌که مدیر بتواند یک پل بسازد برای کارآمدی‌اش، کفایت می‌کند. سه. مدیر کارآمد، مدیری‌ست که جیبش پر از است و با سماجت و پیگیری، می‌تواند یک پروژه را در زمان مناسب به پایان برساند. اگر پول نباشد، پروژه‌ای در کار نیست، در نتیجه زمینهٔ ظهور و بروز کارآمدی مدیران در بی‌پولی فراهم نمی‌شود. برخی مدیران البته برای تامین منابع مالی پروژه‌ها به هر دری می‌زنند؛ شهرفروشی، گران‌سازی خدمات، استقراض، فروش یا تهاتر دارایی‌های ارزشمند و... از شیوه‌های عادت‌شدهٔ مدیرانی‌ست که داعیهٔ کارآمدی دارند! تبعات عدیدهٔ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست‌محیطی این پروژه‌های تشریفاتی، پس از اتمام دورهٔ مدیریت ایشان و آغاز ارزیابی‌های انتقادی نمایان می‌شود. کارآمدی را باید بازخوانی کرد. نباید گذاشت این مفهوم، همچنان در باتلاق پروژه‌‌زدگی/ بتون‌زدگی گرفتار بماند. کارآمدی باید در نسبت با مسائل اساسی (همهٔ عرصه‌ها) بازتعریف شود.