❣﷽❣
💢#اسارت
💢#روایت_امام_سجاد_ع
⚫️ هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
▪️▪️🌷🌷🌷▪️▪️
📕برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا کنه وثوابش رو هدیه کنه نثار اموات همه مومنین
*کپی با ذکر صلوات*
🍃 *اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🍁*
🌴🌴این داستان زیبا را حتما بخونید و هر کجا دلتون شکست برای بنده حقیرم دعا کنید🌴🌴
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها
کنج ویرانسرا میمیرم امشب
دیگر از زندگانی سیرم امشب
جان میدهم جان، در کنج ویران
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
روی من از ستم گردیده نیلی
شمر دون بر رُخم زد ضرب سیلی
چشمانم از غم گردیده باران
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
ای پدر بر تنم باشد نشانه
ضربه ی کعب نی با تازیانه
پس کو تنت ای سلطان خوبان
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
یا حسین کُشته ی صوم و صلاتی
بر همه شیعیان باب نجاتی
جانت فدا شد با کام عطشان
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
یا حسین دستُ میگیرم به دیوار
راه رفتن به من سخت است و دشوار
از غم رسیده بر لب دگر جان
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
ای پدر جان چه شد طفل صغیرت
اصغر ان کودک نا خورده شیرت
در این عزا شد ( فرج) نوا خوان
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ای ماه تابان، مظلوم حسین جان...
1402043006.mp3
6.55M
(شورجدید فوق العاده زیبا)
🎤کربلایی محمدحسین حدادیان
--------------------------------
بنداول
.
مشکات الزهرا یا رقیه
ذاتن نوری نورا رقیه
بردی ارث از مادربزرگت
انسیه الحورا رقیه
ام الابیهایی ،تو مادر بابایی
سه سالته،برا خودتت لشگربابایی
عالم میکشه حسین،وقتی بهت میگه
الهی قربونت برم دختربابایی
رونخل علوی، ثمروببین
رفته کلا به حسن،جگرو ببین
توخرابه های شام،سرباباشو
باگریه پس گرفت، هنر ببین
بند دوم
.
تو دُر نایابی رقیه
مفتاح هربابی رقیه
بردی ارث از ام المصائب
حلمایی هرباغی رقیه
وضعت العباس یعنی ،جان ابالفضلی
توالگوی کل محبان،ابالفضلی
وضوگرفته هرموقع،تورو بغل کرده
سه ایه کوثر قران ،ابالفضلی
بگو لاحول والله، تیرعشقشو
زده به قلب عموش،هدفو ببین
نوه ابوترابو ،شهرشام
حرم دوم شاه نجفو ببین
#حضرت_رقیه
#شور_طوفانی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
8.54M
#روضه
#امام_حسین_ع
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا عنایت آقا گرفته است
شکر خدا، که چشم همیشه حسینیام
اشکی برای روز مبادا گرفته است
بال فرشته است برای تبرّکش؛
اطراف چشمهای تَرم را گرفته است
اینجا حسینیه است، ملائک نشستهاند
جبریل هم برای خودش جا گرفته است
این دستمال گریهی ماه مُحرمم؛
امروز بوی چادر زهرا گرفته است
حالا نفس نفس زدنِ سینههای ما؛
عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است
دیروز بین خونِ خودش ریشه کرده بود
حالا درخت سیب شده پا گرفته است
شاعر: آقای #علیاکبر_لطیفیان
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 08 - Abozar Biukafi - Vahed.mp3
9.73M
#واحد
#حضرت_علیاکبر_ع
داری از پیش من میری، دستام و میگیری
دلم میخواد صدات کنم
هستی شبیه پیغمبر، جونم علیاکبر
راه برو تا نگات کنم
چجور باید از تو دل بکَنم
سخته دم نزنم، گُر گرفته تنم
آشوبم
تو هم گمونم خیلی بیتابی و ...
پابهرکابی و، تشنهی آبی و ...
آشوبم
ببار ای بارون ببار
دلم شده بیقرار
امون از این غربت و داد ازین روزگار
(ای وای علیاکبر)
رفتی! تا که رجز خوندی، شمشیر و چرخوندی
بیغیرتا چشمت زدن
توی کمون گذاشتن تیر، بدونِ هیچ تأخیر؛
تا که علی گفتی، زدن
زمین خوردی زانوهام تیر کشید
تا که اشکامو دید، شمر ملعون رسید
ای بابا
میزد با نیزه روی پیکرت
گفت کجاس اصغرت؟! اینم از اکبرت
ای بابا
چشماتو وا کن ببین
بازم کنارم بشین
نفس بکش، اِنقده پا نکش رو زمین
(ای وای علیاکبر)
إرباً إربا شدی بابا، چیکار کنم حالا
ریختن تو رو دور و برم
داغت قامتم و خم کرد، عمر من و کم کرد
تو رو چجوری ببرم؟!
یه جای سالم نذاشتن برات
غرق خونه چشات، زخمیه ابروهات
گریونم
لبای خشکت شده قاتلم
بیقرارِ دلم، رفتی ای حاصلم
گریونم
دنیا نداره وفا
موندم چطور بی عصا
مُردم و زنده شدم بردمت توو عبا
(ای وای علیاکبر)
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 07 - Abozar Biukafi - Tak.mp3
4.34M
#تک
#امام_علی_ع
مثل حق یکتا علی
علی علی علی علی، علی
ای جهانآرا علی
علی علی علی علی، علی
عالی و اَعلی علی
علی علی علی علی علی
لافَتی اِلّا علی؛
علی علی علی علی علی
من که پیشِ غیرِ تو، سر خَم نکردم
تو دوای هرچی درد، من کوه دردم
تو مقام و منزلت دادی به کعبه
در حقیقت دور تو باید بگردم
مرد یتیم نوازی تو
تویی که چاره سازی تو
پیش تو خاکم که از من
هرچی میخوای بسازی تو
(یا علی)
مرحبا مَرحب فکن
علی علی علی علی، علی
ای یل خیبر شکن
علی علی علی علی، علی
الگوی رزم حسن
علی علی علی علی، علی
صاحب و مولای من
علی علی علی علی، علی
مثل کوهی استوار؛ در بین لشکر
بازوی پروردگار، شمشیر حیدر
معرکه در دست تو؛ ای شیر کَرّار
گردش چشمان تو؛ غوغای محشر
تویی که برترینی تو
همیشه اولینی تو
فقط تو برگشت از جنگ
تویی که آخرینی تو
(یا علی)
چشم تو عین الیقین
علی علی علی علی، علی
دست تو حبل المتین
علی علی علی علی، علی
وجه رب العالمین
علی علی علی علی، علی
یا امیرالمؤمنین
علی علی علی علی، علی
من کجا و مدح تو، در این دقایق؟!
گشته عین و لام و یا، اوصاف خالق
تو مع الحقی و حق، با تو همیشه
باب علم مصطفی، قرآن ناطق
دعای مستجابی تو
حقاً ابوترابی تو
رمز نجات شیعه توو
روز حساب کتابی تو
#سیدعلی_کاظمینسب
#سیدمحمدحسن_احمدی
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 06 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
7.23M
#زمینه
#حضرت_علیاکبر_ع
تو که رفتی، من از غصه خمیدم
با یه حالی، دنبال تو دویدم
حال زار باباتو کی میدونه
آه ای سرو رشیدم
از داغت چه کشیدم
خشکیده لبهات پسرم
میمیره بابات پسرم
دل نگرونم از الان
برای قد و بالات پسرم
با چشم خودم دیدم امید من میره
سمت خدا فرزنده رشید من میره
از خیمهها اولین شهید من میره
میبینی روزگار منو
نگاه بیقراره منو
پسرم میبینی حال زار منو
(ولدی ولدی علی)
با رجزهات غوغایی به پا کردی
توی میدون واسه من دعا کردی
بمیرم تا افتادی روی خاکا
خیمهها رو نگاه کردی
بابا رو صدا کردی
پاشو جون من پسرم
از بین دشمن پسرم
ارباً اربا شد بدنت
تو رو چجوری کشتن پسرم
هرکاری میشد کردم، آروم نشد قلبم
جون داده بودم اما، رسید به فریادم
پاشو ببرم مرو از، میون نامحرم
تو نشون دادی غیرتتو
آتیشم زده غربت تو
بمیرم چیشد اون قدوقامت تو
(ولدی ولدی علی)
نمیهتونم بیتو زنده بمونم
بگو بابا آروم شه دل خونم
حالا باید از میدون بدنت رو؛
هرجوری که بتونم تا خیمه برسونم؟!
من موندم مبهوت چه کنم؟!
با زخم پهلوت چه کنم؟!
دارم میمیرم که برات
عبای من شد تابوت چه کنم؟!
پاشو عصای دستم، که دشمنم شاده
هرگوشهی این صحرا، تن تو افتاده
من صد علی خواسته بودم، خدا بهم داده
حالمو میبینی پسرم
پیش تو مثله محتضرم
چه جوری تنت رو ببرم تا حرم
(ولدی ولدی علی)
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 05 - Abozar Biukafi - PishZamine.mp3
2.84M
#پیشزمینه #همخوانی
#دم_آغازین #دم_پایانی
چه خوش بوَد زندگیِ در هوای تو
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
چه خوش بوَد عاقبتِ خیر هرکسی
که جان دهد پای تو و روضههای تو
تا خونبهای تو، باشد خدای تو
درمان هر غم است، اشک عزای تو
اشکِ در داغ حسین نزد خدا میماند
خانهی دوست تو را سوی خودش میخواند
خانهی دوست کجاست؟! کربلا
کربلا مأمن انبیاء
مرد این جادهای؟! ای رفیق
پابهپای شهیدان بیا
کربلا کربلا، کربلا
شاعر و نغمهپرداز: #امیرحسن_سالاروند
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Moharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh H-AliAkbar A.mp3
13.27M
#روضه
#حضرت_علیاکبر_ع
قبل رفتن سری به حرم بزن
سری به خیمهی عمه هم بزن
هی از این خیمه به اون خیمه برو
جلوی چشام یه کم قدم بزن
چجوری راهی مقتلت کنم؟!
به خدا باید محولت کنم
من هنوز از دیدنت سیر نشدم
کاش میشد یه کم معطلت کنم
اگه قد و قامتت رشید شده
همه محاسنم سفید شده
راه کشتن حسینو میدونن
تو شهید شی پدرت شهید شده
خدایا پیمبرم داره میره
اشک چشم خواهرم داره میره
همه اهل حرم دارن میگن
آخ علی اکبرم داره میره
یکی شمشیر روی بازوت میزنه
یه نفر پنجه به گیسوت میزنه
مادرت فاطمه رو صدا نزن
نیزهدار نیزه به پهلوت میزنه
بمیرم محاصره شده تنت
خیلی محتاج زره شده تنت
تو خودت گرهگشای عالمی
پس چرا گرهگره شده تنت؟!
چقدر از بدنت خون اومده
پسرم پاشو باباجون اومده
نگاه کن این اولین بارِ علی
عمه از خیمهها بیرون اومده
شاعر: آقای #آرش_براری
[شب هشتم #محرم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳]
کانالمتناشعارمداحیهایحاجابوذربیوکافی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#روضه_امام_حسین( علیه السلام )
#حاج_حیدر_خمسه🎤
« يارالی » یعنی :
همه جایِ بدنت زخمی بود
ذره ذره ی تنت
زخمی بود
حتي كُنجِ دهنت
زخمي بود
( آی يارالی ... )
آخرش كار رو به شمر
مُحوَّل كردن
يامظلوم ، يامظلوم
تو رو با خنجرِ كُند
مُعطَّل كردن
يامظلوم ، يامظلوم ...
يارالی یعنی :
نيزه رو نيزه زدن ، نامردا
همه با هم اومدن ، نامردا
همه با لگد زدن ، نامردا
به تو پيشِ مادرت
جسارت كردن
يامظلوم ، يامظلوم
به تو با ضربه ي پا
جسارت كردن
يامظلوم ، يامظلوم
( نمي دونم از كجا روضه بخونم ؟ شبِ عاشوراست ... )
داغ یعنی ، جوانِ رعنایت
تشنه لب ، رویِ خاک
جان بدهد
نانجيبي ميانِ سينه ي او
نيزه اش را
تكان تكان بدهد
( حسيیین ... اگه راه داشت ، امشب و فردا ، یه صدقه برا امام زمان کنار بزارید ... ، به خدا قلبِ آقا در فشار است ، تو هم امشب نبايد ساكت باشي ، بايد بهم بريزي ... )
بدونِ آب
بُريدن حنجرِ او را
كِشانده اند به گودال
مادرِ او را
عصا زدن به او پيرمردها
بلكه در آورن
نَفَس هاي آخرِ او را
بزار روضه بخونم : هلال ميگه اومدم دَمِ گودال ، ديدم صدای خس خسِ نفس هاش مياد ، سپرم رو آب كردم ، اومدم گودال ، ديدم شمر داره بيرون مياد ، سر تا پاش خونيه ، كجا ميري هلال ؟ آب مي برم براش ، يه لبخندِ بدي زد ، گفت : دير اومدي ... ، الان سيرابش كردم ، گفتم : تو كه كارِ خودت رو كردي ، چرا دست و پات ميلرزه، گفت : هلال ! داشتم مي بريدم ، صدايِ ناله ي زني رو شنيدم ، داد ميزد : " بُنَیَّ ! قَتَلُوکَ ، ذَبَحُوكَ وَ مِنْ الْمَاءِ مَنَعُوک" .... عرضم تمام ، شبِ آخرِ ، مُزدم رو بگيرم ...
هر كي هرچي شد
داره مي بَره
يكي داره پيرُهَنِ
پاره مي بَره
زينب ميگه واي
از دلِ رباب ، زيرِ عباش
حرمله گهواره مي بَره
مادرت بميره ،
نبينه انگشتر نداري
خودم رو رسوندم ،
كسي نگه مادر نداري
آه ! غريبِ مادرحسين
دير اومد زينب ،
تا به پيشِ تو
افتاده بود
توو پنجه هاي شمر،
ريشِ تو ...
كارِ دنيارو ،
مي بيني داداش
بايد ببوسم
رگ هايِ ريش ريشِ تو
گفتم كه بلند شو
از رو سينه اش
جواب نداد
خدا خدا كردم
رقيه از خيمه در نياد
اگه يه دونه از شما نگران باشيد كه زن و بچه هاتون حال و اوضاعشون خوب نيست ، درنگ نمي كني ، بدو ميري ميگي به زن و بچه ام برسم ... شمرِ نانجيب داشت كارش رو مي كرد ، اباعبدالله حواسش به خيمه ها بود ، زير چشمي خيمه ها رو نگاه مي كرد ، يهو داد زد : نيا...مگه نگفتم : نيا...با سپر ميزدن زينب را...
نگران کُشتنت ،
عزیزِ دلم ...
نگرانی که
حال ِ خوبی نیست
پیش چشمانِ
داغ دیده ی تان
موقعِ رقص و
پايِ كوبي نيست
همه ي مجلس ، دستات ، رو به آسمان ، صدات حرم برسه : حسين ...
#روضه_شب_دهم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها