eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
360 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🔳 🔳 ( 3) 🔻شیران دلیر کربلا را صلوات 🔻آن جمع خیام نینوا راصلوات 🔻برساقی لشکر و علمدار حسین 🔻تقدیم به نورچشم زهراصلوات (دعای فرج) 🔷السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ السلام علیک یا ابالفضل العباس یا ابالفضل 3 ⬅️یه مسیحی از تجارت تهران خدا فقط تو دنیا یه دختر بهش داده..تومور مغزی گرفته ..چند بار عمل کردن کاسه سرش و چند بار برداشتن دوباره گذاشتن.. یه شب گفتند آقا دیگه دخترت خوبشو نیست.. مادرش میگه گفتم نمی خوام بچم تو بیمارستان بمیره.. حالا که داره میمیره می خوام ببرم خونه خودم دستورات دینمون را براش پیاده کنم. ‏مسیحی ارمنی دخترش رو برمیداره میاره منزلش.. ⬅️پدر میگه من طاقت دیدن آب شدن بچه ها نداشتم از خونه زدم بیرون گفتم لحظه جون دادن بچه ام نباشم تو خیابونای تهران می رفتم یه مرتبه دیدم یه جایی زن صدا میاد (همراه کشش👇👇) ای باوفا (ابالفضل) 3 مشکل گشا (اباالفضل)3 یه پیرمردی رو دید گفت چه خبره.. پیرمرد گفت مگه مسلمون نیستی؟؟نمیدونی چه خبره؟؟ گفت من ارمنی هستم . ‏پیرمرد گفت حسین مارو می‌شناسی؟ گفتم بله.. ‏گفت عباسمونو چی؟؟ گفتم بله ابالفضل تونو می شناسم. ‏گفت این ضریحو ساختیم داریم میبریم کربلا رو قبر ابالفضل نصب کنیم.. امشب مهمان ماست .. اومدیم وداع کنیم. ‏ میگه ناخواسته کشیده شدم به سمت این ضریحی که میخواد بره کربلا ‏گفت شبکه‌هاشو دستم گرفتم ..صورتمو روش گذاشتم .. ‏⬅️ (اوج) گفتم یا ابالفضل.. آقا شنیدم خیلی به حسین ارادت داری..شنیدم خیلی حسینتو دوست داری‌آقا ‏ اومدم بگم تورو به جان حسینت قسم دخترم داره میمیره.. اگه واسطه بشی خوب بشه قسم میخورم مسلمان بشم.. ⬅️میگه گریه کردم سوار ماشین شدم اومدم خونه دیدم خونه شلوغه..خودمو آماده کرده بودم بهم تسلیت بگن.. از پله ها که بالا می رفتم همه نگاه می کردند گریه می کردم.. وارد که شدم دیدم دخترم تو اتاق داره راه میره ..تاچشمش به من افتاد صدا زد بابا کجا رفته بودی.. گفتم چطور بابا.. بابا من که افتاده بودم دونفر اومدن سمتم.. گفتن وقتش تمومه.. داشتن می بردند سمت آسمان.. ‏یه وقت یه آقای جلو راه اینا رو گرفت..فرمود ولش کنید..برش گردونید..( گفتن آقا وقتش تموم شده) ‏ فرمود باباش منو به حسینم قسم داده .. ‏گفت منو داشت برمی‌گردوند گفت ما به عهدمان عمل کردیم به بابات بگوبه عهدش عمل کند ‏میگه حرفهای دخترم که تموم شد..شروع کرد گریه کردن.. ‏بابا جان چرا داری گریه می‌کنی ‏(بابا حالا که حالت خوب شده چرا داری گریه میکنی) ‏(اوج)صدا زد بابا..گریه ام برای خودم نیست بابا ‏گریه ام برای اون آقاست ..بابا...نمیدونم آقای به این نازنینی چرا دست در بدن نداشت.. ✨سقای دشت کربلا( ابالفضل)3 ✨دستش شده از تن جدا( ابالفضل)3 ✨ای با وفا ابالفضل ✨مشکل گشا ابالفضل ✨درده دوا ابالفضل ان شاالله بری کربلا... وقتی برسی کربلا اولین گنبدی که نگاه می‌کنی گنبد آقات ابالفضله.. امروز کیا باابالفضل کار دارند.. اونایی که گرفتارند مریض دارند مشکل دارند کجا نشستند اونی که جوون داره التماس دعا داره کجا نشسته باب الحوائجه... آقایی که ارمنی هم بیاد در خونه اش ناامید بر نمیگرده (میدونید یعنی چی؟؟ یعنی میخواد بگه آی مردم عباس بی جوابت نمی‌زاره) جایی که ارمنی بی جواب بر نمی‌گرده ..مگه میشه گریه کنه حسین دست خالی برگرده مگه میشه گریه کنه مادرش زهرا بی جواب برگرده 🔘امروزخدا رو قسم بده به آبروی ابالفضل. اون آقایی که دستاشون ازبدن جدا کردند.. تیر به چشم نازنینش زدن.. عمود آهن به فرقش زدند.. همچین که از بالای مرکب با صورت رو زمین افتاد.. آقایی که هیچ وقت به امام حسین برادر نگفته بود صدا زد.. اخا ادرک اخا.. برادر برادرتو‌ دریاب امان امان آخ حسین اومد کنار بدن ابالفضل سر عباسشو به دامن گرفت گفت حسین جان.. پاکو کن چشمامو از خون ‏که تا بینم رخ زیبای بی جون (کارش داری؟؟) آخ طبیب‌ و باب حاجاتی ابالفضل علمدار رشیدم یا ابالفضل اگه برادر داری خدابرات نگه داره الهی پر پر شدن برادرو‌ نبینی الهی هیچ عزیزی دست وپا زدن عزیزشو نبینه.. چه گذشت به دل حسین.. گفت 💥جلوچشای من( پاتو نکش زمین)3 💥تو رو خدا پاشو یل ام البنین 💥 بدون تو چجوری من برگردم 💥خون دل از چشام میاد نم نم 💥خمیده میشه کمرم کم کم (داداش) 💥جواب زینب و خودت پاشو بده 💥از دم خیمه ها به اینجا زل زده 💥پاشو که آبروم داره میره 💥اگه پاشی علی نمی میره 💥رحمی بکن برادرت گیره (داداش) 💥باور نمیکنم 💥دستات جدا شده 💥خونی شده چشات 💥فرقت دوتا شده 💥تو رو به حق حیدر کرار 💥پاشو علم رو از زمین بردار 💥تا بچه هام نرن سرِ بازار (شاعر ؛ حامد شریف) (سجاد شرفخانی) هرچقدر ناله داری مریض داری جوون داری حاجتمندی گرفتاری سه مرتبه ناله بزن بگو ...
دعا کنید که سقا … پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عموعمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا…اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی … دعا کنید که سقا…پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمربنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه”اُطلُب لهذه الاطفال الماء” حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! “لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری”یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم میپاشه،فهمیدی چی گفتم؟من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند…رفت تو شریعه،مشکو پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛”فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء”آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که “ماء العَذب علی الظَمئا”ست برا آب فرات و آب دنیا نمیفروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟! “فرمی الماء”آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر ابالفضل میگرده،تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…” دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی مینویسد:مشکو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد… یارب مکن امید کسی را تو ناامید… تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: “فَوَقَف متحیرا” سرگردان،متحیر… دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده…یا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامو که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هرکاری کردم دست نداشتم تیرو دربیارم ،سرمو تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرو بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن…آی حسین… اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین”فَوَقَفَ مُنحَنیا…”زبون حال بگم: تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی رقیه مو میبرد عدو برا کنیزی… آی حسین
چشم به انتظار فرج: هفت آسمون تاره خدا عذا داره خالي شد از لاله فضاي گهواره يه بابا ميخونه لالاي علي اصغر يه مادر تو خيمه هي ميزنه بر سر واي واي امان از اين غربت چه تيغ براني چه ضبح آساني قربوني آخر چه طفل خنداني الهي بميره هرکي که نامرده تو حلق کبوتر سه شعبه گير کرده واي واي امان از اين غربت واي از غم اصغر بيچاره شد مادر جرمش فقط اين بود هم اسمي با حيدر تو کرب و بلا شد علي کشي آسون علي دست و پا زد همه شدن خندون واي واي امان از اين غربت
😭توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه كنی،نمی تونه كسی منع ت كنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبكاء،بكاءً شدیدا،😭😭 نیم نگاه و گوشه چشمی به ما داشته باش تا لحظات زندگانی مان را با آبِ حیات دین آبیاری کنیم.😭😭 ✋سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان آن کسی که برای برادرش ازجان خود گذشت، آن کس که از دیروزش برای فردایش گذشت، آن که فداییِ برادر، مراقب او، تلاشگر برای رساندن آب به او و کسی که دست‌هایش بُریده شد بود. خداوند قاتلانش، یزیدبن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند! آوازه دلاورمردی هاى حضرت عباس (ع) چنان در گوش عرب آن روزگار طنین افکنده بود که دشمن را بر آن داشت تا با اقدامى جسورانه، وى را از صف لشکریان امام جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن کلابی که از قبیله‌ام البنین سلام الله علیها بود، مأموریت یافت که به حضرت عباس (ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد. وی، در عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمه‌گاه امام حسین (علیه السلام) رفت و با صدای بلند فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟ امام حسین (علیه السلام) که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگر چه او فاسق است ولیکن با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد. حضرت عباس (ع) به همراه سه تن از برادرانش (عبدالله، جعفر و عثمان) در نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت: شما خواهر زادگان منید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعله‌های جنگ برافروخته می‌گردد و از یاران حسین بن علی (ع) کسی زنده نمی‌ماند. من برای شما امان نامه‌ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید، مشروط بر اینکه از یاری برادرتان حسین (ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید. حضرت عباس (ع) که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو.‌  ای دشمن خدا! ما را فرمان می‌دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می‌دهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟ شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان‌ام البنین (س)، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمه‌گاه خویش برگشت. عصر عاشورا، پس از شهادت اصحاب و ياران، حضرت عباس عليه السلام تنهايي و بي كسي امام را نتوانست تحمل كند. محضر امام(ع) رسيد و رخصت ميدان رفتن و جانفشاني خواست و عرضه داشت : برادر جان! اجازه ميدان مي دهي؟ امام حسين(ع) گريه شديدي كردند و فرمودند: برادر! تو پرچمدار مني. عباس(ع) عرض كرد: «سينه ام تنگي مي كند و از زندگي سـير گشتـه ام.» امام(ع) فرمودند: مقداري آب براي اين طفلان تهيه نما. جناب قمر بني هاشم(ع) مشك به دوش گرفت و روانه ميدان شد. با سپاه حريف، درباره آوردن آب به خيمه ها سخن گفت. وقتي از آن ها مأيوس شد، نزد امام(ع) بازگشت و طغيان و سركشي دشمن را به عرض رسانيد. در اين حال صداي العطش كودكان فضاي خيمه ها را پر كرده بود. سقّا نگاهي به چهره معصوم كودكان انداخت و بدون تأمل سوي شريعه فرات برگشت و به نگهبانان شريعه حمله كرد و جمع كثيري را كشت و وارد شريعه شد دست زير آب برد تا مقابل صورت آب را بالا آورد. «ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته» به ياد لبان خشكيده حسين و اهل بيتش افتاد و آب را برگرداند به شريعه. هنگام بازگشت، دشمن راه را بر او بست. حضرت براي محافظت از مشك به سمت نخلستان رفت و دشمن نيز به دنبالش. از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند از هر طرف تير و نيزه به سمتش پرتاب مي كردند، تا اينكه زره از انبوه تيرها همچون خار پشت به نظر مي رسيد. ابرص بن شيبان دست راست حضرت را قطع نمود، حضرت مشك را به دوش چپ انداخت و با دست چپ جنگيد و اين گونه رجز خواند: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني»،به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من از حمايت از دينم دست بر نمي دارم. در اين هنگام دست چپ حضرتش را حكيم بن طفيل از مچ قطع كرد. مشك را به دندان هاي مبارك گرفته سعي مي كرد آب را به خيام برساند. لذا خود را به روي مشك انداخت. در اين حال دشمن تيري به چشم و تيري به مشك زد، حكيم بن طفيل با گرزي آهنين فرق مبارك را نشانه گرفت و ضربتي وارد کرد و او را بر زمين انداخت. عباس(ع) عرضه داشت: «يا ابا عبد الله عليك مني السلام»، اي اباعبد الله بر تو سلام، مرا درياب. امام خود را به نعش برادر رسانيد، وقتي قمربني هاشم در بالين امام حسين(ع) جان سپرد، حضرت فرمودند: «الان انْكَسَر ظَهري»، عباسم الآن كمرم شكست و چاره ام از هم گسست..
1_6053301811.mp3
5.42M
دوباره دارم هوای دیدن کربلا  بِاَبیٖ اَنْتَ وَ اُمّیٖ یا شَهیدَ البُکاء  پرچم سیاه گنبدو میبینم  میام‌و تو خیمه‌ی عزات میشینم  ای دین من حسین ای آیینم  سلام ای تمام امیدم حسین  سلام ای پناه دو عالم حسین  سلام ای عزیز دل فاطمه  سلام ای شهید محرم حسین  «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»  رسیدم دوباره به ماه غمت یاحسین  پوشیدم مشکی به زیر پرچمت یاحسین  به پای منبر روضه‌هات میشینم  میزنم با اذن مادرت به سینه‌م  میده چای روضه تسکینم  تو که سنگ صحرا رو دُر می‌کنی  دوتا دست خالی‌مو پُر می‌کنی  اسیر هواهای نفسم شدم  ولی میدونم من رو حُر می‌کنی  «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»  کاشکی با شور حسینی متلاطم بشم  اربعین برا زیارتِ تو عازم بشم  کی میگه پرچم تو روی زمینه  باید این حماسه رو جهان ببینه  عشقت آقا شکوه آفرینه  به پا کرده تو دنیا محشر حسین  ببینید چقدر داره لشکر حسین  چی میشه کنار عمودِ سلام  بخونیم سلام خدا بر حسین  «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»  علت جوشیدن چشمه‌ی چشمام تویی  توی این تلخی و شیرینی دنیام تویی  خدا رحمت کنه اون قدیمیا رو  به ما یاد دادن آخه این کیمیا رو  نام حسین و یاد کربلا رو  قسم به کتیبه قسم به عَلَم  قسم میخورم به غبار حرم  اگه تو ازم راضی باشی حسین  خدا هم دیگه راضی میشه ازم  «امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر»
لقب باب الحوائج را از عباس نمى گيريم در کتاب معجزات و کرامات ائمه ى اطهار عليهم السلام صفحه ى 53 تأليف مرحوم آقا ميرزا هادى خراسانى آمده است که: چنين فرمود عالم ربانى شيخ مرتضى آشتيانى، از استادش حجت الاسلام حاج ميرزا حسين خليلى طهرانى«اعلى اللّه مقامه» که گفت: شيخ جليل و که با همديگر در درس «صاحب جواهر» حاضر مى شديم به ما گفت که يکى از تجار که رئيس خانواده ى «آل کبه» در زمان خود بود، پسر جوانى داشت و مادرش علويه محترمه بود و همين يک فرزند را داشتند، اين جوان در کربلا مريض شد و به قدرى حال او سخت شد تا به حال مرگ و احتضار افتاد، و فوت کرد و چشم و پاى او را بستند، مادر آن جوان به حرم مطهر حضرت اباالفضل عليه السلام مشرف شد و از کليددار آستانه خواهش کرد که اجازه بدهد شب را تا صبح در حرم بماند، نخست کليددار قبول نمى کرد ولى وقتى علويه خود را معرفى کرد و گفت: پسر من محتضر است و چاره اى جز توسل به حضرت باب الحوائج ندارم، کليددار قبول کرد و به مستخدمين دستور داد علويه را در حرم بگذارند بماند. شيخ جليل گوينده مى فرمايد: همان شب من مشرّف به کربلا شدم و ابداً از جريان حال تاجر «آل کبه» و بيمارى فرزندش اطلاعى نداشتم، در همان شب خواب ديدم که مشرف به حرم سيدالشهدا عليه السلام شدم، از طرف مرقد حبيب بن مظاهر عليه السلام وارد شدم، ديدم حضرت رسول صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام بر تخت نشسته اند، در آن اثناه ملکى پيش رفت و عرض کرد: السلام عليک يا رسول اللّه يا خاتم النبيين پس عرض کرد: حضرت باب الحوائج اباالفضل عرض مى کند، يا رسول اللّه علويه عيال حاجى آل کبه پسرش مريض است به من متوسل شده، شما به درگاه الهى دعا کنيد که حق سبحانه تعالى او را شفاء عطا فرمايد، حضرت ختمى مرتبت دست به دعا برداشتند، بعد از لحظه اى فرمودند: موت اين جوان مقدّر است، ملک برگشت، بعد از لحظه اى ديگر ملک ديگرى آمد و سلام کرد، پيغام به همان قسم آورد. دو مرتبه حضرت رسالت مآب دست به دعا و روى به درگاه باري تعالى کردند، پس از لحظاتى سر فرود آوردند، فرمودند: مردن اين جوان مقدّر است، ملک برگشت، شيخ فرمود: ناگاه ديدم ملائکه ى حاضر در حرم يک مرتبه به جنبش آمدند، ولوله و زلزله در آنها افتاد، گفتم: چه خبر شده، چون نظر کرديم ديدم حضرت اباالفضل عليه السلام خودشان تشريف آوردند با همان حالت وقت شهادت در کربلا، حضرت عباس عليه السلام پيش آمد و عرض کرد: السلام عليک يا رسول اللّه السلام عليک يا خيرالمرسلين. علويه اى توسل به من کرده و شفاى فرزندش را از من مى خواهد شما به درگاه کبريايى عرض نماييد که يا شفاى اين جوان را عنايت فرمايد و يا آنکه مرا باب الحوائج نگويند و اين لقب را از من بردارند، چون آن سرور اين سخن را به خدمت پيغمبر اطهر صلى الله عليه و آله عرض داشت، ناگاه چشم مبارک آن حضرت پر از اشک شد، روى مبارک به حضرت امير عليه السلام نمود، فرمود: يا على!! تو هم در دعا با من همراهى کن، هر دو بزرگوار روى به آسمان نموده و دست به دعا برداشتند، بعد از لحظه اى ملکى از آسمان نازل گرديد و به خدمت حضرت رسالت مآب مشرّف شده، سلام نمود و سلام حق سبحانه و تعالى را ابلاغ نمود، عرض کرد، حق متعال مى فرمايد: لقب «باب الحوائج» را از عباس نمى گيريم و او تا قيامت باب الحوائج است و جوان را شفا عطا فرموديم. شيخ راوى که اين خواب را ديده، مى گويد: فوراً از خواب بيدار شدم، چون اصلاً خبرى از اين قضيه نداشتم، بسيار تعجب نمودم، روانه به سمت خانه ى حاجى آل کبه شدم. چون وارد خانه شدم پدر آن جوان را ديدم راه مى رود ميان خانه و بر سر و صورت مى زند و جوان را در اطاقى تنها گذاشته اند، زيرا مرگش محقق و محسوس بود، و چشم و انگشت پاهاى او را بسته بودند، به حاجى گفتم: تو را چه مى شود؟ گفت: ديگر چه مى خواهى بشود، دست او را گرفتم، گفتم: آرام بگير و بيا همراه من، پسرت کجاست؟ حق تعالى او را شفا داد و ديگر خوفى و خطرى بر او نيست، تعجب کرد، به اطاق بيمارى که چند دقيقه بود مرگ او را ربوده بود، وارد شديم، ديدم به قدرت کامله ى الهيه جوان نشسته است و مشغول باز کردن صورت خود مى باشد، پدرش که اين حالت را ديد دويد و او را بغل گرفت، جوان صدا زد که گرسنه ام غذا بياوريد، چنان مزاجش رو به بهبودى مى رفت گويا ابداً مرض و المى او را عارض نگرديده است. (كرامات حضرت عباس عليه‏السلام ص 27)
🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات 🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من
*روضه اسارت 😭😭😭 *چنان مرغ شکسته پر و بالم* *غمت یک ساعته کرده هلالم* *(اینا ناله های زینبن)* *چنان مرغ شکسته پر وبالم* *غمت یک ساعته کرده هلالم* *داداش زِبس داغت سنگینه عزیزم* *تمام دشت می گرید به حالم* *◾وقتی از آقا امام زمان سوال شد آقا کدوم مصیبت جدت دردناکه که فرمودی برای آن مصیبت اگه خون گریه کنم کمه، آن بزرگوار فرمود: همه ی مصیبت جدم سخت و سنگین و درناکن،گفتن آقا اون مصیبت که فرمودی اگه اشکم خشک بشه خون گریه میکنم ، تا آقا اینو شنید اشکاش سرازیر شد، فرمود: همه ی مصیبت های جدم دردناکه اما امان از مصیبت اسیری عمه ام زینب😭😭😭* *وقتی روز یازدهم محرم بی بی زینب همه ی زن و بچه ها رو سوار بر محمل کرد بمیرم نوبت به خودش رسید کسی نبود خودشو کمک کنه تا سوار بر محمل بشه ، هر چه دور و برشو نگاه کرد محرمی پیدا نکرد یه نگاه انداخت به قتلگاه صدا زد حسینم عزیزم ببین دارن خواهرتو به اسیری میبرن، یه نگاه انداخت به علقمه ،داداش عباسشو صدا زد یادش اومد روز دوم محرم وقتی وارد سرزمین کربلا شد همه ی محرم ها دور و برش بودن یکی رکاب محملو گرفته بود ، یادش اومد عباس زانو خم کرد خواهر رو پیاده کرد، صدا زد عباس جان بیا ببین دور وبر خواهرت یه مشت نامحرمه بیا خواهرتو دارندبه اسیری میبرن، آی بمیرم با هر سختی بود خودشو سوار کرد، کاروان از گودال عبور کرد ،اهلبیت امام حسین با بدنهای پاره پاره داغِ دلشان تازه شد، از بالای محمل وداع کردن چند قدمی نگذشته بودن نتونستن تحمل کنن پیاده شدن هر کسی نعش عزیزی رو بغل گرفت زینب کجا رفت؟ رفت گودال قتلگاه کنار نعش برادر، آی قربون دردهای دلت ای دختر علی* *داداش اومدم بگم دارن منو میبرن اسیری اومدم خداحافظی کنم ، خداحافظی هم رسمی داره برادر، رسمش روبوسیه ، اما برادر یه جای سالمی در بدن نداری تا بوسه زنم😭😭😭* *سر به بدن نداری تا صورتت رو بوسه بزنم ، چه کرد این خواهر داغ دیده آی بمیرم خم شد لباشو گذاشت روی رگهای بریده ی حسین رگهای بریده رو بوسه زد* *بوسیدم آنجایی که مادرم نبوسید* *بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید* *آه اومدن زینب رو با تازیانه از کنار نعش برادر جدا کردن همه را سوار کرد با چه سختی خودشو سوار کرد، کاروانِ اُسرا حرکت به راه افتاد ، زینبی که با حسین به کربلا آمده بود حالا باید با سرِ حسین برگرده ، زینب از روی محمل نگاش به گودل قتلگاهه دل از برادر نمی کنه ، همچنان از روی محمل روضه میخونه و خداحافظی میکنه😭😭😭* *خداحافظ ای برادر زینب* *شده روی محمل روضۂ زینب* *«الا لعنة الله علی القوم ظالمین»*
حضرت ابوالفضل ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دعا_کنید_که_سقا دعا کنید که سقا … پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … میخوای بشنوی؟نمیتونی بشنوی،تازه عموعمو گفتنشونم نمیشنوی چه برسه به واعطشا…اگه واعطشاشون رو بشنوی بیچاره میشی … دعا کنید که سقا…پاش برسه به دریا ۲ مشکو پرازآب کنه،بیاره تو خیمه ها عمو عمو ابالفضل … ابی عبدالله هرجوری بود اجازه داد قمربنی هاشم بره میدان؛ اما تعبیر حسین اینه”اُطلُب لهذه الاطفال الماء” حالا که میخوای بری،برو فقط برای این بچه ها آب بیار،یه جمله هم بهش فرمود،!فرمود:عباس من! تو پرچمدار منی! “لَقَد مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری”یعنی اگه تو زمین بخوری لشگرم از هم میپاشه،فهمیدی چی گفتم؟من نمیدونم این جمله رو لشگر دشمن شنید یا نه! جایی ننوشتن اما همه حسین رو رها کردند،دنبال عباس رفتند،یه جا گیرش بندازند…رفت تو شریعه،مشکو پر از آب کرد،با چه هیبت و غروری آبی که تو دستش پر کرده بود مرکبش بنوشه،مرکبش نوشید؛”فذکر عطش الحسین فرمی الماء علی الماء”آب رو روی آب ریخت که همه بدونند من این آقام رو که “ماء العَذب علی الظَمئا”ست برا آب فرات و آب دنیا نمیفروشم،کی گفته که من میخواستم آب بنوشم؟! “فرمی الماء”آب رو پرتاب کرد،که اگه آب هم به خیالش این توهم رو کرد،از این دستا یه سیلی بخوره،تو هنوز عباس رو نشناختی! نانجیب تو مهریه ی مادر حسینی! تو معرفت نداشتی اما من که مثل تو نیستم! تا قیامت این آب از خجالت و شرمندگی حول قبر ابالفضل میگرده،تو سرداب اونایی که رفتن میدونن؛تا قیامت طواف میکنه،آقا مرا ببخش من نشناختم تورو؛یه توجهی به من کن!سوار مرکب شد،یا صاحب الزمان! نوشته اند چهار هزارتیرانداز کمین کردند؛اگر یک صدم این تیرها بهش خورده باشه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…” دستاشو که قطع کردند،مرحوم علامه مجلسی مینویسد:مشکو به دندان گرفت؛هنوز داره به سمت خیمه ها میاد… یارب مکن امید کسی را تو ناامید… تا تیر به مشک آب خورد نوشته اند: “فَوَقَف متحیرا” سرگردان،متحیر… دست نداره که بجنگه،آب نداره که به خیمه ها برگرده…یا صاحب الزمان! بذار من روضه رو از زبان خودش بخوانم:مرحوم آشیخ محمدعلی خراسانی واعظ تو حرم خود عباس منبر رفت فقط یه گوشه از روضه رو اشاره کرد،اون گوشه ای که فرمود:تیر به چشمش زدند،اومد پایین مرحوم آسید ابراهیم قزوینی امام جماعت حرم عباسه گفت:آشیخ محمدعلی اشکم رو درآوردی؛دلم رو آتش زدی،اما این روضه ای که سندش ضعیفه رو نخون؛اومد منزل؛شب تو عالم رویا خود حضرت رو زیارت کرد، حضرت فرمود:آسید ابراهیم مگه تو کربلا بودی که بفهمی ضعیفه یا نه! حالا روضه رو خود عباس خوند؛فرمود:آسید ابراهیم!دستامو که بریدن،به مشکم که تیر زدن؛یه تیر به چشمم زدن؛هرکاری کردم دست نداشتم تیرو دربیارم ،سرمو تکون دادم این تیر از چشمم بیرون نیامد عمامه از سرم افتاد؛این زانوم رو آوردم بالا،تیرو بین زانوهام بذارم بلکه بتونم بیرون بیارم،چنان با عمود آهن به فرقم زدن…آی حسین… اومد کنار بدن برادر(فاطمه جان شاهد باش اینا همونایین که پیغمبر فرمود: مثل مادر بچه مرده زار میزنند)سی هزار نفر دارن نگاه میکنند؛دیدند حسین”فَوَقَفَ مُنحَنیا…”زبون حال بگم: تو مثل جون عزیزی،اگر که برنخیزی رقیه مو میبرد عدو برا کنیزی… آی حسین …
❣﷽❣ 🔳 🔳 ( 3) 🔻شیران دلیر کربلا را صلوات 🔻آن جمع خیام نینوا راصلوات 🔻برساقی لشکر و علمدار حسین 🔻تقدیم به نورچشم زهراصلوات (دعای فرج) 🔷السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ السلام علیک یا ابالفضل العباس یا ابالفضل 3 ⬅️یه مسیحی از تجارت تهران خدا فقط تو دنیا یه دختر بهش داده..تومور مغزی گرفته ..چند بار عمل کردن کاسه سرش و چند بار برداشتن دوباره گذاشتن.. یه شب گفتند آقا دیگه دخترت خوبشو نیست.. مادرش میگه گفتم نمی خوام بچم تو بیمارستان بمیره.. حالا که داره میمیره می خوام ببرم خونه خودم دستورات دینمون را براش پیاده کنم. ‏مسیحی ارمنی دخترش رو برمیداره میاره منزلش.. ⬅️پدر میگه من طاقت دیدن آب شدن بچه ها نداشتم از خونه زدم بیرون گفتم لحظه جون دادن بچه ام نباشم تو خیابونای تهران می رفتم یه مرتبه دیدم یه جایی زن صدا میاد (همراه کشش👇👇) ای باوفا (ابالفضل) 3 مشکل گشا (اباالفضل)3 یه پیرمردی رو دید گفت چه خبره.. پیرمرد گفت مگه مسلمون نیستی؟؟نمیدونی چه خبره؟؟ گفت من ارمنی هستم . ‏پیرمرد گفت حسین مارو می‌شناسی؟ گفتم بله.. ‏گفت عباسمونو چی؟؟ گفتم بله ابالفضل تونو می شناسم. ‏گفت این ضریحو ساختیم داریم میبریم کربلا رو قبر ابالفضل نصب کنیم.. امشب مهمان ماست .. اومدیم وداع کنیم. ‏ میگه ناخواسته کشیده شدم به سمت این ضریحی که میخواد بره کربلا ‏گفت شبکه‌هاشو دستم گرفتم ..صورتمو روش گذاشتم .. ‏⬅️ (اوج) گفتم یا ابالفضل.. آقا شنیدم خیلی به حسین ارادت داری..شنیدم خیلی حسینتو دوست داری‌آقا ‏ اومدم بگم تورو به جان حسینت قسم دخترم داره میمیره.. اگه واسطه بشی خوب بشه قسم میخورم مسلمان بشم.. ⬅️میگه گریه کردم سوار ماشین شدم اومدم خونه دیدم خونه شلوغه..خودمو آماده کرده بودم بهم تسلیت بگن.. از پله ها که بالا می رفتم همه نگاه می کردند گریه می کردم.. وارد که شدم دیدم دخترم تو اتاق داره راه میره ..تاچشمش به من افتاد صدا زد بابا کجا رفته بودی.. گفتم چطور بابا.. بابا من که افتاده بودم دونفر اومدن سمتم.. گفتن وقتش تمومه.. داشتن می بردند سمت آسمان.. ‏یه وقت یه آقای جلو راه اینا رو گرفت..فرمود ولش کنید..برش گردونید..( گفتن آقا وقتش تموم شده) ‏ فرمود باباش منو به حسینم قسم داده .. ‏گفت منو داشت برمی‌گردوند گفت ما به عهدمان عمل کردیم به بابات بگوبه عهدش عمل کند ‏میگه حرفهای دخترم که تموم شد..شروع کرد گریه کردن.. ‏بابا جان چرا داری گریه می‌کنی ‏(بابا حالا که حالت خوب شده چرا داری گریه میکنی) ‏(اوج)صدا زد بابا..گریه ام برای خودم نیست بابا ‏گریه ام برای اون آقاست ..بابا...نمیدونم آقای به این نازنینی چرا دست در بدن نداشت.. ✨سقای دشت کربلا( ابالفضل)3 ✨دستش شده از تن جدا( ابالفضل)3 ✨ای با وفا ابالفضل ✨مشکل گشا ابالفضل ✨درده دوا ابالفضل ان شاالله بری کربلا... وقتی برسی کربلا اولین گنبدی که نگاه می‌کنی گنبد آقات ابالفضله.. امروز کیا باابالفضل کار دارند.. اونایی که گرفتارند مریض دارند مشکل دارند کجا نشستند اونی که جوون داره التماس دعا داره کجا نشسته باب الحوائجه... آقایی که ارمنی هم بیاد در خونه اش ناامید بر نمیگرده (میدونید یعنی چی؟؟ یعنی میخواد بگه آی مردم عباس بی جوابت نمی‌زاره) جایی که ارمنی بی جواب بر نمی‌گرده ..مگه میشه گریه کنه حسین دست خالی برگرده مگه میشه گریه کنه مادرش زهرا بی جواب برگرده 🔘امروزخدا رو قسم بده به آبروی ابالفضل. اون آقایی که دستاشون ازبدن جدا کردند.. تیر به چشم نازنینش زدن.. عمود آهن به فرقش زدند.. همچین که از بالای مرکب با صورت رو زمین افتاد.. آقایی که هیچ وقت به امام حسین برادر نگفته بود صدا زد.. اخا ادرک اخا.. برادر برادرتو‌ دریاب امان امان آخ حسین اومد کنار بدن ابالفضل سر عباسشو به دامن گرفت گفت حسین جان.. پاکو کن چشمامو از خون ‏که تا بینم رخ زیبای بی جون (کارش داری؟؟) آخ طبیب‌ و باب حاجاتی ابالفضل علمدار رشیدم یا ابالفضل اگه برادر داری خدابرات نگه داره الهی پر پر شدن برادرو‌ نبینی الهی هیچ عزیزی دست وپا زدن عزیزشو نبینه.. چه گذشت به دل حسین.. گفت 💥جلوچشای من( پاتو نکش زمین)3 💥تو رو خدا پاشو یل ام البنین 💥 بدون تو چجوری من برگردم 💥خون دل از چشام میاد نم نم 💥خمیده میشه کمرم کم کم (داداش) 💥جواب زینب و خودت پاشو بده 💥از دم خیمه ها به اینجا زل زده 💥پاشو که آبروم داره میره 💥اگه پاشی علی نمی میره 💥رحمی بکن برادرت گیره (داداش) 💥باور نمیکنم 💥دستات جدا شده 💥خونی شده چشات 💥فرقت دوتا شده 💥تو رو به حق حیدر کرار 💥پاشو علم رو از زمین بردار 💥تا بچه هام نرن سرِ بازار (شاعر ؛ حامد شریف) (سجاد شرفخانی) هرچقدر ناله داری مریض داری جوون داری حاجتمندی گرفتاری سه مرتبه ناله بزن بگو ...
hoseynkhani_roghaye.mp3
4.2M
|⇦•من یه کبوتر بچه ... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم‌ محرم به نفس کربلایی جواد حسینخانی 🖤🖤🖤 من یه کبوتر بچه ام ‌بال منو نبندید خیلی کوچیکه دل من به اشک من نخندید «بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه» از روی نی گریه نکن به حال پیرهن من اگه رو نی خسته شدی بیا رو دامن من «بابا،بابا،بابا، دیگه گوشواره به گوشم بابا جون جا نداره شامیا به من میگن رقیه بابا نداره اگه بابام بیاد پیشم سرشو میزارم روی سینه دست میزارم روی گوشام بابام گوشامو نبینه» با اشک چشمام میشورم خاکسترای روتو عمه یادم داد ببوسم زخمِ رگ گلوتو سوره یوسف بخونید گمشده پیدا شده قرآن نخون ای بابا جون زخمِ لبت وا شده کی سنگ زده رو پیشونیت راه نگاتو بسته ای بابای مهربونم کی ابروتو شکسته «بابام حسین غریبه بابام حسین غریبه»
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️متن روضه حضرت‌_رقیه_سلام‌_الله_علیها ❤️بانوای،،حاج آرمین غلامی بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را که احترام کند مرجع سه‌ساله‌ی ما را هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی که گوش کس نشنیده‌ست آه‌وناله‌ی ما را بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی که دست لطف تو پر می‌کند پیاله‌ی ما را بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را ادامه زمزمه 👆👆👆 سبک: خدا مادرم را کجا می‌برند بیا عمه زینب کفن کن مرا کفن با همین پیرهن کن مرا در این کنج ویران دهم جان به جانان غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم غریبم غریب(۲) سفرنامه ی من شده خواندنی شدم کنج ویرانه من ماندنی من و کنج ویران تو و این اسیران غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم، غریبم غریب(۲) الا همسفرها حلالم کنید همه گریه امشب به حالم کنید مه نور عینم یتیم حسینم غریبم غریب غریبم غریبم غریبم غریبم غریبم غریب(۲) رقیه(س) علیک  یا بنت  رسوالله یا رقیه یا بنت ابی عبد الله سلام ما به زهرای سه ساله بر آن طفلی که دارد آه و ناله بی بی جان  سلام  برآن صورت سیلی خورده ات سلام ما بر آن زانو های خسته ات سر سفره بی بی حضرت  رقیه س  نشستی  صداش بزن  اگر تمام غمهای عالم به دلت هست  بگو یا  رقیه یارقه یارقیه 😭 اگر مریض داری درد داری  اگر خدای ناکرده دکتر جواب کرده داری 😭 اگر همه درها ی عالم به رویت بسته شد از همه جا نا امید شدی بیا در خانه  بی بی رقیه 😭 آی دلشکسته ها کجای مجلس نشستی؟ بگو بی بی جان من جایی رو ندارم برم  آمدم در خانه شما  نا امیدم نکن بی بی جان سر سفره بی بی رقیه نشستی از دل صداش بزن بی بده مراد ما غم بده نجات ما (۳) بنت الحسین رقیه جان دخیلم ای خانم بی خانمان دخیلم 🌾🌾 بی بی بده  مراد ما @ از غم بده نجات ما دست من و دامان تو رقیه درد من و درمان تو رقیه 🌾🌾 بی بی بده مراد ما از غم بده  نجات ما ای  عا شقان مدفن رقیه بگیرید امروز دامن رقیه بادست های کوچکش کند باز صد ها گروه از درد ها رقیه 🌾🌾 امروز همه  دست توسل به دامن سوخته بی بی رقیه بگیریم  امروز همه یتیم نوازی کنن  خدا کنه یتیمی در این مجلس نباشه 😭 اخی 😭 چقدر خدا سفارش  یتیمارو به پیغمبرش کرد  یا رسوالله اگر کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه می نویسه امروز نمیدونم به چه نیتی تو این مجلس اومدی  اما می دونم خوب دری اومدی خوب جایی رو اومدی اخه می گن خدا تو دلهای شکسته است امروز اومدی در خانه یه دختر یتیم بی بابا  او مدی در خانه  یه دختری که بی برادر شده یه دختری که بی عمو شده محرم نداره 😭 حالا ا گه  دلت آماده شد اگه دلت شکست  یادت باشه  خدا دعای دلشکسته رو  چشم گریان را بیشتر اجابت می کنه اگه دلت شکست برا  امام زمانت دعا کن 😭 برا مریض ها دعا کن امروز دامن سه ساله امام حسین  را بگیر  نگاه به دستهای کوچکش نکنیا  به خدا با دستهای خسته اش گره های  بزرگی را بار کرده آی مریض دار ها آی جوون دار ها آی آبرو دار ها 😭 بگو رقیه جان من جایی رو ندارم  آمدم در خانه شما به امیدی نا امیدم نکن آخی 😭 قربان دل شکسته ات  بی بی سه ساله دلهارو روانه خرابه شام کنید  الهی هیچ  دختری چشم انتظار باباش نباشه آخی فدای آن سر از بدن جدات بشم  یا ابا عبد الله  آخی بمیرم برات رقیه جان  نیمه شب بهانه باباشو گرفت خیلی گریه کرد هرچه کردن آروم نشد صدا رسید بگوش یزید  گفت چه خبره خرابه گفتن دختر حسین بهانه باباشو گرفته  دستور داد سر بریده باباشو براش ببرند  سر بریده ر میان طبقی گذاشتند وارد خرابه کردن مقابل رقیه گذاشتند  صدا زد عمه  جان من که طعام نمی خواستم  من بابام را می خوام  با اون دستای کوچکش  روپوشو رو عقب زد دید این سر آشناست  این سر بریده باباست  سر بابا رو به سینه چسباند آی ناله دار ها کجای عالم رسم است برای دختری که داغ پدر دیده سر بریده پدرش رو برایش ببرند شروع کرد با سر بریده سخن گفتن با چه کسی محاسنت را به خون سرت خضاب کرد؟ با با چه کسی رگهای گردنت را برید بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد یه مرطبه دیدند صدای نازدانه خاموش شد آمدند جلو دیدند سر یک طرف رقیه یک طرف
التماس دعا داریم ✋ به اون کسایی که یواش یواش دارن ساکشونو جمع میکنن تا پیاده برن دست بوس آقا❤️ سلام عاشق😔✋ التماس دعا، ما رو هم فراموش نکنید... یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمن یا اباعبدالله(علیه السلام).... پایم که جامانده.... دلم را میفرستم به زیارت ارباب...💔 انگار که قسمت نیست.... چشمانم کربلایی شوند.... امسال هم دلم راهی کربلا میشود.... درآن زمین که پناه تمام عالم بود فقط برای من روسیاه جا کم بود؟؟؟😢 هان ای کسانیکه به زیارت مولایمان شرفیاب می شوید:: از قول جاماندگان اربعین به مولایمان بگویید:::: ای آقایی که قوانین عبور رادرمرزهابه هم میزنی وقانون عاشقی راحاکم میکنی ! کنارپل صراط منتظر کرمت می مانیم تابیایی قوانین عبور راکناربزنی وعاشقانت را❤️ بی حساب عبوربدهی...😔 🌺🍃 از همه ی دوستانی که زائر کربلا هستن التماس دعا
. در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست در امتداد خلقت زهرا رقیه است چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است حتماً شنیدی زینت مولاست زینب انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است تسبیح و مهر کربلا داریم اما تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است ما را نترسان از حساب و از قیامت وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است با سر به روضه آمدم دستم بگیرد چون علّت این دعوت زهرا رقیه است آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است از درد پهلو با پدر چیزی نگفته چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است شاعر: .
🌿❤️🌺🌸🕊🌷🏴🚩 🤔مهمترین وقایع روز اول ماه صفرالخیر 🔻۱ - وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السّلام به شام بنی امیه این روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسین علیه السّلام به شام عید قرار دادند.(۱) 🔻۲ - ورود اهل بیت علیه السّلام به شام (۲) 📢 با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السّلام به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد: ۱ - تاجی جواهر نشان و تختی مرصّع به سنگهای قیمتی آماده کنند. ۲ - بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبائی زینت نمایند. ۳ - تمام اهل شهر لباسهای زینتی بپوشند و خود را بیارایند. ۴ - همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر تبریک بگویند. ۵ - پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند. ۶ - جارچیان در شهر جار بزنند: سرهای بریده و اطفال کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد براندازی حکومت عازم عراق بوده‌اند ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است. هرکس خلیفه را دوست دارد امروز شادی نماید. شامیان پَست نیز کوتاهی نکرده بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوی دروازه کوفه در دمشق می‌رفتند و عده‌ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که اهل بیت مصیبت زده و داغدار پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را که جبرئیل امین پاسبان حریم محترمشان بود همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند. آن نابخردان پست همینکه جمع نورانی اسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست.(۳) 🔻۳ - شروع جنگ صفین (۴) پس از بی نتیجه ماندن نامه ها و موعظه های امیر المؤمنین علیه السّلام به معاویه در ماه محرم، در روز چهارشنبه اول صفر سال ۳۸ ھ’ لشکر امیر المؤمنین در مقابل لشکر شام صف کشیدند. لشکر حضرت ۹۰ هزار نفر و لشکر معاویه ۸۵ هزار نفر بودند.(۵) لشکر کفر، آب را بر لشکر حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام بستند، ولی پس از گرفتن و باز نمودن آب توسط امام حسین علیه السّلام لشکر حضرت مانع از رسیدن آب به لشکر معاویه نشدند. حضرت پس از شهادت تعدادی از اصحابشان یکباره با ده هزار نفر از طائفه ربیعه به لشکر معاویه حمله کردند و صفوف آنان را بر هم ریختند و تا قبّه معاویه رسیدند و فرمودند: ای معاویه، برای چه مردم را به کشتن می دهی؟ بیا با من مبارزه کن تا هر کدام از ما کشته شود خلافت از دیگری باشد! عمروعاص به معاویه گفت: علی با تو به انصاف سخن گفت. معاویه گفت: اما تو در این مشورت انصاف ندادی، چه اینکه هر کس به مصاف او بیرون رود به سلامت باز نگردد! از اینجا بود که معاویه ؛ عمروعاص را به اجبار به جنگ حضرت فرستاد. حضرت همینکه او را شناخت شمشیر را بلند کرد تا او را به درک بفرستد، ولی عمروعاص حیله کرد و عورت خود را مکشوف ساخت. آن حضرت رو از آن بی حیا برگردانید و آن خبیث فرار کرد. سرانجام با حیله چند برگ از قرآن بر سر نیزه کردند، و ماجرای حکمیت پیش آمد. 📚منابع (۱). قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۴۱. الوقایع و الحوادث: ج صفر، ص . مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۶. تقویم المحسنین: ص ۱۵ (۲). معالی السبطین: ج ۲، ص ۱۴۰. مستدرک سفینه البحار: ج ۶، ص ۲۹۴ (۳). الوقایع و الحوادث: ج ۵، ص ۶۳۰. از مدینه تا مدینه: ص ۸۹۹ -  ۸۹۶. همچنین اقتباس از ناسخ التواریخ، عوالم العلوم، مهیج الاحزان، ریاض المصائب، لهوف، امالی صدوق، الدمعه الساکبه . (۴). قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۳۳۹. توضیح المقاصد: ص ۵. تتمه المنتهی: ص ۲۴ - ۲۹. فیض العلام: ص ۱۷۶ (۵). تتمه المنتهی: ص ۲۳ 🌿🌸🌿🌸🌿 .
miad_band_-_baba_hosein.mp3
3.54M
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ باباجون دلم تنگه چقدر برای دیدنت دخترم باباییم منتظره رسیدنت کاش میومدی تا من برسم به آرزوم کاش میشود یه بار دیگه بغلم کنه عموم تو خبر داری ازش من که ازش بی خبرم باباجون بد جوری دلتنگه علی اصغرم توی این شبای تاریک نور امید منی هنوزم چشم به راهم که به من سر بزنی برق شادی تو چشامو یادته شونه میزدی موهامو یادته از غمم با تو همین قدر بگم باباجون گوشواره هامو یادته این روزا دختر شهیدا مثل من دلاشونو به نگات گره زدن همه عالم میشناسن تو رو حسین دلا رو به کربلات گره زدن به شامی ها گفتم که تو چقدر ماهی میای همین روزا با عمو تو راهی اومدی عزیز من آه عجب اومدنی باورم نمیشه تو واقعا بابای منی اومدی بابا بمیرم چرا زخمی سرت نمیدونی بدون تو چی گذشت به دخترت مثل مادرت شدم حالا با پهلوی کبود وقتی که میفتادم جای عمو جون خالی بود التماس دعا به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
miad_band_-_baba_hosein.mp3
3.54M
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ باباجون دلم تنگه چقدر برای دیدنت دخترم باباییم منتظره رسیدنت کاش میومدی تا من برسم به آرزوم کاش میشود یه بار دیگه بغلم کنه عموم تو خبر داری ازش من که ازش بی خبرم باباجون بد جوری دلتنگه علی اصغرم توی این شبای تاریک نور امید منی هنوزم چشم به راهم که به من سر بزنی برق شادی تو چشامو یادته شونه میزدی موهامو یادته از غمم با تو همین قدر بگم باباجون گوشواره هامو یادته این روزا دختر شهیدا مثل من دلاشونو به نگات گره زدن همه عالم میشناسن تو رو حسین دلا رو به کربلات گره زدن به شامی ها گفتم که تو چقدر ماهی میای همین روزا با عمو تو راهی اومدی عزیز من آه عجب اومدنی باورم نمیشه تو واقعا بابای منی اومدی بابا بمیرم چرا زخمی سرت نمیدونی بدون تو چی گذشت به دخترت مثل مادرت شدم حالا با پهلوی کبود وقتی که میفتادم جای عمو جون خالی بود التماس دعا به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
20230821_083824-AudioConverter.mp3
1.27M
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها در خرابه شام دختري سه ساله از غم پدر بود گرم آه و ناله گفت عمّه جان زينب مي روم سفر امشب آه از اين جدایی... عمه در خرابه تا به کي نشينم باب من نيامد تا رخش ببينم من که عمّه جان مُردم بس غم پدر خوردم آه از اين جدایی... ديده ام ندارد، خواب راحت امشب قلب من گرفته، بي نهايت امشب فرقت رخ بابم برده طاقت و تابم آه از اين جدایی... عمّه جان غريبي، کرده بي قرارم طوئيا که ديگر، من پدر ندارم بی گمان در اين ويران عمّه می‌سپارم جان آه از اين جدایی... عمّه جان من امشب زار و ناتوانم اي خدا بيايد باب مهربانم جا دهد در آغوشم غم شود فراموشم آه از اين جدایی... ✍موزون اصفهانی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_085216-AudioConverter.mp3
820.6K
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام شام عزای زاده زهرا حسن شد خون بر دل زار شهید بیکفن شد زینب ز دیده خونفشان چون فاطمه شد قد کمان ای وای از این غم(۲) خون جگر از لعل لبها گشته جاری گفتا خبر از حال زار من نداری بعد از پدر در غربتم زائر ندارد تربتم ای وای از این غم(۲) داغ دل زینب دوباره گشته تازه بعد از شهادت تیرباران شد جنازه در پیش چشمان همه جان داد شاه علقمه ای وای از این غم (٢) ✍مرتضی محمودپور ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_090132-AudioConverter.mp3
849.4K
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام 🎙سبک: به تماشا بیا ای پسر فاطمه ای امام همه یا حسن مجتبی پسر فاطمه یا حسن مجتبی ای دلت پر شرر پاره پاره جگر یابن زهرا یابن زهرا... ای به قربان آن طلعت چون ماه تو تو کریمی و ما سائل درگاه تو بده ای با وفا صدقه بر گدا یابن زهرا یابن زهرا... دم آخر به قلبِ بر بلا مبتلا گریه کردی به غمهای شه کربلا بر حسین غریب شاه شیب الخضیب یابن زهرا یابن زهرا... ✍امیر عباسی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_085716-AudioConverter.mp3
1.08M
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ای غریب مدینه سوزم از غصه هایت میزنم هر شب و روز از محبت صدایت من گدای تو هستم در کنارت نشستم(۲) واغریبا غریبا(۳) بین کوچه شنیدم شاهد مادری تو حافظ جان مادرحافظ معجری تو از جگر ناله داری سر به زانو گذاری(۲) واغریبا غریبا(۳) زهر کین تا شرر زد بر تن خسته تو میرسد بر دوعالم آه پیوسته تو پیکرت غرق خون شد این کفن لاله‌گون شد(۲) واغریبا غریبا(۳) تسلیت گویم امشب من به ابن الکریمم بر ولی نعمت خود شاه عبدالعظیمم غرق در عزتم کن کربلا قسمتم کن واغریبا غریبا(۳) ✍مرتضی محمودپور ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_085443-AudioConverter.mp3
1.07M
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در خانه اش مولا حسن خونین جگر شد خون از گلو، اشکش روانه از بصر شد مسموم گردید، با دست همسر غریب دوران، فرزند حیدر مظلوم حسن جان... زینب چو از حال برادر باخبر شد گفتا خدا، بار دگر خاکم بسر شد عزیز مادر، جانم فدایت بی تو چه سازم، با بچه هایت مظلوم حسن جان... امشب عزیز فاطمه در احتضار است حسین کنار بستر او بیقرار است قاسم نهاده، سرش به دیوار دستش به دست، عمو علمدار مظلوم حسن جان... کریم آل مصطفی رفته زدنیا شد تیرباران نعش او از سوی اعدا عزیز زهرا، خونین کفن شد نصیب زینب، رنج و محن شد مظلوم حسن جان... ✍اسماعیل تقوایی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را که احترام کند مرجع سه‌ساله‌ی ما را هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی که گوش کس نشنیده‌ست آه‌وناله‌ی ما را بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی که دست لطف تو پر می‌کند پیاله‌ی ما را بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را همان که لطف و بزرگیش سهم اهل‌زمین شد ولی به جور ستم‌پیشگان خرابه‌نشین شد هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه مسیح نیزه‌نشینم خوش‌آمدی به خرابه چه‌خوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن چه‌خوب داشتی ای ماه مقصدی به خرابه دوباره آیه‌ی قرآن بخوان که از نفحاتت وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ای‌سر؟ چرا که از تو نمانده به‌جا ردی به خرابه مرددی سر ماندن به احترام دل من اگر هرآینه در رفت‌وآمدی به خرابه چقدر فاصله افتاده است بین من و تو که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه خوش‌آمدی که خوش‌آمد مرا رسیدن بابا که آرزوی دل دختر است دیدن بابا همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه شده‌ست با تو برآورده آرزوی رقیه دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه دوباره راه مغیره رسیده است به مادر همین که زجر می‌آید به جست‌وجوی رقیه چنان که تیر کشیده کم از سه‌شعبه ندارد که بغض مرگ علی مانده در گلوی رقیه دلم خرابه‌نشین شد، از آن زمان که شنیدم که یک‌خرابه گرفته‌ست رنگ‌وبوی رقیه برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه صدای هاتفی آمد که خواند مرثیه‌ای را؛ " فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه سری به‌نیزه بلند است رو‌بروی رقیه خدا کند که نباشد سر عموی رقیه" دوباره در دل صحرا غزل به‌بار می‌آید به احترام تو روزی که آن سوار می‌آید شعر:مجتبی خرسندی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_090312-AudioConverter.mp3
1M
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در عزای تو نوحه می خوانم ای حسن‌ جانم ای حسن جانم ای حسن جانم... با دل ما شد داغَت آغشته ((ای تو را یارِ بی وفا کشته)) ای حسن جانم... در غمت بی حد سوز و آه من لخته های خون شد گواه‌ من ای حسن جانم... نالم از جسمِ بر روی خاکَت تیر باران شد پیکر پاکت ای حسن جانم... عشق روی تو سرنوشت ما قبرِ خاکیِ تو بهشت ما ای حسن جانم... داری ای مولا دیدگانِ تر شده ای پیرِ روضه مادر ای حسن جانم... بر دلت روزی غم شده حاکی قاتل تو بود چادر خاکی ای حسن جانم... دیده ای اشک و صورت نیلی کوچه تنگ و ضربه سیلی ای حسن جانم... ✍امیر عباسی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
20230821_085010-AudioConverter.mp3
871.5K
▪️نوحه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ای در کوچه تنها و بی یار و یاور۲ ای شاهدی بر سیلی خوردن مادر۲ واویلا واویلا واویلا واویلا... دست مادر بگرفته،تا خانه بردی تا آخر عمر خود، خون دل خوردی واویلا واویلا واویلا واویلا... طعنه زدند بر تو،یاران نادان پای تو زخمی شد،با تیغ آنان گفتند تو راکه، مذلّ المؤمنینی جانها فدای، مظلومی اینچنینی واویلا واویلا واویلا واویلا... ای اولین مسموم آل پیغمبر داده تورا زهرکین بی وفا همسر خون دلت را دیدش بیچاره خواهر شد دیده هایش گریان،ناله زد مادر واویلا واویلا واویلا واویلا... مزار تو بی نور و بی سایبان است مظلومی تو از این قبرت عیان است روزی می آید که بر مهدی بنازیم با جان ودل بهر تو حرم بسازیم واویلا واویلا واویلا واویلا... ✍اسماعیل تقوایی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
مداحی آنلاین - صلاة الفراق - رسولی.mp3
4.98M
⏯ استودیویی احساسی 🍃قرار بعدی ما کربلا زمان غروب 🍃کنار رأس بریده خدانگهدارت 🎙 مهدی رسولی ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
﷽❁ :می گذرد کاروان... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ عمه شدم بی قرار خسته ام از انتظار جان به لبـــم آمده از تب این اضطرار خواب دیدم مهمانم می رسد آرام ایــن جـــانم می رسد عمــه بگـو یک جواب معنـی و تعبیـر خواب رفتـــه قــــرار از دلـم مُردم از این اضطراب می آید بر گوشـــم زمزمه لالایی می خــواند فاطمه این طبــقِ غـرقِ نور بوی پـــدر مــی دهد این سر خونین بر آن عطر سفـــر می دهد مهمان داریم امشب عمه جان من هـــم بابا دارم شـــامیان ! عمه ببین نیمه شب قــرص قمــــر آمده شـــام سیــــاه مرا نــور سحــــر آمده انتـــظارم دیگر سر رسید آخـــر بابایم با سـر رسید قـــاریِ قـــــرآن من زینـــت دامـــان من خوش آمدی از سفر شـدی تو مهمان من سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب رقیـــه قـــربـــان آن لبهــای عطشـــان تو چه کرده آن خیزران بــا لب و دنـــدان تو آه از طشت و چوب خیزران آه از گریـــه های عمـــه جان بکـــن نگــاهم بابا ببیـــن تو آهم بابا مرا ببــر با خودت خستـــهٔ راهم بابا بیزار از شام و بازار شدم نالان از بزم اغیـــار شدم بابای مظلومم یاحسین(۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۲/۵/۳۰ ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹فیض نسیم🔹 این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم گر چنین است چه کرده‌ست ندانم با عرش آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم از چه ویران نشدی ای فلک آن‌دم که شدند اهل‌بیت شه بی‌یار به ویرانه مقیم ساخت ویرانه‌‌نشین ظلم عدو قومی را که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم... گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم بود با یاد قد تازه جوانان همه را قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم دید در خواب رقیّه که به دامان پدر کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم... گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه، آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز نیمه‌جانی به تن و کرد همان دم تسلیم... 📝 ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان