eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🍃 💥 ❣باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم ❣ من زینبم ، پیروز بر گشته ز شامم ❣با کودکان خسته ات باز آمدم من ❣ با یک دل پر غصه و زار آمدم من ❣خواهم عزای روز عاشورا بگیرم ❣شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم ❣اینجاتنت رااستخوان بشکسته دیدم ❣برسینه‌ات شمر لعین بنشسته دیدم ❣دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت ❣آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت ⏹⏹روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت : 🍃هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ 🍃 هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند . 🍃هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ 🍃 حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید . 🍃هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند . 🍃هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها 🍃و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند۱ 🏴۱. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰
هیئت سفیران زینب (س)روضه خانگی - اربعین - 1658.mp3
زمان: حجم: 9.14M
🎤•|حنیف طاهری|• دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته اعتکاف کنم بشوم محرم حریم دمشق کعبه ی عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اولین حرف و آخرین مطلب السلام علیک یا زینب السلام ای ملکیة الدنیا السلام ای، شفیعة العقبی السلام ای نبیره ی یاسین السلام ای نتیجه ی طاها السلام ای سلالة الحیدر السلام سلیلة الزهرا السلام ای حسن ز پا تا سر السلام ای حسین سر تا پا برده ای نور عین و عین نور تو از این پنج تن فیض حضور خطبه هایت مبلغ مکتب گریه هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هرروز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله ی عشق عشقت فتوا میدهد بر این مطلب با وضو،با ادب بباید برد نام علیا مخدره زینب وه که نامت به وحی تمثیل است زان که نام آور تو جبریل است *کربلا امروز دوجور زائر داره یکی جابر با عطیه میاد.غسل میکنن تو آب فرات،عطر میزنن جامه ی نیکو میپوشن کوتاه،کوتاه قدم برمیدارن آرام آرام میان برا زیارت ابی عبدالله این یجور زائر هست. یجور زائر دیگه هم داره امروز کربلا یه مشت زن و بچه ی داغ دیده که وقتی از کربلا میرفتن بدن ها رو، روخاک دیده بودن.اینقدر دل هاشون برای ابی عبدالله تنگ شده بود دیگه صبر نکردن ساربانی بیاد عنان ناقه رو بگیره شتر رو به زانو در بیاره بعد پیاده بشن. شایدم یه علتش این بود عنان این ناقه ها فقط بدست عباس بوده،عنان این ناقه ها رو فقط جوونای بنی هاشم میگرفتن لذا دیدن از رو مرکب ها خودشون رو، رو قبرها انداختن.*
زمان: حجم: 272.5K
مداح 👌😭 چهل منزل سراسر گریه کردم ز داغ تو برادر گریه کردم کسی اما ندیده اشک من را فقط از پشت معجر گریه کردم نبودی حرمله فریاد می زد یاد آب آور تو گریه کردم پریشانیِ رأست را که دیدم به یاد جسم اکبر گریه کردم چهل منزل مرا دشنام دادند کم آوردم..سرآخر گریه کردم تو رفتی و غرورم را شکستند مرا با ریسمان کهنه بستند ندیدی خواهرت بد حال بوده؟ کنارش عده ای رَجّال بوده به ظاهر چلّه از داغت گذشته برای من ولی صدسال بوده به من گفتی که می مانی کنارم قرارم با تو تا گودال بوده؟؟ نگاهم تار بود از گریه هایم شنیدم بر سرت جنجال بوده… دو چشمم کور میشد کاش اما نمیدیدم تنت پامال بوده حدودا ساعت سه تا اذان بود تنت بازیچه ی شمر و سنان بود همان وقتی که سوزانده سرت را دوباره کشت خولی مادرت را خودت ای کاش میدادی عزیزم به دست ساربان انگشترت را سرت در طشت بود و چوب میزد ندیدی التماس دخترت را… خرابه،کربلا شد آن زمان که زمین کوبید پیش او سرت را حلالم کن..نیاوردم برادر به همراهم گل نیلوفرت را به واللهِ کتک خوردم برایش ولی ای کاش می مردم به جایش شاعر آرمان_صائم
السلام علیک یا ابا عبدالله ها دلت میخواست امشب کجا بودی لبیک یا حسین..... امام صادق علیه السلام در زیارت ابی عبدالله فرمود: لَبَّيْكَ یا دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتَغاثَتِک وَ لِسانِی عِنْدَ اسْتِنْصٰارِک حسین جان ای دعوت کننده ی به سوی خدا اگه نبودم عاشورا، با این جسم و بدنم، با این زبانم به تو لبیک بگم... فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمٍعِی وَ بَصَرِی اما با قلبم ، با چشمم ، با گوشم لبیک میگم دعوت تو رو با چشمام برات گریه میکنم با گوش هام مرثیه هات رو میشنوم خونه ی قلبم هم که خونه ی محبتِ توست حالا بگو لبیک یا حسین.... لبیک یا حسین.... آماده اید بریم کربلا یا نه آخ بمیرم قافله ای که چهل منزل ، از کربلا تا شام بر شتران بی جهاز با دست بسته ی به ریسمان خسته و گرسنه و تشنه به شام بلا رسیده بود چند روزِ که از شام بلا خارج شدند امانتی هایی رو که به غارت برده بودند رو پس گرفتند عمامه ی پیغمبر رو پس گرفت زینب پیراهن مادرش فاطمه رو پس گرفت مقنعه ی زهرا رو زین العابدین پس گرفت عَلَمِ عباس رو پس گرفت گهواره ی علی اصغر رو پس گرفت گوشواره هایی که ربوده شده بود رو پس گرفت آی حسین..... از همه جانسوز تر اینه سرهای بریده رو پس گرفتند دارند برمیگردند کربلا آی روزگار یه بار دیگه خاطرات زینب ورق خورد دفعه ی اولی که کربلا اومده بود چجوری آوردنش با چه عزت و احترامی پیاده اش کردند قافله ای که قمر بنی هاشم داشت علی اکبر داشت قاسم و عون و جعفر داشت خودِ حسین بالا سرِ زینبه اما قافله ای که داره بر میگرده از این بنی هاشم ، فقط سرهای بریده شون رو داره زینب میاره آخ چه گذشت ان شاء الله یه اربعین با پای پیاده بری کربلا پاهات تاول بزنه خسته بشی تازه نمیگذارند به خدا اونقدر عزت و احترامت می کنند همینکه رسیدی به بین الحرمین خستگی چندروزه از بدنت در می ره تا چشمت به گنبد عباس می افته تا چشمت به گنبد ابی عبدالله می افته اصلا انگار نه انگار که چند روز توی راه بودی این قافله هم رسید کربلا سکینه ی بنت الحسین ، عمه جانش رو خبر کرد عمه جان گویا داریم به کربلا نزدیک میشیم هنوز به قبرها نرسیده مثل برگ درخت پاییز از روی مرکب ها خودشون رو به زمین انداختند ▪️هریکی سوی مزاری میدوید ▪️هریکی قبری در آغوش میکشید آخ بمیرم اوج مصیبت اربعین اینه گزارشات زینب کبری بمونه گزارش های سکینه کنار علقمه بمونه گزارش های رباب که دنبال قبر علی اصغرش می گشت بمونه همه ی اوج مصیبت اینه یه بارِ دیگه این قبرها گشاده شد سرهای بریده به بدن ها ملحق شد آخ نمیدونم سکینه بدن عموجانش رو دید یا نه بدن بابا رو که دیده بود اما بدن علی اکبر رو ندیده بود بدن عموجانش عباس رو ندیده بود حسین وای..... تموم شدها اربعین نخواهی فریاد بزنی کِی میخواهی فریاد بزنی حسین.... خاطره ها رو یادآوری کرد داداش ▪️یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود معمولا خاطرات خودش توی یاد آدم می مونه اما زینب از چهار سالگی خوشی ندیده همه ی خوشیش حسین بود که اونم توی کربلا دسته جمعی کشتنش حالا داره یادآوری می کنه مادرا امشب زیر بغل این خانم رو بگیرند از کربلا که میرفت رشیده میرفت اما حالا که برگشته خمیده آمده ▪️یاد آن روز که رخسار همه نیلی بود ▪️هرکه می گفت حسین،پاسخ او سیلی بود حسین .....
‍ ‍ ﷽ (ع) مداح 👌😭 یک گوشه ای جابر دست به گردن امام سجاد و امام سجاد دست به گردن جابر دارن گریه می کنن یه گوشه ی ه گوشه ی دیگری یه خواهر دل سوخته ای # خودش رو رو خاک قبر حسینش انداخته حسین بلند شو با من حرف بزن حسین خیلی دلم برات تنگ شده حسین من یک روز که تو  رو نمی دیدم بی قرار تو بودم حسین حالا چهل روزه تو رو ندیدم  چهل روزه با من حرف نزدی حسین یک کلمه با من حرف بزنی حسین چرا خوابیده ای و با من حرف نمی زنی هی گفت و گفت برات ماجرای کربلات رو می گم بعد تو چه گذشت ماجرای کوفه رو گفت ماجرای کوفه تا شامو گفت ماجرای شامو گفت بعد حسین من نگاه کن تو صحرا ببین تمام قافله رو سالم آوردم ببین تمام کاروانو سالم آوردم به خدا هر وقت می خواستن بچه هاتو سیلی بزنن خودم سپر می شدم به من سیلی می زدن حسین هر وقت می خواستن بچه هاتو تازیانه بزنن من  سپر می شدم و تازیانه می خوردم اگه نامحرمان اینجا نبودن پیرهانم رو کنار می زدم جای کبودی  تازیانه  ها رو  به تو نشون می دادم .حسین من عزیز من ولی اگه نگاه می کنی می بینی بین این قافله دختر سه ساله ت نیست  شرمنده ام حسین به خدا تقصیر من نبود حسین هر چه اومدم مانع بشم سر بریده ی تو رو تو دامنش قرار ندم نگذاشتن سیلیم زدن تازیانه م زدن سر بریده ی تو رو توی دامن   دختر سه ساله ت رقیه گذاشتن به خدا کنار سر بریده ت جان داد حسین. عرض دعای من میگن سه روز و سه شب قافله در کربلا موند وقتی قافله آماده ی حرکت شد همه سوار بر محمل ها دیدند سکینه نیومده کجاست سکینه امام سجاد سوال کرد کجاست گفتند کنار قبر باباش حسینه فرمود  بگید بیاد قافله می خواد حرکت کنه زینب اومد عمه سکینه بلند شو قافله آماده ی حرکته یک دفعه سکینه با اون چشمان گریانش برگشت عمه زینب برو از برادرم امام سجاد اجازه بگیر من کنار قبر بابام خیمه بزنم و بمونم آی آی یک طرف دیگه هم امام سجاد داره برای جابر میگه جابر اینجا بود که بابام علی اصغر رو روی دستش بلند کرد جلوی دیدگانش تیر سه شعبه به گلوی شش ماهه داداشم زدند. اینجا بود علی اکبر رو بدنش رو قطعه قطعه کردند جابر آنجا بود که قاسمم پاهاش رو روی زمین می کشید و جان می داد جابر بیا تو رو ببرم کنار نهر علقمه آنجایی که بدن بی دست عباسم افتاده بدن بی دست عموم عباس افتاد برا مریض ها دعا یادت نره 🥀جابر بیا بر غربت بابا بنالیم 🥀در اربعین با یاد عاشورا بنالیم 🥀جابر منم سجاد و زین العابدینم 🥀بعد از حسین تشنه لب سالار دینم 🥀من آمدم از راه پر درد اسارت 🥀اینک کنم قبر عزیزانم زیارت 🥀هر جای این صحرا نشان از عشق دارد 🥀ناگفته های جاودان از عشق دارد 🥀جابر همین جا مقتل جا  عون و بریر است 🥀این بوی خون جعفر و حر و زهیر است 🥀اینجا حبیب بن مظاهر جان فدا کرد 🥀مسلم به جسم پاره رو سوی خدا کرد 🥀جابر علی اکبرم را یاد داری 🥀اینجا مزار اوست باید سر گذاری 🥀جابر مپرس از اصغر شیرین زبانم 🥀آتش زند داغ گلویش قلب و جانم 🥀لب تشنه بود اصغر کسی آبش نمی داد 🥀یک دمی نمی خوابید از آن ظلم و بیداد 🥀شش ماهه بود و از عطش رخساره اش زرد 🥀ای کاش این سان خصم سیرابش نمی کرد 🥀جابر همین جا که پر از شور و شین است 🥀معراج گاه باب مظلومم حسین است 🥀جابر بر او با لب عطشان سر بریدند 🥀جابر سر او با لب عطشان بریدند اسبان خصم از کینه بر جسمش دویدند 🌹آن کس که هر دم مونسش روح الامین بود 🌹دیدم سه شب بر روی زمین بود 🌹جسم عزیزان بی کفن در دشت دیدم 🌹فریاد رودم رودم از زهرا شنیدم 🌹صد پاره تن بودند یاران در بیابان 🌹سرهای پر خون روی نی چون ماه تابان ای بی کفن حسین وای ای تشنه لب حسین وای دور از وطن حسین وای کو اصغرت حسین وای کو اکبرت حسین وای کو قاسمت حسین وای کو عباس حسین وای حسین وای حسین وای 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀از شام پر بلا رسیده ام 🥀بر خاک  قتلگاه  اطهرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀ببارم از  دو دیده خون چو بر مزارت 🥀که اشک دیدگان خود کنم نثارت 🥀بیا و جای من نما دمی کنارت 🥀قربان تربت معطرت 🥀جانم فدای جسم بی سرت 🥀بابا منم سکینه دخترت 🥀جانم فدای جسم بی سرت
روضه ۳ 🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین 🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین اربعین سیدالشهداء و... بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی... بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه... 🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا 🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد... کسی جوابت رو نداد... اما الان میلیون ها زائر دارند می آیند به سمت حرمت... 🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم 🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین 🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن 🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین : محمد مهدی سیار بازم جا موندم آقا... کی میشه منم دعوت کنی حسین... خوش به حال اونایی که الان کربلا رسیدند... خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن... اونایی که رفتند میدونند... بهترین لحظه زندگی... اون لحظه ای که وارد کربلا میشی... همش سراغ حرم رو میگیری... تا نگاهت به حرم با صفاش میفته... نا خودآگاه اشکت جاری میشه... دستهات روی سینه میزاری میگی... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ ____ حالا هر کی دلش کربلائی‌ شده بسم الله ... کربلا کربلا 8 🔸این دل تنگم عقده ها دارد1 🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1 (یا حسین مظلوم) 8 🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2 🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1 🔸ای حسین ما را کربلایی کن2 🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن‌1 یا حسین مظلوم 8 (در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید). ____ یکی از زایران ابی عبدالله... جابر بن عبدالله انصاریِ ... تا رسید کربلا... با آب فرات غسل کرد... با خضوع و خشوع... اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست... دست گذاشت رویِ قبر مبارک... سه مرتبه از سوز دل صدا زد... یا حسین... اما جوابی نیومد... صداش به ناله بلند شد... حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟ آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟ خودش جواب داد... گفت جابر... جواب سلام میخواهی... از آقایی که... بین سر و بدنش جدایی افتاده... ناله بزن یا حسین... 🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین 🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
س   خدا حافظ رقیه جان  اینجا بمان تو عمه جان دارم میرم ازاین دیار  میرم به سوی عاشقان بازم میام عزیز من    برا همیشه پیش تو 😭بمیرم زینب س داره با فاطمه ی سه ساله شام وداع میکنه،آخه زینب دلش نمیاد ،رقیه رو تنها بزاره میدونی زینب س به زنای شامی چه گفت: ای اهل شام دارم میرم   دسته گلم جامیزارم بیش از این پرپرش نکن  خون به دل زارش نکن... بمیرم برا دل زینب ، 😭😭😭 وقتی کاروان سر دو راهی رسیدن ، نعمان بن بشیر اومد نزد امام سجاد ع آقا جان یه راه کربلا میره یه راه مدینه کدوم طرفی بریم  فرمود: قافله سالار عمه جانم زینب س آمد خدمت بی بی زینب س  فرمود: ای دختر امیرالموءمنین ع  یه راه میره مدینه پیغمبرص یه راه میره  کربلا ی حسین ع کدوم طرفی بریم آه بمیرم تا زینب  نام کربلا روشنید ؛فرمود:آیی نعمان بن بشیر تو رو خدا مارو  کربلا ببر چهل روزه حسینم وندیدم دلم براش تنگ شده بزار یه باره دیگه حسینم و زیارت کنم....😭😭 چند وقت عزیزانم وندیدم ، خیلی دلتنگ شونم آخه  نگذاشتن برا حسینم خیمه ی عزا بپا کنم  این کاروان راه افتادن به طرف کربلا   شب اربعین ناله ات برسه کربلا  همین که نزدیک کربلا رسیدن یکی میگه عمه جان بوی بابای غریبم حسین ع میاد یکی میگه عمه  داره بوی  برادرم علی اکبر میاد یکی میگه  عمه بوی عموم عباس میاد یکی میگه عمه اینجا مرا کتک زدند، عمه اینجا برادرم وکشتند، عمه اینجا اصغرم وتیرزدند، عمه اینجا بابام وسر بریدند... بمیرم هرکدام خود را ازروناقه زمین انداختن.. هریکی سوی مزاری میدوید هریک ی قبری درآغوش می کشید گفت یارب من چه سازم یاکریم روسوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود باشورو شین دید بنشسته سر قبر حسین ای وایی زینبی که یه لحظه از حسینش جدا نمی شد خدا چهل روزه حسین شو ندیده .... زینبی که تو ازدواج می گفت یه شرط خوب دارم هر جا حسین من بره ،منم باید باهاش برم حسین من ...سرت به نیزه پیش من آخ برادر    تنت به خاک کربلا  چهل روزه گریه کن سرت شدم  محافظ خون وجسم بی سرت شدم من اومدم با کاروان با راءس های بی نشان نور دو دیده ی ترم  خاک مصیبت به سرم رقیه موند از کاروون رفت آغوش مادرمون  فقط بگم سلام رسوند به جسم بی سرت حسین حسین من ... 🍂التماس دعا🍂 🍁سلام به مادحین عزیز روضه و شعرها  فی البداهه حقیر است 🍁 غیراز چندبیت التماس دعا
س   خدا حافظ رقیه جان  اینجا بمان تو عمه جان دارم میرم ازاین دیار  میرم به سوی عاشقان بازم میام عزیز من    برا همیشه پیش تو 😭بمیرم زینب س داره با فاطمه ی سه ساله شام وداع میکنه،آخه زینب دلش نمیاد ،رقیه رو تنها بزاره میدونی زینب س به زنای شامی چه گفت: ای اهل شام دارم میرم   دسته گلم جامیزارم بیش از این پرپرش نکن  خون به دل زارش نکن... بمیرم برا دل زینب ، 😭😭😭 وقتی کاروان سر دو راهی رسیدن ، نعمان بن بشیر اومد نزد امام سجاد ع آقا جان یه راه کربلا میره یه راه مدینه کدوم طرفی بریم  فرمود: قافله سالار عمه جانم زینب س آمد خدمت بی بی زینب س  فرمود: ای دختر امیرالموءمنین ع  یه راه میره مدینه پیغمبرص یه راه میره  کربلا ی حسین ع کدوم طرفی بریم آه بمیرم تا زینب  نام کربلا روشنید ؛فرمود:آیی نعمان بن بشیر تو رو خدا مارو  کربلا ببر چهل روزه حسینم وندیدم دلم براش تنگ شده بزار یه باره دیگه حسینم و زیارت کنم....😭😭 چند وقت عزیزانم وندیدم ، خیلی دلتنگ شونم آخه  نگذاشتن برا حسینم خیمه ی عزا بپا کنم  این کاروان راه افتادن به طرف کربلا   شب اربعین ناله ات برسه کربلا  همین که نزدیک کربلا رسیدن یکی میگه عمه جان بوی بابای غریبم حسین ع میاد یکی میگه عمه  داره بوی  برادرم علی اکبر میاد یکی میگه  عمه بوی عموم عباس میاد یکی میگه عمه اینجا مرا کتک زدند، عمه اینجا برادرم وکشتند، عمه اینجا اصغرم وتیرزدند، عمه اینجا بابام وسر بریدند... بمیرم هرکدام خود را ازروناقه زمین انداختن.. هریکی سوی مزاری میدوید هریک ی قبری درآغوش می کشید گفت یارب من چه سازم یاکریم روسوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود باشورو شین دید بنشسته سر قبر حسین ای وایی زینبی که یه لحظه از حسینش جدا نمی شد خدا چهل روزه حسین شو ندیده .... زینبی که تو ازدواج می گفت یه شرط خوب دارم هر جا حسین من بره ،منم باید باهاش برم حسین من ...سرت به نیزه پیش من آخ برادر    تنت به خاک کربلا  چهل روزه گریه کن سرت شدم  محافظ خون وجسم بی سرت شدم من اومدم با کاروان با راءس های بی نشان نور دو دیده ی ترم  خاک مصیبت به سرم رقیه موند از کاروون رفت آغوش مادرمون  فقط بگم سلام رسوند به جسم بی سرت حسین حسین من ... 🍂التماس دعا🍂 🍁سلام به مادحین عزیز روضه و شعرها  فی البداهه حقیر است 🍁 غیراز چندبیت تایپ:سوقندی التماس دعا
اَلسَّلامُ عَلیٰ جَبَلِ الصَّبْرْ یَا زِیْنَبِ الْمَظْلومَة رفتم و آمدم ، ای سایه‌ی بر روی سرم حسین جان ، چهل روز قبل ، زینبو با تازیانه ، با کعب نی از کربلا بُردن به کوفه و شام ، اما « روز اربعین » دوباره زینب میاد ... حسین جان ... زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها : رفتم و آمدم ای سایه‌ی بر روی سرم یار من ، خوب نظر کن به من و بال و پَرم کاش تو پاک کنی اشک دو چشمان ترَم آمدم باز صدا کن تو جوانان حرم ... یه روزی دوم مُحرم ، موقعی که کاروان رسید به کربلا ، همین که خواستن مُخدّرات از ناقه ها پیاده بشن ، یکی یکی جَوونای هاشمی اومدن دور ناقه ی زینب ، حلقه زدن ، علی اکبر ، دست زینبو گرفته ، قاسم ناقه ی شترو نگه داشته ، ابالفضل پا رکاب کرده ، اما « روز اربعین » وقتی دوباره قافله برگشت ، یه نگاهی کرد زینب ، دور و بَر، دید غیر زینُ العابدین دیگه کسی نداره زینب ... کاش یک بار دگر دور و برَم را گیرند دست من با همه‌ی اهل حرم را گیرند نَفَسم را که پُر از شعله‌ی غم هست ببین قدِ من را که زِ هجران تو خَم هست ببین طاقتم را که ز دوری تو کم هست ببین این همه درد که در خاطره‌ام هست ببین بعد چل روز ببین خواهر تو آمده است خواهر غم‌زده و مُضطر تو آمده است راوی میگه تا این قافله رسیدن به کربلا ، این زنها و بچه ها مثل برگی که از رو درخت زمین میفته ، خودشون رو از رو ناقه ها به زمین انداختن ، راهنمای این قبرها زینُ العابدینه ، شاید یکی یکی صدا میزنه ، عمه جان ، بیا اینجا مزار بابای غریبم حسینه ... زینب نشست ، خواهرم سکینه ، خواهرم فاطمه بیا ، اینجا مزار داداشم علی اکبره ، این دو تام نشستن ... ، صدا زد نجمه بیا ، اینجا قبر پسرت قاسمِ، هر کدوم از قبرها رو نشون صاحب عزای اونها میداد ... صدا زد عمه جان یا اُمِّ کلثوم بیا ، میان نخلستان ها عَموم ابالفضل رو به خاک سپردم ، یه عده دوان دوان سمت علقمه ، هر کدوم از مُخدّرات ، روی یه قبری افتادن و گریه میکردن ... یه مرتبه دیدن یه خانومی هی دور این قبرها میچرخه ، هی دستاشو گهواره کرده صدا میزنه پس قبر جگرگوشه ی من کجاست ؟ یه مرتبه زینُ العابدین ، صدا زد رباب بیا ، اینجا قبر داداشم علی اصغره ، یه نگاهی کرد رباب، گفت آقاجان ، اینجا که قبر مولایم حسین ، صدا زد رباب آره ، داداشم علی اصغرو رو سینه ی بابام گذاشتم ... هر جا نشستی ناله بزن یا حسین ... صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَولای یَا اَبَاعَبْدِالله 4/6/1403
3. رسیدم از سفر.mp3
زمان: حجم: 7.25M
( سلام الله علیها ) رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی ؟ به زیر سنگِ لحد بینِ بوریا هستی ... اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام تو را به نیزه ، مرا با تو از قفا بُردن ولی به کعب نی و تازیانه ها بُردن ... توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم بدونِ سایه ی عباس کوچه ها دیدم ... خدا کند دگر این چشمِ بسته وا نشود سرم زِ خاکِ غریبانه ات جدا نشود زِ من گذشت برادر خدا کند حتی فراق هم به فراقِ تو مبتلا نشود ... خدا کند که عزیزی به بندِ زنجیری به کوچه هایِ پُر از سنگ آشنا نشود ... شکسته بال ترینم کبود می آیم من از محله ی قوم یهود می آیم از آن دیار که من را به هم نشان دادن به دست هایِ یتیمت دو تکه نان دادن ... از آن دیار که بویِ طعام می پیچید از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد به پیش چشم علَمدار بیشتر می زد از آن دیار که چشمان خیره سر دارد به دخترانِ اسیر آمده نظر دارد از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند تمام طولِ سفر زیر دست و پا می ماند به کودکی که یتیم است خنده سر دادند به او به جایِ عروسک سرِ پدر دادند به جایِ آن همه گُل با گلاب آمده ام من از جسارتِ بزم شراب آمده ام از آن دیار که آتش به استخوان می زد به رویِ زخم لبان تو خیزران میزد ...
بسیار جانسوز مداح میرزامحمدی👌😭 السلام علیک یا ابا عبدلله *امروز دیگه اینجوری سلام نمیدم. داداش پاشو سربریدتو برات آوردم* “السلام علی المَجزوزِ الرَاسِ مِنَ القَفا” *حسین… نه نه! زن و مرد، تو که نفست یاری میکنه. تو که صدات مثل زینب نگرفته. این بچه ها دیگه صداشون جوهره نداشت. امروز ما به جای اون بچه ها میگیم. حسین….به خدا هر چیز دیگه جای این ذکر بگی دلت آروم نمیشه. “فما احلی اسمائکم”. شیرینی این ذکر و بچش… حسین وای هنوز به قبرا نرسیده بودن، یه وقت دیدن این زن و بچه خودشونو از ناقه ها به زمین انداختن. داداش اگه اون روز تو با صورت به زمین خوردی بلندشو ببین آخرین وجه تشابه من و تو اینه. تو تشنگی کشیدی منم کشیدم. گرسنگی کشیدی من کشیدم کتک خوردی منم کتک خوردم. تو رو با نیزه زدن منم زدن. زین العابدین فرمودآ: “ان دَمَعَت من احَدِنا عَینٌ” اگه چشمی از ما گریه میکرد. “فَقُرِعَت رَأسُهُ بِالرُمح” نیزه دارا با نیزه به سرش میزدن. اما داداش تو رو کشتن منم میخواستن بکشن، اما صورت تو زمین خورد تو این یکی من عقب موندم. اربعین جبران کرد. یه جوری از ناقه خودش و به زمین انداخت. رو زانوهاش داره راه میاد. همه منتظرن ببینن زینب چه میکنه؟ خوب نشونی رو بلده. خودم دیدم از بالا بلندی کجا افتادی زمین. خودم دیدم چی جوری محاصره ات کردن. اومد کنار این قبر. همه دور زینب حلقه زدن. اینجا با روضه شام و کوفه فرق میکنه اینا همه خواصن. همه روضه ها رو خوند. آی رباب تو از خیمه بیرون نیومدی اما من اومدم دیدم یه بدنی به رو، رو زمین افتاده. و هُوَ جُسَةٌ بِلا رَأس، سر نداشت سر نداشت. رباب نبودی ببینی چه کردم… خواستم سرشو ببوسم سر نداشت خواستم دستشو بردارم به قلبم بزارم دستشو بریده بودن فقط یه جای سالم بود اونم رگای گردنش بود. لبامو به اون رگا گذاشتم که تونستم خطبه بخونم. لبا رو به اون رگا گذاشتم که تونستم یزیدو رسوا کنم. گریه ها کردن… هر یکی سمت قبری رفت. اما دیدن رباب متحیره. یه جور دیگه داره ناله میزنه… خانوم تو چرا سرقبری نمیری؟ آخه قبر علی اصغرمو نمیدونم کجاست. آخ بمیرم. آب خوردم سینه هام شیر آورده. یادش بخیر ۴۰ روز پیش علی داشتمو شیر نداشتم حالا برعکس شد. یه بدن عصر روز یازدهم بدون زائر موند. هیچکی هم اشاره نمیکنه. به زینب خیلی سخت گذشت. از گودال که عبورشون دادن تو دارالحربم که بدن بنی هاشم بود. همه رو زینب زیارت کرد اما یه بدن کنار علقمه موند آخه عباس دور افتاده بود. هرچه زینب خواهش کرد نذاشتن اون بدنو زیارت کنه حالا تو ببین چه حسرتی به دلش موند…گفت داداش میرم اما برمیگردم. ازکنار قبر حسین هنوز داره رو زانوهاش راه میره. کربلا رفته ها همین جایی که میگن بین الحرمین ارباب ما دست به کمر رفت اما زینب رو زانوهاش راه رفت. رسید کنار علقمه. داداش نگی من با وفا نبودم. اینجا دیگه زینب روضه نخوند سکینه شروع کرد روضه خواندن.عمو عباس جات خالی بود…عمه مو سیلی زدن…