@babolharam_net2_rozeh darvazeh kofeh .MP3
زمان:
حجم:
7.36M
|⇦• امان از کوفه ..
#روضه_حضرت_زینب سلام الله و روضه دروازه کوفه_ حاج حسین سازور
●━━━━━━───────
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•سری به نیزه بلند...
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #حسن_خلج
●━━━━━━───────
"السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"
* کاروان وارد کوفه شد ای وای زینب.. هیجده تا گلهای زهرا جلو چشم زینب از کربلا تا کوفه پر پر شدن. بابا وقتی یکنفر از دنیا میره میبینن دخترهاش خواهرهاش مادرش بی تابی میکنن اطرافیان میگن عکس و از جلو چشماش بردارید آی زینب، آی لیلا، آی سکینه، آی رقیه ...وااای رباب از کربلا تا کوفه هر وقت سرشون و بلند کردن دیدن سرها بالای نیزه است..*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
*مگه میشه سر برادر زینب نباشه..شاعر چی داری؟ میگی خوب نگاه کن ببین سر سر حسینه خب آخه نگاه کردم نشناختم سرو چطور نشناختی؟
سرت آشفته چطور شده سر آشفته شده به چند دلیل سر آشفته شده یکی که هر کی رسید قربة الی الله سنگ برداشت یکی اینکه یکی دوشب پیش تو خونه خولی بوده رو خاکسترهایی که نمیدونم آتیش داشته یا نه، اما آشفتگی این سر نه مال سنگه نه مال تنوره.. مال اینه که راوی میگه هنوز آقامون زنده بود نعل اسباشونو عوض کردن...تو مصیبتای حسین دست بالا دست بسیار است اینایی که گفتم مال تن ابی عبدالله است مال گوشت و پوست و استخون ابی عبدالله است اما بقیه بیت و گوش بدی میبینی جان حسین آتیش گرفته..*
سرت آشفته اما به تشییع سرت شهر به شهر
راه افتاده ببین خواهر آشفته ترت
داره حرف میزنه زینب هفتاد دو داغ دیده زینب اسارت کشیده زینب از همه مصیبتهاش بدتر زینب بی حسین داره حرف میزنه اهل کوفه گفتن علی زنده شده صدا ،صدای صلابت علیه، نطق، نطق علیه وای بر شما مردم پسر فاطمه روکشتید شهرتون و چراغونی کردید رقص و پایکوبی میکنید چشماتون خشک مباد با عتاب با خطاب علوی..یکمرتبه دیدن لحن سخن زینب عوض شد صدانرم شد هلال یک شبه ی زینب کجا بودی سه شبانه روزه راوی میگه دیدم چشمش افتاده به سر بریده حسین بالای نیزه..گفت ندیدم چه کرد زینب اما یکوقت دیدم از زیر مقنعه ی بی بی از پیشانی خانم خون تازه جاری شد گمان میکنم سر و به چوبه محمل کوبید مگه میشه سر تو شکسته باشه سر زینب سالم باشه.. یک حسینی بگو صدات به حرم ابی عبدالله برسه هر کجا هستی بگو حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حاج_حسن_خلج
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•در حریم قدس...
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام #سید_رضی_مرتضوی
●━━━━━━───────
در حریم قدس محرم زینب است
آنکه بر غم هست خاتم زینب است
ناخدای کشتی غم زینب است
تا نفس بر سینه صبح و شب کند
دم حسین و بازدم زینب بوَد
*شاید همین ایام بود داره خطبه میخوانه پیرمردای کوفه دیدن صدای امیرالمومنین میاد دویدن آمدن دیدن دختر حیدر کرار زینب کبری داره خطبه میخواندیک دفعه دیدن لحن خطبه عوض شد. بی بی زینب کبری دید صدای قرآن خواندن میاد سربلند کرد دید سر برادرش حسین بالای نیزه...
داداش هر مصیبتی میدونستم همه رو مادرم زهرا بمن گفته بود اما نمیدونستم قراره سر تو پراز خون بالای نیزه باشه.. نمیدونم رقیه ی نازدانه در بغل زینب چه حالی شد باز حضرت زینب لحنش و عوض کرد خودش و فراموش کرد صدا زد..برادر اگه با من حرف نمیزنی با این دختر کوچولو حرف بزن داره قلبش از غصه آب میشه نوشتن چنان سر رو بر چوبه محمل کوبید...« صلی الله و علیک یا ابا عبدالله»
در جهان تا زنده ام گویم ثنایت یا حسین
دست حاجت میبرم پیش خدایت یا حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حجت_الاسلام_سید_رضی_مرتضوی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•.مسافرم من و گم کرده..
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #رضا_عاصی
●━━━━━━───────
مسافرم من و گم کرده کوکبِ اقبال
نه شوقِ بدرقه دارم، نه شورِ استقبال
چراغِ راه به جُز آهِ من نمیباشد
کسی گلاب سرِ راهِ من نمیپاشد
من از نواحیِ « اللهُ نور » میآیم
من از زیارتِ سر در تنور میآیم
من از مشاهدهی بیتُ الحرامِ بزمِ وفا
من از طوافِ حضور میآیم
درونِ سینهام اِشراقِ وادیِ سَیناست
من از مجاورتِ کوهِ طور میآیم
سفیرِ گلشنِ قدسم، هُمایِ عِزُّ و شَرف
شکسته بال و پَر اما صبور میآیم
هزارمرتبه نزدیک بود جان بدهم
اگر چه زنده زِ آفاقِ دور میآیم
ضمیرِ روشنم آیینهی شکیباییست
و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیباییست
"ما رأیتُ الّا جمیلاً ..."اون نانجیب میخواست زینب رو تحقیر کنه اما با یک جمله دودمانش رو به باد داد، تو مجلس به بهترین وجه تحقیر کرد اون نانجیب رو خواست داغِ دل زینب رو تازه کنه ولی فرمود: من که جز زیبایی چیز دیگری نمیبینم ...*
ضمیرِ روشنم آیینهی شکیباییست
و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیباییست
سرودِ درد به احوالِ خسته میخوانم
نمازِ نافلهام را نشسته میخوانم
هنوز از نَفَسم باغِ لاله میرویَد
هنوز از جِگرم داغِ لاله میرویَد
زِ باغ با خود عطر شکوفه آوردم
پیامِ خون و شَرف را به کوفه آوردم
سِپُرد کشتیِ صبرم، عنان به موج آن روز
صدای شیونِ مردم گرفت اوج آن روز
چو لب گشودم و فرمان « اُسکُتوا » دادم
به شِکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم
میان آن همه خاکسترِ فراموشی
صدای زنگ جَرسها، گرفت خاموشی
چو من به مردمِ پیمانشکن سخن گفتم
صدا صدایِ علی بود و من سخن گفتم
*مردمِ کوفهای که برا تماشا آمدن، دارن زارزار گریه میکنن. فرمود: اشکِ چشمتون خشک نشه، حسین منو لب تشنه کُشتید حالا دارید بلند بلند گریه میکنید.یه وقت بیبی جانِ ما زینب دید یه زنی جمعیت رو کنار میزنه.طَبَقی رو دستشه، طعام آورده، آمد جلو محفلِ بچه ها..بچه هایِ گرسنه، تشنه، از راه رسیده..تا نان و خرما دستِ بچه ها داد، فریاد زد بیبی جانِ ما نکنید اینکار را، صدقه بر این ها حرامه.تعجب کرد این زن حدودا عمرش رو در خانه ی بچه های علی تمام کرده؟مگر اینها کی هستن صدقه براینها حرامه؟صدا زد خانماولا این صدقه نیست، من ام حبیبه کنیز خانه ی بچه های فاطمه بودم.. از آن روزی که از مدینه هجرت کردم نذر کردم برا حسینم..هر وقت اسیری، یتیمی وارد کوفه میشه من اطعامشون کنم به نذر حسین صدا زد ام حبیبه ما بچه های پیغمبریم،امحبیبه من زینبم..حسین من، زینب من از هم جدا نمیشدن اگر تو زینبی پس کو حسینت؟ گفت سرت رو بالا بگیر، سری که بالای نیزه ست سر حسین منه..ای حسین.....حسین....*
غروب نیست،خدایا چرا هلال دمیده
هلال و ظهر و سر نیزه و تلاوت قرآن
کسی ندیده است ،آنکه دید من بودم
*یوقت دیدن مردم کوفه دیگه اعتنایی ندارن همه مجذوب حسین شدن اینجا زینب از این موقعیت استفاده کرد.خودش رو رساند کنار نیزه،سرش رو بلند کرد*
الا ای ماه من قربان رویت
چرا خاکستری گردیده رویت
سرتو خون ب پای نیزه ریزد
چرا خون از سر زینب نریزد
یه دختر بچه تو بغل زینب نشسته تا نگاهش افتاد به سر بابا هی،بلند میشد و مینشست بصورت میزد..هی میگفت عمه جان این سر بریده ی بابام حسینه..صدا زد حسین من! بامن حرف نمیزنی نزن تو که اعجاز میکنی سربریده بالای نی قرآن تلاوت میکنی یه کلمه جواب طفل صغیرت رو بده میترسم دلش از،غصه آب بشه ای حسین...*
آه، فراز نی سر وی گر رود ندارت بین
که سرفرازی تو آب و آل یاسین است
"صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله
بدم المظلوم یا الله.....بحق الحسن عجل لولیک الحجه"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حاج_رضا_عاصی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#⃣ #روضه_هنده
#⃣ #هنده #خرابه_شام
#⃣ #روضه_اسارت #شام
#⃣ #فيش_روضه_اسارت_آل_الله
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_زينب
#⃣ #روضه_حضرت_زينب
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ...
ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند
این ملتِ حسینی، علمدار زینبند
*كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...*
زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم
قرآن و دین، نتیجهی پیکار زینبند
فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش
رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند
*یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...*
مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب
آنان مطیعِ سید و سالار زینبند
از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
*عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.!
گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا میزد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند...
صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه
اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند
پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش
والله اولیاء، هوادار زینبند
بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست
اهلِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند
دستی، به نورِ معجرِ زینب نمیرسد
تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند
در کوفه، صوتِ حیدریاَش انقلاب کرد
عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند
از کربلا و کوفه و شام و مدینه
امروز اهل درد، عزادار زینبند
بیاِذنِ او، کسی به شفاعت نمیرسد
محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند
آنانکه میدهند، خدا را به او قسم
روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند
✍#محمود_ژولیده
خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید.
دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق میکنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب...
خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را میشناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، #هنده حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین...
هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی میخواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک میکرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..*
من کجا مجلس بیگانه کجا
من کجا گوشهٔ ویرانه کجا
من کجا مجلس اغیار کجا
من کجا کوچه و بازار کجا
*خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خوردهاش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش*
.
#روضه_اسارت
#روضه_دروازه_ساعات
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
.
.
#روضه_متنی
#روضه_مجلس_یزید
#مجلس_یزید
#مناجات و #روضه_امام زمان گریز #حضرت_زینب
حجت الاسلام #میرزامحمدی
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2
یادش آرامش دلهاست خدا میداند
علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر،از گنه ماست خدا میداند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا میداند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا میداند
*الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده*
آری اعمال من و توست حجاب من و تو
ورنه آن چهره هویداست خدا میداند
از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا میداند
*حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟*
آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز
روضه زينب كبری است،خدا ميداند
*انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم*
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
*یاصاحب الزمان،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری*
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
*ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه*
اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
*ای حسین*
اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی*
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
*این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین*
هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده
لبان غنچه اش زهرا مکیده
مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن
#حجت_الاسلام #میرزامحمدی
#روضه_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
هیئت سفیران زینب ( س)مداحی_آنلاین_از_جان_خود_حاج_حسن_خلج.mp3
زمان:
حجم:
7.16M
#روضه_حضرت_زینب
🎤•|حسن خلج|•
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
حسین جان!
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادن مهلتی
برا مردنم بهم وقت نمیدادن
«یارالی حسین... یارالی حسین ...امروز جا داره اگه اینجوری هم بگی یارالی زینب..»
*داداش دشمن از یک طرف مهلت نمیداد من جونم و فدات کنم بچه هات از یکطرف.
تا میخواستم فدای تو بشم میدیدم اینا تو خطرن خودمو سپر میکردم.تا یک قدم میومدم برات بمیرم صدای ناله رقیه میومد امروز اومد نشست کنار قبر حسین گفت: حالا که تموم شد.حالا که هر چی بود گذشت حسین ..اما یک سوال دارم..*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
*تو هم امروز برو تو قالب زینب حل شو در وجود عمه جانش کنار قبر داداشش نشستی..همه با هم بگیم به آقامون ..*
آقا! بهتر نبود جای تو ما کشته میشدیم
*آقا! جان کاش همه ی اولین و آخرین میمردن یک مو از سرت کم نمیشد.*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
بی تو چگونه صبر کنم با چه طاقتی
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی
خاک به دهنم اما چه کنم اسمم روضه خون شده باید بگم این "فدخل زینب و بنت علی" به همین جاها ختم نمیشه چوب و دست گرفته بود هی با لبای حسین بازی میکرد
خودت روضه خون خودت باش ...*
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
هیئت سفیران زینب ( س)مداحی_آنلاین_از_جان_خود_حاج_حسن_خلج.mp3
زمان:
حجم:
7.16M
#روضه_حضرت_زینب
🎤•|حسن خلج|•
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی
دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی
حسین جان!
میخواستم به پات سرم را فدا کنم
اما به خواهر تو ندادن مهلتی
برا مردنم بهم وقت نمیدادن
«یارالی حسین... یارالی حسین ...امروز جا داره اگه اینجوری هم بگی یارالی زینب..»
*داداش دشمن از یک طرف مهلت نمیداد من جونم و فدات کنم بچه هات از یکطرف.
تا میخواستم فدای تو بشم میدیدم اینا تو خطرن خودمو سپر میکردم.تا یک قدم میومدم برات بمیرم صدای ناله رقیه میومد امروز اومد نشست کنار قبر حسین گفت: حالا که تموم شد.حالا که هر چی بود گذشت حسین ..اما یک سوال دارم..*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
*تو هم امروز برو تو قالب زینب حل شو در وجود عمه جانش کنار قبر داداشش نشستی..همه با هم بگیم به آقامون ..*
آقا! بهتر نبود جای تو ما کشته میشدیم
*آقا! جان کاش همه ی اولین و آخرین میمردن یک مو از سرت کم نمیشد.*
بهتر نبود جای تو من کشته میشدم
بی تو چگونه صبر کنم با چه طاقتی
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی
خاک به دهنم اما چه کنم اسمم روضه خون شده باید بگم این "فدخل زینب و بنت علی" به همین جاها ختم نمیشه چوب و دست گرفته بود هی با لبای حسین بازی میکرد
خودت روضه خون خودت باش ...*
از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم
چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
3. رسیدم از سفر.mp3
زمان:
حجم:
7.25M
#روضه_اربعین
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_محمود_کریمی
رسیدم از سفر
ای همسفر کجا هستی ؟
به زیر سنگِ لحد
بینِ بوریا هستی ...
اسیر رفتم از اینجا
اسیر تر شده ام
چه پیر رفتم و اکنون
چه پیر تر شده ام
تو را به نیزه ، مرا با تو
از قفا بُردن
ولی به کعب نی و
تازیانه ها بُردن ...
توان نمانده بگویم
هر آنچه را دیدم
بدونِ سایه ی عباس
کوچه ها دیدم ...
خدا کند دگر این
چشمِ بسته وا نشود
سرم زِ خاکِ غریبانه ات
جدا نشود
زِ من گذشت برادر
خدا کند حتی
فراق هم به فراقِ تو
مبتلا نشود ...
خدا کند که عزیزی
به بندِ زنجیری
به کوچه هایِ پُر از سنگ
آشنا نشود ...
شکسته بال ترینم
کبود می آیم
من از محله ی
قوم یهود می آیم
از آن دیار که من را
به هم نشان دادن
به دست هایِ یتیمت
دو تکه نان دادن ...
از آن دیار که
بویِ طعام می پیچید
از آن دیار که طفلت
گرسنه می خوابید
کسی که سنگ
به اطفال بی پدر می زد
به پیش چشم علَمدار
بیشتر می زد
از آن دیار که
چشمان خیره سر دارد
به دخترانِ اسیر آمده
نظر دارد
از آن سفر که
اگر کودکی به جا می ماند
تمام طولِ سفر
زیر دست و پا می ماند
به کودکی که یتیم است
خنده سر دادند
به او به جایِ عروسک
سرِ پدر دادند
به جایِ آن همه گُل
با گلاب آمده ام
من از جسارتِ
بزم شراب آمده ام
از آن دیار که
آتش به استخوان می زد
به رویِ زخم لبان تو
خیزران میزد ...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها