eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
430 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6046156338822648667
زمان: حجم: 7.2M
|⇦نوا از نینوا می رفت.. و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی صالحی کرمانی مرادقلی‌: ●━━━━━━─────── امام حُسَیْن(ع) می فرماید: شیعیان و پیروان ما آن کسانی هستند که دلهایشان (و به تبع آن افکار و اعمالشان ) از هر گونه ناخالصی (و فریب و نیرنگ و سوء استفاده از اعتماد مردم) و کینه ( و دشمنی یا خیانت ) و ناسالمی ( و تقلب و تزویر ) پاک و پیراسته باشد. 📚تفسیرالإمام العسکری(ع)، (ص 309، ح154)
زمان: حجم: 1.72M
گفته بودم غم دل را به تو گویم چو بیایی تو بیایی که غمم نیست غم من تویی بابایی به کسی کاری ندارم که تویی مونس و یارم به دل خسته و زارم خبرم کن تو کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ دلم معدن درده بیا و ببین غم با دخترت چه کرده بیا خرابه بشین حال و هوامو ببین سوغاتی هم نیار بیا کنارم، همین بابای خوبم حسین بابای خوبم حسین بی قرارم که بیایی به همان قول و قرارت بغلت کنم حسابی جونم و کنم نثارت بخدا تنگه دل من واسه لالایی و نازت چه کنم تا که بیوفته به خرابه سر و کارت عزیزم عزیزم منم دیده به راهَت که بازم ببینم سر و صورت ماهَت بیا به دیدن من موهامو شونه بزن ریشه ی درد و غم و از دل زارم، بِکن بابای خوبم حسین بابای خوبم حسین به دلم بود چو بیایی دو تا دستت رو بگیرم سر بی تن اومدی تا واسه ی سرت بمیرم گل نازم بدنت کو؟ سخنی بگو شهیدم چی سرت اومده بابا که فقط سرت رو دیدم لالایی لالایی به قربون سرت شَم لالایی لالایی فدای حنجرت شَم بیا دو تایی با هم آروم بخوابیم یه کم وقتی که بیدار بشیم هیچ خبری نیست ز غم بابای خوبم حسین بابای خوبم حسین
. دلم آغوش گرم تو رو میخواد خرابه سرده و دارم میلرزم هوا سرده ولی عیبی نداره من از تاریکی ها خیلی میترسم از کسیکه سر تو رو، رو نیزه بست بدم میاد از اون که دندون تو رو، با سنگ شکست بدم میاد ....................................................... چقد بالا نشستی روی نیزه مگه بابا جونم دختر نداری؟ مگه قهری با من بابای خوبم؟ دیگه منو رو زانوت نمیزاری؟ پلکای غرق خونتو، انقد به روی من نبند.... بابای خوشگلم بیا، بازم به روی من بخند.... ...................................................... چشام بی سو شده دستام میلرزه بیا بابا ببین رنگم پریده موهای سوختمو نبین بابایی نپرسی که چرا قدم خمیده این ادمای بی ادب، به ما حرفای بد زدن تو بیابون یه نیمه شب، به دخترت لگد زدن
4_6046156338822648667
زمان: حجم: 7.2M
|⇦نوا از نینوا می رفت.. و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی صالحی کرمانی مرادقلی‌: ●━━━━━━─────── امام حُسَیْن(ع) می فرماید: شیعیان و پیروان ما آن کسانی هستند که دلهایشان (و به تبع آن افکار و اعمالشان ) از هر گونه ناخالصی (و فریب و نیرنگ و سوء استفاده از اعتماد مردم) و کینه ( و دشمنی یا خیانت ) و ناسالمی ( و تقلب و تزویر ) پاک و پیراسته باشد. 📚تفسیرالإمام العسکری(ع)، (ص 309، ح154)
Haaj Seyed Mahdi Mirdamad4_5985650836716390410.mp3
زمان: حجم: 5.41M
🌹 🌹 نم نم داره بارون میاد  داره برام مهمون میاد  خرابه بوی نون میاد  وای وای وای  داره از راه دور میاد  تو طبقی از نور میاد  از سفر تنور میاد  وای وای وای  آروم آروم از طبق بیا کنارم  سر رو سرت بزارم  حرف نگفته دارم  چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم  اسمتو که میبردم فقط کتک می خوردم  وای وای وای  حالا که اومدی بمون  یه ذره لالایی بخون  میخوام بخوابم بابا جون  وای وای وای  ما بینمون فاصله بود  سهمم فقط آبله بود  خنده های حرمله بود  وای وای وای  ربابو ببین  اصلا نمیخوره آب  هرروز نشسته بی تاب  تنها به زیر آفتاب  شبا دیگه یا بچه اش خواب میبینه یا خواب آب میبینه داره عذاب میبینه امان از این غریبی نبودی و اسیر شدم بابا یه روزه پیر شدم بازار شام تحقیر شدم وای وای وای الهی که اون محله ی یهودی خراب بشه به زودی خدا رو شکر نبودی عمه رو نشون میدادن از سر بام امون از این جدایی از من نپرس از من نخواه بگم از مجلس گناه از اون همه تیر نگاه وای وای وای از من سوال از تو جواب عمه کجا بزم شراب دخترای ابوتراب وای وای وای نزدیک بود امروز کنیز خونه ای شم ببین آروم نمیشم باید بمونی پیشم یا بمون و یا منم ببر بابایی با هم میریم دو تایی دیگه بسه جدایی امون از این غریبی  .
. دلِ دلداده را دلبسته‌ی دلبر تصور کن کمال عشق را عشقِ پدر _دختر تصور کن دمِ صبح از سفر برگشته‌ای..،بابای عطشانم! نمِ چشم مرا سرچشمه‌ی کوثر تصور کن بیا جای طَبَق سر رویِ پای دخترت بُگذار لباسِ پاره ام را بالِشی از پَر تصور کن شبیه پیرزن ها خَم شدم..،از بس لگد خوردم بیا این دردِ پهلو دیده را مادر تصور کن رسیده هر که دستش تاری از زُلف مرا کَنده خودت این مختصر را جایِ موی سر تصور کن ببین ردِّ کبودِ گونه ام را !..،زجر بَد می زد شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن سنان از خنده غش می کرد ، تا خولی هُلَم می داد مرا بازیچه ی دستانِ مُشتی شَر تصور کن نگو آن گوشواری که خریدی کو؟!..،کشید و بُرد همین خون‌لخته‌ی گوش مرا زیور تصور کن ادای لکنتم را دختر شامی درآورده... زبانم را زمان ترس از این بدتر تصور کن شرارِ پشت بام خانه ای روی سرم می ریخت... کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن میان ازدحام کوچه صدها بار افتادم... گُلی را زیرِ دست و پای یک لشگر تصور کن حجاب عمّه‌ام زینب،عمو عباسِ من را کُشت... برایش آستین پاره را معجر تصور کن! چه‌ها دیدند در بزمِ شرابِ شام،دخترهات... میان مست ها بابا..،خودت دیگر تصور کن! من از دنیای بی بابایِ فردا سخت می ترسم همین شب را برای من شبِ آخر تصور کن ✍ .
احوالات‌حضرت رقیه س اکبریم گلینجه اولسم دفنیمی یوباندیر عمّه نعشیمی آلیب ال اوسته، باشینه دولاندیر عمّه یوخ سوزوم بو اولمک عمّه «امر حیّ‌ لم» یزل‌‌دی باجیلار اولنده امّا قارداشی اولا گوزلدی ائیلیین بیر آزجا تأخیر، بلکه اکبریمده گلدی کفن و دفنیمی بیر آز سن ساخلا ال یوباندیر عمّه گوزلرون فداسی اوللام خسته سن بی‌بی آز آغلا اولدورر اوزون حَرَملر آز بو قلب زاری داغلا اللرون قاداسین آللام گل بو گوزلریمی باغلا قانلی اشگیلن سارالمیش رنگون آز بویاندیر عمّه گرچه قاره گون الینده قورتارور بو بختی قاره وار ولی بیر عمده دردیم، گل سنه ائدیم اشاره ناگهانی گلسه اکبر، گوزلریمی آچ دوباره اکبری منیله بیر آن روبرو دایاندیر عمّه شئمری سن چاغیرما عمّه قلبیده جراحتیم وار قولدان آچماسین طنابیم دیلده آیری نیّتیم وار قبره قوی بو حالتیلن جدّیمه شکایتیم وار سنده خلقه ظلم شمری، نطقیویله آندیر عمّه باشون آچما ائتمه ناله، قلبیم اولدو غصه دن قان سن منه آنالیق ائتدون جانیوه رقیّه قربان باشیم آلما سینون اوسته، توپراق اوسته قوی وئریم جان زحمتیمی چوخ چکیبسن، آز منی اوتاندیر عمّه آغلاما دئمه غریبیبی‌وطن، رقیّه لای‌لای هئچ دیله گتیرمه جیسمی، بی‌کفن رقیّه لای‌لای سسله شئمر شوم الیندن، دینجلن رقیّه لای‌لای قلب اهل شامی، آه آتشیمه یاندیر عمّه بی‌سبب دئنن بو غمده قانه گوز یاشیم دولانماز الده اولدوروب بو طفلی شمریدون گینه اوتانماز قمچیلر یئرینی امّا گورمیینجه خلق اینانماز کوینگیم چیخارت بو خلقی سن اوزون ایناندیر عمّه ✍مرحوم استاد رحیم منزوی اردبیلی
زمان: حجم: 2.67M
. یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد 🎤
. گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها 🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم 🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم امشب دلها رو روانه کنیم... کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها... امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم... 🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من 🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه... حتما همتون دیدید... دخترها علاقه خاصی به بابا دارن... اصلا معروفه... میگن دخترها بابایی هستند... آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم... خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه... میگه بزار بابام بیاد... شکایتت رو به بابام میکنم... خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه... میگه بزار بابام بیاد... بهش نشون میدم... بهش ميگم... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله... 🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته 🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته چقدر بهش سنگ زدند... چقدر بهش تازیانه زدند... چقدر سیلی زدند... یاصاحب الزمان... 🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته اما... 🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته امشب اگه با ابی عبدالله کار داری.... آقا رو به نازدانه اش قسم بده... اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری، اگه کربلا میخواهی... بگو حسین جان... تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم... امشب دیگه دست خالی ردمون نکن... 🔸طواف شمع چون پروانه می کرد 🔸به دستش موی بابا شانه می کرد تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا... چه بلایی سرت آوردن...بابا... 🔸سر و روی پدر را پاک می کرد 🔸برایش عقده ی دل باز می کرد صدا زد بابای خوبم... 🔸به قربان سر نورانی تو 🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ 🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا 🔸لبان تو چرا نیلی است بابا بابا کی با چوب به لب و دندانت زده... اما میخام بگم... بابای خوبم... 🔸تو از چوب جفا داری نشانه 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اگه با چوب به لب و دندان تو زدن... اما به منم تازیانه زدن... 🔸مرا باشد نشان از تازیانه اما بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم... 📍مدد از عمه گرفتم که مرا راه برَد 📍چند قدم برد ولی دست به دیوار گرفت بابا... 📍چو میگفتی به عمه، من شبیهِ مادرت هستم 📍تمام سرنوشتِ خویش را از پیش دانستم یعنی فهمیدم باید مثل مادرم زهرا سیلی بخورم... تازیانه بخورم... آخه توی مدینه وقتی اون ملعون دستور داد به خانهء وحی حمله کنند ، وقتی بی بی بین در و دیوار قرار گرفت بازهم مانع ورود به خانه شد ..اما اون نانجیب باسیلی بی بی رو دور کرد و بعد هم به قنفذ دستور داد با تازیانه بی بی رو کنار بزنه.... ای وای ...امیرالمؤمنین تازه موقع غسل شبانه از ورم بازوی بی بی خبردار شد... صدا بزن زهرا ..... اگه مادر ما غلاف شمشیر خورد،رقیه هم سیلی خورد تازیانه خورد، مثل مادر، حرف زدنش هم مثل فاطمه بود،راه رفتنش هم مثل فاطمه بود،عمه هی نگاش میكرد،گریه میكرد،میگفت عمه چرا گریه میكنی؟میگفت:آخه تو چقدر شبیهه مادر منی،عین مادر،اخلاق مادر،ارث برده،به این دختر رسیده،دست بند مادر دست دختره،سر رو بغل كرد، عین مادرش زهرا حرف زد، زهرا وقتی نگاش به علی افتاد،از پهلوش نگفت، از بازوی ورم كرده نگفت،رقیه هم از درداش نگفت، سر رو بغل كرد،الله اكبر،شروع كرد با سر حرف زدن،یه نگاه كرد به سر،ای وای،اَ بَه...بابا بابا....ان شاالله هیچ وقت دخترت صحنه ای رو نبینه كه آزار ببینه،تا نگاش به سر افتاد ،اول یه دست به محاسنش كشید، مَن ذا الذی خضّبك بدمائك؟حسین........ نمی خوای كمك كنی؟..حسین....نمی خوای صدات و خرج كنی؟حسین..... . به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا خبر نداشتم این‌ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا درست وقت غذا تازیانه می‌آمد نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه‌ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه‌ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده‌اند دشمن‌ها كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا
🏴زبانحال حضرت رقیه علیها السلام با رأس خونین پدر😭 ( با آهنگی جدید و بسیار دلنشین) خوش گَلموسن بابا قربان اولوم سنه بو نصف شبده چوخ لطف ایتموسن منه شیریندی شَهدِ وَصل خوشدی ایچَم بابا پِشوازیوه گَرک جاندان گیچَم بابا سن هارا ویرانه هارا ، یارالی یارالی خرابه میز تاپوب صفا ، یارالی یارالی سنه قیزون اولا فدا ، یارالی یارالی بیله گَلماقون ووروب اُود دیله، ایوای ایوای دورا بولمورم منی عَفو ایله ، ایوای ایوای یارالی بابا ۴ قانلی بوغازیوین پاک اولمییب قانی باشیله گَلموسن پَس پِیکَرون هانی؟ آننوندا داش یری چوخدان اولوب نشان سویله دوداقیوه کیم وُوردی خیزران؟ دوداقلارون پارچالانوب ،ئولِییدیم ،ئولِییدیم کول یوزووه پَرده سالوب ، ئولِییدیم ،ئولِییدیم دشمن سنی مندن آلوب،ئولِییدیم ،ئولِییدیم دردون منه بابا گَله ، ایوای ایوای گَل یارالی اوزون دیله ، ایوای ایوای مَنکی شَمادته یوخدور هیچ عادَتیم شامین اوشاقلاری سَسلور منی یَتیم مین زَحمتیله من سالدیم اَله سنی یا قال بابا وَ یا بوردان آپار منی اوشاق مَگر چولده یاتار، یورولدوم ، یورولدوم منی خرابه دن قوتار ، یورولدوم ، یورولدوم ناله لَریم عرشه چاتار ، یورولدوم ، یورولدوم بو قَدَر بلایه نجه دوزوم ، ایوای ایوای گوروسن نجه گووَریب یوزوم، ایوای ایوای من ناله ایلورم نِچّه دَلیلی وار باخ بیر یوزومده گور آثارِ سیلی وار عُریان دَوَه بابا یخدی رقیّه نی ایستوردی ئولدوره زَجرِ دنی منی زَجریله بو حَرمله دن ، قورخورام ، قورخورام شمر و سَنان ، هَلهَله دن ،قورخورام ، قورخورام هرگجه بیر مَسئله دن ،قورخورام ، قورخورام بابا گوشواره می آلدیلار ، ایوای ایوای منی آت قاباغینا سالدیلار ، ایوای ایوای
🍂زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر🍂 (حالا اومدی، حالا که دیگه رقیه....) خوشگلدین بابا سالموسان رقیّه وی یاده عجب ، خوشگلدین بابا دیلده کی مقصدیوه ، یتوب اوزون، دینجَلدون بابا عَموم عبّاس و علی اکبر هانی ، تَک گَلدون بابا بابا باخ یتیمه قیزین کیم وورار بِیْله سیلی یوزونه دیور عَمّه م اوخشور یوزومی آناوین یوزونه واویلا یارالی یارالی ،یارالی ، یارالی ، یارالی ، بابام وای سَسلَردیم سنی گوروم هیچ قیزین ، آلیشماسین ، من تَک دامنی چوخ ووروبدور باشیما ، قمچیسینی ، بو شِمرِ دَنی منه لطفون آزالیب ، دشمن اودور ، چوخ دویدی منی یارالی باشون گَلدی دیداره جسمون یارالی هایانادا؟ گَلییدون منه دشمنیم یولدا سیلی ووراندا واویلا یارالی یارالی ،یارالی ، یارالی ، یارالی، بابام وای باخ دیل دردینه حالیمی سن بوله سن ، باخ یوزومون ، رنگِ زَردینه رَحم ایله بابا نولور یتیمه وین، آهِ سَردینه قال رقّیه وی اوزون عمّه میلن، تاپشیر قبرینه بابا باخ ایله درد و غملر الیندن قیزون اولدی خسته یاتاردیم سینَنده یریم ایندی توپراقلار اوسته واویلا یارالی یارالی ،یارالی ، یارالی ، یارالی، بابام وای ۲ التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور سَلامٌ عَلَی مَن عَجَبَت مِن صَبرِها مَلائِکَةُ السَماءِ... ایرانِ فاطمی، همه غمخوار زینبند این ملتِ حسینی، علمدار زینبند *كيه اين خانوم؟چه مقامی داره این بی بی؟...* زینب اگر نبود، جهادی نداشتیم قرآن و دین، نتیجه‌ی پیکار زینبند فرماندهانِ ما، همه شاگردِ مکتبش رزمندگانِ ما، همه انصار زینبند *یاد کنیم امشب تمامیِ شهدامون رو، خصوصا شهدای جنگ تحمیلیِ اخیر رو، سرداران شهید حاجی زاده، سلامی، باقری...* مائیم اگر، مطیعِ امامینِ انقلاب آنان مطیعِ سید و سالار زینبند از صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند *عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود، گاهی صدا میزد "أَ أَنتَ أَخی؟"آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد:یاجَدّاه.! گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن، حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند... صبر و شُکرِ اوست، به گودال قتلگاه اجساد، در تحیّرِ دیدار زینبند پیغمبران، مطیعِ فرامینِ حضرتش والله اولیاء، هوادار زینبند بعد از حسین، قافله سالارِ عشق اوست اهل‌ِ حریم و اهلِ حرم، یار زینبند دستی، به نورِ معجرِ زینب نمی‌رسد تا بانوان، حجاب نگهدار زینبند در کوفه، صوتِ حیدری‌اَش انقلاب کرد عشاق، محوِ نطقِ گهربار زینبند از کربلا و کوفه و شام و مدینه امروز اهل درد، عزادار زینبند بی‌اِذنِ او، کسی به شفاعت نمی‌رسد محشر تمامِ خلق، گرفتار زینبند آنانکه می‌دهند، خدا را به او قسم روز ظهورِ یار، فداکارِ زینبند ✍ خانومی است به نام هنده، چندین سال خانه ی امیرالمؤمنین زندگی کرده، حالا زن یزید ملعون شده، اما دلش هنوز به عشق امیرالمؤمنين مي تپه،خرابه ی شامه، میگه: شب شد‌ دیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ای رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتاد به این‌ خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب، کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن، الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست، رو کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید. دختر علی است، دختر حضرت زهراست. اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق می‌کنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب... خانومِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم. هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانوم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟ یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را می‌شناسی؟ گفت: بله! چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانوم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانوم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، حسین رو خوب میشناسم. باز سئوال کرد: آی زنِ اسیر از بی بی زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، فرمود: هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خودش زد، صدا زد: کاش کور شده بودم نمی دیدم، خانوم! به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ ای حسین... هرچه روضه بخوای بخونی برای بی بی همه یه طرف این روضه یه طرف: همین که وارد مجلس شام شد با آستینش صورتشو گرفت، چرا؟ این همون کسیِ که وقتی می‌خواست زیارت جدش بره.. علی حرمو تاریک می‌کرد کسی قد و بالای زینبش رو نبینه حالا آوردنش تو مجلس نامحرما..* من کجا مجلس بیگانه کجا من کجا گوشهٔ ویرانه کجا من کجا مجلس اغیار کجا من کجا کوچه و بازار کجا *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما امشب همه ما را به زینب کبری ببخش* . .