4_5997002087387369797.mp3
30.45M
.
طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را
چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را
تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری
توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را
من آن بیدم که مجنونبودنم را جار خواهم زد
چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را
به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد
دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را
کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت...
همان بهتر که شبها راهی صحرا کنم خود را
مرا از دستِ مَنمَن کردنم راحت کنی ای کاش
وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را
من از این چشمهای خیرهسر خِیری نمی بینم...
هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را
ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد
مگر از خواب رِخوَتزایِ غفلت پا کنم خود را
" الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی!
جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را
برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن
مگر با گمشدن در عشق تو پیدا کنم خود را
عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم
قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را
تمام ذوق افطارم رطبهای علیجان است
کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را
کبوترزاده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده
به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را
دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن ششگوشهست
لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را
تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد
همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را
▪️
دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد...
نبودم ، پیشمرگِ خاتمِ آقا کنم خود را
#امام_زمان
#بردیا_محمدی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا
مانده ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن
بار من روی زمین مانده..، خدایا چه کُنم
بار من مانده خدایا..، تو خریداری کن
معصیت در دل مُردابْ فرو بُرد مرا
تا که آب از سر من رد نشده..، کاری کن
بندهی نفْس شدم، بندگیام یادم رفت
بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن
اختیاراً ز درِ خانهی تو دور شدم
پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن
وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد
سفره تا جمع نشد..، اشک مرا جاری کن
در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند
منِ غفلتزده را تشنهی بیداری کن
روی قلبم بنویسید: گرفتارِ رضا...
سنگ را در حرمش لایقِ حَجّاری کن
بی پناهیم، پناهِ همه ی ما..، زهراست
زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن
بَردهام..، بردهی بی قیمتِ بازار نجف
حلقه در گوش همین بَردهی بازاری کن
دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم
پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن
جان آقای غریبی که ندارد حرمی
دل ویران مرا یک شبه مِعماری کن
گریه بر داغِ حسن ارثیهی اجدادیست
ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن
روزه با روضه اگر باز شود..، میچسبد
گریهکُن! با نمِ اشک خودت افطاری کن
▪️
پیش چشمان پسر، مادر او سیلی خورد
آی ناموسپرست! از غم او، زاری کن
جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود...
قدر یک لحظه فقط فکر به مسماری کن!
میخِ در با همه هستیِ حسن بد تا کرد
پای خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد
✍ #بردیا_محمدی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab 10 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net] (1).mp3
4.33M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین
#حاج_منصور_ارضی
گرچه همیشه رازم پیش تو برملا بود
نشکن دل کسی که کارش خدا خدا بود
شرمنده ام به قرآن خیلی خراب کردم
ویرانه ی دل من یک روز خوش نما بود
ظرف پر از ترک را نقداً خودت خریدی
قلب شکسته ی من با اینکه بی بها بود
دست از تو تا کشیدم دنیا کشیده ام زد
عاشق بدون معشوق سهمش فقط بلا بود
تا گوشه ای نشستم پیشم نشستی انگار
پس راه اصلی وصل در کنج انزوا بود
حتی نگفته ای کیست من را بغل گرفتی
بخشایشت همیشه بی چون و بی چرا بود
چادر نماز زهرا مصداق یا مجیر است
در اوج بی پناهی مادر پناه ما بود
آب و غذای ما را شخص حسن رسانده
رزق از کریم خوردن خوشبختی گدا بود
بیچاره ام به حق حیدر الهی العفو
مهر قبولی من در دست مرتضی بود
قیمت گرفت تربت تا خاکی از نجف شد
ایوان طلای حیدر اعجاز کیمیا بود
نوکر دلش گرفته دلتنگی اش حسین است
ای کاش روزی ما امسال کربلا بود
افطار تشنه لب ها اشک است اشک روضه
یاد همان لبی که پامال چکمه ها بود
کهنه حصیر دِه هم جمعش نکرد آخر
آن جسم قطعه قطعه از بس جدا جدا بود
شعر: #بردیا_محمدی✍
#ماه_رمضان 1403
.
.
#مناجات
یا لطیف
اللهم رَبَّ شَهْرِ رَمَضان
چشم ، پیدا نکند مقصد ناپیدا را
با غمِ دربهدری صبح کنم شبها را
خستهام..،بس که دواندند مرا سوی گناه
نا نمانده است که با خود بکشانم پا را
معصیت؛ ریشهی ایمان مرا از جا کَند
کُشت در باغچهی زرد دلم تقوا را
نَفْس، با حَربهی دنیاطلبی گولم زد
آه! آفت بزند عافیت دنیا را
بال پرواز مرا دوستِ بد طینَت چید
جز تو با هر که پریدیم ، زمین زد ما را
خَلق بر گریهی بیکسشدنم می خندد
هیچکس درک نمی کرد منِ تنها را
عرقِ شرم مرا اشک حسابش کردی...
آبِ رو جمع کند آبِروی رسوا را
می شود گوش مرا مثل مُعَلِّم بکشی!
کاش تنبیه کنی کودکِ بی پروا را
هفتپشتم درِ این خانه گدایی کردند
به کسی غیرِ خودم قول نده این جا را!
تا دلم سوخت ، مرا فاطمه دلداری داد
لمس کرده است دلم مادریِ زهرا را
رزقِ افطار من از باغِ حسن می آید
نخل اربابِ کَرَم داده به من خرما را
حُکم رفعِ عطشم بوسه به انگور علیست
مستِ حیدر فقط اینگونه دهد فتوا را
خبر مرگ مرا بین نجف پخش کنید
دم آخر برسانید فقط بابا را
کامِ من تلخ شده ، طعم خوشم کرببلاست
بچشانید به من مزّه ی این حلوا را
مثل عابس بغلم می کند و می بوسد...
بارها دیده ام این خواب خوش ، این رؤیا را
▪️
▪️
کشمکش بود سرِ پیرهنش در گودال
مادرش آمده تا ختم کند دعوا را
شیشهی عطر خدا زیرِ سُم مرکب رفت...
بوی سیب است که پُر کرده همه صحرا را
#ماه_رمضان
#بردیا_محمدی ✍
..
#زمینه #امام_علی
#شب_نوزدهم
#یه_امشب
🔘🔘
بند1⃣
یه امشب اومدی پیشم
تو مهمونی باباجون
بگو با دخترت امشب
چرا هستی تو حیرون
اناالیه راجعون رو
میخونی تو هردم
با این حرفا دل من رو
بابا اینقد نلرزون
......
نگاهت /همش به آسمونه خیره
آسمون / از غم تو بابا میگیره
روضه ی / مادر و هر دم میخونی
دخترت / با دیدن اشکات میمیره
الهی ،غم تو نبینم بابا ، غم تو نبینم بابا
.......
ابر بهاری
آروم نداری
معلومه دیگه
دلتنگ یاری
بابا حیدر ،بابا حیدر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
اگه نیستش کناره تو
همسرت دخترت هست
از سر شب تا به حالا
به در چشم ترت هست
روی لبهات ذکر زهرا
این دمه اخرت هست
چقدر حرفای ناگفته
روقلبه مضطرت هست
....
دوباره افتادی یاده روضه ی,در
دوباره افتادی یاده داغه مادر
دوباره افتادی, یاده روی,نیلی,
دوباره افتادی یاده ضربه سیلی,
.....
اللهی غم تو نبینم بابا
با غم ها موندی
چه تنها موندی
سی ساله و بابا
بی زهرا موندی
بابا حیدر ،بابا حیدر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شب_نوزدهم_رمضان
به قلم 👇👇👇
#سید_ناصراسماعیل_نسب
#رضا_نصابی
.👇
.
#مناجات
بِعَلیِّ الٰهی اَلْعَفو
باز کن در به روی سائل هجراندیده
این منم..،بندهی آلودهی خُسراندیده
پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب
عبد سرخورده محبت ز کریمان دیده!
دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام
آنقَدَر حادثه این کودک گریان دیده
نَفسِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم
چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟!
چشمپوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است
هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده
غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده
گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد
لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده
زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی
ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده
پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده
لحد آخر ما دست امیر نجف است
دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده
بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده
▪️
▪️
آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده
کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد...
خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#امام_حسین
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•باز کن آغوش خود...
#توسل و #مناجات_با_خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان به نفسِ حاجمهدی سلحشور
●━━━━━━───────
باز کن آغوش خود را سائلات سر میرسد
آن گدا که بخششات را کرده باور، میرسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین!
نالههای هر شبم از پشت این در میرسد
تا نَفَس باقی است،نَفْس سرکشم را رام کن!
رفته رفته عمر من دارد به آخر میرسد
در شب قَدرَت، به قَدرِ گریهام رونق بده!
هر که به جایی رسید، از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم، بیا با این بدت تندی مکن!
ای که لطفِ بیحدت حتی به کافر میرسد!
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
طفل بازیگوش دل گرم است، مادر میرسد
زیرِ قرآن زیر و رویم کن! الهی بِالعَلی!
دلشکسته گیر می افتد، به دلبر میرسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را میدهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر میرسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن اربابهاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم، بعد تلقین خواندنم
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر میرسد
با مظلومیت آقای مظلومانِ خاک
جمع میگردد تمام آن به دختر میرسد
سر به چوب محمل خود زد، در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با رأس برادر می رسد
در کنار خانهی باباش سنگش میزنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود
کاش بر هر دختری میدید معجر میرسد
#بردیا_محمدی ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_رمضان
#حاج_مهدی_سلحشور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات
#امام_کاظم
بِموسَی بْنِ جَعْفَرٍ اِلٰهیَ الْعَفو
روی آئینه ردِ آهِ شرر بار من است
رنجِ بی همنفسی موجب آزار من است
کُلِّ خَلق از منِ بدخُلق تَنَفُّر دارند
غم تنهاشدنم حاصلِ رفتار من است
پَر من را قفسِ نَفْس به زنجیر کشید
خونِ دیوار اثرِ بالِ گرفتار من است
سَحَرِ قَدر تو را قدر ندانستم..،حیف!
این هم از خیرهسریِ دل بیمار من است
سفره تا جمع نشد ، کاش مرا جمع کنی
چند شب مانده فقط..،فرصت اصرار من است!
طَشتِ رسوایی ام از بام ، زمین افتاده
شهر در هَمهَمهی گفتنِ اخبار من است
معصیت آبرویم را چقَدَر راحت بُرد
نُقل هر انجمنی زشتیِ کردار من است
این همه عیبِ مرا فاطمه آمد..،پوشاند
چادرِ مشکیِ زهراست که ستّار من است
غیر خرمای علی روزه ی من وا نشود
رطبِ نخلِ نجف لذّتِ افطار من است
خوشبحال دل من که پسرِ این پدرم
پدرِ خاکیِ من ، حیدر کرّارِ من است
دست تقدیر کشانده است مرا تا خودِ طوس
می روم پیش رضا ، بخت اگر یار من است
پدرش نور چراغیست که خاموش نشد
پدرش ماه درخشان شب تار من است
آه از آن کوهِ وقاری که چُنین آب شده
روضه ی لاغری اش ، روضهی دشوار من است
ساق او خُرد که شد ، خُرد شد ارکان جهان
زانویَش علّت بیرنگیِ رخسار من است
گفت: سِندی ! تو بزن ، بد دهنی را بس کن
گوش دادن به کلامت بخدا عارِ من است
زجرکُش کردنِ من را که ندیده است کسی
معجرِ دختر من را نکشیده است کسی
#ماه_رمضان
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
2.22M
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان
🥀🍃🥀
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
▪️
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینه
با نوای مداح اهل بیت ع
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان 🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
حذف هشتک نام کانال ممنوع ❌
.
#شهادت_امام_صادق
السلام علیک یا صادق آل محمد علیهالسلام
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان! گریه بر هر درد بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_صادق
مهتاب اشکش را به دامان سحر می ریخت
وقتی که از روی لب باد این خبر می ریخت
از شاخه های محکم سرو کهنسالی
با ضربه ی هیزم شکن ها، برگ و بر می ریخت
می رفت تا جانی دوباره گیرد این فانوس
تاریکی شب زهر خود را بیشتر می ریخت
مثل پرستو که به دست شعله می افتد
تا چنگ می انداخت بر او، بال و پر می ریخت
پیش نگاهش شعله ها طرحی کشیدند از
گلبرگ یاس پرپری که پشت در می ریخت
پای برهنه می دود مردی که پیش او
پرهای جبریل امین در هر گذر، می ریخت
چشمان خیسش مصحف دردی است که از آن
آیه به آیه سوره ی "آه جگر" می ریخت
یاد غریبی علی در کوچه ها افتاد
با دستهای بسته اش اشکی اگر می ریخت...
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#مناجات_با_امام_زمان
به یُمن هجر ز محصول اشک سرشارم
بدون گریه شبیه درختِ بی بارم
دعای ریگِ بیابان همیشه پشت من است
کویر ، معترف است اینکه خوب می بارم
غمِ فراق تو از جان من حساب کِشید
هزار بار بمیرم اگر ، بدهکارم
به غیر آه نمانده است در بساط گدا
برس به دادِ دلم..،جانِ تو گرفتارم!
منم که شُهرهی شَهرم به آبرو ریزی
منم که صدرِ خبرهای کوچه_بازارم
گناه ، بانیِ شرمندگیِ من شده است
چه حرص ها که نخوردی برای رفتارم!
همیشه مشکل من را تو رفع می کردی...
ببخش ؛ زحمتِ محضم ، ببخش ؛ سربارم
بغل بگیر مرا..،کُلِّ خواهشم این است
شبیه کودکِ لجباز ، گرمِ اصرارم
به رغم این همه آلودگی، قبولم کن :
قسم به حضرتِ صدّیقه ، دوستت دارم
گِلِ وجود مرا وَرز داده شاه نجف
منم که حاصلِ دستِ امیرِ کرّارم
"علی امام من است و منم غلام علی"
تمام عُمر همین باور است معیارم
دلم برای حریمِ حـسـیـن لک زده است
چقدر دوریِ او داده است آزارم
تو را به روضه ی پیرِ امامها ، برگرد
همان که منبر او کرده است بیدارم
نگو که شیخُ الاَئِمّه شهیدِ زهر شده...
هنوز داغِ لبِ تشنهایست با یارم
▪️
▪️
بلند داد زد : ای قوم! جدِّ ما جان داشت
که نیزه را وسط سینه اش سنان می کاشت
#امام_زمان
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab 12 Ramazan 1403 Karimi [Mohjat_Net] (1).mp3
2.78M
#مناجات_با_خدا
#حاج_محمود_کریمی
.
#مناجات
آمدم در میزنم یا رب گدایت را ببین
باز هم این بنده بی دست و پایت را ببین
ظرف خالی طعام سائلت را پر نکن
نان من گریه است نان بنده را آجر نکن
بار من روی زمین مانده است بارم را بخر
خوب و بد هر چه دارم را بیا یکجا بخر
ای پناه بی پناهی ها پناهم داده ای
از تو ممنونم به مهانی ات راهم داده ای
شکر میگویم هزاران بار ستاری خدا
وای اگر از باطن من پرده برداری خدا
هیچ کس گردن نمیگیرد منِ شرمنده را
مثل فرزند پدر مُرده بغل کن بنده را
در زمان ارتکاب جرم بی باکم نکن
تا مرا پاکم نکردی از بدی خاکم نکن
قلب تاریک مرا از روشنی آکنده کن
عزم ترک معصیت را در وجودم زنده کن
بارها وقتی که میبینم دچارم برگناه
هر دمی که بیخ پیدا کرد کارم در گناه
رو به زهرا میکنم زهراست پشتیبان من
جای دیگر را ندارم جز در این خانه من
تا دم افطارها یادی ز عطشانش کنم
چشم روزه دار خود را گریانش کنم
دست شمر افتاده آن زلف درهم ریخته
خشکی لبهاش را با چکمه بر هم ریخته
نیزه جای جرعه آبی در گلویش میکنند
پیش چشم مادر او پشت و رویش میکنند
#بردیا_محمدی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_حسین
چهل روز دیگه تا به محرم مونده
یا لطیف
صل الله علیک یا ذبیح العطشان ع
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت
بسوزی پابهپای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم
سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرقکشیده
برایم پیرهن مشکی خریده
عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم
از این دنیای پوچِ هیچمقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار
به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش
همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم
هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بودهاست طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو
شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم
نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند
بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم
چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد
کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم
#بردیا_محمدی ✍
#چله_محرم
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_حسین
تویی دریای بی پهنای خِلقَت..،ما نَمَت هستیم
تو بیش از ظرفیتهای وجودی،ما کمَت هستیم
ملالی نیست..،ما را حبس کن در پیلهی داغت
که این پروانهبودن را بدهکار غمَت هستیم
به جز گریه گدای خانه ات خرجی نمی خواهد
دو سکه اشک هم کافیاست..،لنگِ دِرهَمَت هستیم
به قربان کف پایَت!قدم بر چشم ما بگذار
فراتت را رها کن تشنهلب! ما زمزمَت هستیم
اگرچه اشک ما مشکی برایَت پُر نخواهد کرد
اقلاً دلخوشیم از اینکه گاهی مَرهمَت هستیم
تمام آسمانها تکّهای از بیرقات هستند
به هرجا می رویم انگار زیر پرچمَت هستیم
خوشامدگوییِ هر گریهکُن با حضرت زهراست
به مادر جان بگو:دلتنگ خیرمقدمَت هستیم
به دلچسبیِ آه سینهزن های تو آهی نیست
بخار استکان چاییِ تازهدمَت هستیم
فقط کافی است تا لب تر کنی..،پای تو می میریم
به قول لات های با مُرُوَّت:آدمَت هستیم!
دم مغرب..،سنان مست رفت و ساربان آمد…
همه دلواپس انگشتِ زیر خاتمَت هستیم
نفهمیدیم آخر..،یک حصیر کهنه کافی بود؟!…
کماکان فکرِ طرز جمع جسم دَرهمَت هستیم
#بردیا_محمدی#✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5832393939600020257.mp3
23.55M
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
گریز به حضرت رقیه سلام الله علیها
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#بردیا_محمدی✍
.➰➰➰➰➰
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
گریز به حضرت رقیه سلام الله علیها
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
#بردیا_محمدی✍#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.➰➰➰➰➰
#امام_حسین_علیه_السلام
#کوفه
#اسارت
#غزل
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است
پس یاحسین گفتن ، اصلیترین ثواب است
یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته
اربابِ دستودل باز ، از بس که خوشحساب است
یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد
شوریِ اشکِ هیئت ، شیرینترین کتاب است
جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری
عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است
این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست
مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است
ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست
کاخ بدون روضه ، کاشانهای خراب است
ما شهروندهایِ ، جمهوریِ حسینیم
خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است
تا کارمان گره خورد ، گفتیم:یا رقیّه
این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است
دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد
یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است
خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند
بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است
اربابِ آبها را ، لبتشنه سر بُریدند
از داغ حنجرِ او ، دلهای ما کباب است
زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده...
سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟!
آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار
آل علی گرفتار ، دست همه طناب است
آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزهداران
هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است!
#بردیا_محمدی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شهادت_امام_حسن
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن
معرفت رنگ گرفته است از عرفانِ حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن
زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمینگیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خود حشر منم دست به دامان حسن
عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن
روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامان حسن
رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی ست
پرچم یَشمیِ خوش نقش و نگارم حسنی ست
نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی ست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن
ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است
با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است
این شعارِ همهی ما ، حسنیها ، شده است:
" تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن"
خاک خشکیم که لبتشنهی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم
می نشستیم سر سفره ی احسان حسن
من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم مینالم
پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم
بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن
عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد
از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد
هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد
حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن
روضهتر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادریتر ز حسن در همه ی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن!
آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است
از مصیبات حسن ، خونِ خدا خونجگر است
سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است
گریهکُنهای حسیناند پریشان حسن
کوچهای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفتهاست گریبان حسن
سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن
#یا_حسن
#هفتم_صفر
#بردیا_محمدی ✍
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_حسین
صل الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام
در زیان عُمر ، سودِ ماتمش را دیده ام
پس خدا را شُکر می گویم غمش را دیده ام
از نخستین نسلِ خِلقَت ، گریه بر او باب شد
داستان جبرئیل و آدمش را دیده ام
اشک ، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد
بین هر ذکر مصیبت مرهمش را دیده ام
بی نیازان مِنَّتِ حملِ کُتَل را می کِشند
زیر بار این علم ها حاتمش را دیده ام
بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرف هاست
سر در هفتآسمان هم پرچمش را دیده ام
فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد
در دل هر استکانی ، زمزمش را دیده ام
یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبیست
وقتِ اوج هروله ،صاحبدمش را دیده ام
طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت می کند
در کنار دیگها ، قدِّ خمش را دیده ام
شالِ مشکیِ عزایش دستگیری می کند
معجزات تار و پود محکمش را دیده ام
بین آن گودال ، عالم را بهم می زد حسین
دردِدلها با خدای عالمش را دیده ام
▪️
عصر شد..، هنگام تاریکی رسیده ساربان
با چه حرصی داد می زد: خاتمش را دیده ام!
بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد
گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیده ام
#یا_حسن_۱۴۰۳
#بردیا_محمدی ✍
.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
📋 درخت های امیدیم، از دیار حسن
#مناجات
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسن (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درختهای اُمیدیم، از دیار حسن
پُر از شکوفهی عشقیم در بهار حسن
به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست!
رسیده است لبِ ما به جویبار حسن
به دخل کاسبیام برکتی فراوان داد
از آن زمان که شدم خادم تَبار حسن
همین دو لقمهی نان را حسن به ما بخشید
گرفته سفرهی ما رنگ از اعتبار حسن
کریم بودنِ او قابلِ محاسبه نیست...
کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟!
کدام شاه نشسته است با جُذامیها؟!
بلند میشوم از جا به افتخار حسن
شنیدهام که به سگ هم غذا تعارف کرد!
هنوز ماتم از این لطفِ بیشمار حسن
بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت
چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن
من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم
منم دچار حسین و منم دچار حسن
در اربعین حسینی، حسن جلودار است
قدم زدم همهی جاده را کنار حسن
عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایه است
خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن
حسین با همهی دلرُباییاش، حسنی ست
ببین دل از همه بُردن شده است کار حسن
خیالبافی من صحنسازیِ حسن است...
شبیه مشهد ما میشود مزار حسن
میان معبری از نور، ناگهان شب شد
چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟!
حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد...
سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن
#بردیا_محمدی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 #کرامات آقا #امام_حسن (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رد میشدم دیدم امام حسن نشسته، یه سگی هم کنار آقا؛ آقا یه لقمه دهن این سگ میذاره، یه لقمه هم خودش میخوره. اومد جلو:« آقا! این کارا چیه؟! به این سگ غذا میدین، میخواین ردش کنم بره اگه شما رو اذیت میکنه. یه نگاهی به اون فرد انداخت آقا؛ من خجالت میکشم جانداری کنار من باشه من جلوش غذا بخورم؛ مگه چیزی از من کم میشه من یه لقمه هم به این سگ بدم؟!
امام سجاد فرمود:« بابای من هم گرسنه بود هم تشنه...
کشتی میگرفتند، وارد شد بیبی دید حسن و حسین دارن بازی میکنند کشتی میگیرند. دید پیغمبر، امیرالمومنین دوتایی ایستادن دارن حسن و تشویق میکنند؛ تعجب کرد بیبی...
فاطمه جان! مگه نمیشنوی همه عالم و آدم دارن میگن جانم حسین، من دیدم کسی حسنم و تشویق نمیکنه؛ به علی گفتم بیا ما دوتا اصلا حسن و تشویق کنیم؛ همه ملائکه این ور بگن حسین، من و علی میگیم حسن...
توو روایت میگه وقتی اومد جلو خواست اون برگه رو از مادر ما بگیره، مادر امتناء میکرد بهش نمیداد. روایت میگه دو دستش و بالا برد...
ایستادم به روی پنجهی پا اما
دشتش از روی سرم رد شد و...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5832393939600020257.mp3
23.55M
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
گریز به حضرت رقیه سلام الله علیها
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
#بردیا_محمدی✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5832393939600020257.mp3
23.55M
#امام_حسین
#مناجات_با_امام_حسین
گریز به حضرت رقیه سلام الله علیها
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
#بردیا_محمدی✍
.➰➰➰➰➰
.
#مناجات_با_امام_زمان
حاج #منصور_ارضی 🎤
کدامین ماه بین ابر و من پا در میانی کرد
در این ظلمت چراغی نیست تا آن را نشانی کرد
من از تاریکی شبهای بی تو سخت میترسم
زمینم را نگاه روشن تو آسمانی کرد
درخت سبز عمرم زرد شد از ماتم دوری
بهار باغ من را سردی هجران خزانی کرد
بغیر از خانه ی تو هرکجا رفتم ردم کردند
نمیدانی چه با قلبم غم نامهربانی کرد
به لطف اشک شستم گرد و خاک کلبه ی دل را
برای میهمان باید چنین خانه تکانی کرد
تمام شهرت دلداده وابسته به دلدار است
زلیخا را تب عاشق کش یوسف جهانی کرد
رقم های گناهانم رمق را برده از جانم
نباید در مسیر قله حس ناتوانی کرد
کلام هرز من هر روز روحت را میازارد
چگونه میتوان در پیشگاهت بددهانی کرد
شکستم له شدم مُردم تو بودی زنده ام کردی
دم گرمت مرا دلبسته ی این زندگانی کرد
سر پیری سرم را روی زانوی خودت بگذار
اقلا این دم آخر بگویند او جوانی کرد
خدا رحمت کند بابابزرگ روضه خوانم را
صدای حزن آلودش مرا صاحب زمانی کرد
پسر تنها در آغوش پدر آرام میگیرد
به قدر بوسه ای باید محبت را عیانی کرد
علی حبه جنه قسیم النار و الجنه
برای مرتضی اینگونه باید مدح خوانی کرد
پر از زخمم دوای درد من شش گوشه ی شاه است
دل عاشق چه عشقی در کنار یار جانی کرد
تو را جان گل هجده بهار مرتضی برگرد
همان یاسی که سیلی چهره اش را ارغوانی کرد
علی با چشم خود میدید زجر ذاب لحمی را
گمانم مادر ما را همین غم استخوانی کرد
شعر: #بردیا_محمدی ✍
#مناجات
#امام_زمان
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#حاج_منصور_ارضی
فاطمیه 45 روز 1403
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
2.43M
#امام_حسین علیه السلام
#مناجات
#مدح
در زیان عُمر ، سودِ ماتمش را دیده ام
پس خدا را شُکر می گویم غمش را دیده ام
از نخستین نسلِ خِلقَت ، گریه بر او باب شد
داستان جبرئیل و آدمش را دیده ام
اشک ، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد
بین هر ذکر مصیبت مرهمش را دیده ام
بی نیازان مِنَّتِ حملِ کُتَل را می کِشند
زیر بار این علم ها حاتمش را دیده ام
بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرف هاست
سر در هفتآسمان هم پرچمش را دیده ام
فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد
در دل هر استکانی ، زمزمش را دیده ام
یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبیست
وقتِ اوج هروله ،صاحبدمش را دیده ام
طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت می کند
در کنار دیگها ، قدِّ خمش را دیده ام
شالِ مشکیِ عزایش دستگیری می کند
معجزات تار و پود محکمش را دیده ام
بین آن گودال ، عالم را بهم می زد حسین
دردِدلها با خدای عالمش را دیده ام
عصر شد..، هنگام تاریکی رسیده ساربان
با چه حرصی داد می زد: خاتمش را دیده ام!
بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد
گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیده ام
#بردیا_محمدی
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#کربلایی_جناب_آقای_جاودان 🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمینه_احساسی
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت_حضرت_زهرا
#عبدالله_باقری ✍
✳️ اشعار تضمین از #بردیا_محمدی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
قربون مهرِ مادریت - که مایهی سعادته
قربون خاک چادرت - که درس استقامته
(هزینه داره از علی خوندن / میدونم
هزینه داره پای حق موندن / میدونم) ۲
ولی بازم میخونم
«در راه دوست هرچه هزینه دَهی کم است
اصلاً به پای یار نباید قصور کرد
تمرین سوختن به تماشا نمیشود
باید میان شعله همین را مرور کرد» ۲ ✳️
مادر زخمی // مادر غیرت ۲
مادر جبههی مقاومت ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شکر خدا که ما شدیم - مست نجف، مست علی
مادر خودش دستمونو - گذاشته توو دست علی
(شاه نجف حصنِ حصین ماست / میدونم
پشت و پناه سرزمین ماست / میدونم) ۲
با اعتقاد میخونم
«از برکت ارادت سلمان به مادر است
این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه
طبق حدیث قدسی لولاک، در ازل
ما را خدا نوشته مسلمان فاطمه» ۲ ✳️
مادر شیعه // مادر ایران ۲
مادر آزادگان جهان ...
.
👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها