eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
_روضه حضرت زهرا سلام الله علیها گریز روضه سیدالشهدا علیه السلام 🎤 حجت الاسلام میرزامحمدی السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده اشک بر زهرا حیاتم می دهد از غم دوزخ نجاتم می دهد اشک بر زهرا، دهد بوی بهشت می کند ترسیم خط سرنوشت اشک بر زهرا برد دل را بقیع می کشاند رشته ام را تا بقیع *سادات ، اخه مادرتون همین‌جا گریه می کرد انقده زیر آفتاب ناله میزد" امیرالمومنین یه سایبان برا خانمش درست کرد؛ این صورت نباید زیر آفتاب بمانه. این صورتی که برا ملائکه نور افشانی می کنه تا علی زنده ست نباید زیر آفتاب بمونه ....." آخ دلم یه جایی رفت ... من فدای اون بچه های حسین که صورت هاشون زیر آفتاب اونقده سوخته بود .... آگه امام زمان اشاره نمی کرد من نمی تونستم بگم فرمود: سُبِيَ اَهلُکَ کَالعَبِيدِ ...* برده ها رو میدونی چه جور می بردن؟!! *صُفِدُوا بِالحَديِدِ* یعنی آگه همه سواره بودن، آگه همه سایبان و محمل داشتند اما اینا بر شتران بی محمل و جحاز *تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ * آخ صورت هاشون اونقده سوخته بود حسین ...... * ان شاالله وعدمون حرم نازدانه حسین ، حالا تو خود،حدیث مفصل بخوان ازین مجمل این صورتی که زیر آفتاب سوخته آگه سیلی بهش بخوره چی میشه،آگه تازیانه و کعب نی بزنن ..... آی حسین .... هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند *در عین نداری انقده سخاوت داشت حتی وقتی پیغمبر سلمانو فرستاد دره خونش گردنبدشو به سلمان داد،بچه هاش چیزی نداشتند بخورند اما هر کی در خونش اومده دست خالی برنگشته، امشب بگو مادر ،مادرانه یه چیزی تو کاسه ی گدایی ما بریز .....* اصلا رسم این خانواده اینه در عین نداری فضل و بخشش شون بیشتره آخه پسرشم وقتی تو گودال بود.....بگم ..." نذاشت ساربان دست خالی برگرده، آخ دست پر برگشت هم انگشتو برد،هم انگشترو.... حسین 🎤 🥀 من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع ضامن اشک مقتل امام حسین ع پاسخگویی به سوالات مقتل
1_1562721299.mp3
1.57M
من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع ضامن اشک مقتل امام حسین ع پاسخگویی به سوالات مقتل
متن آهنگ امیر لشکر من عباس برادر من مجید فیروزی ───┤⚡🎵📥🎵⚡├─── میکشه عشقش زبونه یه مادری هی میخونه ✦✦ ای اهل عالم بدونید پسر من پهلوونه ✦✦ اون خوشگل و مه جبینه چه با وقار و متینه ✦✦ واسه من همین بسه که یل ام البنینه✦✦ عباس من آرزوشه که نوکر حسین باشه ✦✦ دل به حسین بسپاره و با غمش افسرده باشه ✦✦ اون کریم و مهربونه دو ابروهاشم کمونه ✦✦ رفته که آب بیاره داداشی تشنه نمونه ✦✦ امیر لشکر من عباس من برادر✦✦ بودی تو یاور من ای غم گسارم✦✦ عمود خیمه هایی امید بچه هایی ✦✦ باب الحوائج هستی پناهِ مایی ✦✦ عشق حسین و زهرا جانم ابوفاضل ✦✦ یا سیدی مولا جانم ابوفاضل ✦✦ بی تو غمگسارم ای شمع شام تارم✦✦ بی تو عزیز حیدر، یاری ندارم ✦✦ برخیز و یاورم باش پشت و پناه من باش ✦✦ ای میر لشکر من سردار لشکر ✦✦ ای یادگار حیدر خیز و علم به پا کن ✦✦ دادی تو وعده ی آب به وعده ات وفا کن ✦✦ من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع ضامن اشک مقتل امام حسین ع
majid.firouzi.amir.lashkare.man.abbas.baradare.man(128).mp3
4.45M
من بکی او ابکی فله الجنة ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع ضامن اشک مقتل امام حسین ع
8310.mp3
268.6K
من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه طلب کردم رزق عالی ،از دست این آقازاده ی مولی الموالی با دست پر بر میگرده ، هرکی بره پابوس حسن با دست خالی تو تاج سروریم یاحسن یا حسن (کریم بن الکریم یا حسن یا حسن)(2) بند دوم: به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه با تو آقا میشم بیمه ، مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه لطفت بی حد ، جد اندر جد ، بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه گدای این دریم یا حسن یا حسن (کریم بن الکریم یا حسن یا حسن)(2) بند سوم: بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن سحرهایی که زهرا تو بقیعه خبرم کن شمع شبهام سوزو سازم ، ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم دیشب دیدم توی خوابم دارم واسه صحن تو یه گلدسته می سازم ما همه نوکریم یا حسن یاحسن (کریم بن الکریم یا حسن یا حسن)(2) شعر و سبک: مظاهر کثیری نژاد
ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد... محروم از الطاف زهرا ماندم آقا خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا یاد من جامانده هم در کربلا باش دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری گریان برای مشک سقا ماندم آقا بیچاره ی سقای عطشانی که آخر حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا می گفت با گریه حلالم کن برادر شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا
❣﷽❣ 🌹 ع 🌹 ع ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ برصبر حسن و خوی احمد صلوات براختر دوم امامت صلوات خواهی که خداوندببخشد همه عصیان تورا بفرست براین امام، بی حدّ صلوات ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ با نام حسن به قلبها گل بزنید با یک صلوات تا بقیع پُل بزنید فرمود که هر وقت گرفتار شدید بر دامن ما دست توسل بزن ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ به حسن سبط مصطفی صلوات به گل باغ مرتضی صلوات به جگر گوش حبیبه ی حق به گل روی مجتبی صلوات ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بردست‌کریم وجان زهرا صلوات برجود و سخای آل طاها صلوات در ماه صیام جلوه‌گر شد رویش بر ماه صیام و ماه بطحا صلوات بر خلق حسن امام دوم صلوات بر حُسن جمال حَسن و صورت نیکوش صلوات ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ میوه دل رسول خدا و علی و فاطمه حسن است بر میوه دل رسول و عزیز عزیزان صلوات هر کس به کسی نازد و غریبان مدینه به حسن بر ناز غریبان مدینه پیشوای دوم صلوات ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بیچاره دستے ڪه گداے مجتبـے نیسٺ یا آن سرے ڪه خاڪ پاے مجتبـے نیسٺ بر گریہ زهـرا قسم مدیون زهراسٺ چشمے ڪه گریان عزاے مجتبـے نیسٺ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ تنش را با دم تکبیر بردند کنارش دست بر شمشیر بردند ملائک پیکر پاک حسن را به سوی فاطمه با تیر بردند ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ تمام تیرها بر پیکرش خورد یکی از تیر ها بر حنجرش خورد یکی برسینه و بازو و پهلو تمامش را به عشق مادرش خورد ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ کشیدند از تن او تیرها را کسی پوشید روی مجتبی را شنیدم هاتفی از آسمان گفت گرفته سهم خود از کربلا را ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ برای تو دلم دارد بهانه گرفت از آه من آتش زبانه به زیر لب حسین اینگونه می گفت الهی دفن می گشتی شبانه ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ در جود و کرم دست خدا هست حسن دست همه را وقت عطا بست حسن نومید نگردد کسی از درگه او زیرا که کریم اهل بیت است حسن ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ مائیم و کرامات خدا داد حسن دست همه را وقت عطا بست حسن دوریم گر زمدینه امروز ولی ما را به مدینه میبرد یاد حسن ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ این گرامی پسر اول زهرا حسن است دومین حجت و چهارم نفر از پنج تن است اختر برج شرف مطلع الانوار جهان آفتاب دل زهرا مَه هر انجمن است ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ تنگ است دلم میل رهایی دارد با یاد حسن چه کربلایی دارد تردید نکن تصورش هم زیباست ایوان حسن عجب صفایی دارد ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)
4_5913427340976718155.mp3
2.35M
‍ ⚜️🍂⚜️سینه زنی شور تقدیم به همۀ شهدا مخصوصاً شهدایِ گمنام _ حاج مجتبی رمضانی⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ دوباره روزایِ سیاهِ بیچارگی رسیده تویِ خونۀ سینه خالی از‌عکسِ یک شهیدِ دیگه نگاهامون به زمین کرده عادت تو آسمونِ دل نمیاد عطرِ شهادت تو روزگاری که مرده حتی خجالت ازین سیاهی بخدا،شهدا شرمنده ایم خالی شده جایِ شما،شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم ..... ما اونایی هستیم که گُفتیم رزمنده ایم همیشه ولی یه روز اومد که دیدیم تیشه زدیم به ریشه حسرتمون امروز آسمونِ بهشتِ حسرتمون راهِ بی نشون بهشتِ حسرت گلُایِ لاله گون بهشتِ دلی که تنگه میخونه،شهدا شرمنده ایم حضرت زهرا میدونه،شهدا شرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم ..... رسیده روزی که نباید چشمامونو ببندیم روزیِ که باید به هرچی بی دردیه بخندیم چشم مادری که هنوزم چشم به راهِ می‌بینه که امروز آرزوهاش تباهِ به چشمایِ من و تو خوابِ راحت گناهِ از اینکه عاشق نشدیم،شهدا شرمنده ایم از اینکه لایق نشدیم،شهداشرمنده ایم شهدا شرمنده ایم ..... شهدا شدمنده ایم.....
متن داستان توبه علی گندابی مفسر تفسیر المیزان آقای سید محمد باقر موسوی همدانی که ۴ سالی هست به رحمت خدا رفتن ایشون این داستان رو نقل می کنند . علی نامیه که در محله فعلی که مصلای همدانه اون موقع بهش گنداب میگفتن زندگی می کنه! چون تو این محله زندگی میکنه بهش میگن علی گندابی! علی گندابی چهره خیلی زیبایی داشته چشای زاغ و موهای بور یه کلای پشمی خیلی زیبایی هم سرش میزاشته . لات بوده اما یه جور مرام و معرفت ته دلش بوده ،یه روز تو قهوه خونه نشسته بوده که زن تازه عروس به علی نگه میکرده علی چون جوان خشکلی بوده به خودشمیگه علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه ،کلاشو در میاره موهاشو ژولیده پولیده میکنه و از غه وه خونه میره بیرون تا اینکه یه روز آقا شیخ حسنی توی همدان روضه خونه . این هفته تو یه روستایی دعوت شده باسه روضه خونی . تعریف میکنه رفتم روضرو خوندم اومدم بیام دیر وقت بود دروازه های شهر رو بسته بودند. اومدم بر گردم روستا دیدم که فردا نماز جمعه سخنرانی دارم گفتم بمونم از دست حیونای درندن در امان نیستم. اومدم در بزنم دیدم وای ویلا چی شده علی گندابی با رفقاش عرق خورده داره اربده کشی میکنه نه میشه برگشت. دیگه گفتم خدایا توکل به تو درو زدم دیدم علی گندابی درو باز کرد . اربده میکشه و قمه به دست. گوشه عبای منو گرفتو کشون کشون برد گفت آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی . گفتم رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم . علی گندابی گفت بابا شما هم نوبرشو اوردی. هر ۱۲ ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه آخه . امشب شب اول ماه محرمه . آقا تا بهش اینو گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد . به طوری که انقدر سرشو به این دروازه زد با خودش میگفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه. به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی . شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد مستمع میخواد . گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دستو پا نشست تو خاکا بشین رو شونه من روضه بخون. اومدیم نشستیم رو شونه های علی شروع کردیم به روضه خوندن . علی گفت آهای شیخ این تجهیزاتو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس بهش بگو آقا علیت اومده . ما هم روضرو شروع کردیم ای اهل حرم پیر علمدار نیامد. سقای حسین نیامد. دیدم یه دفه دارم بالا پایین میره دیدم علی گندابی از شدت گریه این گوشه صورتو گذاشته رو زمینو هی زار زار اشک میریزه. روضه که تموم شد علی گندابی گفت: های شیخ ازت ممنونم میشه یه کاره دیگه برام انجام بدی این روتو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه ما هم گفتیمو دیگه خداحافظی کردیمو رفتیم خونه . فردا که مسجد رفته بودم بالای منبر رفتم گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده . کسی که گوشش به این حرفا بدهکار نمیشد. روضه که تموم شد رفتیم مستقیم به در خونه علی گندابی . درو زدیم زنش دور باز کردیم سلام کردیم گفتیم علی گندابی کار داریم .زنش گفت علی گندابی رفت. کجا رفت گفت: دیشب که اومد خونه حاله عجیبی داشت گفت باید برم جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده. علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف . میرزای شیرازی داره تو نجف نماز میخونه. علی اومد پشت میرزا شروع میکرد به نماز خوندن. میرزا که به مسجد میومد تا علی رو نمیدید نماز نمیخوند تاعلی هم خودشو برسونه. یه روزی که با هم تو مسجد نشسته بودن . علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم تو نجف مرده گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شده قلبش به کار افتاده . میرزا گفت که قبرو نپوشونید. حتما یه حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه اومدن دیدن علی رفته . علی تموم کرده بود . میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفت: خدا رو به حق امام علی قسم داد گفت: خدایا یه قبر زیر قدم زایرای علیت خالیه میزاری برم اونجا….
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫💫💫◼️نوحه ابولفضل ع 🎙با صدای رضا نبوی🎙 دلم امروز از همه عالم گرفته ابوفاضل مدد گوشه گوشه دلم رو غم گرفته ابوفاضل مدد اومدم تو خیمه ارباب خوبم در خونه ابوالفضل و می کوبم اربابم پناه عشق عالمینه صدای زنگ در خونش حسینه سفر دل سوی بین الحرمینه زائر صحن علمدار حسینه دلم امروز از همه عالم گرفته ابوفاضل مدد گوشه گوشه دلم رو غم گرفته ابوفاضل مدد سفر دل سوی بین الحرمینه زائر صحن علمدار حسینه گوشه گوشه ی علقمه خاطره داره چشم دل که وا کنی منظره داره یه طرف پرچمی که صاحب نداره یه طرف مرکبی که راکب نداره یه طرف مشکی که تشنه فراته یه طرف برادری قدش کمونه میزنه بوسه به رگهای بریده سفر دل سوی بین الحرمینه زائر صحن علمدار حسینه دلم امروز از همه عالم گرفته ابوفاضل مدد گوشه گوشه دلم رو غم گرفته ابوفاضل مدد
❣﷽❣ 🔘 🥀 🔘 دلتنگی یعنی کربلا بارون گرفته چند ساله نوکر درد بی درمون گرفته دلتنگیاشو پای این پرچم آورده لیلا خبر داری دل مجنون گرفته تویی فقط پناه من ای روشنی راه من تورو ازم گرفته بود یه مدتی گناه من مثه خودت غریبمو از شما بی نصیبمو کاشکی بیای ببینمت بغل کنم حبیبمو 🥀 آقام آقام آقام حسین من که خراب کردم درستش کن یجوری بی طاقتم اصلا بگوتاکی صبوری دور از تو و دور از حرم این وضعه حالم پیر کرده دیگه نوکرو چند ساله دوری من تو روضت ولی دلم کربلاست زائر حرم من که رفتم ولی حرم ندیده طفلی مادرم به خدا شال من گواست زندگیم وقف روضه هاست شروع زندگیم نجف تهش که ختم به کربلاست 🥀آقام آقام آقام حسین امسال برای اربعین دلشوره دارم کِی میشه آقا سرروی تربت بذارم من نه خودت بهتر میدونی یا حسین تا کرب و بلات حتی جنازم رو میارم با یه سلام حرم بیام با رفیقام حرم بیام جون دلم ازت فقط فقط میخوام حرم بیام دورم ازت چیکار کنم باز باید رو به یار کنم یعنی باید به سمتِ کربلای تو فرار کنم 🥀آقام آقام آقام حسین 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
💫💫 مجموعه کانالها و گروه مادحین و ذاکرین ولایتمدار حضرت زینب سلام الله علیها ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ⚘لینک دعوت به گروه اشعار وروضه حضرت زینب(سلام الله علیها)⚘ http://eitaa.com/joinchat/1548484627Cc108c80f9e 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f 💠🍃💠 کانال اشعار مناجاتی همراه باصوت امام زمان عج https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6 💠🍃💠 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c 💠🍃💠 کانال ختم خوانی یا زینب(سلام الله علیها) http://eitaa.com/joinchat/1358299167C1f58d7c92c 💠🍃💠 عروسی خوانی یا زینب سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/2049966102C1b8f128de6 آیدی مدیر جهت پیشنهاد وانتقادات @Gomnam1038 💠🍃💠 🌺🍃دوستانتان را به گروه دعوت کنید اجرتون با حضرت زینب سلام الله علیها🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یاصاحب الزمان السلام علیکِ یارقیه بنت الحسین (ع) 🌾من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم 🌾غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم 🌾هردوعالم دردعا،محتاج دست کوچک مــــن 🌾تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم ◀️وقتی اولادپیغمبروحضرت زهرا....را تو خرابه ی شام جاداند.. این عزیزان رنج کشیده. اسیران داغدیده، صبح و شام برای شهداشون ناله میکردن نوحه میخوندن عصرا.که می شداین بچه های خردسال در خرابه صف می کشیدن می دیدند مردم شام..شاد و خوشحالن دست یچه هاشون وگرفتن.. آب و نان تهیّه کردن به خونه هاشون میبرن. 🥀بچه های اباعبدالله خسته.. مثل مرغای پَر شکسته دامن عمّه را می گرفتند آی عمّه، عمه مگر ما خانه نداریم عمه؟ مگه بابا نداریم عمه؟ 🌾عمه جان، کو منزل و کاشانه ام 🌾من چرا ساکن در این ویرانه ام 🌾آشنایانم همه رفتند و من 🌾میهمان، بر سفره بیگانه ام 🌾عمه جان، بگذار گریم زار زار 🌾 چونکه دیگر پر شده پیمانه ام (بمیرای برای عمه ی سادات) ◀️عمه بادلی پرخون وداغدیده...بایدهم داغش ومخفی کنه هم بچه هارااروم کنه فرمود: عزیزدلم خونه ی شما در مدینه ست، یروزبرمیگردیم.. باباتون رفته سفر..انشالله ازسفرمیاد. ◀️بین این بچه ها..یه دخترسه ساله ست درد هجران کشیده، گرسنگی و تشنگی کشیده..، رنج زیادی دیده داغ پدر دیده، داغ برادر دیده، .. بمیرم براش ...بخدا خیلی سخته بچه سه ساله دست زخمی ..گلوی بریده.. ببینه.. (لاالله الاالله ) 🥀اخه اگه ادم بزرگم باشه داغ عزیزببینه نمیزارن جسم عزیزش وببینه میگن تاعمرداره یادش نمیره توذهنش میمونه.. اخ ...امان ازدل رقیه سواربرشتربرهنه .. کعب نیزه و تازیانه خورده....این ساله مادرنداره...مثل مادرش زهرا.....خیلی به پدرعلاقه داره...وابستگی عجیبی داره... حسینم علاقه ی خاصی به این سه ساله داره..، همیشه این دخترکنار پدر می شست.. دم به دم این دخترومی بوسید، بغل میگرفت...اما چندروزه خبری ازبغل ونوازش بابانیست ..مدام تواین راه بهانه ی بابارامیگرفت... ◀️«أیْنَ أبی وَ والدی وَ الْمُحامی عَنّی». هر جوربود زنها آرومش می کردند، تابه خرابه رسیدن.. بین راه از شتر برهنه اذیت شده بود. به خواهرش سکینه گفت:«أیا أ ُختَ، قَدْ ذابَتْ مِنَ السَّیْر مُهْجَتی» «خواهر این شتر ازبس که منوحرکت داده دل و جگرم آب شد». به این ساربان بی رحم بگو ساعتی شتر را نگاه داره...یا آروم راه بره ما طاقت ندارم، کی می رسیم دیگه خسته شدم...امان امان ... (ببرمت خرابه ی شام والتماس دعا.) ◀️توخرابه، ی شب بیقرارباباشدازشدت دلتنگی سر روی خاکهاگذاشت آنقدر گریه کرد که زمین از اشک چشماش گِل شد. ازبی تابی وشدت گریه ..خسته خوابش بُرد...خواب بابا رادید 🥀از خواب بیدار شد، چنان گریه می کردزجه میزد خرابه نشینان پریشان شدند...بیقراشدن هر چه خواستندآرامش کنند دیدن آروم.نمیشه.. ◀️امام سجاداومد خواهر وبغل کرد .به سینه چسبانید و تسلّا می داد. بازم آروم نشد آن قدر روی دامن حضرت گریه کرد«حَتّی غُشیَ عَلیهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها» « غش کرد نفسش قطع شد». امام سجادم به گریه افتاد. اهل بیت شروع کردن به شیون وزاری . ویرانه غوغاشد... دختر بیهوش افتاده بود عمه ها..رباب سکینه ..زنای خرابه نشین. به سر ومی زدند.. به سینه می کوبیدند. خاکارا برو سروصورت می ریختند..صداشون به قصروگوش یزید رسید. ◀️طاهر بن عبدالله دمشقی میگه: سر یزید روی زانوم بود. سر پسر فاطمه در میان طشت ،درمقابل ما همین که شیون از خرابه بلند شد، دیدم سرپوش از طبق کنار رفت، سر بلند شد تا نزدیک بام قصر، 🥀 به صوت بلند فرمود:«أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی» «خواهرم زینب، دخترم را ساکت کن». طاهر میگه: دیدم سر برگشت رو به یزید کرد و فرمود:ای یزید، من با تو چه کرده بودم، که مرا کشتی و عیالم را اسیر کردی؟!میگه: یزید ازصدای خرابه نشینان حراسان بلندشد پرسید: طاهر چه خبره؟؟ گفتم: نمیدونم تو خرابه چه اتّفاق افتاده ولی دیدم سر حسین از طشت بلند شدگریه میکرد. ◀️خبربرای یزیداوردن دخترحسین بهانه ی بابارارگرفته... گفت: سر باباش و براش ببرید تا آروم بشه سر مطهّر و توطشت قراردادن. واردخرابه کردن ی پرده روی سر کشیدن درمقابل رقیه گذاشتن،                                   شروع کردحرف زدن.. 🌾آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟      🌾جانم به لب رسیده پدرجان سرت کجاست؟ 🌾جـسمت اسیـر فـتـنـۀ یـغـماگـران شده            🌾پـیـراهـن امـانـتـی مـادرت کـجـاست؟ 🌾از چه جواب دخـتر خود را نمی‌دهی             🌾بابای با محـبّـتـم! انگـشـتـرت کجاست 🌾در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت             🌾خاکم به سر عمامۀ پیغمبرت کجاست؟ 🌾سوز عطش ز خون تنت موج می‌زند             🌾ای تشنه لب، برادر آب‌آورت کجاست؟ 🌾از دود خیمه تربت شش ماهه گم شده             🌾بابا بگو مزار علی اصغرت کجاست؟
📚بسم اللہ بگو و برخیز روزے خانمے مسیحے دختر فلجے را از لبنان بہ سوریہ آوردہ بود زیرا پزشڪان لبنان از معالجہ دختر فلجش نا امید شدہ و بہ اصطلاح او را جواب ڪردہ بودند.  زن با دختر فلج خود نزدیڪ حرم مطهر حضرت رقیہ (علیها السلام) منزل مے گیرد تا در آنجا براے معالجہ فرزندش بہ پزشڪ دمشقے مراجعہ نماید تا این ڪہ روز عاشورا فرامیرسد و او مے بیند ڪہ مردم دستہ دستہ بہ طرف محلے ڪہ حرم مطهر حضرت رقیہ (علیها السلام) در آنجاست مے روند، از مردم شام مے پرسد: اینجا چہ خبر است؟  مے گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیہ السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشتہ و درب خانہ را مے بندد و بہ حرم حضرت مے رود و بہ حضرتش متوسل مے شود و گریہ مے ڪند تا بہ حدے ڪہ غش نمودہ و بے هوش برزمین مے افتد در آن حال ڪسے بہ او مے گوید: بلند شو و بہ منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفادہ دادہ است. زن برخاستہ و بہ طرف منزل حرڪت مے ڪند وقتے ڪہ بہ خانہ مے رسد درب منزل را مے زند ناگهان با ڪمال تعجب مے بیند ڪہ دخترش درب را باز مے ڪند!  مادر جویاے وضع دخترش مے شود و احوال او را مے پرسد دختر در جواب مادر مے گوید: وقتے شما رفتید دخترے بہ نام رقیہ وارد اتاق شدہ و بہ من گفت: بلند شو تا با هم بازے ڪنیم من گفتم: نمے توانم چون فلج شدہ ام آن دختر گفت: بگو بسم اللہ الرحمن الرحیم تا بلند شوے و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم ڪہ تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت مے ڪرد ڪہ شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیہ) (علیها السلام بہ من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحے با دیدن این ڪرامت از دختر امام حسین (علیہ السلام) مسلمان شد 📚 داستان هایے از بسم اللہ الرحمن الرحیم  بہ نقل از: سحاب رحمت۷۷۷ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═