#امام_زمان_مناجات
#هذا_یوم_الجمعه
رنگ از چهره پریده است، خودت می دانی
عرقِ شرم چکیده است، خودت می دانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دستِ یاری طلبیده است، خودت می دانی
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
از شما قهر بعید است... خودت می دانی
مهربانی و به جز لطف تو این قدر کسی
بار ما را نخریده است، خودت می دانی
هر کجا گفت زلیخا پی یوسف هستم
طعنه و خنده شنیده است، خودت می دانی
به غریبی تو سوگند، دل در به درم
از همه جز تو بریده است، خودت می دانی
عمر من رفت، فقط چند صباحی مانده
آخر کار رسیده است، خودت می دانی
سگ دربار خراسان شده ام تا شاید
بر سر من بکشی دست، خودت می دانی
مجلس روضه به پا گشته، بیا که بانی
مادری زار و خمیده است، خودت می دانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#محمد_جواد_شیرازی
#باب_الحوائج_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
قعر مطامیری و عمامه سرت نیست
یک جای سالم بر روی بال و پرت نیست
درد غل و زنجیرها هیچ است وقتی
معصومه را دلتنگی اما دخترت نیست
از جلوه ی ماهت فقط مانده هلالی
گویی که در بین عبایت، پیکرت نیست
طوری شکسته ساق پایت بین زنجیر
دیگر علاجی بر غم زجرآورت نیست
خَلّصنی یا رب، روضه ی در پرده ی توست
این ناله ها، جز یاد داغ مادرت نیست
بر خاک نمناک استخوانت نرم گشته
بی علت این آه و فغان آخرت نیست
بر روی تخته پاره جسمت رفته اما
این وزن سنگین، وزن جسم لاغرت نیست
خوبیِ تخته پاره در این است، دیگر
در زیر پا، جسم به خون غوطه ورت نیست
قعر سیهچالت کجا و قعر گودال!
کُندیِ خنجر لااقل بر حنجرت نیست
حداقل دلواپسیِ دخترانت
ساعات آخر در وجود مضطرت نیست
هر چند در این جا غریبی، باز خوب است
چشمان ساربان، پی انگشترت نیست
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#محمد_جواد_شیرازی
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
مؤمنی که ساده و بی ادعا سر می کند
عطر ایمانش، جهانی را معطر می کند
جای دل خوش کردنِ بر جایگاه و منصبش
تکیه بر الطاف اهل بیت اطهر می کند
خادمی در آستان نور، کاری ساده نیست
لطف مولانا رضا آن را میسر می کند
ذره هم زانو زند در محضر خورشید اگر
رحمت خورشید، او را ذره پرور می کند
نوکری که طعنه خورد و صبر کرد و دم نزد
مدح او را حق تعالی، نقل منبر می کند
هر که مانند شهیدان یار محرومان شود
حق شهادت را به تحسینش مقدر می کند
داغ خود را می برد از یاد با داغ حسین
چشم نوکر را غم کرب و بلا، تر می کند
دیدن فرزندِ افتاده میان قتلگاه
تا قیامت خون به قلب و جان مادر می کند
شمر با چکمه رسیده در بر جسم حسین
پیکرش را پشت و رو در پیش خواهر می کند
#محمد_جواد_شیرازی
غزلی فی البداهه در پاسخ به توهین های مسعود پزشکیان به رهبرمعظم انقلاب، حاج قاسم عزیز، خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، قرآن و...
رهبر ما بزرگ ملت ماست
حکمت و رأی او سیاست ماست
قفس آن ظرف مغز کوچک توست
خاک این مرز و بوم عزت ماست
تف بر آن غیرت نداشته ات
حاج قاسم، نماد غیرت ماست
هیچ برنامه ای نداری و
هدفت تکیه بر حکومت ماست
چِرت آن طرز فکر و پاسخ توست
نور قرآن ره سعادت ماست
راه حلت چه بود جز اعدام
طالبان، مرد بی نزاکت ماست
رأی دادیم اگر به مثل تویی
هرچه دیدیم پس لیاقت ماست
#محمد_جواد_شیرازی
#حمایت_از_دکتر_سعید_جلیلی
#ادامه_راه_شهید_ابراهیم_رئیسی
#به_عقب_برنمیگردیم
تا اشک هست در بصرم.m4a
زمان:
حجم:
6.53M
#شهادت_امام_سجاد
#مسمط_مربع
تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
بااین توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده برجگرم گریه می کنم
رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد
یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد
یا مادری که کودک شش ماهه می برد
با هرچه هست دور وبرم گریه می کنم
روح صحیفه پرشده ازگریه کردنم
خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم
گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم
بین نوافل سحرم گریه می کنم
از خنده های حرمله زجری کشیده ام
من که عقیله را سر بازار دیده ام
بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام
بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم
ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟
آتش میان زلف پریشان که دیده است؟
افتادن قطار اسیران که دیده است؟
عمری است با غم سفرم گریه می کنم
باید چه کرد بین گلو آه و ناله را
زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را
خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را
یاد رقیه با پسرم گریه می کنم
وقتی عقیله وارد بزم شراب شد
وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد
روی سرم تمام زمانه خراب شد
بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم
یادم نمی رود پدرم را پیاده بود
هر طور بود روی دو پا ایستاده بود
بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود
بر حال غربت پدرم گریه می کنم
عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود
خیلی غریب در ته گودال مانده بود
با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود
از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم
بالم زمان پا شدنم تیر می کشد
از داغ زهر کل تنم تیر می کشد
حالا که تشنه ام.بدنم تیر می کشد.
یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم
#محمد_جواد_شیرازی✍
#امام_سجاد علیه_السلام
#مرثیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حذف نام کانال ممنوع
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
.
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیه_السلام
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم
دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم
قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند
جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم
با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم
اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت
این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما
آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند
دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند
مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام
یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد
از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت
بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم
شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه
این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست
سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا
#محمد_جواد_شیرازی✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضااا_ابوالحسنی
.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟!
با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟!
با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است
اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟!
بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک
پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟!
مانند بچه مرده فقط داد می زنم
داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟!
در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک
تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟!
گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی
کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟!
از حال می روی به سر و صورتت نزن
عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟!
تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند
وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند
چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید
خواهر نبود محضرت اما پسر رسید
قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین
بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید
سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد
آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید
پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها
بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید
قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن...
وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید
آمد حسین با سر زانو، نفس زنان
وقتی علی به روی زمین داد می کشید
صورت به صورت پسرش زار می زد و...
با چشم خیس هلهله و خنده می شنید
پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا
تکه به تکه چید علی را روی عبا
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#تنور_خولی
کنجِ تنورم، خواهرم زینب کجایی؟
قطعا تو هم بر رنج و سختی مبتلایی
دیدی دوتایی بوی خاکستر گرفتیم
دیدی دوتایی سوختیم از این جدایی
کرده رخت را ارغوانی، تازیانه
کرده رخم را رنگ خون، ضرب عصایی
دیدم زمان غارت افتادی به زحمت
از کربلا دیدی چه کربی چه بلایی
الحق که زین العابدین را حفظ کردی
خواهر نشان دادی که دخت مرتضایی
در وجه مادر بودی اما با قد خم...
بیش از گذشته جلوه ی خیرالنسایی
خیرش دهد حق همسر خولی رسیده
تا که سرم را بخشد از گرما رهایی
خواهر ندیدی مادر آمد، با حضورش
پر شد کنارم عطر یاسِ جان فزایی
روضه به پا کرده برایم کنج حجره
اشکش شده بر زخم لب هایم دوایی
مریم، خدیجه، آسیه جمعند این جا
خالی است جایت بین این محفل، کجایی؟!
غصه نخور جسمم اگر که بی کفن ماند
شاید مهیا شد برایم بوریایی
دلتنگ صوتم هستی و از روی نیزه
می خوانم از قرآن برایت آیه هایی
باید بسوزیم و بسازیم از غم هجر
تا اربعینی که به دیدارم می آیی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14040309 (1).mp3
زمان:
حجم:
20.29M
🔊 بخش اول #مناجات_و_روضه | نفس آلوده بد عذابم کرد، محضرت از خجالت آبم کرد
#امام_زمان عج
#شهادت_امام_جواد
نفسِ آلوده، بد عذابم کرد
محضرت از خجالت آبم کرد
پدر مهربان، پشیمانم
کثرت معصیت، خرابم کرد
حائلِ بین مان، خودم بودم
خودپسندی چنین حجابم کرد
چاهِ تاریکِ غفلت از یادت
دور از فیض آفتابم کرد
ذره ای خوار و بی بها بودم
نظرِ رحمتت، حسابم کرد
نَفَس فاطمیِ نیمه شبت
خارج از بین منجلابم کرد
ای فدایت که رزق واسعه ات
ریزه خوار ابوترابم کرد
در نجف، دیدن ضریح علی
عوضم کرد و دُر نابم کرد
بوسه بر خوشه های انگورش
بی نیاز از مِی و شرابم کرد
عرفه کاش بین صحن حسین
گویم ارباب، انتخابم کرد
یاد إبن الرضا و تشنگی اش
زار و گریانِ آن جنابم کرد
ناله زد: هر چقدر گفتم آب
همسر بی وفا جوابم کرد
عطش بی حساب، گریان بر
حنجر کودک ربابم کرد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#مناجات_با_امام_زمان
.
#مناجات_با_امام_حسین علیه_السلام
#شب_جمعه
وبذکرك عاش قلبی...
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو
هنوز لات محله برو بیا دارد
به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش
هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم
زوال دارد و تاریخ انقضا دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_حسین
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها