eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
358 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 🍃 نوحه زبانحال حضرت زیـــنب (س) با زُلجنا در روز عاشورا😔  👆 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اَیا اَسبِ غرقِ اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی😩 زِ چشمانت اشکِ میریزد مضطرِب حالو دِل پریشانی😩 آیا اسبِ غرقِ اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی بیا مرکب کاکُلَت بوسم عنبرافشانم من به روی تو (۲) که می آید بویِ مولایم از سراپای وُ رویِ مویِ تو😩 سراسیمه آمدی خیمه تا که زینب را دِل بسوزانی (۲)😩 اَیا اَسبِ غرقِ اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشکِ میریزد مضطرب حالو دِل پریشانی آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی سویِ خیمه باز‌ وُ برگشتی گویی اِی زینب خاکِ بر سر کن (۲) اسیری را باشِ آماده ناله از داغِ شِش برادر کن😩 فِدایت ای اسبِ بی صاحِب این چنین داری شور وُ افغانی آیا اسبِ غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چِشماست اشک میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی ایا اسب غرق اندر خون زلجنا امروز از چه گریانی آیا اسبِ با وفا برگو نوگلِ زهرا را کجا بردی (۲) 😩 نیاوردی از رو او را سرورِ ما را تو کجا بردی (۲) یقین رفته صاحِبَت از دست (۲) این چنین  زاروُ ماتِ وُ حیرانی آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشکِ میریزد مضطرب حالو دِل پریشانی آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی (۲) سرت را اِی نازنین مرکب از چه با حسرت افکنی پایین (۲) مگر داری تو خجالت از روی اطفالِ مضطر وُ غمگین (۲) حسیـــــن آیا اندر این صحرا با لبِ عطشان گشته قربانی (۲) آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشکِ میریزد مضطرب حالو دِل پریشانی ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی سرت را اِی نازنین مرکب از چه با حسرت افکنی پایین (۲) مگر داری تو خجالت از روی اطفالِ مضطر وُ غمگین حسیـــــن آیا اندر این صحرا با لبِ عطشان گشته قربانی (۲) ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشکِ میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی فَرَس برگو در کجا دیدی از فرازِ تو بر زمین افتاد (۲) که تو سر بر زمین کوبی بی کسی هر دَم ناله وُ فریاد (۲) رِکارت را بوسم اِی مرکب چون عزادارِ آن سلیمانی (۲) آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشک میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی بگو آیا کوفیان از کين تشنه لب کشتن مهرِ ایمان را و یا دادن آن ستمکاران قطره ی آبی تازه مِهمان را بّوَد پیدا زاشکِ چشمانت تشنه شد مقتول نورِ یزدانی (۲) ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشک میریزد مظطرِب حالو دِل پریشانی ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی نمی‌گفتن این حسیـــــن باشد زیبِ آغوش وُ دوشِ پیغمبر (۲) نگفتن این تشنه لَب باشد نوگلِ زهرا حجتِ داور (۲) نَبود آیا اندر این لَشکر یک نفر انسان یا مسلمانی (۲) ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی (۲) زِ چشمانت اشکِ میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی ایا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی سرت را اِی نازنین مرکب از با حسرت افکنی پایین (۲) مگر داری تو خجالت از روی اطفالِ مضطر وُ غمگین حسیـــــن آیا اندر این صحرا با لبِ گشته قربانی (۲) ایا اسبِ غرقِ اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشک میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی آیا اسب غرق اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ بهر این خون چه اِی مرکب بر سر وُ روی وُ یالو برداری (۲) معلمی خونِ دلدارت جایه ات  امروز از نفر جاری زند بر سر  اندر این ماتم در دلش برپا گشته طوفانی (۲) ایا اسبِ غرقِ  اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی زِ چشمانت اشک میریزد مُضطرب حالو دِل پریشانی ایا اسبِ غرقِ اندر خون زُلجنا امروز از چه گریانی 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 التماس دعا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 سینه زنی ‍ ای اسب خونین یال من ذوالجناح من کم گریه کن بر حال من ذوالجناح من 😭😭😭 حیرت مکن از سر نوشت عجیب من ای مرکب فرخ پی و ای نجیب من آتش به جانت می زند سوزعاشورا خون تا رکابت می رسد روز عاشورا در لیله الاسرای من ای براق من ریزد به فرقت خاک غم از فراق من وقتی نشیند دخترم بر سر راهت آتش مزن بر جان او از سوز آهت ذوالجناح من هر کشته را من دیده ام دیدی ای مرکب با من گل خون و شرف چیدی ای مرکب ذوالجناح من ذوالجناح من ذوالجناح من ذوالجناح من از بارش تیر ستم پر درآوردی از قتلگاه عاشقان سردرآوردی ذوالجناح من ذوالجناح من ذوالجناح من ذوالجناح من از اشک و خون یک دسته گل روی زین بگذار این پیکر صدپاره را بر زمین بگذار ذوالجناح من ذوالجناح من بعد از شهادت قاصد داغ من هستی تو شاهد بی آبی باغ من هستی ذوالجناح من ذوالجناح من وقتی به خیمه می روی تنهای تنها غوغا کند از شیهه ات شیون زنها ذوالجناح من ذوالجناح من خواهی اگر آرامش قلب سکینه برگرد و با دندان بکش تیر از این سینه ذوالجناح من ذوالجناح من جایی مرو امشب از این لاله گون صحرا تا بشنوی بوی خوش مادرم زهرا ذوالجناح من ذوالجناح من ای اسب خونین یال من ذوالجناح من 😭😭😭 ✍شاعر 🎤مداح:علی اکبراسفندیار
4_5893439666987729755.mp3
3.22M
‍ ۶ ۱  با برادر رفته بودم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با دلاور رفته بودم بی دلاور آمدم (شد چو زینب وارد شهر مدینه) (گاه بر سر می زد و گاهی به سینه) در بقیع آن مخزن گنج و دفینه درد دل دارد بسی آن بی قرینه کای خدا از غم کبابم نیست دیگر صبر و تابم غم شده جام شرابم صاحب چشمی پرآبم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم چون سفیری غصّه آور از ره غم آمده با کوله بار درد و ماتم رو به سوی مرقد پرشور خاتم نالد از جور و جفای پور آدم ای محمد کن نگاهم بشنو از دل سوز و آهم در فراق شمس و ماهم بنگر این شال سیاهم تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم ** سایه ساری از سرش رفت در غریبی سر بریدند لاله هایش بی حبیبی زین سفر جز غم نبرد آخر نصیبی داغ طفل نو نهال نا شکیبی باغ سبزم شد خزانی آمدم قامت کمانی دیدگان خونفشانی سینة دل ناگرانی تاج بر سر رفته بودم  شال بر سر آمدم با برادر رفته بودم بی برادر آمدم.
4_5994486284523929940.mp3
4M
س تحلیل روضه حضرت رقیه سلام الله علیها : تسلط بر شعر عامل اثرگذاری بر مستمع 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 👇 شامیان خوار مبینید مرا گوشه ی زندان به خدا من گل گلزار خدابوی حجازم بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا عمر کوتاه من و گریه ی شبهای درازم اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم خم ابروی تو محراب نمازم شده است جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم همه خوابند و من غم زده بیدار تو هستم شاهدم این گلوی بسته و این دیده ی بازم چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم رنگم از دوری روی تو پریده است وگر نه من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم ز سیلی صورتم نیلی چو میشد عمه میبوسید چو رویم شعله میزد اشک می آمد به فریادم یکی از روزها دخت یزید آمد به دیدارم نترسیدم به پیشش با وقار کامل استادم لباسم کهنه بود و طعنه ام میزد کنیز او ولی من با سکوتم بر همه درس ادب دادم 👇 توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است.
❁﷽❁ روضه ی ام حبیبه ۱۳محرم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ •°
امشب دلم گرفته از غصه های زینب سینه زن حیرونه حیرونه حیرونه چشمامون بارونه بارونه بارونه نوکرت میخونه میخونه میخونه ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب نه باور ندارم عمه سادات و اسارت نه باور ندارم عمه سادات و جسارت نه باور ندارم عمه جانم عمه جانم عمه جان نیمه جانم عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم عمه جانم عمه جانم عمه جان نگرانم عمه جانم عمه جانم عمه ی نفس بریده عمه جانم عمه جانم عمه ی خوشی ندیده ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب بال و پر وجودش از غصه گُر گرفته بال و پر وجودش در خیمه گُر گرفته از بین آتش و دود آید صدای زینب از کربلا به کوفه از صبح کوفه تا شام بگذاشت تازیانه پا جای پای زینب نفسم محبوسه محبوسه محبوسه روضه هاش کابوسه کابوسه کابوسه صحبت از ناموسه ناموسه ناموسه نه باور ندارم دستای زینب رو ببندند ای حسین...... ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب پیراهن حسین را از او جدا نسازید این کهنه یادگاری مانده برای زینب زینب و آزار و آزار و آزار و کوچه و بازار و بازار و بازار و مجلس اغیار و اغیار و اغیار و نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم ..... نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم حرف از معجر شده باشه 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
in-del-dobare.mp3
11.04M
امشب دلم گرفته از غصه های زینب سینه زن حیرونه حیرونه حیرونه چشمامون بارونه بارونه بارونه نوکرت میخونه میخونه میخونه ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب نه باور ندارم عمه سادات و اسارت نه باور ندارم عمه سادات و جسارت نه باور ندارم عمه جانم عمه جانم عمه جان نیمه جانم عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم عمه جانم عمه جانم عمه جان نگرانم عمه جانم عمه جانم عمه ی نفس بریده عمه جانم عمه جانم عمه ی خوشی ندیده ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب بال و پر وجودش از غصه گُر گرفته بال و پر وجودش در خیمه گُر گرفته از بین آتش و دود آید صدای زینب از کربلا به کوفه از صبح کوفه تا شام بگذاشت تازیانه پا جای پای زینب نفسم محبوسه محبوسه محبوسه روضه هاش کابوسه کابوسه کابوسه صحبت از ناموسه ناموسه ناموسه نه باور ندارم دستای زینب رو ببندند ای حسین...... ای پریشان زینب ، ای پریشان زینب پیراهن حسین را از او جدا نسازید این کهنه یادگاری مانده برای زینب زینب و آزار و آزار و آزار و کوچه و بازار و بازار و بازار و مجلس اغیار و اغیار و اغیار و نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم ..... نه باور ندارم زینب مضطر شده باشه نه باور ندارم حرف از معجر شده باشه 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
‍ ⚜️🍂⚜️ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ ششم محرم 95 _روضۀ قاسم ابن الحسن علیه السلام _ حاج میثم مطیعی⚜️🍂 ⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ آه،گفتی می خوای فدایِ من شی خواستم نری اما نذاشتی عزیز مجتبا ، بمیرم زره به قامتت نداشتی این کیست که به جای زره با کفن آمد انگار به یاری حسینش،حسن آمد ... *طبری نوشته : حُمَیدبن مسلم راوی صحنه کربلاست؛ میگه : خودم دیدم"خَرَجَ إلَينا غُلامٌ..." دیدم یه نوجوانی آمد میدان "كَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ" صورتش مثل ماهپاره بود ..." في يَدِهِ السَّيفُ" در دستش شمشیرِ ... (اما...) "عَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ" به جای زره تنش پیراهن عربیه ... (برای غربتت بمیرم حسین ...) حتی راوی میگه یادم نمیره ، بند یکی از نعلیناشم پاره شده بود ... "ما أنسى أنَّهَا اليُسرى" میگه : یادم نمیره،بند پای چپش بود ...* آه،گفتی می خوای فدای من شی خواستم نری اما نذاشتی عزیز مجتبا،بمیرم زره به قامتت نداشتی اذن شهادت، از من گرفتی جون عمو رو موقع رفتن گرفتی راضی شدم برو به خدا میسپارمت دور از بلا شود سفرت ای عزیز من میدونی چرا میگه جون عمو رو موقع رفتن گرفتی؟ابوالفرج اصفهانی تو مَقاتِلُ الطّالِبیّین نوشته: "ثمَ خَرجَ قاسم بن الحسن وَ هُوَ غُلام صَغير لم يَبلغُ الحلم"قاسم هنوز به بلوغ نرسیده بود،اومد آماده ی میدان شد، لباس جنگی که نداره،شمشیرش رو برداشت" فَلما نَظرَ الحُسين إليه قد بَرز "وقتی آقا به این برادرزادش نگاه کرد که مثل بچه خودش میمونه "اعتنقه"قاسم رو در آغوش گرفت؛" وَ جَعلا يَبكيان حَتى غشي عَليهِما"این عمو و برادرزاده اینقدر گریه کردند هر دو بی حال شدند..." ثَم استأذن الحُسين في المُبارزة"بعدش به عمو گفت میذاری برم میدون یا نه؟! "فأبى الحسين" اجازه نداد ... تو امانت برادرمی... (من میگم امام حسین به بچه های برادرش خیلی حساس بود؛عبدالله وقتی می اومد امام حسین در گودی قتلگاه بود،در شرف شهادت بود،هی نگاه میکرد میگفت:زینب! این بچه رو بگیر! آقا بهش اجازه نداد؛میدونی قاسم چه کار کرد؟!) " فلم يزل الغلام يُقَبَّلُ يديه و رِجلَيه"اونقدر دستای عمو رو بوسه زد؛اونقدر پاهای امام حسین رو بوسه زد ... (عمو جا میمونم؛ علی اکبر رفت...عمو بذار برم خودمو نشون میدم...بالاخره راضی شد...این جمله رو ببین!) راوی میگه: "فخرج و دُموعُه تَسيلُ على خَدّيه ... وقتی آمد میدون لشگر دشمن دید این بچه داره گریه میکنه... چرا ...؟! هنوز اشکش روان بود...* افتادی از اسب،با گونه بر خاک با خون پاکت عاقبت جوشن گرفتی *راوی میگه:" فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ فصاحَ یا عماه" با صورت به روی زمین افتاد ... صدا زد: عمو ... آی مردم من چند نفر دیگه رو هم میشناسم با صورت به زمین افتادند...اولیشون مادرسادات بود...وقتی بین در و دیوار اون جسارت بهشون شد...خودش فرمود"فَسَقَطتُ لِوَجهی"من با صورت به زمین افتادم...والنّارُ تَصعُر" آتش زبانه میکشید "و تسفَعُ وجهی "صورتم میسوخت... آی مردم! یه نفر دیگرم میشناسم...وقتی امام حسن و امام حسین اومدن کنار مسجد به علی خبر بدن بابا بیا مادر از دنیا رفت...بابا بیا بی کس و کار شدیم..."و رفعا اصواتَهُما بالبکاء"شروع کردند گریه کردن...اصحاب آمدند چی شده آقازاده ها؟! "یَابنَی رسول الله..."بلند صدا زدند"ماتَت امُّنا فاطمَه" مادر از دنیا رفت،راوی میگه:علی شنید "فَوَقَعَ عَلیُّ،علی وجهِه"علی با صورت به زمین خورد ... یکی دیگرم میشناسم،از بالای اسب،بی دست،تیر در چشم ... به روی زمین افتاد ... یه نفر دیگه رم میشناسم ... عزیز فاطمه،پسر فاطمه از اسب سرنگون میگشت،حسین افتاد ... یکی دیگه رم میشناسم ... زینب اومد ... هی افتاد ... هی بلند شد...* آه فدای غیرت تو قاسم .. *قاسم با صورت به زمین افتاد... وسط معرکه تا خاک به پا شد گفتم این که افتاد زمین،قاسم من بود؟نبود ... نبود ادامۀ مطلب در پستِ بعد .....
4_5931743233305477458.mp3
4.66M
روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
4_5931743233305477447.mp3
3.58M
روضه جانسوز حضرت قاسم علیه السلام
‍ ⚜️🍂⚜️ _ روضه و توسل جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد سید حسین مومنی⚜️🍂⚜️ ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ ❗️ توجه ❗️: جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ✼═══┅🥀❃🥀┅═══✼ شباهت بسیار بالایی داره به مادرش حضرت زهرا تو این مصیبت و تو این بلای عظیم. سربسته و در بسته میگم. بلای عظیمی که قاسم کشید مادرش حضرت زهرا هم کشید، دو تا کلمه ست، یکی کلمه رَضَضَ است. یه کلمه هَضَم. رَضَضَ یعنی شکسته شده، یعنی خرد شده. تو زیارت آقا موسی بن جعفر عرض میکنیم. "السَّلامُ على المُعَذَبِ في قَعرِ السُجون وظلم المَطامير ذي الساق المَرضُوض بحلق القيود ..." سلام بر اون آقایی که در اثر غل و زنجیر، این استخووناش خرد شد. این رضض، دومین رضض رو تو کربلا. اومدن گفتن عبیدالله به ما جایزه بیشتر بده، " نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ" یه بار رو سینه ابی عبدالله تاختیم یه بار رو کمر ابی عبدالله تاختیم استخونای سینه حسینا ... تو این دو جا به صراحت کلمه رضض اومده اما یه جای سومی هم هست کلمه رضض نیست اما فعلی که اتفاق افتاده همین. رضض ست اونم بین در و دیواره. اون ملعون میگه اونقدر این درو فشار دادم. این رضض است. کلمه دیگه هَضَم ست. هَضَم یعنی چی؟ هَضَم یعنی له شده یعنی کوبیده شده، یعنی زیر پا گذاشته شده. به این میگن هَضَم. هَضَم رو شما هم تو کربلا میتونین ببنین هم تو مدینه میتونین ببنین. هم تو کربلا هم تو مدینه. تو کربلا رو بگم بعدا برم تو مدینه. تو کربلا چه جوری اتفاق افتاد؟ همین که اومدن به اسباشون نعل تازه زدن، همین که رو بدن عزیزان فاطمه تاختن، چیزی از این بدن باقی نذاشتن. تو یه جمله، بدن ها رو با این هَضَم، متلاشی کردن. کاری کردن که ابی عبدالله بیان کنار بعضی از این بدنا از عبا استفاده کنه، انقدر این بدنا رو متلاشی کردن. زیرِ پا لگد کوب کردن . این هَضَم ... یه هَضَم هم تو مدینه داریم ... ببخشید من فقط به اشاره میگم، به جان حضرت زهرا قلبم درد میگیره، اون ملعون وقتی لگد زد. مرحوم مجلسی میگه این در کنده شد، رو زهرا افتاد. سوال از من، جوابش تو گریه ی شما. من سوال میکنم شما با گریه تون به من جواب بدید. در کنده شد رو زهرا افتاد، خب؟ خونه علی چندتا در داره؟ یه در. خاک به دهن من، ببخشید. خاک به دهن من، تا ته جلسه، زن و مرد. دیگه روضه ناموس امیرالمؤمنینه... باید ناموسی و غیرتی براش داد بزنید. نه گریه کنید، باید داد بزنید. در کنده شد رو یه زن باردار افتاد. میگن زنی که بارداره حتی لباس تنگ نباید بپوشه. مبادا به بچه فشار بیاد. لگد دارد، "رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ"رفت عقب دورخیز برداشت، زد تو این در. در کنده شد رو مادر ما افتاد .... سوال از من داد از شما. گریه نمیخوام، الکی داد بزنید. سوال میکنم، خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره . شیش دنگ دلا با من، تا ته جلسه زن و مرد میخوام داد بزنید. این دیگه از گریه گذشته، باید داد بزنه قلب آدم بیاد بیرون. خونه علی چندتا در داره؟ یه در داره. ببخشید اون چهل تا که رفتن تو علی رو بیرون اوردن، از کجا رد شدن رفتن؟ مادر ما کجا بوده اون لحظه ...؟
4_5830383942150130665.mp3
877.8K
❣﷽❣ 🥀 🥀 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ از شاخه گردیده جدا، لالۀ یاسم افتاده زیر دست و پا، دست عباسم 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل ای هر دو دستت دست من، ای همه هستم تنها طرفدارم، چرا، رفتی از دستم 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل جان عزیزان پر ز اشک مشک توخالی طفلان همه چون طایر بی‌پر و بالی 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل جای تو ای میر حرم خواهرم زینب باید دهد پاس حرم تا سحر امشب 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل گشته کنار علقمه، آه و واویلا صاحب‌عزایت فاطمه، آه و واویلا 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل رشتۀ تدبیرم، گسست، نیرویم کم شد رنگم پرید از چهره و قامتم خم شد 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل برخیز و بین بر گلشن سبز زهرایی چشم سکینه در حرم کرده سقایی 🥀عباس من عباس من یا ابوفاضل ( غلامرضا سازگار) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5981070524678147566.mp3
1.03M
❣﷽❣ 📿 📿 ای صفای قلب زارم 📿 ای صاحب عزای روضه هر چه دارم از تو دارم می‌دونی از عشقت آقا یابن الزهرا بیقرارم آقام صاحب زمون عزیز مهربون دعایی کن برام واسه نوکرتون 📿اباصالح مدد من بمیرم یابن زهرا دردو غمهاتو نبینم کجا روضه داری آقا ای عزیز نازنینم التماس دعا جان زینب بیا حلالم کن آقا دردامونو دوا 📿اباصالح مدد درد دلهام بیشماره ای دوای همه دردام۲ روسرم دستی بکش ازروی احسان مهدی مولام تورابه جان سه ساله دردماروهم دواکن۲ قسمتم آقا به زودی یک سفر کربلا کن به جان مادرت مرانی ازدرت۲ نگاهی کن آقا به من به نوکرت 📿اباصالح مدد (خانم مریم صالحی مرزیجرانی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5825549355163063753.mp3
4.73M
‍ نوحه هفتاد و دو پروانه👇 هفتاد و دو پروانه پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن رفتند چو مستانه … ! رفتند همه مه رویان لا حول و لا گویان / آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده / از پیر خراباتش تا کودک دردانه پیراهن خود بینی از تن بدر آوردند / تا که نشود حایل بین خود و جانانه … ! رفتند چو کبوترها مستانه و بی پروا / با آنکه بدانستند دامی است و بی دانه این نی که فنا باشد در عین بقا باشد / از کالبد خاکی تا کودک شش ماهه خواهی که شوی کامل آن مرحله ها طی کن / این سلسله ها سالک خالی نکند شانه 
4_5825549355163063746.mp3
2.84M
‍ نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب این نوحه را اهنگران خوانده است   نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) دل می رود خبر دهد به زهرا          که بچه ات فتاده روی صحرا ببین خزان رسیده نوگلت را    بیا نما جراحتش مداوا        حسین تو غریب و تنها خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) کنار قتلگاهم قدم گذار زینب - حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) منای من زمین کربلا شد           تشنه جگر سر از تنم جدا شد به این شهادتم خدا را رضا شد              حماسه ها زخون من به پا شد       ذبیح حق سر از تنش جدا خفته  حسین اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) کنار قتلگاهم قدم گذار زینب - حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) ز تیغ کین بریده حنجر من        به روی نی نزاره کن سر من  هزار پاره پاره پیکر من         به پیش دیده ی دو خواهر من به قتلگه راه مسیحا خفته  حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲) رَوی تو چون به سوی شام ویران        همره تو قافله ی اسیران  حماسه ساز صحنه ی جهادم              گوهر عشق و روح عدل و دادم میان خون عزیز زهرا حسین اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب  حسینت اینجا خفته (۲)
6_144226240715822063.mp3
5.57M
🏴 🎤•| |• ببین دل زار زینب نگاه و اصرار زینب تو راهی از خیمه شدی و من از قفا مرو! کجا؟ امیر و سالار زینب سایه روی سرم چه کنم با آتیش جگرم چه کنم یه زن تنها با حرم چه کنم سپردی ام به که رفتی به دلقکان و کنیزان به من خسته غم زده رحمی به دل جون به لب اومده رحمی نرو نرو یه نگاه به حرم کن به حرم رحمی دم غروب خورشیده چه بوی سیبی پیچیده وصیت مادرمونه که زینبت داری میری زیر گلوتو بوسیده چقده زخمی شده بدنت جونی نمونده دیگه به تنت زینبو کشته کهنه پیروهنت تو دل من غم عالمه رحمی دور و بر ما نامحرمه رحمی تو رو به چادر خاکی زهرا مادرم رحمی ببین که پاهام لرزونه ببین که دستام بی جونه بیا بریم خیمه ببینیم داره تو خواب با ترس و لرز رقیه روضه میخونه بذار بخوابه شاید نبینه که تن تو به روی زمینه یکی با خنجر رو سینه ات میشینه به مادر دم گهواره رحمی به گوشای پر گوشواره رحمی میزنه حرمله خنده به اشکات نداره رحمی
c7286d381656e38a1a95d69c9db873e236781756-144p_1_1.mp3
22.56M
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم، میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم ==================== متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
میخاستیم گناهو ترک کنیم با گریه ی بر اباعبدالله ترک میکردیم، میخایم یه اختلاف رو آشتی بدیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم میرفتیم میخایم با خصم امام حسین مناظره کنیم اول گریه بر ابی عبدالله میکردیم بعد میرفتیم، به این قیل و قالهای کتاب‌ها و مدرسه ها اکتفا نمیکنیم هرکی هر چی میخاد بگه، هر خبری هست اینجاست ، وقتی انبیا با این گریه بر ابی عبدالله یه نردبان ترقی و تقرب الی الله براشون درست شده ما چه کنیم و همشون سر این سفره ثبتنام کردند، و الا چه معنا داره چند هزار سال قبل از تولد ابی عبدالله ، خدا به پیامبری اولوالعزم مثل حضرت موسی بگوید... صَغِیرُهُم یُمِیتُهُ العَطَش.... اصلا حرمله نمیخاد، یُمِیتُهُ العَطَش... کـَبیرُهُم جِلدُه مُنکـَمَش وَ رَأسُه فَوقَ السَّنان فِی البُلدان..... چه معنا داره؟ بعد این پیامبر گریه کنه ، مؤمنین بنی اسرائیل رو وادار کنه به گریه ی بر ابی عبدالله، هنوز حسین به دنیا نیامده.... دیگه ما اصلا کرامات رو باید بریم از اونجا دربیاریم وقتی از کوه طور برگشت مامور شد به مؤمنین شریعتش بگه، به مؤمنین بنی اسرائیل گفت یعنی حضرت موسی منبر رفت برای ابی عبدالله مومنین شریعتش از فردا صبح که میخاستند برند به کار و بارشون برسند اول یه دل سیر برا حسین گریه میکردند ما خیلی عقبیم یه روز این زن و شوهر بلند شدند مثل عمل عبادی، گریه بر ابی عبدالله کردن آنقدر منقلب شدند از بچه غافل شدند، بچه همینجوری افتاد تو تنور خونه، یه مرتبه از گریه فارغ شدند دیدند بچه نیست دیدند بچه تو تنور روشن، دیدند به برکت گریه بر ابی عبدالله بچه تو گلستان افتاده جناب موسی گریه کن حسین اینه حَرَّمتُ جَسَدَه عَلَی النّار بدنش رو نمی گذارم آتش بسوزاند السلام علیک یا اباعبدالله ▪️کعبه یک زمزم اگر در همه عالم دارد ▪️چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد ▪️نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دوره‌ی سال ▪️کعبه با یاد غمت، جامه‌ی ماتم دارد ▪️روضه‌خوانِ تو خدا، گریه‌کنِ تو آدم ▪️گریه ، ارثی است که ذریّه‌ی آدم دارد ▪️اشک در ماتم تو بس که عزیز است حسین ▪️جای در چشم رسولان مکرّم دارد با امیرالمومنین میومد تو کوچه، دید ابی عبدالله تو کوچه ست پیغمبر دنبالش کرد ابی عبدالله به دلخوشی پیامبر فرار کرد از دست پیامبر حضرت فرمود : یا عَلی اَمسِکْهُ حسین رو بگیر امیرالمومنین جوانتر بود ابی عبدالله رو بغل کرد آوردنش تو بغل پیامبر، از خوشحالی تو بغل پیامبر دست و پا میزنه، دید پیامبر پیراهنش رو بالا زد سینه و شکمشو بوسید اما وقتی رسید زیر گلو، هم بوسید هم گریه کرد ابی عبدالله تعجب کرد چرا دیگه گریه میکنی یا رسول الله ، فرمود اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف خوب دقت کن چی میگم این مال شما خواصه اقلّ جمع سه تاست، ما فقط یه خنجر شمر رو شنیدیم اُقَبّـِلُ مَوضِعَ السُّیوف نشون میده با یه ضربه و یه خنجر نکشتنش، ▪️از هر که آمده بود ز راه، نیزه خورد ▪️گاهی لگد گهی سنان گاه نیزه خورد ▪️شد نوبت سنان دهنش آه نیزه خورد چه عجیب کشتنت آقا قربونت برم آقا تا دیروز بهت می‌گفتیم «غریب کشتنت» اما حالا که نگاه می‌کنیم « عجیب کشتنت» ، یه جوری کشتنت که پیامبر، نَهیٰ رسولُ اللهِ عَن قَتل کـَلبِ العَقور .... ترجمه نمی کنم به قتل صبر کشتنت، این روزا وقتی رسیدند کوفه زین العابدین اینجوری خودشو معرفی کرد أنا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً وَ کـَفیٰ بِذٰلک َ فَخراً یعنی زنده زنده اونقدر بابام رو زدند.... از همه بدتر اینه حضرت فرمود ابوحمزه هنوز بابام داشت حرف می‌زد حرفاش تموم نشده بود سر از بدنش جدا کردند به نقل مرحوم مقرّم امروز زین العابدین اومد کربلا بدن‌ها رو دفن کنه، کدوم بدن‌هاست ؟ سر ندارند قابل شناسایی نبودند بنی اسد متحیر ماندند تا قیامت ما از بنی اسد گلایه داریم زن‌هاشون امروز اومدند از فرات آب ببرند دیدند این بدن‌ها روی زمین مانده به مردهاشون گفتند (اگه مرد باشند)، مهریه‌هامون حلال، ما میریم این بدن‌ها رو دفع کنیم... آفرین به غیرت این زن‌ها اینجوری شد مردهاشون اومدند الله اکبر نمیشه خیلی حرف‌ها رو زد گلایه ها هم بمونه برای قیامت،... زین العابدین فرمودند من این بدن‌ها رو می‌شناسم بدن شهدا رو یکجا دفن کردند نوبت رسید به بدن ابی عبدالله ، فرمود تَنَهُّوا عَنّی دور بشید از من این بدن بدنیه که «لا یَمَسَّهُ اِلّا المُطَهَّرون» فَإنَّ مَعِی مَن یُعینُنِی هستند کسانی که توی دفنش منو کمک کنند پیغمبر اینجاست، امیرالمومنین اینجاست ،امام حسن و فاطمه اینجا هستند، فقط برید یه قطعه بوریا بیارید بدن رو روی حصیر قرار داد آورد میان قبر، دو دست پیغمبر بیرون اومد حسینم رو بده... مستحب زیر سر یک بالشی از خاک درست کنند اما این آقا که سرش توی کوفه سرگردانه.
زمزمه واحد_قرآن روی نیزه ها.mp3
3.48M
🏴 زمزمه یا واحد سنگین ایام اسارت آل الله در کوفه 🏴بند اول قرآنِ روی نیزه ها،صوتت چه دلنشین است آرام قلب زینب و،سُکینه این طنین است پشت سرت می آیم و،در سوگ تو نشستم باشد گواه غربتم،اینجا دو دست بستم با خطبه هایم،یار تو هستم غمخوار من غمخوار تو هستم سالار من پا کار تو هستم حسین من ای شهید مظلوم 🏴بند دوم دارد نگاهت میکِشد،من را به سوی نیزه صحرا به صحرا میروم،در جستجوی نیزه کرده غمت آشفته ام،ای مه جبین برادر شد آرزویم بوسه ای،بر آن بریده حنجر هر جا روی من،با تو میایم که گفته از تو،اخا جدایم با غربت کوفه آشنایم حسین من ای شهید مظلوم 🏴بند سوم از طعنه های دشمن و،سنگ جفا چه گویم از شهر نامردی و از،نامحرما چه گویم با حال خسته آمدم،در کوچه های کوفه با سلسله من رد شدم،از کوچه های کوفه بر گریه ی من،خندیدن اینجا بر طبل شادی،کوبیدن اینا اُف بر تو دنیا،اُف بر تو دنیا حسین من ای شهید مظلوم 🙏التماس دعای خیر ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
. زمينه بر نيزه ، بخوان قر آن حسين جانم / حسين جانم برادر ، نگاهم كن پريشانم / پريشانم اي سرت روي ني قاتل ِ من هستي ِ من فدايت گل ِ من سوزد از غربت ِ تو دل ِ من صوت قرآن ِ تو داده جانم اي برادر ببين قد كمانم هم سفر گشته با ساربانم آواره ، شده زينب امون ايدل / امون ايدل غوغا شد ، پاي رأس ِ ابوفاضل / ابوفاضل فرق ِ سقا شده وا به نيزه از جفاي همان سنگ ِ تيزه كه داره از چشاش خون مي ريزه اي سرت سايه ي ِ محمل من خنده ي شمر شده قاتل ِ من طعنه ها زخم زده بر دل ِ من مي خندن ، همه پيش ِ نگاه ِ من / نگاه ِ من بر نيزه ست ، سر ِ پشت و پناه ِمن / پناه ِ من بين ِ اين هلهله گريه كردم طعنه زد حرمله گريه كردم از غم ِ قافله گريه كردم بشكند دست ِ كوفي مرا زد دخترت تاكه مي گفت ؛ بابا – زد خارجي زاده ما را صدا زد 🎤 .👇
4_5929279850517891331.mp3
4.41M
ع ‍ میکشه عشقش زبونه یه مادری هی می خونه ای اهل عالم بدونید پسر من پهلوونه اون خوشکلو مهجبینه چه با وقارو مطینه واسه من همین بسه که یل ام البنینه عباس من آرزوشه که نوکر حسین باشه دل به حسین بسپاره و باغمش افسرده باشه اون کریم و مهربونه دو ابرو هاشم کمونه رفته که آبی بیاره داداشی تشنه نمونه(۲) امیر لشکر من عباسم ای برادر بودي تو ياور من اي غمگسارم عمود خيمه ه ايي اميد بچه هاي باب الحوايج هستي پناه مايي عشق حسين و زهرا جانم ابوفاضل (۲) يا سيدي مولا جانم ابوفاضل عشق حسين و زهراجانم ابوفاضل بودي تو غمگسارم (۲) اي شمع شاه تارم بي تو عزيز حيدر ياري ندارم برخيز پشت و پناه من باش اي مير لشكر عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲) يا سيدي مولاجانم ابوفاضل عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل يادگار حيدر2  بپا كن  دادي تو وعده آب به وعده ات وفا كن   عمود خيمه هايي2 اميد بچه هاي باب الحوايج هستي  پناه مايي عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل (۲) يا سيدي مولاجانم ابوفاضل عشق حسين و زهرا جانم ابو فاضل # ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
2.76M
🌹 سلام بر زینب کبری 🌹 بانوای شیعیان مرتضی تحت لوای زینب است لذّت بزم حسینی از صفای زینب است حُرمت بزم عزا واجب بُوَد برعاشقان مجلس ماتم همانا کربلای زینب است من غلامِ خانه زادِ اهلبیت حیدرم در دلم عشق علے در سر هوای زینب است عمّهٔ سادات عالَم، عالِمه، دریای صبر بوسهٔ هفت آسمان بر خاکِ پایِ زینب است مرتضی مست از وفا و غیرت عبّاس بود حضرت عبّاس هم مستِ وفای زینب است دست بر سینه همیشه احترامش مینمود این نشان اجر و قُرب پُربهای زینب است مےنویسم جمله‌ای از قول عبّاس علی شمّه‌ای از ارزشِ بـےانتهای زینب است بوسه بردستان زینب زد ابالفضل و بگفت مادرم، ایلم، تبارم، جانفدای زینب است دردمندان و مریضان جهان را مژده باد چارهٔ درد شما دارالشّفای زینب است هرکه مےپرسد نشانی(فیضیا) فورا بگو دفتر دارالشّفا بزم عزای زینب است اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
قسمت اول_روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی  از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ... نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ... هی نگاه می‌کنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه ... عمه .. بیزیم نَه خِیمه میز ، نه خَرگاهی میزوار *عمه نه خیمه برامون مونده نه پناهگاهی* دیدی قیزیم بیز اَسیریخ باش اُوسته الله ایمیزوار *گفت دخترم ما اسیریم بالاسرمون خدا رو داریم* دیدی بیور گورم عمه عَموم هایاندا قالیب *گفت بگو ببینم عمه ، عموم کجا مونده؟* دیدی قیزیم بوقوشون قولارین سو اُوسته سالیب *گفت دخترم این لشگر به خاطر آب دست هاشو جدا کردن* قیزیم ... یات دا ... عمه بیردَنه سوالیم وار ... *بخواب دخترم ... بخواب ... عمع، یه سواله دیگه هم دارم* عمه بیور بابام هاچان گَلَجاخ ... *عمه بگو ببینم بابام کی میاد ؟..* دیدی قیزیم بیزَ خرابه دَ قُناخ گَلَجَخ *گفت دخترم برایِ خرابۀ ما مهمون میاد ...* ادامه ...⬇️🔻🔻 ‍ قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _ دیرِ راهب و اسارت خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو،به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟..   راهب اون  سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط می‌دونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..   خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره ..   الهی فدایِ اون لبای خونیت آره این شده جوابِ مهربونیت ..   میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..   أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش .. راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان .