eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
363 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *دلاتون رفت خرابه روضه خون رقیه ناله بزن تا بگم...* خیلی خوش اومدی بابا به خونه ی خرابمون فدات که با سر، سر زدی به این دل کبابمون از زندگی سیر شدمو، بچه ام ولی پیر شدمو از غم دوریت باباجون ببین زمینگیر شدمو بابا سرم درد میکنه آخ کمرم درد میکنه از شدت گریه بابا چشم ترم درد میکنه *های های قربونت بدم که امروز این ناله ها میرسه خدمت ابی عبدالله...* باباجونم حس میکنم جا خوردی تا منو دیدی ممنونتم که اومدی ولی بابا دیر رسیدی به زخم من نمک زدنت چند نفری کتک زدن سرشارِ بغض علی و با کینه فدک زدن پنجه زدن موی منو تموم گیسوی منو کاشکی میشد که نبینی کبودی رو تنمو بابا! بابا ! یادت میاد تو مدینه وقتی دیدی معجرمو تو خونه امون وقتی دیدی چادر روی سرمو رو زانوهات نشستمو محو چشِ ترت شدم خنده به لب گفتی به من، شبیه مادرت شدم حالا شدم بیشتر شبیه مادرت بابا ببین روی کبودِ دخترت یه خواهشی دارم پدر خسته شدم منو ببر یه خواهش دیگه ام دارم یه چادری واسم بخر *همه این حرفا رو زدم برای این یه بند غیرتیای روضه....* بابا یه چیزی میگمو ازت میخوام صبور باشی این دفه من دق میکنم اگه ازم تو دور باشی *چی میخواد بگه که میترسه میگه بابا صبور باش..* پنجه سنگین عدو ردش رو صورتم نشست جوری کشیده زد منو بابایی دندونم شکست کشیده زد یهو دیدم تار میبینم بابا ببخش تو رو درست نمیبینم دست عدو بزرگتر از صورت من است یک ضربه زد تمام رخم را کبود کرد اصلا رقیه نه به خدا دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه میشود بگو تو خرابه بندم نکنند بیشتر از این گله مندم نکنند بابایی خیلی سرم درد میکنه بگو از موهام بلندم نکنن این پا برای دختر تو پا نمیشود مویی که سوخته گره اش وا نمیشود «یا حسین یاحسین یاحسین» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
امام‌حسین علیه السلام اجرا شده در کربلای معلی ۱۴۰۲ به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِياءِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، عِشْتَ سَعِيداً، وَمَضَيْتَ حَمِيداً، وَمُتَّ فَقِيداً، مَظْلُوماً شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ، وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ ظَلَمَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذٰلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِيَّةُ بِأَنْجاسِها" حسین جانم...! من هنوز یادم هست گوشهٔ حجره، تو بودی و من *حسین یادت میاد؟ * صدام میکردی یوما! یوما! أنا الغریب... من هنوز یادم هست صدام می کردی یوما!یوما! أنا المظلوم... أنا العطشان... وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعائِمِ الدِّينِ، وَأَرْكانِ الْمُسْلِمِينَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوىٰ، وَأَعْلامُ الْهُدىٰ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقىٰ، وَالْحُجَّةُ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، وَأَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِإِيابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرايِعِ دِينِي، وَخَواتِيمِ عَمَلِي، وَقَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّىٰ يَأْذَنَ اللّٰهُ لَكُمْ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُّوِكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ، وَعَلَىٰ أَرْواحِكُمْ وَأَجْسادِكُمْ، وَشاهِدِكُمْ وَغَائِبِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. وتوسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── *دیدی آدم هی میخواد مقدمه چینی کنه زینبه دیگه، همه وجودش حسینه یه نگاه به این قبر کردیه نگاه به این دختر بچه ها که دورشو گرفتن.. زبان شعره دیگه حسین! همینهاییم کمتر جستجو کن دنبال کی میگردی؟ رقیه دخترت در شام جا ماند یکی دست ربابو بگیره بیاد جلو خانوم بیا دخترات دور قبرو گرفتن صدای ناله ها بلنده..یکی با داداش علی اکبرش حرف داره یکی با قاسمش حرف داره .. علی! پسرم! پسرم! این دشت روبه روت لااقل یک‌ مرد داشت.. مادر اومدم بهت بگم یک سوال مادرانه تیر خیلی درد داشت؟ *آخه زینب یه چیزایی دید رفت.. ندا آمد حسین جان! اگه بخوای تمومه ها، قربونت بشم پیر علی.. سی هزار لشکرو قلع و قمع کرده..حسین دست خودت.. تصمیم چیه؟ من تسلیمم. تا همینو گفت ورق برگشت یهو جلو چشمای زینب از همه طرف ریختن سرش.. آی زدنش،آی زدنش جلو چشای زینب...* یهو زینب بلند شد، دخترا بلند شید.. عمه تازه اومدیم، نه بلند شید.. من که فهمیدم نتونستین حرف دلتونو به بابا بگین....شما میاین دنبال قافله ..اولین دسته عزا رو زینب راه انداخته.. از کجا؟ از کنار شش گوشه..حالا با من بیاین.. سقای دشت کربلا اباالفضل *دخترا بریم علقمه...* دستش شده از تن جدا اباالفضل قبر که چه قبری..تا دخترا رسیدن ببخشید من اینجوری میگما همه نگاها رفت طرف یه نفر، خودشو پشت بقیه قایم کرده چادر به صورت کشیده. بیاد جلو دیگه..راه باز کنین دخترم بیاد. بیا عزیز دلم بیا به عمو بگو نگی دق میکنی ...عمو عمو عمو عمو فقط به خودت میگم...* عمو! مرد کنیز زاده از ما کنیز میخواست بیچاره خواهرِ تو و بیچاره خواهرم «عمو سوختم عمو سوختم» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای همه این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت دلِ سرشارِ غم شعله‌ ورم درد گرفت او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی سرش داشت خبر اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره.."ان الدین عندالله السلام" و این اسلام با محرم‌ و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همه‌ی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو‌ مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و... اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون‌ کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:"فاطمة بضعة مني" جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن دیدن علی رو دارن میبرن همچین که کمربند علی رو‌کشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم‌ شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن .. الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام بر ما وارد شد. بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن.. یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد.... «حسین..» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد * چنان نیزه به پهلوش زدن...* توی این دو ماهه از تو درس زندگی گرفتیم تو خونه، روضه برا تو، خونوادگی گرفتیم می میرم اگه یه لحظه زیر این عَلَم نباشم نکنه که سال دیگه أربعین حرم نباشم سلام آقا سلام من به کربلا خداحافظ پیرهن سیا شال عزا *بریم کربلا...* شده ای عزیز زهرا کربلا مدینه ی تو وقتی زد تیر سه شعبه حرمله به سینه ی تو دست و پا زدی تو گودال پرِ خون شده سر و روت وقتی یا فاطمه گفتی هی لگد میزد به پهلوت سلام آقا غریب گیر آوردنت سلام آقا به خاک و خون کشیدنت *راوی میگه دیدم لباش مثل چوب خشک بهم میخوره. گفتم برم آب بیارم. همچین که برگشتم دیدم شمر داره میاد بالا. کجا میخوای بری؟ دارم برا عزیز مصطفی آب می برم. گفت خودم از دم خنجر سیرابش کردم. دامن پیراهن عربیشو کنار زد. دیدم گیسوان سر بریده تو دستشه. گفتم تو که حسینو کشتی چرا بدنت داره می لرزه؟گفت دیدم یه خانمی بین زمین و آسمان یجوری میگه بُنَیَّ، همه جا زلزله شده...* به سمت گودال از خیمه دویدم شمر جلوتر بود دیر رسیدم من به سمت گودال از خیمه دویدم من سرت رو می بردن دیر رسیدم من غروب عاشورا سیاه تر از شب شده کار حسین تمومه نوبت زینب شده دوازده ضربه چه با سرت کرده گلوی پاره پاره چه نامرتب شده حسین ... خداحافظ شب بیست و هشتم... محرم و صفر... حسین ... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
. و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── به نازنین بدنش پیروهن سرشک افشاند از آن وجود به جز استخوان و پوست نماند ز ضعف دیده گهی باز کرد و گاهی بست گهی به پای ستاد و گهی به جای نشست جواد اشک به رخ ناله در نهادش بود رضا سرش به روی دامن جوادش بود پدر نگه به پسر کرد و چشم خود را بست پسر کشید ز دل آهی و به سوگ نشست الا تمام محبان ز دیده خون بارید از این وداع، وداعی دگر به یاد آرید همان وداع که تنها عزیز پیغمبر نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر پسر نگاه به اشک غم پدر میکرد پدر نظاره به خون سر پسر میکرد پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشت پسر نشانه ز زخم هزار قاتل داشت *اگه ما سال بعد محرم و صفر زنده نبودیم شب اول قبر به ما محبت کن.لطف کن آقایی کن من توقع ندارم به مثل منی سر بزنی یا امام رضا خودت فرمودی :"مَن زارَنِي عَلَى بُعدِ دارِي، أتَيتُهُ يَومَ القِيامَةِ في ثلاثِ مَواطِنَ" هر کی بیاد به من سر بزنه من سه جا بهش سر میزنم.."إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالًا" اون موقعی که نامه اعمالو دست راست و چپ بنده ها میدن."وَ عِندَالصّراط وَ عِندَ المِیزان"من توقعی نیستم، ولی منتظرتم اگه سال بعد زنده نبودم برا جد غریبت روضه بخونم..کل سالم گریه کنم مثل محرم و صفر نمیشه که نمیشه..* پدر زخون پسر صورتش خضاب شده پسر ز سوز عطش قطره قطره آب شده *"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"آی صورت به صورت علی گذاشت صدا زد.."علی الدنیا بعدک العفا" بعد از تو خاک بر سر دنیا...* پدر به چهره فرزند خویش چهره نهاد پسر کنار پدر ناله ای زد و جان داد *یه ناله ای زد روح مبارکش به اعلی علیین پرواز کرد. بعضیا میگن کنار بدن علی حسین جان داد. زینب به داد برادر رسید.. اشتباه میگن.. سیدبن طاووس نوشته راوی لشگر دشمن میگه یه وقت دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد، ای برادرم ای پسر برادرم... ای وای میوه دل حسینم.. آمد خودشو به روی این بدن ارباً اربا انداخت. آقام آمد زیر بازوان خواهر رو گرفت.زینبو برگردوند سمت خیمه ها..یه وقت دیدن برگشت سمت خیمه ها صدا زد..* جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید *شب آخر ماه صفره بذار بگم اینجا خواهرش از خیمه ها بیرون آمد حسین به فریادش رسید. ساعتی نگذشت"فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ وَ هِیَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيب"زینب دوباره از خیمه ها بیرون آمد یه ناله ای میزد .."فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق" دوست و دشمن گریه میکردن.صدا زد وامحمدا..."هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا،هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَراء، مُقَطَّعُ الاَعْضَاء، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ و بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ إِلَي اللهِ الْمُشْتَكي بِأَبِي مَنْ‏ عَسْكَرُهُ يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً، بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى" کسی نبود زینب رو برگردونه..* از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین *مولا!اینقدر گریه کن داری اینقدر عاشق داری که ما به حساب نمیایم الحمدلله،همیشه شلوغ باشه دور و برت همیشه پر زائر باشه کربلات، همیشه روضه هات پر ناله باشه..* تو هم چو من سر کویت هزارها داری ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گرچه ارث از غربتِ... و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امام‌حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── * شنیدید یه جوشانده ای حضرت امام عسکری علیه السلام طلب کرد. عقیل غلام حضرت، آورد، جوشانده رو دست حضرت داد. این قَدَر بدن ضعف داره، این زهر چه کرد؟ این قَدَر دست می لرزید. این کاسه هی به دندان های مبارک حضرت میخورد، نتونست. فرمود: عقیل برو تو این اتاق، پسرم مهدی رو می بینی، صداش کن. میگه اومدم دیدم یه آقازاده ای مَه پاره، سر به سجده گذاشته داره با خدا حرف میزنه. نمازش تموم شد گفتم آقاجان! پدرتون منو دنبال شما فرستادن. آقا رو آوردم. تا امام عسکری چشمش افتاد به عزیز دلش، امام عسکری داره اینطوری میگه: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي» دیگه وقتی برام نمونده باباجان! دیگه مهمان خدا دارم میشم. بیا کنار بسترم، میوه ی دلم! آقاجان...! * امشب ای تنهای عالم از همه تنهاتری وای من با چشم گریان در کنار بستری ابرِ بغض آمد گلوی آسمانت را گرفت روزگارِ پیر بابای جوانت را گرفت از غریبی توام چشم تَرَش می سوزد و از تبِ زهر جفا هم پیکرش می سوزد و گرچه ارث از غربتِ نام حسن داری به جان اما بوده از زخم زبانِ همسر خود در امان * یه سندی هست که نوشتن حضرت نرجس خاتون عرضه داشت، آقاجان! من بعد از شما دیگه نمیخوام بمونم.به دعای امام عسکری، یه روایتی که میگن امروزی که گذشت روز وفات و رحلت حضرت نرجس خاتون بود. این یه امام حسنه. یه همسر با وفایی مثل نرجس خاتون داره. قربون آقام امام حسن مجتبی برم. با زبان روزه، با کام عطشان. تا یه مقدار از آب داخل کوزه خورد گفت: آه جیگرم...* با حضورت مرهمی آن سینه ی بی تاب را تشنه لب بود و رساندی بر لبانش آب را * گفت جیگرم میسوزه. چه کسی ساقیِ بابا شد عزیز دل نرجس خاتون. اومد خودش با دستای نازنینش آب بر لبای بابا رسوند. آخ بمیرم! این یه امام بود صدا میزد آه جیگرم! یه امامم داخل گودال، وقتی صدا میزد آه جیگرم! نانجیبا میومدن مشک های آب رو دور گودال رو زمین خالی میکردن. آه...* کاسه را دادی به دستانی که لرزان بود آه! کاسه ای که وقت برخوردش به دندان بود آه! در بهار زندگی یاد خزان افتاده ای حتم دارم یاد چوب خیرزان افتاده ای * آخ حسین... یابن الحسن! اگه امشب، فردا چشم های نازنین شما بر مصیبات پدرتون گریانه، اما همه ی عمرت برای این روضه گریه کردی. فرمودی: اگه اشک چشمم تموم شه خون گریه میکنم...* باز جای شُکر دارد پیکرش پامال نیست خواهر غمدیده اش دور و بر گودال نیست باز جای شُکر دارد که لبش عطشان نماند پیکرش در زیر پای اسب ها عریان نماند «صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم... حسین...» * حرف تشنگیه ها...* ای تشنه لب حسین ... بسکه لب تشنه بودی آسمونو دود می دیدی شنیدم که از عطش کبود شدش لبات «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. امام حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *تا زمان امام صادق این سکینه خانوم امام حسین زنده بود.ازدواجم نکرد چون هم شأنی نداشت. ابی عبدالله در مورد ایشون فرمود: ذوب شده در ذات خداست. مثل علی اکبر امام حسین. عجیبه شأن این خانوم چقدر تاریخ بهش جفا کرد..تو مجلس منزل امام صادق گاهی روضه خون روضه میخوند دیدن از پشت پرده یکی میگه.. ابتاه!با گریه حضرت همه گریه میکردن. تو گودال قتلگاهم عمه بدن بی سر باباشو بغل کرده بود اومد دست رو شونه عمه گذاشت عمه این بدن کیه؟ حضرت فرمود:این بدن باباته..اومد کنار بدن بی سر نشست. دیدن این انگشتا رو میکشید به رگهای گلوی بابا.. میکشید به موهای خودش..نوشتن لشگر عمرابن سعد نشست کنار گودال و گریه کرد..خب حالا با این صحنه تو ببینی یه بچه داره اینجوری عشق بازی میکنه با بابای خودش چیکار میکنی؟ یه جوری آرومش میکنی.. ولی نوشتن:*فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ* یه عده از این بی حیاهای عرب ریختن تو گودال‌ این بچه رو کشیدن رو زمین.. اینقده زدن این بچه غش کرد.. ابی عبدالله تو خواب بهش فرمود: دخترم "شیعتی مهما شربتم" برو به شیعیان بگو آب میبینن یاد ما کنن، صحبت غریب و شهید میشه یاد ما کنن..میدونین علی اصغر و سکینه با هم خواهر و برادرن که از یه مادر بودن مادرشون ربابه. ابی عبدالله گویا پدر دختری میخواست باهاش حرف بزنه صدا زد" لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني "برو بگو: ای كاش، همگی در روز عاشورا بوديد و می ديديد. کاش میدیدن به بچه ما رحم نکردن..این هم پسر منه هم برادر توئه سکینه جان..نوشتن تا چشاشو وا کرد صدا زد.. ابتا! "انظر الی رُؤسنا المکشوفه" گفت: بابا چشاتو وا کن ببین دارن عمهٔ ما رو میزنن.. «هر جا هستی صدا بزن یا حسین» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── *امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..* در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندهٔ زن‌ها به دست این و آن افتاد «ای وای ای وای ای وای» *هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی می‌گفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زن‌ها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است.. آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بی‌هوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازه‌ای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمی‌کرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبره‌های روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اون‌هایی که داغ مادر دیدند می‌فهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرم‌ها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی می‌خوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر می‌کرد یه نگاه به فاطمه می‌کرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی می‌گفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدن‌ها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدن‌ها را خوب می‌شناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان • *امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..* در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندهٔ زن‌ها به دست این و آن افتاد «ای وای ای وای ای وای» *هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی می‌گفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زن‌ها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است.. آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بی‌هوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازه‌ای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمی‌کرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبره‌های روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اون‌هایی که داغ مادر دیدند می‌فهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرم‌ها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی می‌خوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر می‌کرد یه نگاه به فاطمه می‌کرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی می‌گفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدن‌ها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدن‌ها را خوب می‌شناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن...
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی ●━━━━━━─────── فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصال،غرقِ هجرانم مکن *خبر رسوندن به امیرالمومنین، مسجد بود آقا. دید داره برمیگرده از مسجد گفت: آقا اگه میخوای فاطمه اتو ببینی عجله کن دیگه نفسای آخرا رو میزد فاطمه.. بسترش و بین اتاقش پهن کرد.هیچوقت این موقع روز فاطمه نمی‌خوابید. اسماء، من می‌خوابم بعد از دقایقی صدام کن اگه صدامو نشنیدی زودتر آقامو خبر کن. اسماء میگه اومدم هر چه صدا زدم:یا فاطمه! یا قرة العین الرســـول!دیدم صدایی نمیاد از این خانوم.زودتر حسنین رو خبردار کردم برید باباتون رو صدا بزنید.. ای وای ای وای قربون دلت برم یا علی.. امیرالمومنین تا خبر و شنید با صورت از منبر به زمین افتادتمام دار و ندارش داره از دستش میره..به کی بگم زهرامو کشتن، به کی بگم شبها پهلوش درد میکرد..به هر شکلی بود رسید تا خونه ..این به هر شکلی که من میگم دارم مخففش میکنما آنقدر بین راه، زمین خورده و بلند شد. تا رسید خانه اش دید صدیقه اش افتاده روی زمین.. علی اینطور نبیندت زهرا جــان..بلند شو ای همهٔ لشکر علی. شروع کرد با فاطمه اش حرف زدن صداش کرد.. فاطمه جان! دید صدایی نمیاد..عزیزدلم زهرای علی! دید صدایی نمیاد..یه وقت صدا زد کلّمینی، من علی ام فاطمه با من حرف بزن. یه وقت دیدچشمای فاطمه اش باز شد مگه میشه برا دل علی چشمای فاطمه باز نشه ؟؟؟ بغضش تو سینه ش حبس شده، چیزی نمونده بود جان از بدن مفارقت کنه.تا چشماش باز شد،تا نگاهش خورد به اشکای علی، اشکهای زهرا هم جاری شدهر دو گریه کردن با هم آنقدر با هم گریه کردن و حرف زدن.. عزیز دلم داری میری..حالات و حرفاشون رو من که نمیتونم تو این لحنم بیارم که..خودت بدون چه جوری با هم حرف زدن زن و شوهری عزیزم؛ ببخش منو زندگی خوبی نداشتم..یا زندگیمون خیلی خوب بود خرابش کردن چشممون زدن زهرا ..اینجا وقتی علی فاطمه شو صدا زد صدیقه طاهره چشماشو باز کرد با علی حرف زد هاشو گفت.امّا "لایوم ک یومک یا اباعبدالله.." کجا می‌خوام برم؟ اونجایی که رباب از گوشه خیمه صدا میزد حســــیـــــن..اما اینجا پیکر درهمه.. تمام بدن مقطعُ الاعضا شده بمیرم برات ..صدا بزن حسیــــن... لطفی که کرده ای تو بمن، مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حســیــن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .👇
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید محمد قاضوی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *نمی‌دونم وضع چه جور شد، علی عبایش را روی فاطمه انداخت کسی ناموس خدا را نبینه مادر ما باردار بود، مادر ما پشت دیوار بو.د درسته حتماً نمی‌دونستند.. اما کربلا را چی بگم.. دیدن حسین یه بچه رو دستش گرفته..صدا زد حرمله! چرا جواب حسینو نمی‌دی؟ گفت: امیر پدر را بزنم یا پسرو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی بچه رو نمی‌بینی؟ برای اینکه دلت بیشتر آماده بشه مختار میگه حرمله بگو ببینم کجا دلت برا حسین سوخت؟ گفت مختار من با حسین تو یه محله زندگی می‌کردیم تو کوفه، هر موقع از در بیرون می‌اومد ابهت حسین جوری بود نمی‌تونستیم بنشینیم جلوی پای حسین بلند می‌شدیم اصلاً معروف بود حسین جلال و جبروت داره.. اما مختار وقتی تیر به گلوی پسرش زدم دیدم حسین به هم ریخته، دیگه هیچ کاری نمی‌تونست بکنه، هی به آسمان نگاه می‌کرد هی به بچه نگاه می‌کرد ..* لالایی گلم لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا... اما نه به زیر خاک.. *انقدر این روضه، این مصیبت سخته. ندایی اومد حسین ناراحت نباش الان یه مرضعه قرار دادیم بچه‌ات را داره شیرش میده. عجیبه، تنها جایی که نوشتند ندا اومد اینجا بود. اما اینجا حسین را آرومش کردند. می‌خوام بگم خدا !حسین آروم شد می‌خوام بگم اما یه مادری تو خیمه‌ها منتظره.. دم در خیمه دید حسین داره میاد..* پدر در پشت خیمه دم گرفته سرش را با تنش با هم گرفته علی عادت به انگشت عمو داشت به جایش تیر را محکم گرفته لالایی گلِ مریم می‌بری ز دل‌ها غم قد که می‌کشی کم‌کم اما نه به زیرِ خاک من خود به دل خاک نمودم بدنش را یادم نرود گریه و ناخن زدنش را آن تیر که زد حرمله خیر ندیده نگذاشت ببینم به سخن آمدنش را «صلی الله علیک یا اباعبدالله»
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌ محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── *علی بود خشم همه ی وجود امیرالمونین رو‌ گرفت.همه ی فاطمیات لرزیدند وحشت کردند فاطمه هم وحشت کرد..عین نقل تاریخه.. یکم خلوت شد صدا زد.. یا بضعة الرسول الحمدلله سالمید؟خدا رو شکر پسر عموتون نگران شما بود. یه جمله ای فاطمه زهرا داره گفت:یا علی پسرعمو کسی که تو پشتش باشی تو همراهش باشی دیگه غم و غصه ای نداره علی جان..دیگه کار به جایی رسید مثل این روزا علی خونه نمی موند میرفت بیرون گریه میکرد. میگفت روز روشن زهرامو زدند.. میگفت کاش علی مُرده بود و نمی دید اینگونه کبود شده سرو صورت و تن وپشت زهرا...* بی گناه بوده بی پناه بوده مادر سادات پا به ماه بوده یکی نبود بگه نمی کنن گلی که برگ وریشه داره رو یکی نبود بگه نمی زنن زنی که بار شیشه داره رو یکی نبودبگه نمی شکنن غرور مرد و پیش همسرش یکی نبود بگه نمی زنن زن رو جلوچشای شوهرش وای حوریه ی علی تو آتیش سوخت وای مسمار در، درو به زهرا دوخت بی خدا بود و از جفا می زد مادر ما رو بی هوا می زد یکی دو تا که نه، چهل نفر همگی می زدن یه مادرو یکی نبود بگیره چشمای بچه های کوچیک حیدرو یکی نبود که تازیونه رو بگیره از غلام بد دهن یکی نبود بگه بسه دیگه غلافتو به بازوهاش نزن وای چهل تا ظالم و یه مظلومه وای چهل تا قاتل و یه معصومه *یارسول الله زهرا به من نگفت ولی به شما میگه چی رو نگفت؟ همه جمع شدند زهرا رو لِه کردند..* عالمو بدبخت کردی خیالتو تخت کردی غسلش رو واسه پدرم سخت کردی کمی فکر خودت باش کارِ خانه نکن بیا و خستگی فضّه را بهانه نکن خیال کن که در اصلاً به صورت تو نخورد توجهی به کبودی تازیانه نکن فاطمهٔ من، تو شانه دست گرفتی و شانه کردن مو برای دست شکسته بد است برای من کمی از ماجرای کوچه بگو فقط به فضّه نگو روضه رو زنانه نکن نمی تونم از کوچه امون رد بشم چیکارکرده این کوچه با روحِ من یه عمره ازت شرمسارم گلم منو بسته بودند تو رو می زدند بشین خونه رو آب و جارو نکن بذار زخم پهلوت بهتر بشه خودم از پس غربتم برمیام نمیخوام‌ چشات واسه من تر بشه هنوز درد داری میدونم‌ عزیز با این دردا باید مدارا کنی درِ خونمون رو عوض می کنم به شرطی نیایی در و وا کنی گل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی توان وا کرد زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را *فردا صبح می خواست آرد جداکنه بیشتر جدا کرد. اسما صدا زد بی بی! معمولت اندازه مصرف روزانه آرد جدا می کردی برای نان پختن امروز بیشترجدا کردی فرمود: اسما من امروز روز آخر عمرمه منکه ازدنیا برم این بچه هاچند روز مشغول عزاداری اند دوست ندارم گرسنه بمونند.اما نمی دونم همین نون ها از گلو کسی پایین رفت یا نه... گفتم نان دلم یه جایی رفت..* ز خانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جانِ تو بابا گرسنه خوابیدم نَفَسم می مونه تو گلو منو می کِشه از سر مو منو می کِشه میگه نگا این داداش علیه بزنم میری سمت کدوم نمی گفتی مگه کو عمو بزنم مثلا چی میشه بسه گریه و زاری تموم بشکنه دستت که معجر برنداری مطمئنم تو یکی دختر نداری آروم آروم از طبق بیا کنارم سر رو سرت بذارم حرفا برا تو دارم چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم اسمت رو که می بردم همه اش کتک میخوردم عمه! بکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه؟ عمه! باباییم بیاد دلم باز میشه مگه نه؟ دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه؟ نامرتب نیستم، من فقط النگوهام دستم نیست تو ندیدی بابا زیر معجر گلسر بستم نیست بابا! دندونم که افتاده در میاد مگه نه؟ بابا! تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه؟ «به آبروی رقیه بنت الحسین اللهم عجل لولیک الفرج» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... گریز به ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. وتوسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میر باقری ●━━━━━━─────── روی قبر را پوشانید، قبر را مخفی کرد،" فلما نقض یده من تراب القبر هاج به الحزن"  وقتی ماموریت را انجام داد قبر رو پنهان کرد خیالش راحت شد بدن را تحویل رسول خدا داد امانت را برگرداند دستش رو از خاک قبر فاطمه تکان داد. غصه به امیرالمومنین هجوم آورد هرچه کرد آرام نشد دیدن خم شد، صورت رو قبر فاطمه‌اش گذاشت "نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ" امروز عاشورای فاطمه ی زهراست. همه روضه‌ها باید روضه‌های حضرت زهرا باشد ولی یه جمله عرض کنم. "صلی الله علیک یا اباعبدالله" دخترشم چند تا وداع داشت یکی اون وقتی که همه رو با محبت فرستاد تو خیمه پرده خیمه را انداخت گفتن خودش از در دیگر خیمه بیرون دوید هی می‌دود "مهلاً مهلا یابن الزهرا" خداحافظی کرد زمام مرکب را رها کرد امام حسین رفت. دیگه امام حسین رو ندید وداع دوم آن وقتی بود که اومد بالای بلندی رسید بالای تل زینبیه دید از همه طرف محاصره‌اش کردند دیگه توان دفاع از خودش رو به حسب ظاهر ندارد خون از زخم‌هاش جاری حضرت دستور داد برگرد. عقب عقب رفت.رو به قتلگاه پشت به خیمه‌ها... وداع سوم آن وقتی بود که آمد توی گودی قتلگاه.. شنیده‌اید روضه خوان غوغا کرد اشک ریخت از همه اشک گرفت ولی وقتی می‌خواست خداحافظی کنه هجوم آوردن به گودی گودال قتلگاه گویا دلش آرام نگرفت دیدن خم شد صورت به رگ‌های برادر گذاشت. رفت پی ماموریت خودش به کوفه و شام.. یه جمله دیگه عرض کنم آخرین وداعش، وقتی ماموریت را انجام داد با خیال راحت برگشت کربلا.. نوشتن سه روز کربلا موندن کار به جایی کشید امام سجاد دید اگر بمانن کسی از کربلا زنده بیرون نمی‌رود. لذا فرمود: عمه جان بگین آماده حرکت بشن این آخرین وداع دختر امیرالمومنینه.. غوغا کرده تو این خداحافظی.. "صلی الله علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜👇
. |⇦•امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── حتی اگر که حق حتی اگر که نور چشمی نبیدنش محروم می شود حتی اگر امام، حتی اگر علی امت جفا کند مظلوم می شود علی آری علی حتی علی تنهاست بی مردم ولی در خوابِ گمراهی بمانَد بی علی مردم ای نهضتِ بیداری، یا فاطمةُ الزهرا در بطن زمان جاری، یا فاطمةُ الزهرا هرچند به تنهایی یا فاطمةُ الزهرا تو امت مولایی یا فاطمةُ الزهرا «یا فاطمةُ الزهرا...» میزان اگر علی ست تحت ولایتش دنیا و آخرت آباد می شود مولا اگر که اوست هرکس که با علی ست از بند هر چه هست آزاد می شود اگر دستان مردم بود نمی شد دست او بسته اگر پهلو اگر بازو ولی زهرا نشد خسته ای قله ی حق خواهی، یا فاطمةُ الزهرا تو دست یداللهی، یا فاطمةُ الزهرا ای خطبه طوفانی، یا فاطمةُ الزهرا حق هستی و می مانی، یا فاطمةُ الزهرا «یا زهرا یا زهرا ... مَولاتی فاطمه» تو خطبه ای تو چشمه ای تو مثل رودی از دامن خورشید ما تهمت زدودی یعنی که گفتند ابتر است اما چنین نیست انگشتر پیغمبر ما بی نگین نیست اکنون خداروشکر بی کوثر نماندیم این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم امروز در بیروت روح تازه داریم در غزه از روح حماس آوازه داریم اینک برای فتح و پیروزی شتاب است این بانگِ نسل سوم این انقلاب است گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم حکمِ جلو دار است، سر در پیش داریم «امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه» عمری ست رهین منت زهراییم مشهور شده به عزّت زهراییم مُردیم اگر، به قبر ما بنویسید ما پیر غلام حضرت زهراییم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•با من حساب داشت عدو... / روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *شأن صدیقه ی کبری این است، جبرئیل می آمد به عیادتِ حضرت زهرا، وحی قطع شده بود، اما فقط بر صدیقه کبری نازل میشد، پیغمبر که از دنیا رفت دیگه کلام وحی به مردم نمی رسید، اما وحی به فاطمه ی زهرا می رسید، برای فاطمه از اخبار آینده جبرئیل می گفت، بی بیِ دوعالم می گفت و امیرالمؤمنین می نوشت، شد مُصحَفِ فاطمه، این کتاب نزد امامِ زمانِ... مریم مقدس طبق روایات می آمد برای عیادتِ بی بیِ دوعالم فاطمه نوشتن: اُم سلمه اومد عیادت، تا بی بی رو دید، گفت: " کَیْفَ أَصْبَحْتِ؟" چگونه شب رو روز کردی؟ فرمود: دو تا غصه داره من رو از پا در میآره، نبودن پیغمبر و ظلمی که بر علی کردن من رو بیچاره کرده... عباس عموی پیغمبر این روزا اومد عیادتِ بی بی، وقتی رفت به امیرالمؤمنین پیام داد، گفت: علی! من اومدم زهرا رو عیادت کردم، سر بهش زدم، این روز اگه زهرا از دنیا رفت مارو بی خبر نذاری... فاطمه سلام الله علیها صدا زد: علی جان! دلم برا سلمان تنگ شده، دلم میخواد این روزا سلمان رو ببینم، سلمان اومد محضرِ بی بی، سلمان تا اومد بی بی گِله کرد، سلمان چرا به دیدنِ من نمیآیی؟ گفت: بی بی جان! بعدِ ظلمی که به شما شده، کارم شب و روز گریه است... سلمان سئوال کرد: بی بی جان حالتون چطورِ؟ فرمود: سلمان! اگر از حالم بپرسی دو ماهه این دردِ پهلو نمیذاره بخوابم... دیگه کیا اومدن عیادت؟ خدای نکرده یکی به ناموست جسارت کنه، سیلی بزنه به ناموست، کاری بکنه که خانومت بستری بشه، بعدِ چند رو بیاد بگه: میذاری برم عیادتش؟ چقدر سخته... اون دوتا نانجیب اومدن پیشِ امیرالمؤمین، گفتن: یاعلی! هر چی در میزنیم فاطمه در رو باز نکرد... از قدیم گفتن: صیاد صیدی رو که شکار کرد رَدِّ خونش رو میگیره، ببینه تیر رو درست به هدف زده یا نه...* با من حساب داشت عدو از غدیرِ خُم از من تو را گرفت و دگر بی حساب شد *تا اومدن عیادتِ بی بی اون دوتا ملعون، رو به روی صورت بی بی نشستن، زهرایی که به اسماء فرمود:" اسماء! ذابَ لَحمی" دیگه گوشتی به تنم نمونده... اومدن رو بروی بی بی نشستن، بی بی روش رو برگردوند، نانجیبا باز بلند شدن اومدن جلو چشم زهرا نشستن، اما باز بی بی روش رو برگردوند، مادرِ ما اینارو حتی مسلمون هم حساب نکرد، آخه جواب سلام مسلمان واجبه، جواب سلامشون رو نداد، اینا بخدا مسلمان نبودن، یکی دوبار که روبروی بی بی نشستن، ببینید چقدر زهرا ضعیف شده بود، صدا زد: زنها کمک کنید من رو به دیوار بشم...من اصلاً اینارو نبینم... گفتن: زهرا! با ما حرف نمیزنی؟ فاطمه رو کرد به امیرالمؤمنین، گفت: علی! من با شما صحبت میکنم اینا بشنوند، من با اینا تا عُمر دارم حرف نمیزنم، من روز قیامت با اینا حرف دارم... فقط بگو: مگه نشنیدن پیغمبر فرمود: هرکسی فاطمه رو اذیت کنه من رو اذیت کرده، هر کی من رو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده... گفتن: شنیدیم... زهرا رو به آسمون کرد، گفت: الحمدالله، خودشون به زبون آوُردن، خدا شاهد باش اینا زهرا رو اذیت کردن... حالا من گریزِ روضه ام رو بزنم، یه دختر سه ساله هم اومد رو بروی سَرِ عمو عباسش، نگاه کرد، گفت: عمو! ببین اینا من رو زدن...* من به عُمرم سَرِ بازار نرفته بودم شوقِ یک بوسه ی تو، راهیِ بازارم کرد ما پرده نشینانِ حرم را چه به بازار؟ از دست اباالفضل عمویم گِله دارم سنگینِ مُشتشون موی من مونده لای انگشتشون همه میزدن من و زجر پشتشون مثلاً صورتم نیلی نیست شامِ شبم سیلی نیست زجر دنبالِ منه از همه فراری ام این حالِ منه آغوشِ گرمت مالِ منه میگم اینجارو نه دوست دارم این بازار و این بازار و نه اینجا سَرِ عمه ام شکست سرت از نی افتاد و شد دست به دست زن و بچه ات بین وحشی های مست از قافله جا مانده ام تقصیرِ خواب است اما این لعنتی باور ندارد احتمالاً این گونه که سیلی به من زد زجر گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً
. و توسل سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── ای وای گویا که فلک زحرکت افتاد مولای سخن به لکنت افتاد بگذار بگویمت به فریاد چون طفل، علی به گریه افتاد که ای دختر خاتم رسولان ای رسول را جان ای مادر زینبن برگرد بی تو چه کند حسین برگرد *یه دفعه دیگه با من حرف بزن،حرف نزنی میمیرم زهرا..عیبی نداره بیرون کسی جواب سلاممو نمیدن تو‌ هم‌ باهام‌حرف نزن.صدازد.." یا فاطِمَة فَأنَا اِبنُ عَمِّکِ علی ابن ابیطالب" تا گفت من علیم.. گریه کردن..سرشو‌ گرفته بغلش..* تو که نصفه جونم کردی عزیزم مُردم و زنده شدم عزیزم تو نمیگی علی به جز تو کسی رونداره چرا هرچی صدات می زنم جدابمونمیدی چشاتو واکن ببین شکستم ببین خُرد شدم، دستارو بالا آورد با دستای لرزونش داره دست می کشه رو چشای علی ..* چقدر گریه کردم برای غمات چقدر گریه کردی، بمیرم برات نمی خوام علی جان چشات تربشه می ترسم یه لحظه بگیره صدات *پسرعموکمکم کن، چکارمی کنی فاطمه؟ میخوام بلندشم، نکن جان علی بخواب، نه باید بلندشم..پسرعمو!* یه قطره بباری یه دریا میشم بالا قبرمم حتی گریه نکن نگو اینقده پیش من پانشو تو قبرم باشم تو بیای پا میشم گفت: علی! شکسته شدم تاشکسته نشی نمیخوام دلِ تو بشکنه سرتوسلامت باشه حاضرم هزاردفعه دیگه سرم بشکنه *لحظه های آخره سر بی بی تو بغل مولاست..گفت: علی!..* تو نُه سالی که تو خونه ات بودم تو نُه سالی که دل به عشقت دادم نشد چیزی رو از تو پنهون کنم بجز اینکه تو کوچه گیر افتادم تو کوچه سر من به دیوار خورد تو کوچه حسن بی هوا پیر شد راه خونه اتو زهرا گم کرده بود ببخشید یه خورده اگه دیر شد «آغلامادا منه گلسین قادان آغلامادا درد و بلات به من بیاد گریه نکن» باور بکنم یا نکنم عزم سفرکردی باور بکنم یا نکنم محاله برگردی ببین میتوانی بمانی؟حرفاشون و باهم زدن یه دفعه دید فاطمه (س)فرمود: پسرعمو!جان! دلم صدای قرآن خوندنتو‌ میخواد..به روی چشم‌ خانم جان‌..فرمود: پسرعمو یاسین بخون..علی شروع کرد به خوندن..* بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ "يسٓ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ" *دستش تو‌ دست علیه ..امیرالمومنین قرآن‌ میخونه ..به قلب علی اینگونه وحی شد عمر فاطمه به اندازه یه یاسین مونده. میخوند تا نیمه سوره می رسید دوباره بر میگشت .."یاسین والقران الحکیم"نرو خونه خراب شدم ..به زینب نگران رحم‌ کن نرو..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•روز آخر مادر ما.. وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *هر جوری که میتونی ناله بزنی خودت میدونی و شب آخر عمر بی بی..* روز آخر مادر ما بسترش را جمع کرد گاه می خنده گاه گریه ها چون شمع کرد روز آخر بود با تمام ناتوانی کارهای خانه کرد اشک ریزان دست لرزان موی ما را شانه کرد! گرد های خانه را وقتی به جارو می گرفت گاهگاهی هر دو دستش را به پهلو می گرفت! *یا زهرا یا زهرا داری میباری پس بشنو چجوری جارو میزنن سر پا جارو میزنن* خانه را جارو می زد لیک لب را می گزید یه لب می گزيد میخواست نالش بلند نشه خانه را جارو می زد لیک لب را می گزید *رو ی پا نه خویش را روی زمین ها می کشید* بابای من مردم مدینه بدن مادرمو بین کوچه ها زدن بابای من در کوچه ها چون می دوید بابای من از سینه اش خون می چکید
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳به نفس حاج‌محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── زهرا ! چه کُند میگذرد شستشوی تو نیمه شب است تازه رسیدم به موی تو فاطمه جانم! به هیچ چیز نیازی نداشت حتی قبر نگو مزار ندارد بگو نیاز نداشت تو رو به قبله نبودی که قبله رو به تو بود نماز خواندن تو سمت و سو نیاز نداشت ملاک شستن دست علی ز ماندن بود و گرنه پیکر تو شستشو نیاز نداشت *اگر یکی از، دنیا بره بعد از جان دادنش هر قسمتی از بدنش جدا شد باید با خودش دفن بشه حتی ی تار مو یا یه تکه ناخن امشب براتون بگم سخت ترین غسل ها غسل بدن سوخته است.. چون حین غسل پوست میاد..* زهرا چه کُند میگذرد شستشوی تو نیمه شب است و تازه رسیدم به موی تو *مولا خیلی تلاش کرد که کسی نمونه، زهرای مرضیه وصیت کرد علی جان فقط تو باشی و اسما..لذا امیرالمومنین فرمود همه برن فقط تو خونه علی و اسما ماندن . اسما داره آب میریزه از رو لباس بناست غسل بدن زهرا رو بعضیها میگن آتش با معصوم کار نداره..خود بی بی میگه من بین در و دیوار آتیش، بصورتم می خورد. بله یک زمان اراده‌ی الهی بر این است ابراهیم پیامبر در داخل آتش میشه وآتش اثر نمیکنه.. امام صادق بین آتش قدم‌بر میدارن اراده خدا است معجزه ای باشد و آتش اثر نمیکنه.اما بمیرم برای اون مادری که.. * اگه زن باردار باشه در شرایط سخت قرار بگیره اول مراقب جنینش آسیب نبینه بی بی دو دستی به در فشار میاورد.اما بمیرم هم محسنش جان داد هم صورتش سوخت هم میخ به سینه اش رفت هم نوشتن در افتاد روی زهرا..خاک برسرم خاک بردهانم..هم‌ نوشتن چهل نفر از،روی در رد شدن. حالا علی چجور میخواد این بدن رو جمع وجور کنه این همه زخم به زهرا رسید.مولا آب میریخت از اون ور خون آبه میومد.قربونت برم علی جان ..چجور این بدن نحیف رو پهلو به پهلو می کردی..مولا میخواست پیامبر رو غسل بده خطاب رسید رسول خدا رو برهنه نکنید دوباره صدا رسید رسول خدا رو به رو نخوابانید.رسول خدا برهنه نکرد مولا و به رو نخوابوند.شأن معصوم همینه نباید برهنه بشه و نباید به رو بخوابه..علی جان تو هم زهرا رو از روی لباس،غسل دادی میخواستی آب به پشتش برسه نذاشتی به رو بخوابه...بمیرم هم حسین به رو خوابوندن هم وقتی جان داد برهنه اش کردن..* *آخه بی بی هی میگفت: علی جان حسینم رو فراموش نکن.. باشه بی بی ما هم برای حسینت شب شام غریبانت گریه میکنیم.. کمی از غسل زیر پیرهَن ماند کمی از خون خشکت بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیروهنت فاطمه دعوا دیده «ای حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی ●━━━━━━─────── بچه‌ها نشستن... توی عالم مادری تر از بچه‌های بی‌بی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچه‌ها نشستن... بدنی که ازش هیچی‌ نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بی‌بی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب می‌ریخت، مولا غسل می‌داد...اشکای مبارکش می‌ریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار می‌زنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه‌ جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمام‌کرد* بریز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته همه خواب و علی بیدار نهاده سر روی دیوار کشد آه از دل خونبار ولی آهسته آهسته... *شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!* ببین بشکسته پهلویم سیه گردیده بازویم خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچه‌هاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچه‌ها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچه‌ها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه می‌کنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گره‌های بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچه‌ها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بی‌تاب شده خلقت بردار بچه‌ها رو...امروز من تعریف می‌کنم همه به هم می‌ریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچه‌ها نمی‌افته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع می‌کنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچه‌هایی رو می‌شناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف از صدای گریه اش امت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد ما نمی‌دانیم، نعلُ السِّیف می‌داند چرا مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...* ما نمی‌دانیم، نعلُ السِّیف می‌داند چرا مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد *اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..* دود بود و دود بود و دود بود مادری در آتش نمرود بود *برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...* یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدند زینب را قربون صدا زدنت خیلی بی هوا زدنت حالا روی چادرمه خاک دست و پا زدنت «حسیـــــن..» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید علی حسینی نژاد•✾• چرا از روزن در دختری دائم نظر دارد چه میبیند که اشک آن گل دردانه می آید *میگه دیدم آرام امیرالمومنین این بدن نحیف رو بلند کرد رو تختهٔ یک غساله گذاشت.امام صادق ع فرمود:یه شبحی از مادر به جا مونده..* بعد از سه ماه روزدن و رو ندیدنش وقتش شده فاطمه را رو نما کند *میگه آرام دیدم گره چارقد رو باز کرد تا چارقد رو باز کرد دیدم علی شکست. دیدم به یه نقطه ای خیره میشه زینب جواب داد..* بابا جون با چشم تر کبودی روشو بشور بابا جون آهسته تر زخم های پهلو رو بشور *میگه نگاه کردم دیدم هنوز صورت بی بی کبوده.. علی چی رو داره نگاه میکنه.. اسماء آب بریز.آقا بسه دق میکنی چشمتو بردار از این کبودی..* دست میکشم که شاید بره کبودی روت سخته حالا عزیزم شستن زخم پهلوت *میگه علی دست از غسل کشید این سرو به دیوار گذاشت هی میگه...* مریز آب روان اسماء که دست من به زخم سینه می آید *تا اومد بند آخر کفن رو ببنده دید بچه ها از بین در دارن التماس میکنن .. صدا زد. "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" میگه بچه ها ریختن رو بدن مادر..میگه دیدم این دو دست مادر یتیماشو بغل گرفته..ندا اومد علی جان ارکان و ملائکهٔ عرش به لرزه آمدن این بچه ها رو از روی بدن بردار. اولین کاری که امیرالمومنین کرد دیدن اول زینبو بغل گرفت. زینبو به سینه گذاشت.. دختره ظریفه دق میکنه.. اصلا حرفم با ملائکه ست..آی ملائکه! چنتا بچهٔ قد و نیم قد رو بدن عزیزشون دیدید بیقرار شدید..کجا بودید شما... گوشه ی خرابه.. اینجا دختر و امیرالمومنین بغل کرد گفت ظریفه حساسه دق میکنه ..آی ملائکه! کجا بودید وقتی یه سه ساله یه سر بریده بغل گرفت.. هر کجایی ناله بزن ...«یا حسین» ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..* غم‌ ِدل ام بنینه غمت روضهٔ بازه چهره ی درهمت خیلی عوض‌ شدی عزیز دلم منو حلال کن‌ که اگه نشناختمت *روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان ! غمِ دل امّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن حرمله دستاتو بست گفت حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کِلاب نبودم *زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..* آسمونم رو بی قمر کی دیده پروانه رو بدون پر کی دیده ام بنین بهم نگن حق دارن ام بنین بی پسر کی دیده سراغتو‌ از این و اون می گیرم جونی ندارم‌ ولی جون می گیرم حالا که‌ مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم *وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم‌ جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم‌ کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.* گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو کی اومد آخر سر حسین روی به دامن گرفت؟ گفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جگرم نذارید تموم زندگیم فدا حسینه گریه امو پای پسرم نذارید غمم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می گیره شبا هی از خواب میپره و میگه آبش بدید آبش ندید میمیره سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و «ای وای علمدارم اباالفضل» *اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ می‌بینی رباب، علی اصغرو گرفته تو بغلش، همه چشم انتظارند، سقای حرم یه کاری کن...خانم! مشکو گرفته بود بره علقمه‌ها گفت بگو ببینم مشکو برگردوند پسرم حتی اگر پسرم نیومده مدینه بگو ببینم مشکو رسوند به خیمه‌ها یا نه گفت خانم تا لحظه آخر مشکو به دندونش گرفت اما لحظه‌ای که تیر به مشکش خورد "فوقف العباس متحیرا "میگه دیدن عباس متحیر شد..مرحوم مازندرانی می‌نویسه خودش اسب را هی کرد سمت علقمه یعنی برو دیگه آبروی عباس ریخت..حالا می‌خوایم روضه بخونیم..* کاش از دخترش نپرسد که زینبم از حسین من چه خبر؟ از علی اکبر و علی اصغر از جگر گوشهٔ حسن چه خبر؟ آه عون و محمدت را من در کنارت چرا نمی‌بینم از رقیه بگو چرا او را بین این بچه‌ها نمی‌بینم *رقیه‌ام کو؟ قربون اسمت برم تا اسمت میاد دلا زیر و رو میشه سه ساله ی حسین.. خانم ام البنین داره می‌پرسه‌ها* دخترم قامتت خمیده شده دخترم صورتت شکسته شده چیست این ... به روی دستانت دست‌هایت مگر که بسته شده؟ عاقبت بغض دخترش ترکید گفت مادر هر آنچه شد دیدم بنشین تا که خوب گریه کنی روضه‌ها را به چشم خود دیدم *بسم الله، گریه کنا! خانم داره روضه می‌خونه..* دیدم از خیمه‌گاه مادر جان علی اکبرش زمین افتاد کاش بودی کنارم ام بنین داشت آنجا حسین جان می‌داد *روضه بعدی رو بگم ام البنین * تیر وقتی به حلق اصغر خورد دیدم از دور اضطرارش را آه! در پشت خیمه خاکش کرد تا مبادا کسی مزارش را پیدا کند *اما ام البنین چشمت روز بد نبینه * آه ام البنین چرا هرگز از پسرهای خود نپرسیدی؟ مادر ما ای حزینه چرا از قمرهای خود نپرسیدی؟ قبل عباس هیچکس حتی *شما که نپرسیدی بگذار من برات بگم ام البنین* قبل عباس هیچکس حتی فکر غارت به خیمه‌گاه نداشت تا علم بود بین دستانش هیچکس سمت خیمه راه نداشت *اما چی شد؟ ام البنین میگه چی شد زینب؟* آه بعد از برادرم عباس دست غارت حریص شد مادر می‌گذاری که بگذرم سخت است یاد آن لحظه‌های دردآور کاش بودی کنارم ام بنیین * امام زمان این دو بند را برا شما می‌خونم سادات منو ببخشید آقا منو ببخشید اما برا ابی عبدالله مگه ننوشتی می‌کشی مرا حسین.. برا چی ما را می‌کشه* کاش بودی کنارم ام بنین روی تل عصر روز عاشورا لشکری رفت سمت گودال و پسر فاطمه تک و تنها بدنش مانده بود روی زمین که رسیدند ده نفر از راه با چهل نعل تازه شد تشییع *به شرف لا اله الا الله ام البنین برات روضه بخونم ..* به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تو را بردند دیر رسیدم ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم ای حسینم ای حسینم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است تنها شوی و بر شهيدانت بباری می بينمت روزی که حيران و پريشان از خانه بيرون آمدی در انتظاری تير خبرها می خورد یک یک به قلبت تير چهارم هم رسيد و بردباری اما فرو می ريزی از آن تير آخر داغی که آن را بر دل خود می گذاری آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری می بينمت می باری و می خوانی آرام ای روضه‌خوانِ روزهای سوگواری: مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا...واویلا... زیرا که من دیگر پسر ندارم واویلا...واویلا... من خيمه‌ای هستم که افتاده عمودم من سوختم چون خيمه‌های کربلايی خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است هم گريه و هم شکر دارم در سجودم «ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم : انسیه سادات هاشمی بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..‌وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....* بعضی از این شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر... اگر دریا نمی گنجد به کوزه با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند جسم پهلوان ها را...؟! همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..* غم‌ ِدل ام بنینه غمت روضهٔ بازه چهره ی درهمت خیلی عوض‌ شدی عزیز دلم منو حلال کن‌ که اگه نشناختمت *روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان ! غمِ دل امّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن حرمله دستاتو بست گفت حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کِلاب نبودم *زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..* آسمونم رو بی قمر کی دیده پروانه رو بدون پر کی دیده ام بنین بهم نگن حق دارن ام بنین بی پسر کی دیده سراغتو‌ از این و اون می گیرم جونی ندارم‌ ولی جون می گیرم حالا که‌ مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم *وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم‌ جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم‌ کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.* گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو کی اومد آخر سر حسین روی به دامن گرفت؟ گفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جگرم نذارید تموم زندگیم فدا حسینه گریه امو پای پسرم نذارید غمم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می گیره شبا هی از خواب میپره و میگه آبش بدید آبش ندید میمیره سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و «ای وای علمدارم اباالفضل» *اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *در همان لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد. دختر ابی عبدالله مشک و بیرون آورد عمو، اصغر داره میمیره..ابی عبدالله یه نگاه کر د می‌بینی که اول برو برای این بچه ها دو قطره آب بیار بچه ها دارن جون میدن.. بعد برو بجنگ به همه اینا نشون بده داداش من کیه عباس من کیه... بازم لحظه آخر گفت به روی چشمم مولای من! بدون اینکه لحظه ایی فکر کنه قمر بنی هاشم مشک و گرفت رفت سمت علقمه.. با چه امیدی رفت گفت بر گردم رباب را خوشحال میکنم به تک تک بچه ها داره قول میده، عمو بره دست پر بر میگرده خبر شروع کرد تو خیمه ها پیچیدن.. گفتند چی شده؟ گفت یه خبر خوب به ما رسیده بلاخره،عمو رفته آب بیاره.. عمو قول بده قولش رد خور نداره... کیفیت شهادت را نمیگم فقط اینو بگم لحظه ایی که این قافله برگشت مدینه....هر قافله ایی که می آمد تو مدینه یه نفر بشارت میداد جلو جلو ميرفت قافله داره میاد. تا صدا می شنید ام البنین چادر سر ميکرد ميرفت دروازه شهر ،ميگفت فکر میکنم قافله اومد سوال ميکرد قافله حسینه؟ می‌گفتند نه خانم، خدا امید کسی رو ناامید نکنه بر می‌گشت خونه.. چقدر تکرار شد این ماجرا برای ام البنین،یه روز اومدن گفتند: خانم بلند شو..قافله اومد اما قافله دار زینبه.. سریع دوید رفت تو دروازه شهر ایستاد با قد رشیدش ميگفت قدو قامت عباس به مادرش رفته بوده ایستاد بشیر اومد. سرت سلامت بی بی،گفت: معطلم نکن بگو چه خبر؟ خانم سرت سلامت، عونتو کشتند کربلا فدای سر حسینم بگو ببینم حسین کجاست؟ از حسینم برام بگو..خانم سرت سلامت جعفرتو کشتند.بشیر معطلم نکن فدای سر حسین فدای یه تار موی حسین..حسین کجاست؟؟ خانم جان عثمانت رو کشتند. با خودش گفت اگر بگم خبر شهادت عباس را دیگه دست از سرم بر میداره خبر شهادت ابی عبدالله را من نمیدم.خانم جان عباستو رو کشتنند علقمه ..میگفت فقط چند لحظه ایی سکوت کرد یه نگاه به من کرد.گفت: میگم بشیر فدای یه تار موی حسینم به من بگو حسین کجاست؟هر چی نگاه میکنم حسینم و نمیبینم حسینم که اومده ؟ دید راهی نداره شروع کرد براش روضه خوندن.. ام البنین! "قتل الحسین و بکربلا ذبح العشان و بنینوا" میگه دیدم این قد رشیده از لحظه ایی که این خبرو شنید تو مدینه با قد و قامت خمیده راه میرفت. شروع کرد به بلند بلند گریه کردن. گذشت چند لحظه آروم شد گفت بشیر بگو ببینم یه سوال ازت دارم من میدونم چه پسری بزرگ کردم شیر مرد منو کسی جرات رو در رو شدن را باهاش نداره. به من بگو عباسم را چطور کشتند؟چه اتفاقی برای عباسم؟ گفت خانم مشک آب و دادیم دستش رفت سمت علقمه دستش را جدا کردن چشمش را با تیر زدن گفت من کاری با اینا ندارم بگو ببینم مشکو برگردوندخیمه یا نه؟گفت: خانم تیر به مشک زدن. گفت: بشیر بگو ببینم کی مشکو دست عباسم داده بود؟ گفت: سکینه خانم دیدم با همین قد داره میره خیمه ها به من بگین سکینه کجاست؟ از این خیمه تو اون خیمه سکینه خانم رو پیدا کرد تا نگاش افتاد. گفت: خانم عباس منو حلال کن.. شنیدم عباسم خیلی خجالت تو رو کشیده* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..* غم‌ ِدل ام بنینه غمت روضهٔ بازه چهره ی درهمت خیلی عوض‌ شدی عزیز دلم منو حلال کن‌ که اگه نشناختمت *روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان ! غمِ دل امّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن حرمله دستاتو بست گفت حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کِلاب نبودم *زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..* آسمونم رو بی قمر کی دیده پروانه رو بدون پر کی دیده ام بنین بهم نگن حق دارن ام بنین بی پسر کی دیده سراغتو‌ از این و اون می گیرم جونی ندارم‌ ولی جون می گیرم حالا که‌ مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم *وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم‌ جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم‌ کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.* گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو کی اومد آخر سر حسین روی به دامن گرفت؟ گفت مردم شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جگرم نذارید تموم زندگیم فدا حسینه گریه امو پای پسرم نذارید غمم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می گیره شبا هی از خواب میپره و میگه آبش بدید آبش ندید میمیره سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و «ای وای علمدارم اباالفضل» *اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به امام هادی علیه السلام علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج احمد سلطانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بمیرم که اشکت چشات و ندیدند تو رو مثل حیدر تو کوچه کشیدند ولی خوب می دونی درخونه اتونو آقا هیچ کسی با لگد وا نکرده کسی ناله های زنی رو تو آتیش پیش چشم شوهر تماشا نکرده میگن دور زهرا تو کوچه یه مشت نانجیب حلقه بستند میگن حرمتش رو با ضرب پا شکستند *بمیرم آقا برا کدوم روضه گریه می کردی..گاهی به یاد مادرش ناله می زد.. اون ساعتی که بی هوا وارد منزل شدند گاهیم این‌ گونه به یاد برم‌ شراب...* دل بی قرارت اسیر اذانه پریشون داغت یه بزم شرابه مگه میشه بزم شرابو ببینی ولی یاد غم های ارباب نیفتی مگه میشه از کام خشکش نخونی ولی یاد چند قطره ی آب نیفتی صدای کمک خواستنش رو همه توی گودال شنیدند حسین و با لبهای تشنه سربریدند *آری حضرت رو روانه منزل کردند اما دائم به یاد زینب و ابی عبدالله اشک می ریخت. امام هادی هرچی باشه یه مرده.. اگه وارد اون بزم شراب شده مَرده.. بمیرم برا اون روضه ای که امام زمان هم براش گریه می کنه...یه عده نامحرم دارند نگاه میکنندخانم زینب رو وارد بزم شراب کردند.. یه وقت دید نانجیب با چوب خیزران به لب و دندان حسین میزنه....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....