.
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#اشعار فاطمیه؛
زبان حال مولا(ع) و حضرت زهرا(س)
دخترت گریه می کند حالا
روی دستش سه تا کفن مانده
بین این #بقچه ای که وا کرده
سه کفن دو پیرهن مانده
با نفسهای آخرت گفتیش
این کفنها برای خانه ی ماست
پدر و مادر و من اما
پیرهن ها برای کرببلاست
اولین پیرهن که میبینی
این که کوچکتر است دخترکم
قسمت محسنم نشد اما
به تنِ اصغر است دخترکم
هدیه کن بر رباب و در بغلش
نوه ام را ببوس اصغر را
دوّمین اش برای بی کفن است
به تنش تا که کرد،خنجر را
بوسه ای زن به گودی زیرش
قبل تیغ و سنان و سر نیزه
قبل از اینکه خنجرش با زور
می زند نانجیب بر نیزه
بعد غارت حرامیان را دید
تبر و دشنه تیز می کردند
با لباسی که از تنش کندند
تیغشان را تمیز می کردند
دید حتی لباس اصغر نیست
نخ قنداقه هم به غارت رفت
وای دست رباب را بستند
بین نا محرمان اسارت رفت
شاعر: #حسن_لطفی
.
.
*صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود #بقچه ای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گرهها رو باز کرد ، دید سه تا کفن میونه بقچه ست ...
دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه ... میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! ...
یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظهای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس ...
داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یهمرتبه صدا زد « یابن الزهرا ... »
تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد ... کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود ..
اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکستهها رو کنار زد ...
آی حسین ....
#وصیت #حضرت_زهرا به #حضرت_زینب
.
.
#وصیت #وداع #حضرت_زهرا
#روضه_وداع_و_وصیت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شرمنده اَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن
امروز میروم ز برِ تو، حلال کن
این چند روزه خیلی اذیت شدی علی
زهرا شده ست دردِ سرِ تو، حلال کن
با من بگو که فاطمه جان راضی اَم، برو
ای داغِ من، غمِ دگرِ تو، حلال کن
از بسکه از مصائبِ من خونجگر شدی
بانوی توست خونجگرِ تو، حلال کن
این رکنِ دوم است که از دست میدهی
خَم میشود اگر کمرِ تو، حلال کن
زینب که خود، چو اُمِ ابیها شود، ولی
جانِ تو و دوتا پسرِ تو، حلال کن
گفتم بخود: برو که نشد یاورِ علی...
فریادهای پُر ثمرِ تو، حلال کن
مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند
این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن
گر دربِ خانه، آینۀ دِق شود، ببخش
مسمارِ درب، نیشترِ تو، حلال کن
غسلم بده شبانه و دفنم شبانه نیز
هر حرف ماند، پشتِ سرِ تو، حلال کن
ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه...
اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن
دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید
دیدی شکسته چون سپرِ تو، حالا کن
با زینبم بگو، کفنم را بیاورد
چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
۴۱
#زمینه #زمزمه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
شد شام غریبان و علی گشته دلش خون
زینب به کنار حسن تو شده محزون
ای نور وجودم،غمگین تو بودم
گریان تو هستم،ای یاس کبودم
مظلومه یا زهرا۲
شد شام غریبان علی آمد به کنارت
چون کعبه ی دل بهر علی گشته مزارت
ای کوه اطاعت،من فدای صبرت
گریم ز فراقت،در کنار قبرت
مظلومه یا زهرا۲
شد شام غریبان حسنین در غم و گریان
از سوز غمت زینب تو گشته پریشان
بانوی یگانه،رفتی تو ز خانه
یا فاطمه گشته،اشک من روانه
مظلومه یا زهرا۲
شد شام غریبان و نگر یار غریبم
با یاد غمت فاطمه بی صبر و شکیبم
ای مظهر تقوا،ای روح تولا
رفتی و پس از تو،حیدر شده تنها
مظلومه یا زهرا۲
شد شام غریبان و دلم خون ز غم توست
دلسوخته حیدر ز غم و عمر کم توست
ای نور دو دیده،ای یاس شهیده
از سوز غم تو،قامتم خمیده
مظلومه یا زهرا۲
#حاج_رضا_یعقوبیان ✍
#سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم
#حضرت_زهرا
.....................
۴۵
#غسل_شبانه #دفن_مخفیانه
با داغ تو یا فاطمه جان شب شده روزم
من پیکر پاکت بدهم غسل و بسوزم
نالم به کنارت،گشته بی قرارت
خون گریه کنم من،بهر یادگارت
یا فاطمه جانم۲
خون گریه کنم تا بدهم غسل تن تو
نالد ز برای تو حسین و حسن تو
ای نور دو دیده،دسته گل چیده
هنگامه ی غسلت،قامتم خمیده
یا فاطمه جانم۲
تا این که نمایم کفنت خون دل من شد
سوزانده تر از ماتم تو اشک حسن شد
رفتی ز بر من،ای محرم رازم
زین ماتم عظمی،در سوز و گدازم
یا فاطمه جانم۲
تا غسل نمودم بدنت یار غریبم
از دیدن رخسار تو غم گشته نصیبم
شد خانه ی حیدر،غرق محن امشب
ریزد ز دو دیده،اشک حسن امشب
یا فاطمه جانم۲
تابوت تو را می برم از خانه دل شب
گردیده کنار بدنت خون دل زینب
می برم شبانه،پیکرت ز خانه
یا فاطمه گشته،اشک من روانه
یا فاطمه جانم۲
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم
#حضرت_زهرا
................
۳۹
#شهادت_حضرت_زهرا
تو رفتی و من سوزم و گریم ز برایت
غمخانه شده بعد تو این بیت و سرایت
یا فاطمه رفتی،خون شد جگر من
ریزد ز غم تو،اشک بصر من
زهرا گل حیدر۲
با گریه کنار بدن پاک تو هستم
با دیدن رخسار تو از پا بنشستم
ای روح و روانم،آرامش جانم
رفتی و غمینم،یار قد کمانم
زهرا گل حیدر۲
از ماتم تو جان علی آمده بر لب
بر سینه زند از غم تو حضرت زینب
گریان تو زهرا،شد نور دو عینت
مجتبی بسوزد،همراه حسینت
زهرا گل حیدر۲
خون شد دل من تا که بدیدم رخ نیلی
گردیده کبود از ستم و ضربه ی سیلی
وای از دل زینب،خون شد دل زینب
داغ تو شرر زد،بر حاصل زینب
زهرا گل حیدر۲
نور بصر حیدر کرار تو بودی
بر آل علی محرم اسرار تو بودی
ای یار غریبم،غم گشته نصیبم
در کنار جسمت،بی صبر و شکیبم
زهرا گل حیدر۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_و_حسینم
#حضرت_زهرا
.....................
.
#وصیت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با تو سخنی گویم و این خواهش زهراست
بانوی سرای تو علی زینب کبراست
بنگر تو به حالم،بهر تو بنالم
رخساره ی نیلی،گردیده مدالم
مولی علی حیدر۴
شب غسل بده پیکر من را تو به خانه
بنما کفنم یا علی با اشک روانه
نگذار ببیند،زینب کفن من
نگذار بریزد،اشک حسن من
مولی علی حیدر۴
ای نور دل فاطمه کم گشته شکیبم
شب دفن نما پیکر من یار غریبم
با اشک روانه،تو ببر ز خانه
پیکرم علی جان،کن دفن شبانه
مولی علی حیدر۴
بیمار تو آماده ی رفتن شده حیدر
ذکر لب زینب شده یا فاطمه مادر
موسم وصال و،رفتنم رسیده
من بمیرم از چه،قامتت خمیده
مولی علی حیدر۴
من می روم از پیش تو ای یاور زهرا
راهی بشود فاطمه ی تو سوی عقبی
ای همسر مظلوم،از حق شدی محروم
همچنان پیمبر،تو پاکی و معصوم
مولی علی حیدر۴
#حاح_رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
وصیت.mp3
7.92M
#وصیت
#شور_پایانی
#امام_حسین
وصیت من اینه...
لحظه ی جون دادنم
همه بگید یا حسین
همه بگید ای خدا
حساب این بنده رو
فقط بزار با حسین
لحظه ی مرگم حتما
به رسم عهد و وفا
سَرم رو برگردونید
سوی کرب و بلا
دستمو بر سینه
بگذارید از ادب
همه بگویید سلام
حسین شَهِ تشنه لب
حسین حسین یا حسین...
حسین حسین یا حسین...
وقت کفن پوشی اَم
نوحه سرایی کنید
یاد عزای حسین
کنار تابوت من
بپا کنید روضه یِ
گریه ی برای حسین
گریه کنید و به اَشک
حسابی پاکم کنید
به احترام حسین
حلال و خاکم کنید
لحد رو بگذارید
به ذکر مولا حسین
زیر خاکم کنید
همه بگید یا حسین
حسین حسین یا حسین...
حسین حسین یا حسین...
در شب اول قبرم
آن دو ملک می بویند
سینه ی این نوکر را
به یک دگر می گویند
حسین این جا بوده
قبل از آمدن ما...
این دلِ عاشق دارد
عاشق روی حسین
بوی گُل می دهد
گرفته بوی حسین
وقت گرفتاری...
می گویم هر نفس...
عزیز زهرا بیا...
حسین به دادم برس...
حسین به دادم برس...
حسین به دادم برس...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هادی_همتی (دلسوخته)✍
#شور_امام_حسین
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی
●━━━━━━───────
فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند
یادِ ایام وصال،غرقِ هجرانم مکن
*خبر رسوندن به امیرالمومنین، مسجد بود آقا. دید داره برمیگرده از مسجد گفت: آقا اگه میخوای فاطمه اتو ببینی عجله کن دیگه نفسای آخرا رو میزد فاطمه.. بسترش و بین اتاقش پهن کرد.هیچوقت این موقع روز فاطمه نمیخوابید. اسماء، من میخوابم بعد از دقایقی صدام کن اگه صدامو نشنیدی زودتر آقامو خبر کن. اسماء میگه اومدم هر چه صدا زدم:یا فاطمه! یا قرة العین الرســـول!دیدم صدایی نمیاد از این خانوم.زودتر حسنین رو خبردار کردم برید باباتون رو صدا بزنید.. ای وای ای وای قربون دلت برم یا علی.. امیرالمومنین تا خبر و شنید با صورت از منبر به زمین افتادتمام دار و ندارش داره از دستش میره..به کی بگم زهرامو کشتن، به کی بگم شبها پهلوش درد میکرد..به هر شکلی بود رسید تا خونه ..این به هر شکلی که من میگم دارم مخففش میکنما آنقدر بین راه، زمین خورده و بلند شد. تا رسید خانه اش دید صدیقه اش افتاده روی زمین.. علی اینطور نبیندت زهرا جــان..بلند شو ای همهٔ لشکر علی. شروع کرد با فاطمه اش حرف زدن صداش کرد.. فاطمه جان! دید صدایی نمیاد..عزیزدلم زهرای علی! دید صدایی نمیاد..یه وقت صدا زد کلّمینی، من علی ام فاطمه با من حرف بزن. یه وقت دیدچشمای فاطمه اش باز شد مگه میشه برا دل علی چشمای فاطمه باز نشه ؟؟؟
بغضش تو سینه ش حبس شده، چیزی نمونده بود جان از بدن مفارقت کنه.تا چشماش باز شد،تا نگاهش خورد به اشکای علی، اشکهای زهرا هم جاری شدهر دو گریه کردن با هم آنقدر با هم گریه کردن و حرف زدن.. عزیز دلم داری میری..حالات و حرفاشون رو من که نمیتونم تو این لحنم بیارم که..خودت بدون چه جوری با هم حرف زدن زن و شوهری عزیزم؛ ببخش منو زندگی خوبی نداشتم..یا زندگیمون خیلی خوب بود خرابش کردن
چشممون زدن زهرا ..اینجا وقتی علی فاطمه شو صدا زد صدیقه طاهره چشماشو باز کرد با علی حرف زد #وصیت هاشو گفت.امّا "لایوم ک یومک یا اباعبدالله.." کجا میخوام برم؟ اونجایی که رباب از گوشه خیمه صدا میزد حســــیـــــن..اما اینجا پیکر درهمه.. تمام بدن مقطعُ الاعضا شده بمیرم برات ..صدا بزن حسیــــن...
لطفی که کرده ای تو بمن، مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم حســیــن
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_احمد_سلطانی
#فاطمیه
#وداع_با_حضرت_زهرا
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•ابک لی و ابک اللیتامیٰ...
#روضه_شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام شمس
●━━━━━━───────
"السلام علیک ایتهاالصدیقة الشهیدة"
گریه ی تو فاطمیه خیلی با گریه توی محرم فرق داره، اگر هزار نفر تو محرم رزق بُکا بهشون داده شد تو فاطمیه از این هزار به ده نفر اجازه عزا میدن. آخه سِرُالله کُشته شد.. کسی نمیدونه بی بی چه کرد چی کشید. فقط امام صادق علیه السلام یه جمله فرموده تا قیامت شیعه رو بیچاره کرده، فرمود:"ما زالت بعد ابیها معصبة الراس"یعنی بعداز شهادت باباش هرموقع مردم فاطمه رامی دیدند، می دیدند یه دستمالی به سرش بسته بود.نمیدونم این دستمال رو برا چی بسته بود. خدا نکنه این حرف درست باشه.. بعضیا گفتن آخه بین در و دیوار یه جوری به سرش ضربه خورد..
"ناحلةَ الجسم" مادرمون دیگه جسمش ضعیف شده بود.. آخه یه نفر نبود بگه یا امام صادق یه بانوی هجده ساله مگه چی شد که جسمش نحیف شد؟ "باکیةَ اشک" چشماش گریان بود."محترِقَةَ القلب" قلبش سوزان.. یعنی یه جوری گریه می کرد که بند دل امام حسن و حسین پاره می شد. یه جوری گریه میکرد که مردم، نامرد مدینه فهمیدند مدینه داره با گریه ی زهرا زیرورو میشه.. یکی دو روز قبل اومدن به علی گفتند به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب گریه کنه..قربونت برم بی بی جانم نذاشتند راحت گریه کنید. لذا دست بچه هاشو میگرفت دوشنبه ها و پنج شنبه ها می رفت احد کنار قبرحمزه سیدالشهداء گریه می کرد. اما جمله آخر امام صادق حالت مادرمون اینگونه بود.."یُغشیٰ علیها ساعةً بعد ساعة" یعنی ساعت به ساعت مادرم بیهوش میشد.. علی رو صدا زد فرمود: علی جان چند تا وصیتی دارم وصیت اولم.. آیا می تونی عمل کنی یا نه؟ آری فاطمه جان بگو وصیت هاتو.. چند تا #وصیت کرد. یه موقع نگاه کرد به یتیما حسن و حسین صدا زد. یا اباالحسن! "ابکنی" برام گریه کن آقاجان، می دونم تو این هفتاد و پنج روز نتونستی یه دل سیر گریه کنی. مرد یه سنگ صبور میخواد اما دیگه بسه برام گریه کن علی گریه کرد.. تا قطرات اشک علی جاری شد همون دست شکسته ای که بالا نمی اومد رو به سختی بالا آورد آروم اشکهای علی رو گرفت به سر و صورتش کشید. فرمود: از بابام شنیدم اشک مظلوم دوای درده لاعلاجه.. اما علی جان "إبک لی فَابکِ لِلیتامی " برا یتیمانم گریه کن.. حسینم رو فراموش نکن..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حجت_الاسلام_شمس
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#وداع_با_حضرت_زهرا
|⇦•غَسِّلنِی بِاللَّیل..
#قسمت_اول #روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میرباقری
●━━━━━━───────
"يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُفَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ"
*شنیدهاید روزهای آخر دیگر بسترنشین شده بود نمیتوانست از جا برخیزد حتی از بعضی از نقلها استفاده میشود.نمیتوانست از این پهلو به آن پهلو بچرخد. وقتی اون دو نفر امیرالمومنین رو واسطه کردن برای دیدار حضرت آمدند روبروی بی بی نشستند. فرمود: روی مرا از اینها برگردانید. شما از این جمله چه استنباط میکنید؟ دوباره آمدن مقابل روی حضرت نشستند باز فرمودند: صورت مرا از اینها برگردانید. درد امانش نمیداد ولی نمیدونم چه اتفاقی افتاد چه کرد بی بی؟ با کدام توان معجزه کرد.. مثل امروز گفتند از بستر برخاست به امور خانه رسیدگی کرد. گفتن عزیزانش را شستشو داد. حتی گفتن خودش رو شست و شو داد بدن را شستشو داد کار امیرالمومنین را آسان کند. لذا وقتی حضرت وارد شدن در منزل دیدن شرایط خانه تغییر کرده..نقل شده فرمودند: دختر رسول خدا الحمدالله حالتون بهتره شده. فرمود: نه علی جان دارم دست و پای خودم را جمع میکنم. آماده رفتنم. پدرم به من فرمود: فردا شب مهمان ما هستی. غوغا در دل امیرالمومنین به پا شد.. وقتی کار سختتر شد که فرمود: علی جان کنار بسترم بشین میخواهم #وصیت کنم. سفارشهایی فرمود وصایایی فرمود. بعد فرمود: آقا جان! آمادگی دارید وصیت کنم برای دفن خودم اگر معذورید دیگری رو وصی قرار بدم؟ فرمود: نه فاطمه جان! دختر رسول خدا هرچه باشه عمل میکنم. فرمود: علی جان پس "غَسِّلنِی بِاللَّیل، کَفِّنِّی باللَّیل، دَفِّنِّی بِاللَّیل وَ لا تَعلَم اَحداً" کسی با خبر نشود خودت شبانه مراسم مرا انجام بده میدونست خیلی به امیرالمومنین سخت میگذره ولی چاره نبود نمیدونم با اینکه حضرت میدانست این روز روز آخره فاطمه اشه.. چرا چگونه نمیدونم با فاطمه خداحافظی کرد این یک وداع بود.خداحافظی کرد وقت نماز مغرب مسجد رفت در مسجد نشسته بود دید حسنین وارد شدند. اشک میریزن "ماتت اُمنا فاطمه" گفتن امیرالمومنین این تعبیر علامه مجلسی "غُشی عَلیه" بعضی تعابیر آمده با صورت به زمین خورد امیرالمومنین. به سرعت خودش را به خانه رسانید ولی دید کار از کار گذشته این هم یک وداع سخت بود. هرچه صدا زد جواب نشنید کمر بست به وصیت فاطمهاش عمل کنه. لذا شنیدهاید فرمود:ابوذر به مردم بگو متفرق شوند. بیگانهها بروند نباشند. وقتی همه رفتند، چراغهای مدینه خاموش شد. خودش شمعی به پا کرد به عزیزانش هم سفارش کرد میخواهم مادر را غسل بدم مبادا بلند گریه کنید دشمن بیدار بشود لذا گفتن آستینها را به دندان گرفته بودند. مبادا صداشون بلند بشه.. فرمود: حالا اسما تو آب بریز من بدن فاطمه رو از زیر پیراهن شست و شو بدهم. اسما میگه دیدم حضرت دست از غسل دادن برداشت بلند بلند گریه میکند. سوال کرد آقا خودتون فرموده بودید بچهها بلند گریه نکنند.. نقل اینه فرمود اسما هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه جاری است. هنوز آثار غلاف شمشیر بر بازوی فاطمه باقیست. بدن را غسل داد در کفن پیچید بچهها آمدند برای آخرین بار خداحافظی کردن.با محبت بچهها را از مادر جدا کرد بندهای کفن را بست. اینم وداع دوم حضرت بود. وداع سوم وقتی بود بدن را تحویل رسول خدا داد.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#استاد_میرباقری
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
#بستر
#وصیت؛
"اللّهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَهَ وَ ابیها وَ بَعلِها و بَنیها وَ السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَددِ ما احْاطَ بِه عِلْمُکَ.
۱. فضای خانهی تو رنگ و بوی ریحان داشت
صدای زمزمههایت شمیم قرآن داشت
۲. هوای دشت قنوتت همیشه ابری بود
قنات اشک زلالت همیشه جریان داشت
۳. اگر چه مادر آبی ولی همه دیدند
تنور خانهی گرم تو بی عدد نان داشت
۴. تو با یتیم و فقیر و اسیر همدردی
چرا که سفرهی سبزت همیشه مهمان داشت.
سوره دهر آیه ۸:
و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا"و یتیما"و اسیرا" انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء" و لا شکورا" و جزی'هم بما صبروا جنة و حریرا"» «و به (پاس) دوستی (خدا) بینوا و یتیم و اسیر را خوراک میدادند ما برای خشنودی خداست که به شما میخورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم و به (پاس) آنکه صبر کردند بهشت و پرنیان پاداش شان داد
۵. نماز و راز و نیاز و دعای نیمه شبت
برای دوست و دشمن مگر که پایان داشت؟
۶. بهشتِ رویِ زمین بودی و امیرِ بهشت
میان روضهی شهر مدینه، رضوان داشت
(شاعره:سمانه_خلف_زاده)
امام باقر(عليهالسلام) مىفرماید: وقتی که فاطمه علیهاالسلام به در بهشت مىرسه، به پشتسرش نگاه میکنه. ندا مىرسد: اى دختر حبیبم! الآن که دستور دادم به بهشتبری، نگران چه هستى؟
فاطمه(علیهاالسلام) جواب میده: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا مىرسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم نگاه کن و هر کسی که توو قلبش، دوستى تو یا یکى از فرزندانت هست، داخل بهشت ببر
آره ....این خانم از توو هم این دنیاهم معلوم بود همه کاره بهشته... توو این دنیا هم که بود بوی بهشت میداد
چرا که پیامبر مدام او رو می بوسید و می فرمود من از سینه او بوی بهشت استشمام می کنم.
سینه اش بویید پیغمبر که مینوی من است
فاطمه همفکر و همسیما و همخوی من است
یاد از بشکستن پهلوی او چون کرد گفت:
بضعه من، روح مابین دو پهلوی من است
**حالا این سینه شکسته این روزا توو بستر افتاده و داره آروم آروم مثل شمع آب میشه، کاری هم از دست علی بر نمیاد...*
گفت علی جان:
((( زمزمه به سبک سحرگاهان)))
ب سان شمع سحرگاهان، از وجود من یک نفس مانده
تماشا کن از کبوتر تو،مشت بال و پری در قفس مانده
چنان شمعی رو به پایانم،
حلالم کن ای علی جانم
ای علی جانم .....
*آه! با سختی صحبت میکرد، نفس نفس میزد، در این روزای آخر حتی' نمی تونست از این پهلو به اون پهلو بشه، خانم فقط هجده سالشه..اسماء رو صدا می زد؛ کمکم کن پهلو بگردونم. با سختی چشماشو باز کرد رو به علی کرد گفت: علی جان! زهرا رو حلال کن من و ببخش..ناله ی علی بلند شد، اشکاش سرازیر شد. ای دختر پیغمبر! این چه حرفیه می زنی...*؟
چنان شمعی رو به پایانم،
حلالم کن ای علی جانم
دگر خورده تیشه بر ریشه دستِ باد خزان کنده بنیادم
اگر چندی زحمتت دادم یک شب دیگر بر تو مهمانم
به عشق تو پشت در رفتم،
کوچه ها دیدم گریه ها کردم
تو را بیش از هر کس دیگر،
در نماز شبها دعا کردم.
چنان شمعی رو به پایانم
حلالم کن ای علی جانم
*چند تا وصیت کرد...
اولین وصیتش این بود علی جان! برام تابوتی درست کن.تابوت رو برا امیرالمومنین ترسیم کرد. اینجوری درست کن.
بعد فرمود :علی جان! مواظب بچه هام باش خصوصا"حواست به شهید کربلا باشه
بعد وصیت کرد علی جان شبانه مرا غسل بده شبانه کفن کن. از زیر پیراهن بدنم رو غسل بده...
آخه نمی خواست علی بدن زخمیش رو ببینه
سخت است که خون بر در و دیوار ببینی
بازویِ وَرم کرده یِ غمخوار ببینی
یارت به دو چشمی که شده تار، ببینی
بی تابیِ طفلانِ عزادار ببینی.
اینجا صدیقه طاهره نخواست بچه ها، خصوصا" زینب زخمهای بدن رو ببینن...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
اما زینب توو گودال زخمای بدن برادر رو دید...
سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند
زخمهای بدن بی سر تو مانده و من
بوسه باید به روی گونه نشیند اما
چاره ای نیست، رگ حنجر تو مانده و من
* لذا لبها رو گذاشت به روی رگهای حلقوم بریده برادر
صدا زد :
_ هرگز کسی چون من تن بیسر نبوسید
بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید
حیدر نبوسید، زهرا نبوسید
حتی نسیم، صحرا نبوسید
"صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته"
گروه اشعار وروضه حضرت زینب سلاماللهعلیها