eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای منجی انسانها.... و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، ای منجی انسانها ای خاک رهت جانها سر سبزی بستانها روح همه ریحانها «لبیک یا ابا الزهرا» تو‌جانی و جانانی تو روحی و ریحانی تو سوره و فرقانی تو صورت قرآنی «لبیک ابا الزهرا» ای رزق همه عالم در دست‌ کریم تو حور و ملک‌ و انسان زوار حریم تو یک‌ قطره دو صد دریا با لطف عمیم تو رضوان ثمر خلق رحمان ورحیم تو تو شاهد و مشهودی تو‌ نور ازل بودی تو‌ مقصد و مقصودی تو احمد و محمودی «لبیک ابا الزهرا» از دیده ی ما جوشد پیوسته‌ گلابِ تو نور است خطاب تو‌حق است کتاب تو جوشیده می جنت از چشمه ی ناب تو ای حجر تو جان فرسا ای وصل تو‌ روح افزا لبیک ابا القاسم لبیک‌ ابا الزهرا «لبیک ابا الزهرا» ای پیش تر از بعثت جبرئیل مسلمانت ای پیش تر از خلقت جبرئیل مسلمانت بعد از تو‌ ستم‌ کردن بر عترت وقرآنت با آن همه اکرامت با آن همه احسانت تفسیر ذوی القربی شد قتل عزیزانت حق تو ادا گردید خلق از تو‌ جدا گردید در بین در و دیوار زهرا فدا گردید «لبیک ابا الزهرا» دردا که زدن آتش بیت الله سرمد را از دود سیه کردن آن خلد مخلد را *دختری که داغ میبینه برا عرض تسلیت گل میارن..نمیدونم چی شد زود هیزم آوردن..* تنها نه فقط زهرا کشتن محمد را کشتن پیمبر را ذریه ی احمد را «میثم» نه همین حمله بر خانه ی مولا شد هنگامه ی عاشورا آغاز از اینجا شد :استادسازگار ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•سلام‌ما به امامی.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِصَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةًكَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏.." "یا وَلِيَّ اللّه..یا علی بن موسی الرضا إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ.. "ای ولی خدا بین من و خدا یه گناهانی هست که من مرتکب شدم خدا میدونه..اگه شما راضی بشی منو میبخشه.."لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعاكُمْ أمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طاعَتِكُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى وَ كُنْتُمْ شُفَعائى" *آقای من!مولای من!شب آخر ماه صفره ، معلوم نیست دیگه محرم و صفر زنده باشیم.انگار همین دیشب بود دست ادب به سینه گذاشتیم..آخه یه مدته کار ما همین شده.ما به اینجا نرسیدیم، کربلام نرفتیم..همش دست ادب به سینه میزاریم گله ایم از اماممون نداریم.چی میگن بعضیا بهشون اجازه ندین بگن از امامشون گله میکنن..میگن باشه همه اومدن ما فقط زیادی بودیم نه..اونایی که اومدن خوش بحالشون من بد بودم که نیومدم من تقصیر خودمه ..خلاصه انگار همین دیشب بود دست ادب به سینه گذاشتیم گفتیم: آقا سلام ماه محرم شروع شدتو که میدونی شب اول به یه نفر دیگه م سلام کردیم..گفتیم بی بی سلام ماه محرم شروع شد. باز این چه شروع است و چه ماتم شروع شد.خدا رحمت کنه بزرگان ما رو حاج آقا مجتبی شب آخرماه صفرهمیشه میگفت یه سلامیم به حضرت زهرا بدم ما رو دست خالی رد نمیکنه..این خانواده کریمن.. شب اول به شما سلام دادیم..شب آخرم با خودتون تموم میکنیم..نوکر خوبی برای پسرت نبودیم.ولی پسرت عجب مولای خوبی برای ما بود. خودت عجب مادر مهربانی هستی..من مهربان ندارم تو مهربانِ من باش* سلام ما به رسول و به پارهٔ تن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سلام ما به امامی که همدم فقراست سلام ما به عزیزی که یوسف زهراست * شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا نوشته از دارالاماره تا منزل راهی نبود ولی آقا پنجاه بار نشست و بلند شد.."یَتَمَلمَلُ  تَمَلمُلَ السَّلیم"مثل مارگزیده ها به خودش میپیچید* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•هر چقدر عشّاق.. و توسل به روحی له الفدا ویژهٔ شهادت علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── هرچقدر عشّاق در راهند راه انتظار من فقط از آه لبریزم، آه انتظار می کشد عاشق بدوش خویش بار یار را من فقط بر لب کشیدم انتظار یار را * اینو راست میگم. با همه ی بدی هام اینو راست میگم...* دوستش دارم ولی زخمی هجران نیستم تشنه ام تشنه ولی دنبال باران نیستم مگه میشه جلسه برا پسری گرفته بشه ، پدر نباشه؛ برا پدری گرفته باشه پسر جلو در نیاد. اصلا به گمانتم نیاد امشب برا امام عسکری علیه السلام روضه گرفتی حجت بن الحسن جلو در نیاستاده باشه...* آقا! من کویری تشنه باشم آب پیدا می شود کی به چشم بی قرار و خواب پیدا می شود نیستم من بی قراریِ دلی جا مانده ام میهمانم، لیک بین عاشقان نا خوانده ام حسرتم اما از آن دارم فقط یک آه را کیست که دستی بگیرد این منِ گمراه را * بعد دو ماه عزاداری حال و روزمون اینه...* خویش را در زمرهٔ دلدادگان جا می کنم می نشینم کوچ خوبان را تماشا می کنم اولین شرط مسیر عاشقی دلدادگی ست آدمی در بند چون من، فارغ از آزادگی ست در طریق عشق عاشق از جنون دم می زند از شنا کردن در اقیانوسِ خون دم می زند عاشق اوجش را به روی دار می بیند فقط نیست چیزی در نگاهش، یار می بیند فقط از دلت باید به سمت یار معبر وا کنی یار را باید در ایوان نجف پیدا کنی نذر راهش، باید اسماعیل قربانی کنی مور این درگاه باشی تا سلیمانی کنی عاشقی سخت است آری پیشهٔ دلداده هاست عشق! کار حاج قاسم ها و فخری زاده هاست عاشقی سخت است قدّ سرو هم خم می شود یک نفر این بین طهرانی مقدم می شود در دل این جاده گامی پر اراده داشتیم عاشقی چون مصطفای صدر زاده داشتیم دست و سر دادیم، خون دادیم، جان دادیم ما در مسیر آرمان ها، آرمان دادیم ما این جماعت عشق را از فاطمه آموختند مثل زهرا در هوای عشق مولا سوختند * پرانتز باز کنم...* در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیر البشر از چه جای حیدر آمد پشت در دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده * آقا امام عسکری به مادر، یه ارادت خاص دیگه ای داشته..* در دفاع از شوهرش فردی ندید بین آن نامرد ها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیش مرگ حیدرم این جماعت عشق را از فاطمه آموختند مثل زهرا در هوای عشق مولا سوختند کاش من هم در غمت می سوختم یابن الحسن چشم بر لب های تو می دوختم یابن الحسن کاش مانند شهیدان بی قرارت می شدم در شبِ تنهایی ات با گریه یارت می شدم * حالا این چند بیت، حقش باید ادا بشه...* امشب ای تنهای عالم، از همه تنهاتری وای من با چشم گریان در کنار بستری .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ایام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•کسی که بهر تو... روحی له الفدا ویژه شهادت علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ،وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ"  کسی که بهر تو دست دعا بلند کند به عرش طالع او را خدا بلند کند ترحمی به زمین خورده مسیرت کند مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازان دهر ترسی نیست نشسته ایم که موسی عصا بلند کند اگر صدا زدمت تو اجازه داده ایم که دیده است گدا هم صدا بلند کند *ما بی ادب نیستیم ما در خونه ات رزق و روزی جدتو خوردیم آقا..ما سر این سفره بزرگ شدیم..خوب جایی بزرگ شدیم..* غبار روی عَبای توام غمم این است مباد باد مرا از عَبا بلند کند بگیر دست مرا که ثوابها دارد کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور سر خاک من بیا یک دم بعد صد سال اگر بر سر قبرم گذری من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم پس از ظهور سر خاک من بیا یک دَم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما خدا کند که حسین نسیمی از طرف کربلا بلند کند چه حکمتی ست بسوزد در و حرامی شهر بیاید به در خانه و پا بلند کند «حالا آقاتو صدا کن ..یابن الحسن» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•معصومه یعنی... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── "لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر" معصومه یعنی نور یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش، جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این باشد کوثر شده زهرای اطهر می‌شود بی‌شک انسیةـ الحورا دیگر می‌شود بی‌شک معراج را معنا و مظهر می‌شود بی شک بند دل موسی بن جعفر می‌شود بی‌شک * یه عده‌ای اومدن دم خونه آقا در زدن با حضرت کار داشتند.بی بی معصومه فرمود: پدرم نیستند بیرون شهر هستند. چه کار دارید؟ گفتن سوال داشتیم محضر امام کاظم. سوالاتون چیه؟ سوال‌ها را گرفتند و جواب دادند. برمی‌گشتند تو راه برخوردند به آقا امام کاظم علیه السلام. آقا پرسیدن کجا بودید؟ گفتن دم منزل شما بودیم سوال داشتیم خب چه خبر؟ گفتن سوال‌ها رو دخترتون فاطمه معصومه همه رو جواب دادن حضرت فرمودند: ببینم جواب سوال‌ها را. تا نگاه حضرت افتاد دیدند هی می‌فرماید:" فداها ابوها.. "به خدا بچه‌ها ساده نمی‌شه گذشت از این جمله.امام معصوم هست داره به دخترش می‌گوید "فداها ابوها" این جمله را دیگه کدام بابا به کار برد؟ اینجا اگر این‌ها شنیدند میگه بابا به قربونت بره همه دوست بودند محب بودند. اما یه جای دیگه سراغ دارم یه بابا فرمود: فاطمه جان! "فداها ابوها" کاری کردند بین در و دیوار هی گفت بابا...* دست کریم برکتش مثل کریمان است قم ظاهرا خشک است در باطن گلستان است باران نمی‌خواهد همیشه نور باران است هر زائر قم تو بگو زائر شاه شهیدان است *وقتی این خانم را دفن کردند یه عده‌ای رفتن طوس محضر امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود: ما یه امانتی تو شهر شما داریم یه فاطمه از ما تو این شهر دفن شده حواستون به خواهر ما هست زیارتش می‌روید یا نه؟ لذا اونجا حضرت فرمود: هر کس خواهرم را زیارت کند انگار منِ امام رضا را زیارت کرده..* چون فاطمه نور است تو شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه، ماه کاروانش نیست بی کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً خانم بیمار شد اما نشد اینجا اسیر باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه‌ای پیکر که تنها شد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•معصومه یعنی... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان • "لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر" معصومه یعنی نور یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش، جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این باشد کوثر شده زهرای اطهر می‌شود بی‌شک انسیةـ الحورا دیگر می‌شود بی‌شک معراج را معنا و مظهر می‌شود بی شک بند دل موسی بن جعفر می‌شود بی‌شک * یه عده‌ای اومدن دم خونه آقا در زدن با حضرت کار داشتند.بی بی معصومه فرمود: پدرم نیستند بیرون شهر هستند. چه کار دارید؟ گفتن سوال داشتیم محضر امام کاظم. سوالاتون چیه؟ سوال‌ها را گرفتند و جواب دادند. برمی‌گشتند تو راه برخوردند به آقا امام کاظم علیه السلام. آقا پرسیدن کجا بودید؟ گفتن دم منزل شما بودیم سوال داشتیم خب چه خبر؟ گفتن سوال‌ها رو دخترتون فاطمه معصومه همه رو جواب دادن حضرت فرمودند: ببینم جواب سوال‌ها را. تا نگاه حضرت افتاد دیدند هی می‌فرماید:" فداها ابوها.. "به خدا بچه‌ها ساده نمی‌شه گذشت از این جمله.امام معصوم هست داره به دخترش می‌گوید "فداها ابوها" این جمله را دیگه کدام بابا به کار برد؟ اینجا اگر این‌ها شنیدند میگه بابا به قربونت بره همه دوست بودند محب بودند. اما یه جای دیگه سراغ دارم یه بابا فرمود: فاطمه جان! "فداها ابوها" کاری کردند بین در و دیوار هی گفت بابا...* دست کریم برکتش مثل کریمان است قم ظاهرا خشک است در باطن گلستان است باران نمی‌خواهد همیشه نور باران است هر زائر قم تو بگو زائر شاه شهیدان است *وقتی این خانم را دفن کردند یه عده‌ای رفتن طوس محضر امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود: ما یه امانتی تو شهر شما داریم یه فاطمه از ما تو این شهر دفن شده حواستون به خواهر ما هست زیارتش می‌روید یا نه؟ لذا اونجا حضرت فرمود: هر کس خواهرم را زیارت کند انگار منِ امام رضا را زیارت کرده..* چون فاطمه نور است تو شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه، ماه کاروانش نیست بی کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً خانم بیمار شد اما نشد اینجا اسیر باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه‌ای پیکر که تنها
. |⇦•فاطمه دلواپسم... سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی ●━━━━━━─────── "السلام علیکِ يَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَکِ قَبلَ أَنْ يَخْلُقَكِ،صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ یا صِدّیقه الشَهیده" فاطمه دلواپسم، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای پس صبر کن پیش این نامرد مردم، باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار و حیرانم مکن هر نفس که میکشی زخم تو سر وا میکند بیش از این شرمندهٔ دار و ندرام مکن تو رشیده بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت سر در گریبانم مکن روزای آخر فاطمه اس، حیدر چه می‌کشه بین خانه ؟؟ یه روز دید داره کار می‌کنه شاید امروز بود خانومم بعد مدتها بلند شدی داری کار ِخانه می‌کنی. اما وقتی نگات میکنم می‌بینم به سختی داری راه میری..به سختی دیگه جارو رو به دست میگیری. دیدم چطور موقع چرخش دستاس هی دستتو عقب می آوردی* خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیّــــــت میکند استراحت کن از این خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطرهٔ خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن *هر چقدر بین خانه راه میری خونابه از بدنت میره.. قربون دلت برم.. زهرا جانـم! نیمه شبها وقتی میخوای پهلو به پهلو بشی خیلی درد داری... کار و به جایی رسوندن دیگه فاطمه یه گوشه ایستاده نگاه به تابوتش میکرد و لبخند میزد همه دلخوشیِ مادر همین شده خدا رو شکر تابوتی پیدا شد که بدنم دیده نشه.. مـــــــادر! اینجوری وقتی نگاه می‌کنی دل بچه هات ریش میشه. حالا کاش به همین ها ختم میشد .دستاش و بلند کرد بالا، بچه ها دلشون خوش شده که مادر میخواد دعا کنه..ای کاش از همه اول برا سلامتی خودش دعا کنه! اما این مادر اول برا همسایه ها دعا میکرد بعد اهل خانه رو دعا میکرد.. یعنی دعاش به من و تو هم رسیده آی رفیق..الان زیرِ پرِ چادرش نشستیم. حالا امیرالمومنین چی میگه..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•مدینه شهر نبی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید محمد قاضوی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "يَـٰٓأَيُّهَا ٱلۡعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةࣲ مُّزۡجَىٰةࣲ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡكَيۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَيۡنَآۖ إِنَّ ٱللَّهَ يَجۡزِي ٱلۡمُتَصَدِّقِينَ" مدینه شهر نبی تربت چهار امام به نقطه نقطه خاکت سلام سلام اگرچه ساکت و آرام می‌رسی به نظر دلی نماند که گیرد به یاد تو آرام چراغ کل جهانی و مسجدالحرام دلی که بر طواف حریم تو دل برده احرام سزد که نام شریف تو بر زبان آرم به حرمت سخنم انبیاء کنند قیام *مدینه می‌دونی چرا اینقدر دوستت دارم؟ انشاالله با هم بریم مدینه مخصوصاً سحرهای مسجد پیغمبر یه حال دیگه‌ای داره ..* دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی سلام بر تو که آرامگاه زهرای *مدینه قبر مادرمون اونجاست دوستت دارم* شرار غم ز وجودم زبانه می‌گیرد ز گریه مرغ دلم آب و دانه می‌گیرد نه آرزوی بهشتم بوَد، نه شوق وطن دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد به هر نشانه گذر کرده با هزار نگاه سراغ از آن حرم بی‌نشانه می‌گیرد *کجاست قبر مادر ما لذا وظیفه شیعه‌ است هر موقعی رسید مدینه گنبد خضرای پیغمبر را دید اولین سوالش این باشه یا رسول الله! بعد از شما یه دختر بیشتر باقی نمانده بگو ببینم قبرش کجاست یا رسول الله؟ ایام فاطمیه است رفقا، بذارید صدای ناله‌هاتون بمونه شاید سال دیگه نباشیم. میگن مرحوم علامه طباطبایی دم باب جبرئیل یه مرتبه خورد زمین شروع کرد گریه کردن. گفتن آقا جان چی شد یه مرتبه زمین خوردی؟ فرمود: همینجا بود مادرم را زدندش ببین یه عالم چه جوری روضه می‌خونه همین جا بود جسارت به مادرم کردند.* سلام باد به شهری که نام روح فضایش به هر دلی که شکسته است خانه می‌گیرد سلام باد بر آن داغ دیده بانویی که عرض تسلیت از تازیانه می‌گیرد *سلام به اون خانمی که اومد پشت در صدا زد ما داغداریم ما هنوز داغدار بابامون هستیم. یه خانمی که بارداره پشت در بیاد، شما ناله بزنید من این روضه رو بخونم اگه بین در و دیوار قرار بگیره اول بچه‌اش را می‌کشند، بعد مسمار کار خودش را می‌کنه، کار به جایی رسید صدا زد فضه بیا..نکنه علی ببینه. قرآن میگه وقتی خدا حصرت عیسی را به مریم داد یه ندایی اومد:"وَهُزِّيٓ إِلَيۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَيۡكِ رُطَبࣰا جَنِيࣰّا" وضع حمل کرده لذا می‌خواد بگه کسی که وضع حمل کرد همه نیرویش میره لذا گفت این درخت را تکون بده، هُزِّيٓ: اهتزازه، تکون بده، رُطَبࣰا جَنِيࣰّا، مریم رطب را خورد یه مقدار نیرو گرفت اما مادر ما یه مرتبه چهل نفر از روی در آومدن جلو، متوجهی من چی دارم میگم یه خانمی که بچه‌اش را کشتند باید دورش را بگیرند اما هی از روی در رفتند..، تو بین شعله رفتی و من گل گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
. |⇦•بلا عظیم وگره کور... روحی له الفدا اجرا شده به نفس حاج‌ محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── "السلام علی المهدی وعلی قائم..اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ.  یا مولای یا صاحب الزمان.." بلا عظیم و گره کور و امتحان سخت است چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است شبیه هر که به جز اوست زندگی کردیم ولی شبیه به آقا برایمان سخت است قصور ماست اگر تحبس الدعا شده ایم مقصریم که رفتن به آسمان سخت است برای دیده ی هر جایی منه دل سنگ مجال دیدن دلدارِ هر زمان سخت است چقدر فاصله مانده چقدر از او دوریم و راه رفتنِ با پای ناتوان سخت است اگر چه غرق گناهیم دوستش داریم نبودن ولیِ مهربانمان سخت است اگر چه دورم از او بین روضه نزدیکم نفس کشیدن بی روضه بی گمان، سخت است همیشه قصه ی بی مادری غم انگیز است همیشه رفتن یک مادر جوان سخت است ز میخ سخت تر، آغاز بی کسی علیست به روضه خوان بگو این روضه را نخوان سخت است به پیش دیده ی مَردم زدند فاطمه را اگر چه روضه عیان است در بیان سخت است .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•غَسِّلنِی بِاللَّیل.. وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میرباقری ●━━━━━━─────── "يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ‏فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ" *شنیده‌اید روزهای آخر دیگر بسترنشین شده بود نمی‌توانست از جا برخیزد حتی از بعضی از نقل‌ها استفاده می‌شود.نمی‌توانست از این پهلو به آن پهلو بچرخد. وقتی اون دو نفر امیرالمومنین رو واسطه کردن برای دیدار حضرت آمدند روبروی بی بی نشستند. فرمود: روی مرا از این‌ها برگردانید. شما از این جمله چه استنباط می‌کنید؟ دوباره آمدن مقابل روی حضرت نشستند باز فرمودند: صورت مرا از این‌ها برگردانید. درد امانش نمی‌داد ولی نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد چه کرد بی بی؟ با کدام توان معجزه کرد.. مثل امروز گفتند از بستر برخاست به امور خانه رسیدگی کرد. گفتن عزیزانش را شستشو داد. حتی گفتن خودش رو شست و شو داد بدن را شستشو داد کار امیرالمومنین را آسان کند. لذا وقتی حضرت وارد شدن در منزل دیدن شرایط خانه تغییر کرده..نقل شده فرمودند: دختر رسول خدا الحمدالله حالتون بهتره شده. فرمود: نه علی جان دارم دست و پای خودم را جمع می‌کنم. آماده رفتنم. پدرم به من فرمود: فردا شب مهمان ما هستی. غوغا در دل امیرالمومنین به پا شد.. وقتی کار سخت‌تر شد که فرمود: علی جان کنار بسترم بشین می‌خواهم کنم. سفارش‌هایی فرمود وصایایی فرمود. بعد فرمود: آقا جان! آمادگی دارید وصیت کنم برای دفن خودم اگر معذورید دیگری رو وصی قرار بدم؟ فرمود: نه فاطمه جان! دختر رسول خدا هرچه باشه عمل می‌کنم. فرمود: علی جان پس "غَسِّلنِی بِاللَّیل، کَفِّنِّی باللَّیل، دَفِّنِّی بِاللَّیل وَ لا تَعلَم اَحداً" کسی با خبر نشود خودت شبانه مراسم مرا انجام بده میدونست خیلی به امیرالمومنین سخت می‌گذره ولی چاره نبود نمی‌دونم با اینکه حضرت می‌دانست این روز روز آخره فاطمه اشه.. چرا چگونه نمی‌دونم با فاطمه خداحافظی کرد این یک وداع بود.خداحافظی کرد وقت نماز مغرب مسجد رفت در مسجد نشسته بود دید حسنین وارد شدند. اشک می‌ریزن "ماتت اُمنا فاطمه" گفتن امیرالمومنین این تعبیر علامه مجلسی "غُشی عَلیه" بعضی تعابیر آمده با صورت به زمین خورد امیرالمومنین. به سرعت خودش را به خانه رسانید ولی دید کار از کار گذشته این هم یک وداع سخت بود. هرچه صدا زد جواب نشنید کمر بست به وصیت فاطمه‌اش عمل کنه. لذا شنیده‌اید فرمود:ابوذر به مردم بگو متفرق شوند. بیگانه‌ها بروند نباشند. وقتی همه رفتند، چراغ‌های مدینه خاموش شد. خودش شمعی به پا کرد به عزیزانش هم سفارش کرد می‌خواهم مادر را غسل بدم مبادا بلند گریه کنید دشمن بیدار بشود لذا گفتن آستین‌ها را به دندان گرفته بودند. مبادا صداشون بلند بشه.. فرمود: حالا اسما تو آب بریز من بدن فاطمه رو از زیر پیراهن شست و شو بدهم. اسما میگه دیدم حضرت دست از غسل دادن برداشت بلند بلند گریه می‌کند. سوال کرد آقا خودتون فرموده بودید بچه‌ها بلند گریه نکنند.. نقل اینه فرمود اسما هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه جاری است. هنوز آثار غلاف شمشیر بر بازوی فاطمه باقیست. بدن را غسل داد در کفن پیچید بچه‌ها آمدند برای آخرین بار خداحافظی کردن.با محبت بچه‌ها را از مادر جدا کرد بندهای کفن را بست. اینم وداع دوم حضرت بود. وداع سوم وقتی بود بدن را تحویل رسول خدا داد. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ای که عمری ست... سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── ای که عمری ست راه پیمایی به سوی دیده هم ز دل راهی ست لیک آن گونه ره که قافله اش ساعتی اشکی و دمی آهی ست منزلش آرزویی و شوقی جرسش ناله ی شبانگاهی ست ای که هر درگهیت سجده گَه است در دل پاک نیز درگاهی ست در پی کاروان آز مرو که به این ره به هر قدم چاهی ست بد و نیک من و تو می سنجند گر که کوهی اگر پر کاهی ست قصهٔ تلخی اش دراز مکن زندگی، روزگار کوتاهی ست * قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام : "أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ..."* توانِ واژه کجا و مدیح گفتن او قلم قناری گُنگی ست در سرودن او کشاندنش به سحاری شعر ممکن نیست کُمیْت ِ معجزه لنگ است پیش توسن او چه دختری که پدر پشت بوسه ها می دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری که برای علی به حظِّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری که به تفسیر درس عاشورا محیط مدرسه ی کربلاست دامن او از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند که چِشم را نزند آفتاب مدفن او دمی که فاطمه تسبیح اشک بردارد پیام می چکد از چلچراغ شیون او بنازم این همه احساس بی تعلق را که بار پیروهنی را نمی کشد تن او :مرحوم شکوهی * خدا رحمت کنه امام راحل رو. می فرمودن مکتب هیاهو میخواد."فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ ايّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ وَ یَضِجَّ الضّاجّون" امشب برا مادر بلند بلند گریه کنید.اول از همه مگه میشه یادشون نکنیم. اول دعوت کنیم همه شهدا رو. ان شاءالله سر سفره ابی عبدالله ما رو یادشون نمیره. مخصوصا اون شهید ارباً اربای شب جمعمه مون. حاج قاسم ان شاءالله روحش شاد. امام راحل روح شون شاد. بلند شید از همین جا بریم مدینه. بریم دق الباب کنیم. میگن حال مادرمون خوب نیست. بریم یه سری خانه امیرالمومنین بزنیم. تنها ملاقات کننده هاش ماییم؟ نه! همین روزا یه عده از زنان مهاجر و انصار هم آمدن. در و زدن، کنیز آمد دم در، بله! خانم خونه تشریف دارن؟ مگه خانم جایی هم میتونن برن با این حالشون؟ اجازه بگیر آمدیم عیادت مادر. وارد حجره شد خانم! اومدن عیادت. حرف منه روضه خونه ها! خانم حال نداری بگم برن. چی میگی؟ حالا که من نمیتونم دیگه برم درِ خونه ها رو بزنم. اینا با پای خودشون اومدن، بگو بیان داخل کارشون دارم. امشب یه ذره از حماسه مادرمون گریه کنیم مَردم! وارد حجره شدن. نگاه بهم دیگه دوخته شد، این فاطمه ست؟ چجوری بود مگه مادر؟ "ناحِلهَ الجِسم،مُنْهَدّهَ الرُّکْن، مُعْصَبَه الرأس" دور مادر و گرفتن. خانم حالت چطوره؟ قبل اینکه مادر جواب بده اجازه بدید ما جواب بدیم، آی زنای مدینه اومدید حالشو بپرسید؟ ما میگیم حالشو...* دوباره شب شد و سردرد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصلی پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر درد دارد * فاطمه! شب ها چجوری صبح میشه...؟ * مادرم دلشکسته می خوابید می شد از درد خسته، می خوابید با سر نیمه بسته می خوابید اکثرا هم نشسته می خوابید * اما مادر این جوابو نداد. مادر یک کلمه از خودش نگفت. تا گفتن چجوری صبح میکنی؟ فرمود:" أصبَحْتُ والله عائلةً لِدُنياكُنَّ و قالِيَةً لِرِجالِكُنَّ."دیگه از دنیای شما بیزارم. دیگه سیر شدم از دنیاتون. الهی قربونت بشم هجده ساله خانم. دیگه از مردای شما بیزارم. بغض دارم. چرا خانم؟ گفت برید به مرداتون بگید چشای من دیگه نمی بینه یا شما دور علی رو خالی کردین؟ برید به مرداتون بگید به خدا برا دنیا اگه رفتید و علی رو تنها گذاشتید، مگر نه اینکه دنیا تون رو از علی دارید...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .👇
. |⇦•بزرگ‌ مدینه... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس واعظی ●━━━━━━─────── بزرگ مدینه، بزرگ همه دعای قنوت شب فاطمه بیا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت در آمدم خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم *فلذا وقتی اومد خونه کنار بستر زهرای مرضیه صدا زد.. فاطمه جان!..* تو مثل اهل مدینه ز من مگردان رو که فارغم ز دو عالم به یک کلام کنی نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت که گفته پیش علی قیام کنی خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جواب سلامت فقط با من است تو خورشید زهرای این خانه‌ای عزیزم تو آقای این خانه‌ای مهیای تو خانه را ساختم علی جان بیا سفره انداختم *اون دو تا نامرد برا عوام فریبی گفتن بریم عیادت زهرا، بی بی اجازه نداد اومدن امیرالمومنین رو دیدن آقا ما اومدیم ، زهرا ما رو نپذیرفت شما وساطت کن. ای علی مظلوم..عجب آقایی داریم مردم، اومد فرمود: فاطمه جان! این دو نفر منو واسطه قرار دادن یه نگاه کرد فرمود: "ألبیت بیتک و أنا أمتک"؛ خانه، خانه توست و من هم، کنیز تو هر چی تو بگی علی..اومدن کنار بستر نشستن بی بی رو برگردوند. بی بی چرا رو برمیگردونی؟فرمود: این حدیث رو از پیغمبر که هر کی فاطمه رو اذیت کنه منو اذیت کرده و هرکی منو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده.والله که خودمون با گوشای خودمون شنیدیم. شاید یه دستشو لرزون لرزون آورد بالا خدا تو شاهد باشی اینا منو اذیت کردن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود.‌‌" فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي‏ أَرَاكُنَ‏ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا " فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.‌یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..." ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•چه زود بین زهرا و... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ روایت داره اسماء آب می ریخت؛علی غسل میداد...به بچه هاش گفته بود:آروم گریه کنید،مردم مدینه صدامون رو نشنوند.نمیدونم! شاید بچه هاش آستین به دهن گرفته بودند...بی بی وصیت کرده بود: علی! من رو از روی پیراهن غسل بده." فَاِنّی طاهِره مطهَّرَه..."شروع کرد غسل دادن...بچه هاش نگاه می کردند،گریه می کردند.خدایا هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...فقط بچه هاش گریه برای اهلبیت رو ببیننند ازش...هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...یک دفعه دست از غسل کشید.برگشت، زد به دیوار...بلند بلند گریه می کرد. یه جمله ای حاج آقای قرائتی تو روضه ها گفتند... گفتند ای کاش با شمشیر کشته بودنت،اینطور کمتر دلمون می سوخت...اما مجروحت کردند، زجرکشت کردند..."مازالَت بَعدَ ابیها مُعَصَّبَه الرَّاس..."مادرم سردرد داشت،همیشه سرش رو می بست."ناحله الجسم..."مادرم نحیف شد..‌."باکیه العین..."همه اش گریه می کرد.اینقدر آب شد"حتّی صارَت کَالخَیال..."مادرم مثل یک شبهی شد... خودمونیش میدونی یعنی چی؟مادرم مرده متحرک شد..علی! خدا صبرت بده داری این بدن رو غسل میدی..."فَلَمّا هَمَمت أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ "همچینکه می خواستم بندهای کفن رو ببندم،" نادَیتُ یازَینَب! یا امَّ کلثوم! "اول دختراش رو صدا کرد..."یا حسن! یا حسین! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّکُم..‌"بیاید از مادر توشه برگیرید"هذاالفراق واللقاء فی الجنَّه..."شب خداحافظی رسید.دیگه دیدار به بهشت...مگه اول دختراشو صدا نکردچرا اول پسراش دویدند؟خودشون رو روی این بدن مجروح و خسته انداختند،ناله می زدند..."و اِذا بهاتفِِ نودیَ مِن السَّماء"منادی از آسمان ندا در داد:"یا ابالحسن! اِرفَعهُما عَنها" علی پسرات رو بلند کن..."فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ..."علی! فرشته های آسمون دارن گریه می کنند.بچه هاشو با احترام بلند کرد.حسنم دیگه گریه نکن بابا کنارت هست...روی سر حسینش دست کشید...دختراشو در آغوش گرفت،نوازش کرد.این طرف یک مرد تنها ایستاده،چهارتا بچه خردسال کنارش...اون طرف بدن کفن شده آماده هست...یاعلی!بچه هات رو با احترام بلند کردی.چرخ روزگار چرخید...شبها وروزها در پی هم آمد، سال ها گذشت...عصر روز دهم محرم الحرام شد. یه بابای مظلومی رو قطعه قطعه کردند. سیدبن طاووس نوشته:دخترش آمد کنار بدن پاره پاره." ثُمَّ اِنَّ سُکَینَه اِعتُنَقَت جَسَدَالحُسَین" این دختر آمد این بدن پاره پاره رو در آغوش کشید،یه عده جمع شدند گفتند:بی بی خدا بهت صبر بده؟! نه گفتند: بی بی بلند شو! اسبا میان زیر دست و پا لهت می کنند؟ نه ! "فَاجتَمَعَت عِدَّه مِنَ الاعراب "زبون نفهماشون اومدند...بیابونباشون اومدن..."حَتّی جَرّوحا عنه"اینقدر به این دختر لگد زدند...اینقدر بهش اهانت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•کسی نشناخت زهرا را... سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی ●━━━━━━─────── از آن روزی که سامان داد هستی،کل دنیا را کسی نشناخت زهرا را، سلام الله علیها را سلام الله علیها کیست این خورشید بی پایان که روشن کرده از خاک قدومش چشم دنیا را سلام الله علیها، از صلاة او، چه می‌دانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را *جانِ عالم به فدات بی‌بی جانم، فدای شما و به محراب ایستادن شما و نماز خوندن شما،شنیدید به وقت نماز،خداوند همه بالایی‌ها رو صدا می‌زد:"یا ملائکتی! اُنظُروا اِلی اَمَتی فاطمَه " بیاید نگاه کنید چه جوری بدنش می‌لرزه؛ بیاید نگاه کنید نماز فاطمه ی‌ منو...* سلام الله علیها ازصلاة او چه می‌دانی که خسته کرده تسبیحات او پشتِ مصلی را *تسبیحاتی که امروز، عزیزانش فرمودند: یه دو رکعت نماز با تسبیحات مادرم فاطمه سلام الله علیها از هزار رکعت پیش من عزیزتره. فرمودند: شامل حال کیه این ذکرکثیر ویژه‌ای که خداوند در قرآن اشاره کرده‌؛ کیه این ذاکرش؟ یکی از مصادیقش، بارزترینش، روشن‌ ترینش، مهم‌ترینش، کسی که بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا بگه..که مثل همین روزهای گذشته با همه بی‌رمقی خمیده میومد احد کنار قبر حمزه سیدالشهدا می‌نشست گریه میکرد، زار می‌زد، درد دل می‌کرد،با عموجانش حمزه حرف می زد. معروفه که از همون خاک اولین تسبیح تربت شاید توسط بی‌بی ساخته شد ،از قبر عمو جانش حمزه خاک برداشت و گل درست کرد و گلوله درست کرد و به عدد تسبیحی که می‌خواست خانم تسبیح ساخت. کنار قبر عمو جانش حمزه درد دل می‌کرد.. گفت : که ای عموی راز نگهدار من،حمزه دلاور پهلوون، یادته کسی جرات نمی‌کرد به عزیز برادرت چپ نگاه کنه، به بابام رسول خدا ،تا تو بودی...* ای عموی راز نگهدار من گوش کنی اینک تو به اسرار من عمو جان! حق مرا از نظر انداختن اهل مدینه به سرم تاختن *ریختن خونمون؛ عموی دلاورم کجا بودی که بین در و دیوارفضه را صدا زدم.. شام غریبان مادره امشب؛ چه گذشته نمیدونم...الهی برات بمیرم... الهی برات بمیرم...رحمت خدا به اشکاتون ؛خدا این اشکا رو ازتون نگیره ؛خدا گریه به سوز و گدازه بی‌بی رو از هیچ کی نگیره؛ هرکی داره براش زیاد کنه؛ به قرآن! گنجه رفقا؛ نمی‌دونیم این روضه‌ها چیه؟ کمش، زیادش، کوچیکش، بزرگش،به قرآن اینا حساب کتاب ماست... روضه، روضه است. محل رفت و آمد بالاییاست... الان چشم دلت باز باشه ازدحام رفت و آمد بالاییا ،صدای شه پر بالاییا میاد..غریبانه به اسما فرمود:بیا کمکم کن.به آقا فرموده بود: راضی نیستم اونایی که اذیتم کردن...اونایی که حق تو رو گرفتن... آقا جان هیچ کی نباشه...همه چی مخفی باشه...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود.‌‌" فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي‏ أَرَاكُنَ‏ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا " فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.‌یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..." ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•چه زود بین زهرا و... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ روایت داره اسماء آب می ریخت؛علی غسل میداد...به بچه هاش گفته بود:آروم گریه کنید،مردم مدینه صدامون رو نشنوند.نمیدونم! شاید بچه هاش آستین به دهن گرفته بودند...بی بی وصیت کرده بود: علی! من رو از روی پیراهن غسل بده." فَاِنّی طاهِره مطهَّرَه..."شروع کرد غسل دادن...بچه هاش نگاه می کردند،گریه می کردند.خدایا هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...فقط بچه هاش گریه برای اهلبیت رو ببیننند ازش...هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...یک دفعه دست از غسل کشید.برگشت، زد به دیوار...بلند بلند گریه می کرد. یه جمله ای حاج آقای قرائتی تو روضه ها گفتند... گفتند ای کاش با شمشیر کشته بودنت،اینطور کمتر دلمون می سوخت...اما مجروحت کردند، زجرکشت کردند..."مازالَت بَعدَ ابیها مُعَصَّبَه الرَّاس..."مادرم سردرد داشت،همیشه سرش رو می بست."ناحله الجسم..."مادرم نحیف شد..‌."باکیه العین..."همه اش گریه می کرد.اینقدر آب شد"حتّی صارَت کَالخَیال..."مادرم مثل یک شبهی شد... خودمونیش میدونی یعنی چی؟مادرم مرده متحرک شد..علی! خدا صبرت بده داری این بدن رو غسل میدی..."فَلَمّا هَمَمت أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ "همچینکه می خواستم بندهای کفن رو ببندم،" نادَیتُ یازَینَب! یا امَّ کلثوم! "اول دختراش رو صدا کرد..."یا حسن! یا حسین! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّکُم..‌"بیاید از مادر توشه برگیرید"هذاالفراق واللقاء فی الجنَّه..."شب خداحافظی رسید.دیگه دیدار به بهشت...مگه اول دختراشو صدا نکردچرا اول پسراش دویدند؟خودشون رو روی این بدن مجروح و خسته انداختند،ناله می زدند..."و اِذا بهاتفِِ نودیَ مِن السَّماء"منادی از آسمان ندا در داد:"یا ابالحسن! اِرفَعهُما عَنها" علی پسرات رو بلند کن..."فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ..."علی! فرشته های آسمون دارن گریه می کنند.بچه هاشو با احترام بلند کرد.حسنم دیگه گریه نکن بابا کنارت هست...روی سر حسینش دست کشید...دختراشو در آغوش گرفت،نوازش کرد.این طرف یک مرد تنها ایستاده،چهارتا بچه خردسال کنارش...اون طرف بدن کفن شده آماده هست...یاعلی!بچه هات رو با احترام بلند کردی.چرخ روزگار چرخید...شبها وروزها در پی هم آمد، سال ها گذشت...عصر روز دهم محرم الحرام شد. یه بابای مظلومی رو قطعه قطعه کردند. سیدبن طاووس نوشته:دخترش آمد کنار بدن پاره پاره." ثُمَّ اِنَّ سُکَینَه اِعتُنَقَت جَسَدَالحُسَین" این دختر آمد این بدن پاره پاره رو در آغوش کشید،یه عده جمع شدند گفتند:بی بی خدا بهت صبر بده؟! نه گفتند: بی بی بلند شو! اسبا میان زیر دست و پا لهت می کنند؟ نه ! "فَاجتَمَعَت عِدَّه مِنَ الاعراب "زبون نفهماشون اومدند...بیابونباشون اومدن..."حَتّی جَرّوحا عنه"اینقدر به این دختر لگد زدند...اینقدر بهش اهانت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•فاطمیه شده و..... سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج ●━━━━━━─────── یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری آه آقای غریبم چقدَر غم داری صاحب مجلس روضه، غم مادر دیدی فاطمیه شده و اشک دمادم داری درد بی مادری ای کاش مداوا میشد بر درِ خانه ی خود بیرق ماتم داری درد دل کن که نگویند غریبی آقا بین این سینه زنان مونس و مَحرم داری؟ دل یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟ گاه در کوچه و گه کرب و بلا می‌گویی داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری *منم بی مقدمه روضه بخونم..* به قول حضرت آقا یکجا در قرآن کریم میفرماید که: اونم اگه حضرت جبرائیل باشه بازم محل اختلافه، اگر وجود حضرت جبرائیل باشه یکبار فقط بر غیر انبیا نازل شده، اونم وجود حضرت مریمه سلام الله علیها.یکبار فقط، اما درمورد صدیقه ی طاهره میفرمایند: مکرراً جبرائیل مخصوصا این چند روزه شرفیاب میشد محضر زهرای مرضیه، مکرراً.. اومد محضر امام صادق، گفت: آقاجان اعلی علمی که پیش شما هست اون علمی ست که لحظه ی آخر وجود نازنین پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین انشاء فرمودن دیگه درسته؟ علی الظاهر حرفش هم بیراه نیست، اولاً آخرین علمیه که پیغمبر به امیرالمؤمنین داده، یعنی دونِ علوم قبلی نمیتونه باشه، بالاتر از اونهاست، دوماً علمی که فرمود: از هر بابش هزار باب علم باز میشه، امام صادق یه نگاهی کردن بعد فرمودن: بله اون علم در نزد ما هست اما اون علم اعلی علم ما نیست. بعد گفت: آقا پس کدوم علم پیش شماست؟ آقا فرمودن: "عِندَنا مُصحَفُ فاطِمَه" صحیفه ی مادر ما پیش ماست، الهی قربونش بشم، روایت میفرماید: فاطمه ی زهرا می‌گفت و امیرالمؤمنین می‌نوشت. گاهی میومد خونه می‌گفت: فاطمه! امروز هم جبرائیل آمده بود؟ گفت: بله پسرعمو، چی می‌گفت؟ تا وقایع آخرالزمان رو به بی بی فرموده بود، بعد یه روزی امیرالمؤمنین آمد دید فاطمه داره گریه میکنه. فاطمه جان! چرا گریه میکنی خانم؟ گفت: آقا جبرئیل اینجا بود، خوب چی گفته مگه شما اینجوری گریه میکنی؟ فاطمه گریه ات یجوریه؟ یاد اون گریه های روزای اول مون افتادم، با بابات میومدیم خونه میگفتی این بچه در بطن من با من حرف میزنه.. گفت: اتفاقاً پسرعمو امروز ماجرا به کربلا رسیده...جبرائیل به من گفت با حسینم چه میکنن. حالا که حرف پشت در و دیوار شد من یه چند جمله ای بگم بعد بریم کربلا.. مادر ما، مادر ضعیفه ای نبود، آره والله، فرمود: پیغمبر ما قدرت چهل مرد جنگی رو داشت، فاطمه ی زهرا جزو شبیه ترین ها بود خَلقاً و خُلقاً به پیغمبر، وقتی هم مادر ما پشت در آمد، مادر ما ضعیفه نبود..* مادر زنی نبود که بیخود فغان کند پرسش ز در نما، ز چه این سان نوا کند؟ *میخوام بگم نانجیبا چجوری زدین این خانم زمین‌گیر شد؟ من میگم اگه مادر همون پشت در شهید میشد این همه اذیت نمیشد، یجوری زدنش، جلو چشای علی آب شد..* جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد *برا مادر بلند داد بزنید، شاید اون نانجیبا یجوری زدن پشت در تموم بشه، یه نگاه به غربت علی کرد، گفت: خدایا یه چند روز منو نگهدار..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
|⇦•مادر ما روز آخر..... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید علی حسینی نژاد •✾• "السلام علیک یا فاطمه الزهرا س یا بنت رسول الله،یا قره عین الرسول ایتها الصدیقة شهیده السیدة الجلیله ذات الاحزان الطویله فی المدت القلیله" *به خدا هجده سال سنی نبود که مادر رو به قبله بخوابه دست به دعا برداره "الهی عجل وفاتی سریعا المجهوله قدرهاالمخفیه قبرها المکسوره ضلعها "سلام بر اون مادر پهلو شکسته "المظلومه بعلها" *ان شاالله رزقمون بشه یه شهادتی تو حرم مادر به سر و سینه بزنیم. ان شاالله یه همچین ایامی زنده باشیم تو حرم و حریم مادر برای مادر گریه کنیم..* امشب دلم گرفته از آن گریه میکنم هم ناله با امام زمان گریه میکنم *قربون اون آقا و صاحب عزایی که تک و تنها کنار یه قبر مخفی و خاکی برا مادر عزا گرفته.. قربون امام زمانی که امشب شب یتیمی و بی مادریشه کجای عالم آقا زانوی عزا بغل کردی قربونت برم.. آقا ببین شیعیان یتیمانه برا مادرت گریه میکنن..* یا رب رسیده شامِ غریبان یاس من رنگ غروب و فصل خزان گریه میکنم *آخ چه خبر بود مدینه اون روز..من میخوام دلتو یه لحظه پر بدم خونهٔ مولابگم امروز چه غوغایی بود خونهٔ آقا.. روز خونه خرابیه امیرالمومنینه ..الهی هیچ خونه ای بی مادر نشه وقتی مادر از دنیا میره خونه از هم میپاشه.. وقتی مادر از دنیا میره رکن خانه خراب میشه..* مادر ما روز آخر بسترش را جمع کرد گاه خنده گاه گریه همچو یک شمع کرد *مثل امروز زینب بیدار شد این مادر خودش بستر رو جمع کرده خوشحال شد دیدن این دختر دوید زیر آسمان، خدا ممنونتم نذرهای زینب قبول کردی و مادرم رو شفا دادی..* خانه را جارو میزدلیک لب را میگزید روی پا نه، خویش را مثل جنازه میکشید *اینجا مدینه نیست..اینجا باید برای غربت مادر داد زد بیقراری کرد مرهم رو دل و زخم امام زمان گذاشت* گرد و خاک خانه را وقتی به جارو میگرفت گاه گاهی هردو دستش را به پهلو میگرفت *میگه زینب ایستاده نگاه میکنه میدید مادر هر از گاهی دو دست رو به پهلو میگیره با زحمت غبار خانه میگیره..* تشنه میشد مادر آب مینوشید آن نور دو عین آب مینوشید و زیر لب میگفت حسین *آی مردم برا مادر باید بلند گریه کرد الهی خدا مادرتو بهت ببخشه. الهی سایه هیچ مادری از سر هیچ اولادی کم نشه اگه مادر زیر خاک داری این شبا یادش کن* *خبر رسید به مولا بچه ها حرفی نمیتونستن بزنن فقط میگفتن بابا بیا مادرمیگه دیدن امیرالمومنین هی زمین میخوره بلند میشه..الهی خبر ندن بهت خبر مرگ عزیز سخته..کار به جایی رسیده بچه ها به سر زنان تو مسجد دویدن راوی میگه دیدم امیرالمومنین هی چند قدم میره زمین میخوره .چندبار این فاصله کمو علی زمین خورد و بلند شد.میگه دوید تو خانه کنار بستر نشست..هی صدا میزنه"یا بنت رسول الله کلمینی" با من حرف بزن فاطمه..به خدا روح از بدنم مفارغت میکنه خانوم... خانوم علی داره دق میکنه با من حرف بزن من پسر عَمِّتَم علیم.. میگن تا صدای مولا رو شنید چشماشو باز کرد." وَبَکت وَبَکاء" گریه کردن هر دو با هم این اشک ها جاری شد.. میگه گذشت دیدن امیرالمومنین این دو دست رو روی سر گذاشت "انا لله و انا الیه راجعون"حالا علی با چهار تا یتیم قد و نیم قد چه کنه..* *غربت امیرالمومنینه امشب.. باید دق بده شیعه رو..میگه بچه هاشو جمع کرد گفت: ای نور چشمان من مادر وصیت کرده "غسلنی باللیل، کفلنی باللیل، دفنی باللیل" اگه بلند گریه کنید این نامردمان میفهمن...ببینید یه دختر چهارساله امشب چطور بغضو تو گلوش نگهداشته..اسماء میگه دیدم این بچه ها آستین به دهان عربی پشت در ایستادن..* چرا پس بوی غربت یارب از این خانه می آید صدای شستن فردی از این کاشانه می آید چرا در پشت درب آن حجره نشسته چهارتن کودک صدای ناله ی هر یک ز دل جانانه می آید ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•حضرت مطلعُ الانوار.... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ " الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ..السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِیِّ وَ عَلَی آبائِه" روشنی بخش شب تار نیامد، چه کنم ؟ رفت‌ عمر من و دلدار نیامد، چه کنم؟ قلب من مخزنُ الاسرار فراقش باشد حضرت مطلعُ الانوار نیامد، چه کنم ؟ عجّل الله تعالی فرجه می خوانم حجت مطلق دادار نیامد، چه کنم ؟ شور این سینه ی شیدا به کجا خیمه زده؟ نور این دیده ی خونبار نیامد،چه کنم ؟ «یابن الحسن یابن الحسن..» مولای من درد بی صاحبی وغصه ی بی مولایی وای از این دو خبر از یار نیامد، چه کنم ؟ با کلاف دلم عمریست پی اش می گردم یوسف من سرِ بازار نیامد،چه کنم ؟ من ز هجران رخش اشک فشاندم شب و روز گریه ام نیز که به کار نیامد،چه کنم ؟ ذوالفقار علوی منتظر خون خواهیست وارث حیدر کرّار نیامد، چه کنم ؟ آتشِ دَر کشد شعله و مادر گوید مرهم داغی مسمار نیامد، چه کنم ؟ روضه کرب و بلا شعر مرا جمع کند گفت زینب که علمدار نیامد، چه کنم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•مادری آمده به استقبال... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ کاروان بازگشته و حالا مادری آمده به استقبال مادری که نبود علقمه و مادری که نبود در گودال دخترِ از سفر رسیده ی او در بساطش به غیر آه نداشت دخترش تا که سیر گریه کند غیر آغوش او پناه نداشت *میگن این خانم دائماً چشمش به راه بود هی می‌گفت: پس چرا برنمی‌گردند از کربلا..تا حالا منتظر کسی بودی؟ اصلا ثانیه‌ای نمی‌کشه چشمت از در بره کنار، هی میگی الان میاد، الان میاد؛ دیر نکرده؟ بنشین صبر کن الان میاد؛ دیر نکرده؟ منتظر اینطوریه دیگه، هی راه می‌رفت می‌گفت نمی‌دونم چه خبره ؟بی‌خبری بدترین درده.. یه وقت دید صدای بشیر داره میاد یعنی بشارت قافله را میده میگن خانم سریع، چادر سرش کرد رفت.ایستاد گفت بالاخره اومدند از دور داره نگاه می‌کنه چقدر مردای کاروان کم شدند. مگه کجارفتن؟ عباسم، حسینم کجاست؟ بشیر اومد خانم جان! تا قافله می‌رسه حکم بشیر اینه بشارت بده به همه. سرت سلامت خانم جان یه نگاهش کرد.. بشیر هرچه نگاه می‌کنم مردای کاروان نیستند. عباس کجاست؟ حسین کجاست؟ علی اکبرم کجاست؟ چرا مردان رو نمی‌بینم گفت خانم جان سرت سلامت گفت بذار آروم آروم بهش بگم مادر شهید شده. خانم سر سلامت عونت را کشتند کربلا میگه همون اقتدار که ایستاده بود یه نگاه کرد گفت فدای سر حسین. حسین کجاست؟ می‌گفت چی بگم به ام البنین؟ گفتم خانم جان سرت سلامت جعفرت هم کشتند کربلا. نگاهش را از تو چشم‌هام برنداشت گفت بشیر میگم فدای سر حسینم. حسینم کجاست؟ خانم جان عثمانت هم کشتند بشیر فدای سر حسین. حسین کجاست؟ گفت اگر این خبر را بهش بدم دیگه آروم می‌گیره نمی‌ذاره من اینقدر من براش روضه بخونم خانم جان! عباست هم کشتند می‌گفت همانطور که نگام می‌کرد «انگار مادر را یه خبری بهش بدن چهار ستون بدنش داره می‌لرزد ها اما می‌خواد خودش رو نگه داره» گفت: بشیر از حسین چه خبر.. گفتم خانم جان از عباست نمی‌پرسی گفت بذار دونه دونه‌ اشون را می‌پرسم بگو حسینم کجاست؟ گفت دیدم راهی ندارم شروع کردم روضه خوندن، گفتم "قتل الحسین بکربلا" میگه بچه قمر بنی هاشم تو دست ام البنین بود بچه از دستش رها شد خودش نشست رو خاکا هی رو پاهاش می‌زنه میگم خانم چهار تا بچه‌ات رو بهت خبر دادم هیچی نگفتی گفت هیچی نگید بچه‌های من مادر دارند..آمد به سرم از آنچه می‌ترسیدم اما حسین مادر نداره...روضه ام البنین از همین لحظه شروع شد...آی غریب مادر حسین..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•من خیمه ای هستم... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حالا که بايد مثل يک مادر بيايم يارب! کمک کن از پس آن بر بيايم داغي مباد از سوز نامم گر بگيرد خاموش، بايد مثل خاکستر بيايم شبنم چه خيری می رساند بعد دريا؟! سخت است بی پروا پس از کوثر بيايم بايد شب و روز از خدا عزّت بخواهم تا اندکی شايد به اين همسر بيايم *حالا امیرالمومنین جواب میدن...* بانوی من! بانو! شما ام‌البنينی! آرامش حيدر! يقين کن بهترينی بيهوده نامت حک نشد بر طالع من تو از کرامات کرام الکاتبينی با عشق پا در خانه‌ ی غربت نهادی با اينکه می دانی چه‌ها بايد ببينی اصلا به ميدان آمدی تا عاشقانه تا پای جان داغی پس از داغی ببينی حرف مصيبت شد، هوای روضه دارم ای ذاکر اولاد حيدر! می نشينی؟ من تشنه‌ام، تو تشنه‌ای، زيباست آری حال و هوایِ روضه‌ ی عباس داری بغضِ خودت را می خوری و می نشينی از چهره‌ات پيداست خيلی بيقراری گاهی نگاهی می کنی آن سوی خانه داری شهيدانِ علی را مي‌شماری؟ ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است تنها شوی و بر شهيدانت بباری *بی بی ام البنین سال ۶۴هجری از دنیا رفتند.عاشورا اول سال ۶۱ هجری بوده.یعنی وقتی ام البنین از دنیا رفت نه زینب زنده بود و نه رباب....خیلی ها از دنیا رفته بودند..اما من میگم:اینجا ام البنین تنها نشد...وقتی قافله رسید مدینه؛بیرون شهر زین العابدین کاروان رو نگه داشت؛پیاده بشید،اتراق کنیم.آقا،بشیر رو صدا زد.ای بشیر! پدرت شاعر بود.آیا مثل پدرت،بهره ای از شعر داری یا نه؟ بله آقا...برو خبر اومدن قافله رو به مردم بده.بشیر آمد،صدا زد: "الجامِعه الجامعه "مردم همه جمع بشید.مردم تعجب کردند.خبری شده اتفاقی افتاده؟همه آمدند.بی بی ام البنین آمد.گفتند: قاصد امام حسینه. قاصد لشگره.بی بی ام البنین صدا زد: بشیر! از حسینم چه خبر؟ بشیر عرضه داشت:بی بی چهارتا پسر داشتی؛ خدا بهت صبر بده.بشیر! از حسینم چه خبر؟بی بی جان! عباسِ تو کنار نهر آب،دستاشو بریدند.از حسینم چه خبر؟ بی بی جان عمود آهن به سرش زدند.بشیر از حسینم چه خبر؟ " اولادی و مَن تحت الخضراء کلُّهم فِداء لِابی عبدالله "بچه هام و هر چی زیر این آسمان کبوده،فدای حسین...حالا دیگه بشیر باید خبر رو بده‌.اگر میخوای از حسین،بشنوی،بگم"يا اهل يثرب لا مقام لكم بها..."مردم! مدینه دیگه جای موندن نیست."قتل الحسين فادمعى مدرار" حسین رو کشتند،همه گریه کنید.همه ناله بزنید...یه جمله دیگه گفت:" الجسم منه بكربلا مضرج"بدنش روی خاک گرم کربلا افتاده بود.آیا این آخر ماجرا بود؟ نه.." الراس منه على القناه يدار"سرش رو شهر به شهر می بردند...همه ناله بزنند: حسین...یه وقت صدا زد:بشیر! "قد قَطَّعتَ نیاطَ قلبی"بشیر! بند دلم رو پاره کردی....من میگم: ام البنین اینجا تنها شد.*
|⇦•حضرت مطلعُ الانوار.... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ " الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ..السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِیِّ وَ عَلَی آبائِه" روشنی بخش شب تار نیامد، چه کنم ؟ رفت‌ عمر من و دلدار نیامد، چه کنم؟ قلب من مخزنُ الاسرار فراقش باشد حضرت مطلعُ الانوار نیامد، چه کنم ؟ عجّل الله تعالی فرجه می خوانم حجت مطلق دادار نیامد، چه کنم ؟ شور این سینه ی شیدا به کجا خیمه زده؟ نور این دیده ی خونبار نیامد،چه کنم ؟ «یابن الحسن یابن الحسن..» مولای من درد بی صاحبی وغصه ی بی مولایی وای از این دو خبر از یار نیامد، چه کنم ؟ با کلاف دلم عمریست پی اش می گردم یوسف من سرِ بازار نیامد،چه کنم ؟ من ز هجران رخش اشک فشاندم شب و روز گریه ام نیز که به کار نیامد،چه کنم ؟ ذوالفقار علوی منتظر خون خواهیست وارث حیدر کرّار نیامد، چه کنم ؟ آتشِ دَر کشد شعله و مادر گوید مرهم داغی مسمار نیامد، چه کنم ؟ روضه کرب و بلا شعر مرا جمع کند گفت زینب که علمدار نیامد، چه کنم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•من شنیدم مادرت... و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ابتدا گفت السلامُ علیک بنده اذن ورود میخواهم به کنیزی زینب آمده ام اگر از لطف خود دهد راهم السلامُ علیکم یا حسنین بر تو نور ذات لم یزلی آمدم تا شوم کنیز شما گر گذارم قدم به بیت علی جان عالم فدایت ای زینب بشنو از این کنیز زمزمه ای نام من فاطمه است اما تو بعد زهرا فقط تو فاطمه ای من شنیده ام که مادرت زهرا بین و دیوار و در فدا گردید *روضه ام‌البنین اینه، معرفتش اینه.. میگه امشبم برای من گریه نکنید فقط برای فاطمه گریه کنید* من شنیدم که مادرت زهرا بین دیوار و در فدا گردید آنقدر حامی ولایت بود که فدایی مرتضی گردید کاش در بین کوچه ها زده بود جای زهرا به روی من سیلی ... کاش ام‌البنین زمین می‌خورد کاش می‌گشت روی من نیلی بود آن کوچه خلوت و پنداشت می‌رسد زور او به زور حسن کاش میزد به روی من سیلی تا دگر نشکند غرور حسن *شروع کرد روضه خواندن ای کاش من فدای مادرتون میشدم من اینجا کنیز شمام..کاش در پشت در سپر بودم. امام صادق فرمودند: هر جا روضه مادر ما را شنیدین مثل اسپند رو آتیش بلند بلند گریه کنید انگار مادر خودتونه .. اگر از مادر خودت بگم آروم نمی‌نشیند اینجا..* کاش در پشت در سپر بودم همچو زهرا به یاری مولا کاش در سینه ام فرو ميرفت میخِ در جای سینه زهرا *از همان لحظه اول که اومد خونه امیرالمؤمنین به همه ميگفت من کنیز این خونه ام..من کنیز زینبم، کنیز حسنینم، اعتقاد این مادر براین بود. همیشه بچه را بزرگ ميکرد ميگفت: عباس یادت باشه اگر من کنیز این خانواده ام تو هم غلام حلقه به گوش زینبی، تو غلام زینبی...نباشه یه وقت بهش بگی خواهرآ عباس تو غلام زینبی.. اینارو زینب که نمیدونه هی گوش تیز ميکرد ببینه یه روز بهش میگه خواهر یا نه.. اینا رو ابی عبدالله که نمی‌دونست ميگفت تو غلام حسینی، نشنوم بهش بگی داداشا..هر موقع میخوای صداش بزنی دست ادب رو سینه ات بگیر"السلام علیک یا سیدی یا مولای" حسین و اینجوری صدا بزن.. چشم مادر.. لحظه آخر که دارند از مدینه میرند ابی عبدالله گفت هر کسی میخواد با زنایی که میمونه در مدینه وداع کنه بره وداع کنه برگرده، قافله حرکت کنه. هر کی رفت سراغ هر کسی که داشت بعضیا میگن ام لیلا نیومد کربلا ..پس علی اکبر دوید تو بغل مادرش حالا هر کی هر کی رفت شروع کرد..خود خانم حضرت زینب رفت پیش عبدالله ابن جعفر عبدالله :حلالم کن بچه هاتم دارم میبرم.. هر کسی میتونست با هر کسی که می‌خواست وداع کنه ميرفت فقط قمر بنی هاشم اومد بره سمت مادرش ،مادرشو بغل کنه وداع کنه دید ام البنین یه قدم عقب رفت دوباره عباس یه قدم جلو اومد. بغل کنه مادرو ام البنین یه قدم عقب رفت گفت: عباس! دیگه منو بغل نکنی اینجا ها.. مگر مادر ایرادی داره گفت مگه نمیبینی حسین داره نگاه میکنه حسین مادر نداره قربونت برم.. همه ی قافله که رفتند یه پیک اومد کنار قمربنی هاشم آقا جان صبر کن مادرت ام البنین منو فرستاده کارت دارم همه قافله ایستادند، قمر بنی هاشم فرمود: من با مادرم حرفامو زدم یه عمر منو برای این لحظه بزرگ کرده چرا الان داره صدام میزنه بر گردم؟ ابی عبدالله فرمود:عباس تعلل نکن امر امره ام البنینه برو ببین مادرت چی کارت داره..سریع بر گشت سمت مدینه تا از اسب پیاده شد جانم مادر.. گفت: حالا بیا بغلم حالا بغلت میکنم. قربونت برم.. هی دست رو چشاش می‌کشید دست رو دستاش می‌کشید.عباسم! اومدی اینجا یه چیز بهت بگم عزیز دلم!داری با حسین میری مادر نکنه بدونِ حسین برگردی.. تمام کربلا این حرفا تو گوش این آقا جان داره میچرخه مادر اینطور به من گفته در لحظه همه جا باید گوش به فرمان برادرم باشم، هی می‌آمد ميگفت داداش سینه ام داره سنگینی میکنه همه رفتن میدان علی اکبر رفت، قاسم رفت، قربونت برم اگه بذاری دست به قبضه شمشیر ببرم امروز جنگ را برای اینا مشق میکنم. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•حضرت مطلعُ الانوار.... و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج‌محمد رضا بذری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ " الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ..السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِیِّ وَ عَلَی آبائِه" روشنی بخش شب تار نیامد، چه کنم ؟ رفت‌ عمر من و دلدار نیامد، چه کنم؟ قلب من مخزنُ الاسرار فراقش باشد حضرت مطلعُ الانوار نیامد، چه کنم ؟ عجّل الله تعالی فرجه می خوانم حجت مطلق دادار نیامد، چه کنم ؟ شور این سینه ی شیدا به کجا خیمه زده؟ نور این دیده ی خونبار نیامد،چه کنم ؟ «یابن الحسن یابن الحسن..» مولای من درد بی صاحبی وغصه ی بی مولایی وای از این دو خبر از یار نیامد، چه کنم ؟ با کلاف دلم عمریست پی اش می گردم یوسف من سرِ بازار نیامد،چه کنم ؟ من ز هجران رخش اشک فشاندم شب و روز گریه ام نیز که به کار نیامد،چه کنم ؟ ذوالفقار علوی منتظر خون خواهیست وارث حیدر کرّار نیامد، چه کنم ؟ آتشِ دَر کشد شعله و مادر گوید مرهم داغی مسمار نیامد، چه کنم ؟ روضه کرب و بلا شعر مرا جمع کند گفت زینب که علمدار نیامد، چه کنم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅