eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
1_5826246601.mp3
5.32M
. 🎤 کمی آهسته تر به كجا میروی بدون زینبت تو چرا میروی! بدون زینبت تو چرا میروی مهلا مهلا حسین یابن الزهرا حسین! یابن الزهرا حسین دل من اسیر دام گیسوی تو… تپش های دلم نام نیكوی تو تپش های دلم نام نیكوی تو… به زخم دل من یا اخا مرهمی پس از تو برایم كو دگر محرمی… یابن الزهرا حسین مهلا مهلا حسین… به جای مادرم آمدم به سویت تا زنم یا اخا بوسه بر گلویت! خدا همراه تو تو روی كربلا وعده ملاقات از سر نیزه ها… مهلا مهلا حسین یابن الزهرا حسین!
‍ ‍ ➰➰➰➰➰➰➰➰🔵🟣⚫️☑️ ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب شام جدائی آمده خواهر. زارم دارم یقین من کشته از تیغ اشرارم خواهر صبوری پیشه کن که توئی یارم ای قهرمان کربلا زینب ای زینب ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب ➰➰➰➰➰➰➰➰⚫️⚫️ روز ازل کردم قبول تا شوم کشته از بهر دین گردم بخون خواهر آغشته دست قضا این قصه را بر تو بنوشته بر سر نما شال عزا زینب ای زینب ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب ➰➰➰➰➰➰➰➰⚫️⚫️ سهم تو از جام بلا شد اسیر گردی داغ جوانان بینی و تا که پیر گردی هر روز بلا بینی ز جان تا تو سیر گردی ام المصائب در بلا زینب ای زینب ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب ➰➰➰➰➰➰➰➰⚫️⚫️ دیدی اگر رأسم سنان صبر و کن خواهر انگشت ببّرد ساربان صبر و کن خواهر سر در تنور گردد نهان صبر ‌ کن خواهر بشنو تو شرح ماجرا زینب ای زینب ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب ➰➰➰➰➰➰➰➰⚫️⚫️ تو عصمت الهی و من خون یزدانم گردی اسیر و من هم از این شهیدانم من از ازل این نکته را مو به مو دانم صبرت دهد خو‌اهر خدا زینب ای زینب ای یادگار مرتضا زینب ای زینب ای حیدر کرببلا زینب ای زینب ➰➰➰➰➰➰➰➰⚫️⚫️ شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی جهت کانال اهلبیت 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🎧 اهل بیت ع 🎧# استاد _کربلایی _محسن _ اخوان 👌 # التماس دعای فرج ا _ سبک 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
هاي تسلیت یابن الحسن گشته عزای مادرت آسمان دارالعزاست بر مزار مخفی او خاک ریزی بر سرت آسمان دارالعزاست 🌴 (ص) ای پدر جان رفتی ومحزون تو زهرا شده حیدرم تنها شده بعد تو پای غریبه در سرایم واشده حیدرم تنها شده 🌴 پهلویم بشکسته دیگر در پس این در شده فضه بر دادم برس با علی چیزی نگو که غنچه ام پرپر شده فضه بر دادم برس 🌴 بین آتش درب خانه بر سرم آوار شد دیده هایم تار شد سینه ی من داغ از گلبوسه ی مسمار شد دیده هایم تار شد 🌴 ی_بنی_هاشم ضربه ای از ثانی و یک ضربه از دیوار خورد مادرم ای مادرم خواست برخیزد زجا سیلی دیگر بار خورد مادرم ای مادرم 🌴 با اذانت شهر یثرب بیقراری می کند ای اذان گوی نبی فاطمه یاد پدر افتاده زاری می کند ای اذان گوی نبی 🌴 الاحزان بعد از این قبر عمویم بیت الاحزان من است عرش گریان من است میزبان ناله های قلب سوزان من است عرش گریان من است 🌴 بس که لاله می چکد از جای جای پیکرت شد گلستان بسترت باغبان گشته این ایام کار همسرت شد گلستان بسترت 🌴 می شود خاموش از امشب ناله های یاربم جانم آمد بر لبم یا علی جان تو و جان حسین و زینبم جانم آمد بر لبم 🌴 ای مسیحای علی بار دگر اعجاز کن دیده بر من باز کن ای پرستویم بمان یا با علی پرواز کن دیده بر من باز کن 🌴 باغبان تنها شده گلخانه ی او سوخته قلب او افروخته دیده بر تکه لباس بر روی در دوخته قلب او افروخته 🌴 می دهم با فضه امشب شستشویت فاطمه وای از پهلوی تو بازویت دارد ورم، سرخ است رویت فاطمه وای از پهلوی تو 🌴 من امیرالمومنینم پهلوان خیبرم خورده سیلی همسرم جسم بی جان گلم را روی دوشم می برم خورده سیلی همسرم 🌴 خاک می ریزم به روی جسم چون نیلوفرت ای فدایت حیدرت لرزه افتاده به زانویم کنار پیکرت ای فدایت حیدرت 🌴 رفتی و تاریک شد بعد از تو این کاشانه ام ای صفای خانه ام چادرت بر سر نماید دختر دردانه ام ای صفای خانه ام 🌴🌴🌴🌴🌴
. سلام_الله_علیها ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
. چادر تو حبل المتین  فاطمه فاطمه رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه روز قیامت ، ناقه سواری بر چشم عالم ، پا می گذاری زهرا یا زهرا ای مادر هر سینه زن فاطمه  فاطمه ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه در مهربانی ، تو بی نظیری دستان مارا ، محشر بگیری زهرا یا زهرا در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه زیر لگدها ، نقش زمینی ناله کشیدی ، فضه خذینی مظلومه زهرا تاکه در خانه شکست فاطمه فاطمه محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه در جای تنگی ، شدی گرفتار گفتی به گریه ، لعنت به مسمار مظلومه زهرا گرچه میان بستری فاطمه پشت و پناه حیدری فاطمه فاطمه گشته دعایت ، با گریه هرشب عجل وفاتی،یاربی یاری زهرا یا زهرا ای همه آرامش من فاطمه فاطمه رد نکنی خواهش من فاطمه فاطمه خیلی برایم زهرا عزیزی می میرم از جایت بر نخیزی زهرا یا زهرا بوسه زدی روی حسین فاطمه فاطمه شانه زدی موی حسین فاطمه فاطمه دلواپسی تو ، بهر لبانش پنجه نیفتد ، در گیسوانش زهرا یا زهرا باشد قرار ما دوتا فاطمه فاطمه شب‌های جمعه کربلا فاطمه فاطمه پیراهنش را ، بر سر گزاری آبهای خود بر ، حنجر گزاری جانم حسین جان ناله زنی ای بی کفن یا بنی حسین عریان شدی در پیش من یا بنی حسین جمعت کنم از ، خاک بیابان بر خورده بر من ، شدی تو عریان جانم حسین جان ناله رسد ز کوچه ها مادرم مادرم ذکر امام مجتبی مادرم مادرم کوچه عذاب ِ ، ما غیرتی هاست چون قتلگاهِ، اولادِ زهراست آه و واویلا مسیر خانه بسته شد آه و‌اویلتا حرمت ما شکسته شد آه و واویلتا چشمان مادر، شد تیره و تار یکی زسیلی ، یکی زدیوار آه و واویلا دیدی توباچشمان خود ای حسن جان حسن وقتی قباله پاره شد ای حسن جان حسن تا خانه مادر ، را می کشاندی آهسته چادر ، را می تکاندی ای مهربان تر از همه مادر ای مادر أمُّ الاَحبا فاطمه مادر ای مادر خدمت گذارت ، روح الامین است چون خانهٔ تو ، عرشِ زمین است زهرا یا زهرا با آنکه هستی بی حرم مادر ای مادر بر ما سوا داری کرم مادر ای مادر از دامن تو ، حسن کریم است ارباب عالم ، صاحب حریم است زهرا یا زهرا دارد ورم بازوی تو مادر ای مادر خونین شده پهلوی تو مادر ای مادر اوضاع خانه ، شد نا مرتب شانه نخورده ، گیسوی زینب بازی نکن با جان من فاطمه جانم حرف ِ جدایی را مزن فاطمه جانم شرمنده ام از ، رویت عزیزم ماندم چه خاکی، بر سربریزم زهرا یا زهرا آتش به دلها می زنی فاطمه جانم داری کفن تا می زنی  فاطمه جانم آهسته بارِ ، سفر ببندی باید به تابوتِ خود بخندی!!! زهرا یا زهرا دستان لرزانم ببین فاطمه جانم با زانو افتادم زمین فاطمه جانم جان دادنت را ، باید ببینم روی تن تو ، لحد بچینم ای قمر هاشمیان ابوفاضل مدد عموی صاحب الزمان ابوفاضل مدد صحن و سرایت ، قبلهٔ حاجات باب الحوائج ، عموی سادات جانم اباالفضل 🎤
. شرمنده اَم ز چشمِ ترِ تو، حلال کن امروز می‌روم ز برِ تو، حلال کن این چند روزه خیلی اذیت شدی علی زهرا شده ست دردِ سرِ تو، حلال کن با من بگو که فاطمه جان راضی اَم، برو ای داغِ من، غمِ دگرِ تو، حلال کن از بسکه از مصائبِ من خونجگر شدی بانوی توست خونجگرِ تو، حلال کن این رکنِ دوم است که از دست می‌دهی خَم می‌شود اگر کمرِ تو، حلال کن زینب که خود، چو اُمِ ابیها شود، ولی جانِ تو و دوتا پسرِ تو، حلال کن گفتم بخود: برو که نشد یاورِ علی... فریادهای پُر ثمرِ تو، حلال کن مَردم به فکرِ زندگیِ عادیِ خودند این است دردِ بیشترِ تو، حلال کن گر دربِ خانه، آینۀ دِق شود، ببخش مسمارِ درب، نیشترِ تو، حلال کن غسلم بده شبانه و دفنم شبانه نیز هر حرف ماند، پشتِ سرِ تو، حلال کن ای آبِ غسلِ پیکرِ زخمیِ فاطمه... اشکِ زلالِ چشمِ ترِ تو، حلال کن دستت اگر به این وَرَمِ بازویم رسید دیدی شکسته چون سپرِ تو، حالا کن با زینبم بگو، کفنم را بیاورد چون ماند بی کفن پسرِ تو، حلال کن ✍ .
‍ ‍ ‍ روضه و توسل جانسوز_ ویژۀ ماهِ مبارکِ رمضان _ اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ* خداحافظ ، خداحافظ ... چقدر با تو به خدا نزدیک تر شده بودم ... چقدر بال پرواز پیدا کرده بودم ، چقدر زود داری از ما جدا میشی ..." من به خودم امید ندارم ، آگه بمیرم ، ماه رمضانِ سال آینده رو نبینم ... چه کنم ؟ کجا برم با رفیقامو علی دوست ها نیمه شب جمع بشم العفو بگم ؟* اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان ... ممنونم اگر نروی ... *هم داری با ماه رمضون وداع می کنی،هم دونه دونه روضه های وداع رو داره یادت میاد،وداع علی با زهرا ...* ممنونم اگر نروی ... *حالا ببرمت وداع کربلا ؟* کمی آهسته تر ، زپیش من برو عزیز مادرم مرا همره ببر عزیز مادرم ، که من هم خواهرم اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ "اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ آخِرَ الْعَهْدِ من الصِّيَامَ" فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ ... وداع ابی عبدالله از مدینه ، اومد کنار قبر پیغمبر ،خوابش برد،پیغمبر فرمود حبیبی حسین ... جایی که پیغمبر به ابی عبدالله بگه حبیبی ، ما دیگه غمی نداریم ... شکایت هاشو کرد ، حضرت فرمود "أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ" اما حسین "كأني أراك عن قريب مُرمِلاً بِدِمائِك" دارم میبینم تو خون داری دست و پا میزنی ..." می کشنت ، اما تشنه لب" .... از قبر پیغمبر اومد کنار قبر مادر پهلو شکستش* میروم مادر که اینک کربلا می خواندم ... آخ عجب خداحافظی کرد" .... وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ،فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ" دست گداییتو بالا بیار ، به وداع این خواهر و برادر ؛ به وداع فاطمه و علی ... به وداع بچه های زهرا و بدن زهرا ده مرتبه بگو: الهی العفو ... بانوای حجت السلام میرزا محمدی 👇👇
4_5798749807208042920.mp3
14.95M
رمضان (خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد) روضه خوانی حاج علی پاکدامن🎤 ۴۴۰ خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد غبار بر سر و روی مطهرت نرسد مرو عزیز دلم در حرم بمان تا که سپاه دشمن خونخوار،بر سرت نرسد خدا کند که در آن اوج گریه و زاری صدای هلهله بر گوش دخترت نرسد خدا کند که زمان بریدن سر تو برای دیدنت آن لحظه مادرت نرسد به جای فاطمه بوسه زدم گلوی تو را خدا کند نوک نیزه به حنجرت نرسد نگاه تو به من از غارت حرم می گفت که کاش دست کسی سمت معجرت نرسد مرو که بعد تو در کوچه های کوفه و شام کسی به داد دل زار خواهرت نرسد **** .
4_5798749807208042920.mp3
14.95M
رمضان (خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد) روضه خوانی حاج علی پاکدامن🎤 ۴۴۰ خدا کند که گزندی به پیکرت نرسد غبار بر سر و روی مطهرت نرسد مرو عزیز دلم در حرم بمان تا که سپاه دشمن خونخوار،بر سرت نرسد خدا کند که در آن اوج گریه و زاری صدای هلهله بر گوش دخترت نرسد خدا کند که زمان بریدن سر تو برای دیدنت آن لحظه مادرت نرسد به جای فاطمه بوسه زدم گلوی تو را خدا کند نوک نیزه به حنجرت نرسد نگاه تو به من از غارت حرم می گفت که کاش دست کسی سمت معجرت نرسد مرو که بعد تو در کوچه های کوفه و شام کسی به داد دل زار خواهرت نرسد ***
. دست ما خالی است، فیض امّا فراوان می رسد برکت و خیرات، از دست کریمان می رسد غصه ی ما را فقط زهرا و حیدر می خورند ریشه ی ما یا به فضه، یا به سلمان می رسد هم بلای نوکر خود را به جانش می خرد هم به داد عبد جامانده حسن جان می رسد آخرش هم در مقام قرب، اول میشود هرکسی با یارقیه، لنگ لنگان می رسد من عقب ماندم، ضرر کردم، دگر تنها شدم دست من تنها به آقای خراسان می رسد دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر سهمی از العفوهای من به آنان می رسد چشم یعقوب دل من کور شد، روشن نشد یوسف گم گشته دیگر کی به کنعان می رسد؟ جای لبخند و سلام، این بار دشنامی بده به مشامم باز دارد بوی عصیان می رسد آی صاحبخانه! در را بر گداهایت نبند بعد سی شب گریه دارد روز هجران می رسد یا علی از شوق دیدار نجف پر می کشم کی زمان دیدن تو زیر ایوان می رسد قند من افتاده، یک خوشه از انگورت بده آن شراب کهنه، بویش تا به ایران می رسد بین روضه، با لبان تشنه جانم را بگیر چون که بالای سرم ارباب عطشان می رسد خواهری وقت وداعش با برادر، سنگ خورد گفت می ترسم .... زمان تیر باران می رسد خاک ها را از لب تو می تکانم، مضطرم از نوک آن چکمه هایی که به دندان می رسد شانه بر مو می کشم اما پریشانم حسین دیده ام که شمر با خنجر به میدان می رسد کهنه پیراهن تنت کردم تو هم فکری بکن خواهرت بی روسری تا جسم عریان می رسد ✍ .
‍ ‍ 🌾🍂 ﷽ 🌾🍂 امام حسین(ع) حضرت زینب(س) # روضه دفتری زینب بیاوقت وداع آخرم شد🥀 آماده خنجردگر این حنجرم شد🥀 ای خواهری که هرکجا یارم توبودی🥀 ازکودکی غمخوار ودلدارم توبودی🥀 بنگرکنون نخل جدایی جان گرفته 🥀 آن روزهای خوب ما پایان گرفته 🥀 ای خواهرنالان خداباشد نگهدار 🥀 من می روم میدان خدا باشد نگهدار 🥀 روز عاشورای امام حسین است، روزتنهایی عزیز فاطمه است...🍂 عجب روضه جانسوزی است روضه وداع امام حسین...😭🥀 عزاداران امروز برای غربت امام حسین گریه کنید...😭🍂 بیاد اون ساعتی که ابی عبدالله به سوی میدان حرکت کرد...آمدند دورش را گرفتند...🍂🌾 یکی صدا می زند: حسین بیا ما را به مدینه باز گردان...🌾 یکی می گوید: حسین با این زن و بچه چه کنم 🌾 بچه‌ها دور بابا می گردند تمام زن ها را ساکت کرد حسین...اما کسی که آرام نمی شد زینب است...😭🥀 دست ولایَت روی قلب خواهر گذاشت‌《واَشارَبیَدِه الی قلب اُخته 》 زینب هم آرام شد یک دفعه صدا زد حسین جان می خواهی بروی برو...😭🍂🌾 جان خواهر در غمم زاری مکن🌾 با صدا بهرم عزاداری مکن 🌾 هر چه باشد تو علی را دختری 🌾 عصمت الهی و زهرا پروری 🌾 خانه سوزان را تو صاحب خانه باش 🌾 با زنان در همرهی مردانه باش 🌾 گرخورد سیلی سکینه دم مزن 🌾 عالمی زین دم زدن بر هم مزن 🌾 هست بر من ناگوار و نا پسند 🌾 از تو زینب گر صدا گردد بلند 🌾 با تو هستم جان خواهر همسفر 🌾 تو به پا این راه کوبی من بِسَر🌾 وقتی نگاه کرد دید زینب داره میاد...خواهرم کجا میای؟ صدا زد حسینم وقتی حرکت کردی یاد وصیت مادرم زهرا اُفتادم...🍂🌾 امام حسین تا نام مادر را شنید مُنقَلِب شد، فورا پیاده شد... صدا زد زینبم مگر مادرم چه فرموده؟ برادرم مادرم فرموده: عصر عاشورا عوض من زیر گلوی حسینم را ببوس...اینجا زیر گلوی حسین را بوسید اما ساعتی بعد هم آمد گودال قتلگاه لبها را گذاشت بر رگهای بریده حسین...😭🥀🥀🥀 رگهای گلوی خشک گردیده ببوس 🍂 جایی که به جز تو کس نبوسیده ببوس 🍂 این تن که زهر زخم به تيغ دشمن 🍂 وا کرده دو لب به خصم ببوس ۲🍂 ۱: عمان سامانی ۲: علی انسانی #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. دیدی که عاقبت ، از هم جدا شدیم دیدی آواره ی ، بیابونا شدیم هشتاد و چهار زن و بچه توو ، زنجیرن که دارن به زور ازینجا میرن اسیری سخته براشون داداش ، می‌میرن زینب و یه کاروان که خیلی ، پُر درده زینب و یه محملِ بی پرده زینبی که همسفر با قومی ، نامرده جان حسین ۳ حسین جان تو روی نیزه و ، منم پِیِ سرت عریان توو قتلگاه ، جسم مُطهرت بدن بی کفنت رو خاکِه ، ای بی سر بمیره برات ایشالا خواهر من میرم ولی کنار جسمت ، هست مادر به تنت بی احترامی کردن ، خَصمانه بدنت توو قتلگاه عریانه خواهرت تا به قیامت دیگه ، نالانه جان حسین ۳ حسین جان روزِ نبود تو ، روز زوال من ببین شدم هِلال ، آه ای هِلالِ من روی نیزه ها نشستی دیگه ، خونین لب قاریِ نيزه نشینِ زینب من باید ببینمت رو نیزه ، روز و شب سرت از رو نیزه ها بی اُفته ، می‌میرم ببینم که توو غُل و زنجیرم به زور تازیونه از پیشِ ، تو میرم جان حسین ۳ حسین جان ✍ ........................ بیاید بریم باهم یه سر به علقمه همونجا که پیچید صدای فاطمه افتاده برادری غرق خون ، روی خاک کرده شاه کربلا سینه چاک می‌رسه صدای آه و نالَه ش ، تا افلاک همه دارن به حسین می‌خندن ، توو میدون مگه خنده داره چشمِ گریون از پا افتاده کنارِ جسمی ، غرق خون عباس ۳ یاابالفضل نشسته رو تنش ، چهار هزار تا تیر دستِ بُریده ای ، حسین و کرده پیر شادی کردن تا علمدار افتاد ، نامردا می‌دونن دیگه حسین شد تنها خدا رحم کنه به عمّه زینب ، واویلا دیگه راهِ کُشتنش بعد از این ، همواره شده بی کس و نداره چاره وای بحال خواهری که میشه ، آواره عباس ۳ وای از دل حسین ، وای از دل رُباب عَلَم رو خاکه و ، سقّا نداره آب مادری توو خیمه ها از غصه ، شد مضطر تمومه کارِ علیِّ اصغر چشم به راهه دختری محزون با ، چشمِ تر خیسه چشمای حسین زهرا ، از این غم قامتش رو کرده این غصه خَم خیلی سخته واسه اهل خیمه ، این ماتم عباس ۳ یاابالفضل دل حسین شده ، از غم لبالبُ و خدا به خیر کنه ، فردای زینبُ و (ع) بیاید کنار هم ، یه کم صفا کنیم دل و رَوونه ی ، کرببلا کنیم کاش بیاد یه شب منم توو بارون ، غرق خون زیر قُبّه ی تو باشم مهمون ای به درد بی کسی هام درمون ، آقاجون یه شب جمعه منم کن دعوت ، بی علّت می‌کِشم از تو آقاجون منّت زیر پرچم تو دارم والله ، امنیّت ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... خوش به سعادتش ، اونی که کربلاست میگن که زائره ، تو زائر خداست دستم و بگیر به جان زهرا ، مولانا از دَرِت رَدَم نکن ای آقا اربعین منم ببر با خوبات ، کربلا نزن آتیش به دل محزون و ، بی تابم جان مادرت حسین دریابم عبد درگاه توأم تا زندم ، اربابم ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... فدای تو بشم ، ای بهترین رفیق چی میشه که منم ، بیام توو اون طریق الهی یه روزی قربون تو ، آقاشَم کاش منم یه روزی لایق باشم که شبیه قطره ای راهیِ ، دریاشم این روزا همش با فکر دوری ، درگیرم کاش همیشه باشی توو تقدیرم ای خدا من بی حسین زهرا ، می‌میرم ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... تمام زندگیم ، یه جا فدای تو کی می‌رسم حسین ، به کربلای تو ای تموم هستی و اُمّیدم ، ای آقام نذار آخرش بمیرم ناکام! کاشکه زودتر بگذره تلخیِه ، این ایّام ندارم‌ طاقت این دوری و ، این هجران نظری کن یاقدیم الاحسان دست مو رها کنی می‌میرم ، آقاجان حسین آقاجان ۳ ای آقاجان بهمن عظیمی ✍ ........... . (ع) بیاید بریم باهم یه سر به شهر شام بریم توو کوچه هاش میون ازدحام اسیرِ دستِ یه مُشت نامردُ و ، اَلواته خانومی که عمّه ی ساداته سه روزه که پُشت دروازه ی ، ساعاته غمِ عالَم و میونِ قلبش ، حَل کردن خانومِ ما رو مُعَطَّل کردن پای بچه‌ها رو پُر زخم و تا ، وَل کردن ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... گریه کنید فقط ، به حالِ شاه دین فدای غصه هات ، یا زین العابدین همه ی شهر و که آذین بستن ، رقصیدن دورِ سرهای به نی چرخیدن پیش زینب رقص شادی کردن ، خندیدن بد سوزوندن جگر زینب رو ، هر گونه از غمش دِلا چه بی سامونه غیرت اللهِ حسین رو نیزه ، گریونه ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... به فکر غصه هات ، یک نفرم نبود امان از روضه ی ، محله ی یهود بمیرم برای تنهایی هات ، ای آقام تو رو با سنگ می‌زدن از رو بام بدجوری قلب تُ و سوزوندن توو ، شهر شام ناموس خدا رو دادن آزار ، اون اشرار خواهرِ عبّاس و چشم انظار؟! زن و بچه ی حسین و بُردن ، توو بازار ...............‌‌‌‌..........................‌‌‌‌........... .
‍ ‍ ❣﷽❣ ‍🎆 ع 🔘 🎆 خداحافظ ای آنام باجی آغلاما یانا یانه رقیمی ساخلا من گیدیم جلوه گاه جانانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه یول چکم قزل قاندان خط سیر قرآنه گرک دیم خنجر آتدا من یاغفور و یا الله شهید اولام قتل صبریلن تشنه فی سبیل الله کسوک بوغازیله سسلنم لا اله الا الله جهاندا نابود اولا بت و بت پرست و بتخانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه یزیددن بیز آلاق گرک حق خلق محرومی خلاص ایدک قید ظلمیدن بیگناه و مظلومی همیشه لیک باطل ایلیک شایعات مسمومی جهانی بو انقلابیلن دوندرک گلستانه من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه یزید اگر صحبت ایلسه تاج زر نشانندن شمادت و طعنه باشلاسا فتح داستانندن ورارسان ئوز مشت محکمون هرزه گو دهانندن کفایت ایلر اومشت ئوزی مغز پوچ مستانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه گوزل باجیم شیرزن باجیم یاوریم هواداریم ئولوب عباسیم علم یاتوب سنسن ایندی سرداریم بو قانلاری قویما محو اولا قهرمان علمداریم مبلغ اول شام و کوفه ده مکتب شهیدانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه شهادته مایلم باجی من بیر امتیاز اوسته دعا ایده قانلی لبلریم شیعمی نیاز اوسته نمازی پاینده ایتمگه باش ویرم نماز اوسته منازلی سجدگاه ایدم مسجدی عزاخانه 🔘من گرک باتام قانه، قان آخا بو میدانه بویولاردا جان سنون باجی جان یتیمه قزلارین مواظب اول مقصده یتور ناخوشیله بیمارین دمشقیده سنگر ایلیون سیز خرابه دیوارین مبارک اولسون رقییه پایتخت بیگانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه فلک دیمور آل هاشمون ایولرینده کیم قالدی بیزی وطندن آیرماقا بیلمورم نه کام آلدی بو نازپرورده قزلاری گتدی چولره سالدی بیرعده سین کربلایه بیر عده شام ویرانه 🔘من گرک باتام قانه قان آخا بو میدانه خطرلیدور بوسفر باجی همت ایله یولاردا یتیملره حق رضاسینه خدمت ایله یولاردا ربابیدن چوخ خجالتم حرمت ایله یولاردا مباد اوغول داغی سخت اولا یوز قویا بیابانه 🔘من گرک باتام قانه، قان آخا بو میدانه ✍زنده یاداستادمنزوی اردبیلی 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
. 🏴 دهم محرم الحرام ۱۴۰۳ شب 🏴بند اول دله مضطرم بی قراره امشبو بیا آرومش کن تو دل زینبو تو قرآن میخونی یار کربلایی میرسه بر مشامم بوی جدایی با مناجاته تو آسمون می باره طاقته فراقت رو زینب نداره تو قرار گذاشتی کنارم بمونی چرا امشبو از جدایی میخونی نگو تقدیره ما اینه نگو میری از کنارم نگو باید که بدونت بمونم طاقت ندارم قلبمو بده تسلا نگو از غصه ی فردا وای امون از دل زینب وای امون از دل زهرا واویلا... 🏴بند دوم میرسه مادر و،خواهرت بین راه میرسه روضه هات به شیب قتلگاه با چکمه نشسته رو سینت بی حیا با ده ضربه جدا کرد سرو از قفا زدن روی نیزه پیشه خواهر سرو رد شدن با مرکب از روی پیکرو به غارت بردن انگشتو انگشترو کشیدن گوشواره از گوش دخترو وای از این مصیبتا که میاره جونو روی لب با طلوعه صبح فردا همشو میبینه زینب زینبو هجومه لشکر زینبو غصه ی معجر زینبو خیمه ی سوخته زینبو یک تن بی سر واویلا... ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🏴 ویژه دسته عزاداری علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عصر فردا ، بی پناهم / خسته بین ، قتلگاهم می رسم پیش تو با قد خمیده می زنم بوسه به رگهای بریده فدای کام عطشانت - می شوم دیده گریانت با غم جسم عریانت ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ عصر فردا ، بیند آزار / خیمه های ، بی علمدار از میان خیمه ها آید صدایی ذکر طفلان می شود عمو کجایی خواهرت موپریشان است - دخترت دیده گریان است العطش  ذکر طفلان است ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای امام ، دل شکسته / داغ تو در ، دل نشسته یا اخا سوزانده ای تو قلب من را از چه می پوشی تو کهنه پیرهن را می کنم خاک غم بر سر / می شود قلب من مضطر با غم حنجر اصغر ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ ........................... 🏴 ویژه دسته عزاداری علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ این بند از یک نوحه قدیمی است که توسط پیرغلام اهل بیت(ع) "مرحوم حاج حجت کسری" (رحمه الله علیه) خوانده شده است. گشته دریا ، مست سقا / خون چکد از ، دست سقا لاله ی ام البنین گردیده پرپر زاده ی زهرا حسین شد بی برادر صفای قلب سوزانم - فروغ چشم گریانم تویی سقای طفلانم ۲ یا اخا یا ابوفاضل ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای علمدار ، ای پناهم / بوده ای تو ، تکیه گاهم داغ تو بر روی قلب من نشسته ای برادر از غمت پشتم شکسته مانده ای خسته و تنها - تشنه لب بر لب دریا زائرت حضرت زهرا ۲ یا اخا یا ابوفاضل ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غصه هایم ، بی حساب است / بین خیمه ، قحط آب است حال اهل خیمه ها بی تو خراب است بی قرار مشک تو طفل رباب است بی تو من چشم تر دارم - سینه ی خونجگر دارم دست خود بر کمر دارم ۲ یا اخا یا ابوفاضل ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یاور من ، ای برادر / مانده ای تو ، پای رهبر تو به عالم داده ای درس رشادت خم نکردی سر به جز امر ولایت ساقی جان نثار من - همیشه در کنار من بوده ای افتخار من ۲ یا اخا یا ابوفاضل ۴ .............. . 🏴 ویژه دسته عزاداری علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ الوداع ای ، یار زینب / ای طلایه،دار زینب ‌ می روی ای جان من با بی قراری پرچمت را دست زینب می سپاری عزیز قلب زهرایی - خسته در اوج تنهایی نبینم جز به زیبایی ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ الوداع ای ماه زینب / راه تو شد راه زینب یاد تو گردد انیسم بین این راه نقش پرچم می شود نصر من الله ناله ام مادری باشد - گریه ام کوثری باشد خطبه ام حیدری باشد ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گرچه غرق التهابم / می خروشم با حجابم کس ندیده سایه ای از قامتم را شام می بیند کمی از غیرتم را دختر فاطمه هستم - با تو من عهد خون بستم پرچم عشق تو دستم ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آسمان پر ستاره / داغت از دل زد شراره ترسم از اینکه ببینم ماتمت را دست نامردی ببینم خاتمت را خواهرت خسته جان باشد - قد من چون کمان باشد در کمین ساربان باشد ۲ یا حسین یا اخ المظلوم ۳ .......... 🏴 ویژه دسته عزاداری علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با دوچشم پر ستاره / بر سر دارالعماره زیر بار غصه های تو شکستم تا ابد از روی تو شرمنده هستم فدای غصه های تو - غصه ی کربلای تو جان من شد فدای تو ۲ یا حسین سیدالمظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ با نگاه خسته امشب / می کنم من یاد زینب ترسم از بی رحمی بازار کوفه سر گذارم بر روی دیوار کوفه وای از غربت زینب - وای از محنت زینب هتک حرمت زینب ۲ یا حسین سیدالمظلوم ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غرق درد و اضطرابم / مضطر طفل ربابم خواب دیدم قامتت از غم خمیده گوش تا گوش علی اصغر دریده وای از کام عطشانش - وای از قبر پنهانش جانِ من به قربانش ۲ یا حسین سیدالمظلوم ۳ .
. ابی عبدالله با اهل خیام سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی چه شود عاقبتم را را ز خدا خیر بخواهی « سالک برّک بی» خوانده ام و درس گرفتم که مرا داده ای از روز ازل فیض پناهی با لباسی که برای غم جدّ تو بپوشم با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی عزت عشق عیان است در این ماه حسینی چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی « جواد حیدری» آقا جان یا صاحب الزمان ؛ شما در این چند روز بیش از همه عزادار و گریانید. چرا که شما صحنه وداع امام حسین را به عمه تان زینب به چشم می بینید آن وقت که این برادر و خواهر می خواستند از هم جدا شوند. نقل می کنند مقدس اردبیلی به همراه جمعی از طلبه ها برای زیارت سیدالشهداء به کربلا رفته بودند، رسیدند به حرم آقا امام حسین ؛طلبه ای با ایشان بود که برایشان روضه ی اباعبدالله را می خواند. بعد از خواندن زیارت نامه منتظر روضه خواندن ماندند تا بیاید و ورضه بخواند یک مرتبه میان جمعیت آقایی جلو آمد و فرمود: مقدس می خواهی من برایت روضه بخوانم؟ عرض کرد آری آقا! یک نگاه به ضریح شش گوشه امام حسین انداخت؛ از نگاه کردنش معلوم بود که پسر فاطمه است. فرمود: حسین جان یادم نمی رود و از ذهنم نمی رود آن لحظه ای که تو می خواستی از خواهرت زینب خداحافظی کنی؛ مگر می توانند این خواهر و برادر از یکدیگر خداحافظی کنند و از یکدیگر جدا شوند؟ امام حسین همه را دلداری داد و به امر صبر نمود؛ اما کسی که از همه بیشتر بی تابی می کند زینب است. نقل شده است: مرحوم مجلسی را در عالم خواب دیدند که در صحن حضرت سیدالشهداء منبر رفته است و پس از موعظه که خواست روضه بخواند شنیده شد که کسی به مجلسی می-گوید:حضرت زهرا می فرمایند: «اذکر المصائب المشتمله علی وداع ولدی الشهید.» یعنی مصیبت وداع فرزند شهیدم حسین را بخوان. روضه ی وداع آری لحظات سخت و جان کاهی است. عصر عاشورا رسیده و تمام یاران به شهادت رسیده اند؛ حتی علی اصغر شش ماهه نیز به شهادت رسیده است. و سید الشهداء برای آخرین مرتبه برای خداحافظی آمد. غریبی و تنهایی از سر و صورت حضرت هویدا است. اباعبدالله صدا زد: « یا سکینه یا فاطمه ! یا زینب و یا ام کلثوم ! علیکن منّی السلام فهذا آخر الاجتماع و قد قرب منکن الافتجاع» یعنی ای سکینه و ای فاطمه و ای زینب و ای ام کلثوم، آخرین سلام بر شماباد اکنون آخرین دیدارم با شما است؛ اندوه جانکاه به شما نزدیک شده است . خود را آماده اسارت کنید. اما یا بقیه الله بعد از مدت کوتاهی دیدند همه جا تیره و تار شد، ذوالجناح اسب امام حسین بدون صاحب برگشت؛ همه دور او را گرفتند یکی می پرسید: ذوالجناح پدرم چه شد؟ یکی می-پرسید : از حسینم چه خبر؟ یکی... تا این که بدن بی سر ابی عبدالله را در گودی قتلگاه... و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. چرا پیراهن این پیکر ندارد بمیرم من مگر مادر ندارد به من گفتند باشد این حسینت چسان بشناسم او را سر ندارد گهی در شورم و گاهی به شینم خداوندا چه می بیند دو عینم به خود می گویم و باور ندارم که باشد این تنِ بی سر حسینم « عابدین کاظمی» (ع) بوی گُل می وزد از، کهنه پیراهن تو حیفِ این تن که باشد، طعمه ی دشمن تو ای تو آرام این جان بر لبت صوت قرآن می روی تنها میدان خیمه ها را ببین بی قرارت چنین مشو نیزه نشین یا اخا یا حسین (3) یابن الزهرا سایه های تو گرم است، بس که لب تشنه هستی وای من میهمانِ، نیزه و دشنه هستی ز چه می بندی محمل ای تمنای این دل می روی سمت قاتل هستیِ کاروان اشک من شد روان پیش زینب بمان « جواد محمد زمانی»✍
12 387 150 🔵⚪️ بیستم‌محرم دفن‌بدن مبارک . 👈🏼👈🏼 در روز بیستم محرم جمعى ازبنى اسد بدن جناب جون راپيدا كردند درحالى كه وبدنش معطر بود و او رادفن كردند. و ازجهتی که اراده خدا چنین بوده که شهداء کربلا را امام سجاد علیه‌السلام نماز بخوانند ودفن بفرمایند. بنابه قاعده برای دفن این شهید نیز امام به کربلا آمدند همانطور که در آمده بودند. 🔸جناب جون را اميرالمؤمنين عليه‌السلام به ۱۵۰دينار خريد و به ابوذر بخشيد. او با حضرت ابوذر به رفت و بعداز جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد ودر خدمت اميرالمؤمنين و سپس در محضر امام مجتبى عليهماالسلام و بعد درخدمت سیدالشهداء بود تا با کاروان حضرت به كربلا آمد. 🔸هنگامى كه جنگ در عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين عليه السلام آمد وبراى رفتن اجازه خواست. امام فرمودند: دراين سفر به وسلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را بخاطر ما مبتلا مساز. جون خود رابر قدمهاى مبارک امام حسين عليه‌السلام انداخت وبوسيد وگفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در وآسايش بوديد من شمابودم، وحال كه به بلا گرفتار هستيد شمارا رها كنم؟ آقاى من، من بد است وشرافت خانوادگى هم ندارم ونيز رنگ من است. لطف فرموده مرا بهشتى نمائيد تا بويم خوش و بدست آورم و روسفيد شوم. من ازشما جدا نمیشوم تاخون سياه من باخون شما خانواده گردد. جون میگفت و گريه میكرد بحدى كه امام حسين عليه السلام گريستند واجازه فرمودند. 🔸 با آنكه پيرمردى ۹۰ساله بود، ولى بچه‌ها درحرم بااو انس فراوانى داشتند. به كنار خيمه‌ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، ولی صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف اورا گرفتند. وداعی به خود ارباب شد. هريک رابه زبانى ساكت كرد وبه خيمه‌ها فرستاد ومانند شيرى روى به آن قوم ناپاک كرد. جنگ نمايانى نمود و عده‌ای را بدرک واصل کرد. تاآنكه اطراف اورا گرفتند و زخمهاى فراوانى به او زدند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض و طيّب و احشره مع محمد و عليهم السلام" بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما. 🔸 ازبركت دعاى حضرت روى مانند ماه تمام درخشيد وبوى عطر ازپیکرش بلند شد. چنانكه وقتى بدن اورا بعد از ۱۰روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود. 📚 منابع: منتخب التواريخ ص۳۱۱ وسيلةالدارين ص۱۱۵
🩸 وداع در گودال... 🩸 🥀 هنگامه از علیاءمخدره زينب کبری سلام‌الله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود: 🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى 🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مى‌گزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند... 📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴
12 387 150 🔵⚪️ بیستم‌محرم دفن‌بدن مبارک . 👈🏼👈🏼 در روز بیستم محرم جمعى ازبنى اسد بدن جناب جون راپيدا كردند درحالى كه وبدنش معطر بود و او رادفن كردند. و ازجهتی که اراده خدا چنین بوده که شهداء کربلا را امام سجاد علیه‌السلام نماز بخوانند ودفن بفرمایند. بنابه قاعده برای دفن این شهید نیز امام به کربلا آمدند همانطور که در آمده بودند. 🔸جناب جون را اميرالمؤمنين عليه‌السلام به ۱۵۰دينار خريد و به ابوذر بخشيد. او با حضرت ابوذر به رفت و بعداز جناب ابوذر به مدينه مراجعت كرد ودر خدمت اميرالمؤمنين و سپس در محضر امام مجتبى عليهماالسلام و بعد درخدمت سیدالشهداء بود تا با کاروان حضرت به كربلا آمد. 🔸هنگامى كه جنگ در عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسين عليه السلام آمد وبراى رفتن اجازه خواست. امام فرمودند: دراين سفر به وسلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را بخاطر ما مبتلا مساز. جون خود رابر قدمهاى مبارک امام حسين عليه‌السلام انداخت وبوسيد وگفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در وآسايش بوديد من شمابودم، وحال كه به بلا گرفتار هستيد شمارا رها كنم؟ آقاى من، من بد است وشرافت خانوادگى هم ندارم ونيز رنگ من است. لطف فرموده مرا بهشتى نمائيد تا بويم خوش و بدست آورم و روسفيد شوم. من ازشما جدا نمیشوم تاخون سياه من باخون شما خانواده گردد. جون میگفت و گريه میكرد بحدى كه امام حسين عليه السلام گريستند واجازه فرمودند. 🔸 با آنكه پيرمردى ۹۰ساله بود، ولى بچه‌ها درحرم بااو انس فراوانى داشتند. به كنار خيمه‌ها براى خداحافظى و طلب حلاليت آمد، ولی صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف اورا گرفتند. وداعی به خود ارباب شد. هريک رابه زبانى ساكت كرد وبه خيمه‌ها فرستاد ومانند شيرى روى به آن قوم ناپاک كرد. جنگ نمايانى نمود و عده‌ای را بدرک واصل کرد. تاآنكه اطراف اورا گرفتند و زخمهاى فراوانى به او زدند. هنگامى كه روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض و طيّب و احشره مع محمد و عليهم السلام" بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما. 🔸 ازبركت دعاى حضرت روى مانند ماه تمام درخشيد وبوى عطر ازپیکرش بلند شد. چنانكه وقتى بدن اورا بعد از ۱۰روز پيدا كردند صورتش منور و بويش معطر بود. 📚 منابع: منتخب التواريخ ص۳۱۱ وسيلةالدارين ص۱۱۵
⇦🕊 روضه و توسل شب عاشورا و روضه وداع _سید مهدی میرداماد↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ *چند تا وداع کرد ابی عبدالله،یه بار با امامِ سجاد،یه بار با اهلِ حرم،یه بار با بچه ها،با علی اصغر،اما من یکی دو تا وداع رو نمی تونم بگذرم،بعضی وداع ها خیلی دل رو زیر و رو میکنه،شاید یه جایی دلت وصل بشه.... همه رو که خداحافظی کرد،سوار بر ذوالجناح شد،یه نگاه کرد دید سکینه دستای اسب رو بغل گرفته،بابا! بیا پایین یه بار دیگه بغلت کنم.."دختر داری تو خونه ات؟ با همه خداحافظی کنی دختر می مونه آخرِ سر میاد...." نشت تو بغلِ باباش،بابا داری میری؟* اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد *دخترای شهید منو ببخشن،دخترایی که بابا ندارن منو ببخشن...* اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دخترِ کوچکترِ خود را به دنبال مسافر آب می پاشند،کو آبی؟ کنون ریزم به پایت اشکِ چشمانِ تَرِ خود را *دختر دارها میدونن،دختر کنجکاوِ،ریزبینِ،نکته سنجِ،صدا زد:بابا! من یه چیزی دیدم،خیلی بِهَم ریختم،گفت:بابا! آدم میخواد با کسی وداع کنه،پیشونیش رو میبوسه،گونه هاشو میبوسه،اما بابا از دور یه چیزی دیدم..* ز دورادور، می دیدم گلویت عمه می بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر ، حنجر خود را؟ *اینجا آخرین نفر با حسین خداحافظی کرد،آخرین نفر دستای اسب رو گرفت،اینجا آخرین نفر سکینه بابا رو بدرقه کرد،همین سکینه،همین دختر،یه جایی هم اولین نفر بود،کجا؟ اون وقتی که صدایِ ذوالجناح اومد" وَاَسْرَعَ فَرَسُكَ شارِداً اِلى خِيامِكَ" ذوالجناح با یالِ غرق خون،زینِ واژگون،اومد جلو خیمه ها،اولین کسی که از خیمه اومد سکینه بود،تا نگاش افتاد،نوشتن: یه ضجه زد،هی می گفت:"وا اَبَتاه" حسین.... سکینه یه جوری گریه کرد،زن و بچه ریختن بیرون..همه ازخیمه ها بیرون دویدن...اومدن دورِ ذوالجناح،هر کی یه حرفی میزنه،یکی میگه:ذوالجناح! بابام رو چرا نیاوردی؟ یکی گفت: بابام که می رفت لباش تشنه بود،آیا سیرابش کردن یا نه؟ هر کی یه حرفی زد،ذوالجناح برگشت به طرف مقتل،زن و بچه هم پشت سر این اسب،اومدن بالای گودال،نوشتن ذوالجناح اینقدر سرش رو زد به زمین... * دوباره روضه ی آخر خدا به خیر بکند دوباره داغ برادر خدا به خیر کند دوباره خاطره ی بوسه گاه پیغمبر دوباره شمر ستمگر خدا به خیر کند *مادرش فاطمه داره این صحنه رو میبینه،هی میگه: "بُنَیَّ قَتَلوکَ عطشانا.." شمر همچین که رسید تو گودال،مرحوم طُرِیحی،مرحوم مجلسی آورده:شمر تارسید تو گودال،اول کاری که کرد،" وَ رَكَلَ بِرِجْلِهِ" یه لگد به پهلو زد... مرحوم مجلسی نقل میکنه،اینجا زینب خودش اومد تو گودال،کنارِ ابی عبدالله،هی به شمر می گفت:بلند شو،بچه هاش دارن می بینن،بلند شو، اینجا جایِ پیغمبرِ،بلند شو... مرحوم سیدبن طاووس تو لهوف که نقلش معتبر ترِ میگه: اینجا ابی عبدالله یه نگاه به خواهر کرد،" إِرجِعِی اُخَیَّ إِلَی الفُسطَاط» ابی عبدالله میدونه زینب ببینه، جون میده،گفت:خواهرم برگرد،زینب برگشت،اَمرِ امامِ،اطاعتش واجبِ،برگشت... بعضی مقاتل نوشته:هی رقیه می دوید نگاه می کرد،عمه با آستین جلوش رو می گرفت،نبینه توی گودال چه خبرِ.....عمه! بابامِ،بابام رو خاک بود... زینب برگشت،شمر مونده بود و حسین،" وَ الشِّمْرُ جالِسٌ" از سر ارباب ما،عمامه برداشتن،...حسین تو گودال،شمر نشست رو سینه اش،محاسنِ حسین رو تو دست گرفت..... ابی عبدالله چشمش رو باز کرد،نیمه رمق،نیمه جون،آسمون رو دود می بینه،حسینی که این همه زخم،هزار و نهصد وپنجاه زخم،تشنگی،داغ،زخم رو زخم،یه نگاه کرد،صدا زد:"مَن أنتَ" کی هستی رو سینه ی منی؟ نانجیب گفت: من رو نمیشناسی؟"أنَا شمر بن ذالجوشن"ابی عبدالله گفت:" هَل تُعَرِّفْنِی ؟" آیا منو میشناسی؟میدونی کجا اومدی؟گفت: میشناسمت،بابات رو میشناسم،مادرت رو میشناسم،جدت رو میشناسم،تو پسرِ فاطمه ای.... گفت:شنیدم بابات ساقیِ کوثر بوده،شنیدم بابات تشنه هارو سیراب می کرد،الان بابات کجاست بیاد یه قطره آب بهت بده....؟گفت:اسم بابای منو نبر" صَدَقَ جَدِّي رسول الله صلي الله عليه و آله" راست گفت جدم... نانجیب گفت:جدت چی گفت:جدم بهم گفته بود کی منو میکشه،چه نشونه ای،چه چهره ای داره... نانجب بلند شد،گفت:حسین یه کاری می کنم،دیگه منو نبینی....بدن رو برگردوند...امام رضا میگه: جد ما رو به سختی کشتن،سر جدا نمی شد...تو زیارت ناحیه است:"السلام عَلَی مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا..."هر چی می برید،نمی برید،یه ضربه،دو ضربه.... ________
4_382414512122233806.mp3
3.84M
▪️ ▪️مداح: وحیدنادری ▪️شاعران: سیدمحمدمهدی شفیعی و سیدعلیرضا شفیعی قدر آهسته ای جانِ خواهر ای یادگارِ زهرا و حیدر می بارم همچون ابرِ بهاری ما را به دستِ که می سپاری؟ محلا مهلا حسین جان یابن الزهرا حسین جان با ناله گوید بر تو سکینه ما را برگردان سوی مدینه بعد از تو ماییم تنهای تنها با دشمنانت در بین صحرا مهلا مهلا حسین جان یابن الزهرا حسین جان همواره بودی هرجا کنارم تابِ جدایی از تو ندارم اما تو داری روی لب اینک هذا فراق بینی و بینک محلا مهلا حسین جان یابن الزهرا حسین جان . .